مجلسی، تفرشی و دبیری در میزگرد تاریخ ایرانی بررسی کردند/ ردپای انگلیسی‌ها در تاریخ معاصر ایران

۲۳ دی ۱۳۹۰ | ۱۶:۳۸ کد : ۷۴۱۸ کار، کار انگلیسی‌هاست؟
ضربه‌هایی که انگلیسی‌ها به ناسیونالیسم ایرانی زدند موجب نفرت شد... جدایی بحرین با بازگرداندن جزایر سه‌گانه ایرانی تاخت زده نشد.
مجلسی، تفرشی و دبیری در میزگرد تاریخ ایرانی بررسی کردند/ ردپای انگلیسی‌ها در تاریخ معاصر ایران
تاریخ ایرانی: «کار، کار انگلیسی‌هاست؟» عنوان میزگردی است که «تاریخ ایرانی» با حضور فریدون مجلسی دیپلمات سابق، نویسنده و پِژوهشگر، مجید تفرشی، پژوهشگر تاریخ و محمدرضا دبیری از دیپلمات‌های سابق برگزار کرد که نگاهی دارد به روابط ایران و بریتانیا پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تاکنون.

 

اعمال نفوذ بریتانیا در ایران در دوره معاصر، تاریخ‌نگاری مبتنی بر پررنگ کردن نقش انگلیس در عزل و نصب دولت‌ها و جایگاه دولتمردان آنگلوفیل (متمایل به انگلیس) در صحنه سیاسی ایران از محورهای میزگرد «تاریخ ایرانی» بود.

 

مجید تفرشی در این میزگرد به تصور رایج درباره نقش بریتانیا در روی کارآمدن رضا شاه اشاره کرد و گفت: «غلط مصطلحی که درباره کودتای ۱۲۹۹ وجود دارد این است که این کودتا گزینۀ اصلی و نهایی بریتانیا برای حل و فصل مسائل ایران بود. در اینکه سفارت بریتانیا در تهران و نورمن، وزیرمختار بریتانیا در تهران حامی حرکت نظامی سیدضیاء و سردار سپه بودند تردیدی نیست ولی باید به یاد داشته باشیم که وزارت خارجه بریتانیا و وزارت مستعمرات دولت هند موافق این اقدام نبودند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که آن‌ها در ابتدا دیدگاه مساعدی نداشتند. بحث بر سر این بود که «ما نمی‌دانیم در تهران چه اتفاقی می‌افتد و نظر‌ها هم مختلف است. شما اگر می‌خواهید خودتان از کودتا حمایت کنید، اگر موفق شد ما هم حمایت می‌کنیم ولی اگر موفق نشد مسوولیتش با خود شماست.» این دیدگاهی است که در مکاتبات رسمی بریتانیا وجود دارد، بنابراین کاملا انگلیسی خواندن کودتای ۱۲۹۹ شاید خیلی دقیق نباشد، اگرچه مورد حمایت بخشی از دولت بریتانیا قرار گرفته و به عنوان برنامه‌ای برای مقابله با نفوذ کمونیسم و دولت جدید شوروی مطرح بوده است. به هر حال در دوره رضا شاه هم علی‌رغم گرایشی که در سال‌های اول به سیاست بریتانیا وجود داشت، اما اختلاف‌نظرهای جدی و دعواهای اساسی چه در مساله جزایر و چه در موضوع نفت پیش آمد. با اینکه بسیاری دولت رضا شاه را در یک دسته‌بندی کاملا عمومی «دولت انگلیسی» خطاب می‌کنند، به نظر می‌آید این عنوان خیلی از لحاظ تاریخی دقیق نباشد. باید جداگانه، مورد به مورد و فاز به فاز بررسی کرد و در موضوعات مختلف قضاوت متفاوت داشت.»

 

برخی دیدگاه‌ها درباره نقش بریتانیا در سقوط محمدرضا شاه پهلوی از دیگر مواردی بود که تفرشی به آن پرداخت و گفت: «دولت بریتانیا تا حدی همچون حکومت شاه نسبت به خطر رشد گروه‌های مذهبی در ایران غفلت کرد. اشتباه بزرگی که خود شاه انجام داد و در گزارش‌های بریتانیا نیز کاملا مشهود است این بود که بزرگترین خطر را از ناحیۀ حزب توده و عمده‌ترین تهدید را نیروهای مسلح چپ می‌دانستند و غفلت و نادانی آشکارشان از رشد نیروهای مذهبی مشخص است.»

 

سندپژوه آرشیو ملی بریتانیا افزود: «نکته‌ای که در تاریخ‌نویسی متوهم بعد از انقلاب به خصوص در خارج از کشور وجود دارد این است که دولت بریتانیا به برافتادن حکومت شاه کمک کرد. به نظر من این تداوم نگرش دایی ‌جان ناپلئونی است. هیچ سندی وجود ندارد که تا قبل از اتمام دولت شریف امامی، انگلیس و آمریکا تلاشی برای سرنگونی حکومت شاه کرده باشند. تمام تلاش آن‌ها برای حمایت از شاه بود.»

 

وی با اشاره به اسناد آزادشده درباره کنفرانس گوادلوپ که گفته شده سران غرب در آن درباره ایران تصمیم‌گیری کردند، گفت: «تا جایی که اسناد آزادشده نشان می‌دهد محور مباحث این کنفرانس درباره «پس از شاه» بود نه «حکومت شاه» و یا اینکه شاه باید برود و دیگری بیاید.»

 

این پژوهشگر تاریخ معاصر با اشاره به مذاکرات ایران و بریتانیا درباره جزایر سه‌گانه خلیج فارس و نیز جدایی بحرین اظهار داشت: «من به جهت سیاسی و تاریخی، مخالف و منتقدِ حکومتِ پهلوی هستم ولی بر اساسِ اسناد و مدارک تاریخی، حکومتِ پهلوی در مجموع در خصوص مسألۀ سه جزیره عملکردِ درخشانی داشت. من معتقدم که ایران در مجموع، موضعِ مقتدرانه‌ای دربارۀ جزایر داشت و مسألۀ جزایر یکی از نقاطِ عطف و غرورآفرین در تاریخ ملت ایران است. هرچند دربارۀ بحرین وضعیت اینطور نبود و ایران تا حدودی ضعف نشان داد. در قضیۀ بحرین، جامعۀ بین‌الملل در مجموع و جامعۀ اعراب به طور خاص علیه ایران بودند.»

 

تفرشی در بخش دیگری از اظهارات خود، آغازگر بحث‌ها درباره نقش و نفوذ فراماسونری در ایران را کتاب «فراماسونری و فراموشخانه در ایران» نوشته مرحوم اسماعیل رائین دانست و آن را اثری مملو از افسانه و واقعیت و راست و دروغ‌ خواند که نتیجه‌اش این شده که آدم‌های سیاسی دو دسته‌اند، غیرفراماسون‌ها و فراماسون‌ها.

 

فریدون مجلسی نیز در اظهارات خود قضاوت درباره انگلیس بعد از ۲۸ مرداد را ناشی از کودتا علیه دولت مصدق و نیز انتقام‌جویی حزب توده ایران دانست و گفت: «حزب توده بیشترین تلاش را در جهت بدنام کردن انگلیسی‌ها انجام داده بود، نمونه آن تبلیغات و قضاوت‌ها درباره قرارداد وثوق‌الدوله است که در واقع چنین قراردادی اصلا وجود نداشت و چون مراحل قانونی خود را طی نکرد و به تصویب مجلس نرسید، هم توسط مشیرالدوله لغو شد و هم سیدضیاءالدین طباطبایی برای اینکه استقلال خودش را نشان دهد، روز سوم پس از کودتای ۱۲۹۹ قراردادی که هنوز منعقد نشده و تنها پیش‌نویس آن امضا شده بود را لغو کرد.»

 

این دیپلمات سابق با بیان اینکه «معمولا می‌گوییم امپریالیسم برای غارتگری به ایران آمده، درحالیکه ما در ایران جز نفت چیز دیگری برای غارت نداشته‌ایم»، افزود: «ما حق داریم که از این مقدار غارت نفت عصبانی باشیم چون سرمایه دیگری نداشتیم اما هدف انگلیس در ایران سودجویی نبوده است.» وی تصریح کرد: «ضربه‌هایی که انگلیسی‌ها به ناسیونالیسم و حیثیت و غیرت ایرانی زدند موجب کینه و نفرت شد. من بحث چپاول و غارت را اصلا قبول ندارم. در مورد نفت هم تا حدودی حق داشتند، نفت در زیرزمین بود و ما چیزی از آن نمی‌دانستیم و آن‌ها هم تقریبا در روزهای آخر و با قرض، بالاخره موفق شدند چاه را به نفت برسانند و بعد از آن بود که تازه معلوم شد دعوا بر سر چیست.»

 

مجلسی در پاسخ به سووالی درباره روند بازگرداندن جزایر سه‌گانه خلیج فارس و جدایی بحرین از ایران گفت: «هیچ ارتباط رسمی بین ماجرای سه جزیره و قضیه بحرین وجود نداشت. در وزارت امور خارجه هم تاکید می‌شد که مبادا این دو موضوع با هم مخلوط شوند چون مخلوط دانستنِ این دو موضوع می‌توانست نشانۀ این باشد که جزایر مورد معامله قرار گرفته‌اند و همین می‌توانست استردادِ جزایر را لغو کند. هرچند گاهی احساس می‌شد که بده و بستانی در این مورد انجام شده ولی این احساس درست نبود و هیچ‌گاه چنین اتفاقی نیفتاد. حقانیتِ حاکمیتِ ایران بر جزایر هیچ ارتباطی با ماجرای بحرین نداشته و ندارد. توجه داشته باشید که آن روز‌ها مسألۀ جزایر مثل الان مطرح نبود. آن زمان شیخ‌نشین‌ها خیلی مفلوک بودند، یک بیمارستان شیر و خورشید ایرانی در آنجا وجود داشت که بهترین بیمارستان در کلّ آن منطقه بود، یک مدرسه ایرانی هم آنجا بود که همۀ اعراب آرزو داشتند بچه‌هایشان را در آنجا ثبت‌نام کنند ولی فقط خانواده‌های شیخ و برخی ثروتمندان با کلّی پارتی‌بازی می‌توانستند به آن مدرسه بروند. با این همه ادعا‌ها دربارۀ جزایر از‌‌‌ همان روز اول مطرح بود و استدلالشان هم این بود که چون گوسفندانشان را در آن جزایر می‌چراندند، ادعای مالکیت و حاکمیت داشتند ولی این انگلیسی‌ها بودند که به تعبیری استخوان لای زخم گذاشتند. روزی دکتر جمشید ممتاز [استاد برجستۀ حقوق بین‌الملل] به من گفت که آیا آن زمان در وزارت خارجه کسی نبود که عقلش برسد تا در متنِ انگلیسی، برای کلمۀ «occupied» [اشغال شده] فکری بکند؟ گفتم نمی‌دانم چون بنده در جریانِ کارهایِ ادارۀ اول وزارت خارجه نبودم اما این سوال را از فریدون زندفرد [دیپلمات] و ارسلان نیّر نوری و دکتر حسین شهیدزاده که سفیر ایران در عراق بود، پرسیدم. همه‌شان گفتند که اصلاً مساله این نبود. مگر می‌شد ما فرق میان واژه‌ها را نفهمیم؟ آن‌ها [انگلیسی‌ها] اصلاً زیر بار نرفتند و تا روز آخر هم نپذیرفتند. ما هم گفتیم که دیگر فرصتی برای چانه‌زنی نیست، با کمال آگاهی این قرارداد را امضا کردیم تا جزایرمان را پس بگیریم. این‌ها زهرهایی بود که انگلیسی‌ها در این جریان ریختند تا جایی برای حرف و حدیث‌های بعدی باقی بماند و روزی دیگر بتوانند با عرب‌ها بر سر آن چانه بزنند و امتیاز بگیرند.»

 

محمدرضا دبیری، دیپلمات سابق نیز با مروری بر دوران اوج‌گیری قدرت انگلیس در عرصه بین‌المللی و شکل‌گیری زمینه‌های بی‌اعتمادی و اعمال نفوذهای تاریخی در ایران و کاربرد اصطلاح «کار، کارِ انگلیس است»، گفت: «انگلیسی‌ها ابتدا در ایران با استفاده از قرارداد دارسی درصدد گسترش نفوذ خود برمی‌آیند و سپس این اعمال نفوذ به دیگر کشورهای عربی و خاورمیانه‌ای گسترش می‌یابد. پس در این دوران اعمال نفوذ و تاثیرگذاری انگلیسی‌ها بی‌پایه نیست. نفت هم عاملی حیاتی بود که نقش بسیار مهمی در سیاست‌های انگلیس ایفا کرد و بنابراین بی‌اعتمادی‌های تاریخی بر این اساس، زمینه و مبنایِ درستی داشت.»

 

وی با بیان اینکه موضوع بحرین با جزایر سه‌گانه تاخت زده نشد، گفت: «بحرین با قبولی ژاندارمی ایران در خلیج فارس و پذیرش نقشِ عالی ایران در این منطقه تاخت زده شد. لازمۀ چنین چیزی البته کنترلِ ایران بر جزایر سه‌گانه بود ولی در حقیقت، نباید این دو موضوع را در مقابل هم قرار داد. در مورد جزایر که اهمیت بسیار کمتری نسبت به بحرین دارند مکاتبات بسیاری وجود دارد. احساساتِ زیاد و مثبت نسبت به ایران و شیعه‌دوستی در آنجا خیلی نفوذ داشت. قراردادِ مربوط به جزایر در شرایطی امضا شد که انگلیسی‌ها با دستپاچگی و عجله در حال خروج از خلیج فارس بودند. درست است که آن‌ها زیر بار نظراتِ ایران نمی‌رفتند اما ما هم این‌ قدر مستِ این موقعیتِ تازه بودیم و می‌خواستیم زود‌تر جزایر را پس بگیریم که خیلی به این واژه‌ها حساسیت نشان ندادیم و کارهای دقیق‌تر حقوقی انجام نشد. حالا وقتی به تعداد مذاکرات و زمان‌بندی‌شان توجه می‌شود، می‌بینیم که می‌شد از تاکتیک‌های دیپلماسی و مذاکره، مانند قرار دادن طرفِ مقابل در تنگی وقت استفاده کرد. مثلا ایرانی‌ها نه نمی‌گفتند ولی امضای توافقنامه را مدام به عقب می‌انداختند. اما چنان که گفتم شاه به قدری مطمئن و سرمست از عنوانِ ژاندارمی و آقاییِ منطقه و دریافتِ اسلحه بود که در ریزه‌کاری‌هایی که ما الان گرفتارشان شده‌ایم، دقت نکرد. شاید ما هم اگر آن زمان بر سر کار بودیم، این‌ قدر به این ریزه‌کاری‌ها دقت نمی‌کردیم ولی چون الان گرفتاریم، همه را زیر ذره‌بین گذاشته‌ایم. می‌شد قرص‌تر و محکم‌تر عمل کرد، می‌شد با وارد کردن واژه‌ها و اصطلاحاتی این روز‌ها را پیش‌بینی کرد که متاسفانه چنین نشد.»

 

دبیری با اشاره به قضاوت‌های رایج درباره افراد بر حسب عضویت آن‌ها در کلوپ‌های فراماسونری گفت: «خائن یا خادم بودن افراد و قضاوت در این باره وظیفۀ مورخ و تاریخدان نیست. مدام گفته می‌شود که تاریخ باید قضاوت کند ولی واقعا چرا باید تاریخ قضاوتگر باشد؟ وظیفۀ تاریخ این است که وقایع را به طور دقیق و صحیح ثبت و ضبط کند. قضاوت، کار افرادی مثل ماست که لباسِ اندیشه‌های خود را بر تاریخ می‌پوشانیم تا آن اندیشه‌ها و عقاید را به دیگران حُقنه کنیم. دربارۀ فراماسونری هم بی‌تردید ارتباطاتی وجود داشته که بیشتر به کار اَنگ زدن و برچسب زدن و کوبیدنِ یکدیگر می‌آمد. گفته می‌شد کتابِ اسماعیل رائین (فراماسونری و فراموشخانه در ایران) در ایتالیا چاپ شده، ولی اصلا چنین چیزی نبود. این کتاب در تهران منتشر شد و مربوط به زمانی بود که رقابت‌های شدیدی بین دار و دستۀ انگلیسی‌ها و امریکایی‌ها پیش آمده بود. عده‌ای می‌خواستند رجالِ آنگلوفیل (نزدیک به انگلیس) را تصفیه کنند و امریکایی‌ها را جایگزین آن‌ها سازند. کسانی باید با بهانه‌هایی از این دست، افراد دیگری را از دور خارج می‌کردند. قبل از آن هم نامه‌هایی از خانه سدان، رئیس شرکت نفت بیرون آوردند و انگ‌زنی‌هایی پیش آمد که بسیار مخرب و مضر بود. توده‌ای‌ها و مارکسیست‌های عملیاتی، تخصص بیشتری در برچسب زدن به افراد و جنگ روانی داشتند، ولی این وضعیت محدود به توده‌ای‌ها و چپ‌ها نبود و دیگرانی هم بودند که برای کنار زدن همدیگر به انگ زدن روی می‌آوردند. ولی خوب این واقعیت هم وجود داشت که به هر حال، تشکیلاتی وجود داشته و اعضای آن ارتباطات و مناسباتی با هم داشته‌اند و نمی‌توان اصلِ این موضوع را انکار کرد.»

 

 

متن کامل میزگرد تاریخ ایرانی درباره روابط ایران و بریتانیا را در لینک‌های زیر بخوانید:

 

تفرشی: نقش بریتانیا در سقوط شاه توهم دایی‌جان‌‌ناپلئونی است

 

مجلسی: انگلیسی‌ها غارت نکردند، به غیرت ما ضربه زدند

 

دبیری: درباره مداخله انگلیسی‌ها در ایران نباید مبالغه کرد

 

در میزگرد تاریخ ایرانی مطرح شد/ انگلیسی‌ها در ماجرای جزایر سه‌گانه استخوان لای زخم گذاشتند

کلید واژه ها: ایران و انگلیس تفرشی فریدون مجلسی محمدرضا دبیری


نظر شما :