آن دادگاه بازرگان بود نه امیرانتظام

محمد توسلی
۲۸ مرداد ۱۳۹۷ | ۰۸:۲۶ کد : ۸۱۵۷ آن سوی اتهام امیرانتظام
قدوسی، دادستان انقلاب پرونده امیرانتظام را خدمت مهندس بازرگان می‌برد و می‌گوید هیچ اثری از جاسوسی در این پرونده نیست.
آن دادگاه بازرگان بود نه امیرانتظام
تاریخ ایرانی: مهندس بازرگان و امیرانتظام رفته‌اند، آن‌ها با اعمال خودشان محشور هستند؛ اما مساله این است که ببینیم زندگی امیرانتظام برای نسل کنونی و جامعه امروز ما چه درس‌ها و عبرت‌هایی دارد. مسائل شخصی مهم نیست، مرور گذشته باید آموزه‌ای برای نگاه جامع ما به بحران‌هایی باشد که امروز در جامعه با آن مواجه هستیم.

 

مهندس امیرانتظام دانشجوی دانشکده فنی بود و در نهضت ملی ایران با راه مصدق آشنا می‌شود و بعد از کودتای ۲۸ مرداد در نهضت مقاومت ملی در کنار آیت‌الله زنجانی، مهندس بازرگان، آیت‌الله طالقانی و دکتر سحابی قرار می‌گیرد. شخصیت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایشان در این دوره شکل می‌گیرد؛ بنابراین او یکی از کادرهای تربیت‌شده نهضت مقاومت ملی بین سال‌های ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۹ است. 

 

من ورودی سال ۱۳۳۶ دانشکده فنی دانشگاه تهران هستم و به عنوان یکی از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان، از نزدیک رویدادهای آن روزها را به یاد دارم. در سال ۱۳۳۹ در فضای سیاسی که دوران کندی به وجود آورده بود، این کادرهای نهضت مقاومت ملی بودند که برای رهبران جبهه ملی که خانه‌نشین بودند فراخوان دادند و به این ترتیب جبهه ملی دوم تشکیل می‌شود. امیرانتظام در کنار رحیم عطایی، عباس رادنیا و عباس شیبانی یکی از این افراد بود.

 

مهندس امیرانتظام بعد از فارغ‌التحصیلی برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. نهضت آزادی ایران در اردیبهشت ۱۳۴۰ به دلایلی از جمله تفاوت تحلیلی که کادرهای نهضت مقاومت ملی با رهبران جبهه ملی داشتند و اینکه فعالان مسلمان در آن دوران هویت تشکیلاتی نداشتند، اعلام موجودیت کرد. مهندس امیرانتظام هم یکی از اعضای نهضت آزادی بود ولی وقتی به خارج از کشور رفت عملاً همکاری تشکیلاتی او با دوستان خارج از کشور نهضت قطع شد. خود من هم سال ۱۳۴۱ برای ادامه تحصیل به خارج از کشور رفتم. در آن دوران دکتر چمران و صادق قطب‌زاده و عده دیگری که شرح آن به تفصیل در جلد دوم کتاب خاطرات دکتر یزدی با عنوان «۱۸ سال در غربت» آمده است، در خارج از کشور حضور داشتند. در آن کتاب بازگو می‌شود که دوستان ما در خارج از کشور چه فعالیت‌هایی داشتند و زمینه تقویت جنبش‌های اجتماعی را فراهم می‌کنند که در نهایت به سال ۱۳۵۷ و پیروزی انقلاب منجر می‌شود.

 

آقای امیرانتظام این مدت در خارج از کشور با وجود اینکه با دوستان ما ارتباط داشت اما خودش را درگیر فعالیت‌های سیاسی خارج از کشور نکرد. در سال‌های قبل از انقلاب شاید سال‌های ۵۶-۱۳۵۵ به ایران بازگشت. دفتر مهندسی مشاور داشت و اتفاقاً در چارچوب کار مهندس مشاور به دیدن ما هم می‌آمد. نمایندگی شرکت‌های ماشین‌آلات راه‌سازی را داشت.

 

اواخر سال ۱۳۵۴ بعد از تغییر مواضع مجاهدین خلق جنبش اجتماعی ایران توسعه پیدا کرد. اواخر سال ۵۶ در شورای مرکزی نهضت آزادی ایران این مساله مطرح شد حالا که جنبش اجتماعی ایران در حال رشد است عقلانیت سیاسی حکم می‌کند ما در کنار تقویت این جنبش و برای اینکه کُنده رژیم استبدادی سلطنتی کَنده شود، حمایت آمریکایی‌ها از رژیم را کم کنیم. این مساله در شورای مرکزی نهضت آزادی ایران مطرح شد. آن روزها شرایط امنیتی خاص و حساسی حاکم بود. برای مذاکره چهار نفر در شورای مرکزی نهضت مطرح شدند. مهندس بازرگان، دکتر سحابی، احمد صدر حاج‌سیدجوادی و بنده به عنوان مترجم تا بتوانیم این مذاکرات را انجام بدهیم و حمایت را از رژیم شاه کم یا حذف کنیم. این نگاه راهبردی دیپلماسی ما بود.

 

مذاکرات از اردیبهشت سال ۱۳۵۷ شروع شد و در اسناد منتشرشده هم وجود دارد. من مذاکرات را از اردیبهشت تا آذر ۱۳۵۷ دنبال می‌کردم، اما به دلیل مسئولیت‌های سنگین از جمله مسئولیت ستاد راهپیمایی تاسوعا و عاشورا که بر عهده داشتم، مهندس بازرگان، آقای امیرانتظام را برای ادامه این مذاکرات انتخاب کردند. بنابراین ارتباطشان طبیعی شکل گرفته بود. سوابق تاریخی را روشن می‌کنم تا مشخص شود ارتباط در اینجا بنا به ضرورت آغاز می‌شود. پس از انقلاب با توجه به شناختی که مهندس بازرگان از دوران نهضت مقاومت ملی نسبت به آقای امیرانتظام داشتند، او را در دولت موقت به عنوان معاون نخست‌وزیر و سخنگو انتخاب کردند.

 

بعد از انقلاب دولت موقت در شرایط بحرانی قبول مسئولیت می‌کند و در دوران انتقال با تصویب شورای انقلاب و حکمی که آیت‌الله خمینی صادر می‌کنند شروع به کار می‌کند. اگر فضای سیاسی آن دوره را بررسی کنید می‌بینید طیف چپ مارکسیست، حزب توده، چریک‌های فدایی خلق، مجاهدین خلق حتی طیف چپ مذهبی و شخصیت‌هایی مانند صادق قطب‌زاده و بنی‌صدر و... همه دولت موقت را نقد می‌کردند. جنگ قدرت بود، همه دولت موقت را هدف قرار داده بودند. از این طرف هم روحانیتی که با رهبری آیت‌الله خمینی در پیروزی انقلاب نقش کلیدی داشت، حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داده بود و دکتر بهشتی نقش مؤثری در شکل‌گیری و سازماندهی حزب داشت و بطور طبیعی به دنبال تصدی قدرت بودند. 

 

در این جنگ قدرت، تندترین انتقادات به دولت موقت می‌شد. البته امروز بسیاری از آن‌ها مواضعشان را عوض کردند؛ اما در آن شرایط دولت موقت هدف همه آن‌هایی بود که به دنبال قدرت بودند. در حالی که دولت موقت بنا به حکمی که گرفته بود ماموریت داشت در دوران انتقال چند انتخابات را برگزار کند. برای ضربه به این مجموعه امیرانتظام بهترین سوژه بود. همه حمله کردند، حتی از دوستان خود ما مهندس عزت‌‌الله سحابی نامه‌ای نوشت و گفت او دیگر عضو نهضت آزادی نیست. انتقاد کردند که چرا آدمی را که شیک‌پوش است، کراوات می‌زند و ظاهر انقلابی ندارد به عنوان سخنگوی دولت موقت انتخاب کردید. کاملاً مشخص بود که همه حملات متوجه شخص امیرانتظام بود، اما هدف دولت موقت بود. 

 

البته نهضت آزادی ایران در سال‌های ۵۶-۱۳۵۵ شروع به تجدید سازمان کرد. مهندس سحابی سال ۱۳۵۰ زندانی و آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد، بنابراین ایشان از جمع دوستان ما دور بود. وقتی از زندان آزاد شد نگاه فکری ایشان با رهبران نهضت هماهنگ نبود. جلساتی داشتیم و با ایشان گفت‌وگو کردیم اما قانع نشد. بنابراین مواضعی که دوستان ما در این دوره داشتند از جمله نامه‌ای که در مورد امیرانتظام نوشتند نظرات این مجموعه بود نه نظرات مهندس بازرگان و اکثریت رهبران نهضت آزادی ایران. مهندس سحابی با مهندس بازرگان در مواردی اختلاف نظر داشت، بعدها گفت در این موارد حق با مهندس بازرگان بود. حتی آقای بسته‌نگار هم در مصاحبه‌هایش این مطلب را گفت. هر آنچه که دوستان ما در خارج از دولت موقت به عنوان نهضت آزادی بیانیه ‌دادند برای حفظ اسناد و امانت تاریخی، حفظ و منتشر شده است. تا جایی که من اطلاع دارم نهضت آزادی ایران تنها سازمانی است که تمام اسناد تاریخی‌اش از سال ۱۳۴۰ تا اواخر سال ۱۳۸۸ که می‌توانست تشکیل جلسه بدهد را تنظیم کرده و در اختیار همه قرار دارد.

 

این نقدها درباره نهضت آزادی و امیرانتظام وجود داشت تا اینکه بحث پیش‌نویس قانون اساسی که مسئولیت تدوین آن بر عهده دکتر یدالله سحابی بود، مطرح شد. البته با شناختی که مهندس بازرگان نسبت به ایشان داشتند این مسئولیت به او واگذار شده بود.

 

پیش‌نویس قانون اساسی را خدمت امام بردند، ایشان تائید کردند و دستور دادند به رفراندوم گذاشته شود. البته اصلاحات کمی هم داشت. در این پیش‌نویس اصل ولایت ‌فقیه نبود. مهندس بازرگان تأکید کردند که شما در شورای انقلاب گفتید که باید مجلس مؤسسان تشکیل شود و این خلف وعده به مصلحت نیست. به‌هرحال مذاکراتی انجام شد، آیت‌الله طالقانی میانجی‌گری کرد و در نهایت مجلس خبرگان قانون اساسی شکل گرفت.

 

در این مجلس جمعی که عمدتاً نگاه اسلام سنتی داشتند انتخاب شدند و آنجا اصل ولایت فقیه به پیشنهاد مرحوم حسن آیت مطرح می‌شود. آیت‌الله منتظری موافقت کردند و دکتر بهشتی هم که جلسات را اداره می‌کردند طبیعی است که دفاع می‌کنند. به این ترتیب پیش‌نویس را کنار گذاشتند و قانون اساسی جدید را تدوین کردند.

 

امیر‌انتظام با نگاهی که از دوران نهضت ملی ایران، راه مصدق و باور به آزادی و حاکمیت ملی داشت، نسبت به این گفتمان احساس خطر کرد؛ نامه‌ای را تهیه کرد که بسیاری از وزرای دولت موقت امضا کردند. چند نفر هم که امضا نکردند موافق بودند اما می‌دیدند که طرح آن به مصلحت نیست. مهندس بازرگان هم موافق بودند و نامه را امضا کردند و نزد آیت‌الله خمینی بردند. طبیعی است که آیت‌الله خمینی موافق نبودند و ناراحت شدند و حتی واکنش نشان دادند. در پی این نامه فشار بر دولت موقت و آقای امیرانتظام افزایش پیدا کرد به طوری که دیگر قابل تحمل نبود و مجبور شدند ایشان را به عنوان سفیر ایران به کشورهای اسکاندیناوی بفرستند. تا اینکه در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ اشغال سفارت آمریکا و در پی آن افشاگری دانشجویان اتفاق افتاد.

 

در آذرماه ۱۳۵۸ وزارت امور خارجه آقای امیرانتظام را احضار کرد. همه می‌دانستند که بازگشت ایشان پرمخاطره است حتی به ایشان هشدار هم داده بودند اما گفته بود که باید به مملکتم برگردم. بالاخره بازداشت شد و بحث اتهامات ایشان مطرح می‌شود.

 

در دادگاه امیرانتظام چند نکته کاملاً برجسته است. یکی اینکه شهید قدوسی که دادستان انقلاب بود و باید مدعی‌العموم باشد، پرونده ایشان را خدمت مهندس بازرگان می‌برد و می‌گوید هیچ اثری از جاسوسی در این پرونده نیست. به دفعات این گزارش در دادگاه امیرانتظام مطرح شده و بارها هم در اسناد تاریخی آمده است. در دادگاه هم بازرگان گفتند اگر جرمی هست من مسئول ایشان بودم و دستوردهنده من بودم، ایشان که کاره‌ای نبودند. دکتر سحابی و دکتر یزدی دفاعیات مفصلی دارند که چاپ شده است، در همه آن‌ها مهندس بازرگان گفته اگر ایشان جاسوس باشد، این من بودم که مذاکرات را آغاز کردم.

 

آن دادگاه، دادگاه امیرانتظام نبود. دادگاه بازرگان، طالقانی و سحابی بود. دادگاه این گفتمان بود. کسانی که با این گفتمان موافق نبودند، امیرانتظام را سوژه مخالفت خود قرار دادند. محمدی گیلانی رئیس دادگاه سقف اتهام آقای امیرانتظام را این‌طور بیان کرد که ایشان به عنوان یک دیپلمات بیش از اندازه سفره دلشان را پیش بیگانگان باز کرده‌اند. این سقف اتهام امیرانتظام بود. هیچ دلیلی برای جاسوسی ایشان در دادگاه مطرح نشد.

 

آقای معادیخواه گفت من در دادگاه شرکت کردم که بت بازرگان را بشکنم و این تیتر روزنامه‌ها شده بود، درست هم گفته بود. دادگاه تشکیل شده بود که بت بازرگان، در واقع گفتمان بازرگان را بشکند و سوژه‌اش امیرانتظام بود. جناب معادیخواه به درستی این مطلب را بیان کرد برای اینکه هدف از دادگاه همین مساله بود و شخص امیرانتظام مساله نبود.

 

در نهایت آقای امیرانتظام در آن دادگاه ابتدا به اعدام محکوم شد. بعد با پیگیری‌های مهندس بازرگان حکم ایشان به حبس ابد بدون تقلیل تغییر کرد. فکر نمی‌کنم نیازی باشد باز کنیم که در این چهار دهه چه بر آقای امیرانتظام گذشت. فکر می‌کنم آقای حسین دهباشی خدمت کرد و مظلومیت ایشان را به تصویر کشید. واقعاً تاریخ شفاهی یعنی همین که از زبان خودشان آنچه را که تحمل کردند شنیدیم. امیرانتظام با احساس مسئولیتی تاریخی در تمام این چهار دهه ایستاد و تمام مظالم را با سربلندی تحمل کرد. درسی که امیرانتظام به ما داد این است که اگر راه تو راه حق است هرچقدر هم که سخت باشد نباید تسلیم شوی.

 

اما بازرگان چه کرد؟ بازرگان تا آخر عمر دغدغه امیرانتظام را داشت، چراکه می‌دانست به او ظلم شده است. بازرگان قهر نکرد. بعد از استعفای دولت موقت باز هم در شورای انقلاب ادامه داد. بعد از خرداد ۱۳۶۰ و خشونتی که در جامعه حاکم و منجر به بسته شدن فضای سیاسی شد، بازرگان و دوستانش خم به ابرو نیاوردند. این نشان می‌دهد که او نگاه راهبردی داشت. اگر امیرانتظام چهار دهه در زندان مقاومت کرد، مهندس بازرگان و یارانش هم در بیرون از زندان سعی کردند راه را نشان بدهند.

 

امیرانتظام دو دهه در زندان و دو دهه‌ در حصر و زیر نظر بود. امروز وقتی ما توان مدیریتی و انسان‌شناسی مهندس بازرگان را مرور کنیم می‌بینیم بر خلاف تمام فشارها حتی فشار دوستان خودمان، بازرگان با معیار انسان‌شناسی امیرانتظام را انتخاب کرد و ایستادگی چهار دهه‌ای امیرانتظام نشان داد که انتخاب مهندس بازرگان درست بود. هر جاسوسی بعد از یکی، دو سال در زندان از پا درمی‌آید. آن‌ها هم به همین دلیل چماق جاسوسی را بالای سر امیرانتظام گذاشتند تا کم بیاورد و مثل خیلی‌ها مصاحبه کند و به این ترتیب به این گفتمان ضربه بزنند؛ اما نشد و باید این انتخاب را نقطه قوت مدیریتی مهندس بازرگان و مدیریت راهبردی ایشان بدانیم. ایستادگی آقای امیرانتظام برای منافع ملی را باید به عنوان یک ارزش و سرمایه اجتماعی تلقی کنیم. به نظر من باید اخلاق و منش ایشان را در شرایط فعلی جامعه الگو و سرمشق قرار بدهیم.

 

 

متن سخنرانی در نشست «باشگاه اندیشه» درباره عباس امیرانتظام در ۸ مرداد ۱۳۹۷

کلید واژه ها: امیرانتظام محمد توسلی


نظر شما :