محمدمهدی جعفری: به هاشمی گفتم ماری که به زمین افکندید، اژد‌ها می‌شود

۰۲ تیر ۱۳۹۰ | ۱۸:۳۲ کد : ۷۲۴۲ پایان بنی‌صدر
طرفدار آقای بنی‌صدر نیستم و برای ایشان رای نداده‌ام... در اینجا مخالفتم با طرح عدم کفایت سیاسی به‌هیچ‌وجه بمعنای طرفداری از آقای بنی‌صدر نیست...یک رئیس جمهوری نباید به دنیا اعلام کند در کشوری که من رئیس جمهوری آن هستم شش زندان وجود دارد و شکنجه هست...رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری به نفع این جمهوری تمام نخواهد شد...هاشمی گفت شما باید یا این طرف باشید یا آن طرف! یعنی یا طرف بنی‌صدر یا طرف مخالفین او.
محمدمهدی جعفری: به هاشمی گفتم ماری که به زمین افکندید، اژد‌ها می‌شود
تاریخ ایرانی: «رای مخالفم بهیچوجه بعنوان طرفداری از آقای بنی‌صدر نیست، بلکه در حال حاضر با رای قاصر خود، با نظر قاصر خود این چنین می‌بینم که رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری به نفع این جمهوری تمام نخواهد شد.» سیدمحمدمهدی جعفری، نماینده دشتستان در مجلس اول این را گفت و نطقش در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ در مخالفت با تصویب طرح عدم کفایت سیاسی ابوالحسن بنی‌صدر رئیس جمهور را به پایان برد؛ گرچه چنانکه در نطقش گفت: «طرفدار آقای بنی‌صدر نیستم و برای ایشان رای نداده‌ام.»

 

جعفری ۳۰ سال بعد گفت‌وگویی را روایت کرد که بین او و اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس پس از پایان نطق و پشت تریبون مجلس درگرفت: «در آخر صحبت من، آقای هاشمی رفسنجانی از صحبتم تشکر کرد ولی در‌‌‌ همان جا پشت تریبون که ایستاده بودم گفت شما باید یا این طرف باشید یا آن طرف! یعنی یا طرف بنی‌صدر یا طرف مخالفین او. من گفتم: من طرف حق هستم که آقای هاشمی رفسنجانی مجددا تاکید کرد که نمی‌شود و باید یک طرف را انتخاب کنید. من در تنفس به آقای هاشمی گفتم: آقای هاشمی! شما با این کارتان ماری به زمین انداختید که این مار اژد‌ها می‌شود و دامن خودتان را می‌گیرد. آقای هاشمی گفت: فکر آن را هم کرده‌ایم. گفتم: چه فکری کرده‌اید؟ گفتند: با یک فتوا درستش می‌کنیم (یعنی فتوایی از امام می‌گیریم). گفتم: آقای هاشمی آن‌ها که گوششان بدهکار فتوا است اهل شلوغ کردن و به خیابان ریختن نیستند و آنهایی که به خیابان می‌ریزند و شلوغ می‌کنند و بدنبال فتنه هستند گوششان بدهکار فتوا نیست. سپس آقای هاشمی گفت: آن را هم درست می‌کنیم.» آنچه در پی می‌آید نطق جعفری در خرداد سال ۶۰ و مصاحبه‌اش با ماهنامه "نسیم بیداری" در خرداد سال ۹۰ درباره‌‌ همان نطق است:

 

 

نطق سیدمحمدمهدی جعفری در جلسه ۳۰ خرداد۱۳۶۰ مجلس شورای اسلامی

 

بسم الله الرحمن الرحیم. وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئا ًو من کفر بعد ذلک فاوالئک هم الفاسقون. جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر تحقق همین وعده خدایی است. وعده‌ای که به مومنینی که عمل صالح می‌کنند، داده است تا به شرط ایمان و عمل صالح در زمین جانشین گردند همانگونه که امت‌هایی پیش از آن‌ها در زمین جانشین شده‌اند. و تمکنی به آن‌ها بخشد که آن دین ارتضاء و انتخاب و اصطفاء شده را برقرار سازند و آن خوفی را که پیش از آن داشتند برای اجرای احکام دینیشان تبدیل به امنیت فرماید. و شرط استمرار این وضع عبادت به دور از شائبه شرک پروردگاری است. هر کس که بعد از بدست آوردن این شناخت و داشتن این شرایط باز هم کفر ورزد، فاسق واقعی همین کسان هستند. مبارزانی که در طول سالیان دراز در این کشور و دیگر کشورهای اسلامی انجام گرفت برای این بود که چنین محیطی ایجاد شود و لذا ما باید آن شرایط را بکار بندیم. علاوه بر ایمان عمل صالح را پیوسته در برابر چشمان خود داشته باشیم. اینک جمهوری اسلامی برقرار شده است. جمهوری اسلامی یک شکل دارد که‌‌ همان جمهوری‌اش باشد، شکل و فرمی است که این روش حکومت به خود گرفته است و انتخاب شده است. تحمیلی از جایی بر این مردم نشده است و آگاهانه هم انتخاب کرده‌اند. بر اثر فراهم شدن جو کاذبی بوجود نیامده است. محتوای این جمهوری، اسلامی است و این کلمه بس بزرگی است. البته حکومت اسلامی نیست و ما امیدواریم با آگاهی و هشیاری مردم و به فضل پروردگار و با هشیاری و بیداری بیشتر رهبر به سوی تحقق حکومت اسلامی رهسپار بشویم. اما این شکلی که فعلا انتخاب کرده‌ایم در حال حاضر مناسب‌ترین شکل است برای رسیدن به آن مرحله (انشاءالله) بنابراین باید خوب توجه داشته باشیم که ظرفی متناسب با مظروف و وسیله‌ای متناسب با هدف انتخاب کنیم تا در مسیر دچار انحراف و حتی کندی هم نشویم. انقلاب مستمر به این مناسبت است که ما اگر فکر کنیم بعد از پیروزی نخستین، بعد از پیروزی سیاسی کارمان تمام شده و باید برویم در خانه بنشینیم یا دنبال یک زندگی رفاهی برویم، دچار اشتباه و ساده‌اندیشی و خدای نکرده شکست می‌شویم. از این جهت این انقلاب باید پیوسته با‌‌ همان خصوصیاتی که ما را به پیروزی نخستین رسانید ادامه یابد.

 

بعد از مدتی که نهادهای انقلابی یکی پس از دیگری مستقر شد، انتخابات ریاست جمهوری انجام گرفت، قبل از انتخابات ریاست جمهوری گروه‌ها، افراد، سازمان‌ها، احزاب، همه کاندیداهایی داشته‌اند و یا به نفع این کاندیدا تبلیغ می‌کردند، بنده هم به اتفاق دوستانم به نتیجه رسیدیم که در چهارچوب یک حزب و سازمان فعالیت کردن بطور کلی به معنای از انقلاب منحرف شدن و عقب افتادن است. لذا برای اینکه از هر نوع دستور تشکیلاتی و از هر نوع ضابطه سازمانی آزاد باشیم، بطور مستقل به راه خود ادامه دادیم و کاندیدایی معرفی کردیم که بنظر خودمان می‌توانست در این جمهوری اسلامی منشاء اثری باشد و از تعالیم اسلامی و روش اسلامی منحرف نگردد، که البته حائز آراء اکثریت نشد، اما این به آن معنا نبود که ما با جمهوری اسلامی قهر کنیم و به کناری بنشینیم و به وظایف اسلامی و انسانی خود عمل نکنیم، چون آنچه که مورد نظر ما نبوده انجام گرفته است و امام هم بعد از انتخاب شدن آقای بنی‌صدر به ریاست جمهوری دستور فرمودند که همه مسؤولین چه در شورای انقلاب و چه در بیرون با هم هماهنگ شوند و این راه را همراه با هم و بدون هیچ اختلافی ادامه بدهند. این وظیفه‌ای بود برای هم مردم و هم مسؤولین که باز هم مردمند و لذا ما هم این دستور را بعنوان و یک وظیفه شرعی و یک وظیفه دینی تلقی کردیم و اطاعت از رئیس جمهوری و یا همراه بودن با رئیس جمهوری را در پیش گرفتیم که حکم او بوسیله امام انفاذ شده است، کارهای پس از آن را خود می‌دانید.

 

در جریان انتخابات مجلس که بنده به عنوان یک کاندیدا در حوزه انتخاباتی خودم معرفی شده بودم، سوالات فراوانی از بنده می‌شد، که به چه گروهی، به چه شخصی وابستگی داری؟ و نظرت درباره فلان گروه، فلان شخص چیست؟ و من همه را آنطور که حق بود، جواب می‌دادم، البته فکر نمی‌کنم این شبهه برای کسی پیش بیاید که ما طرفدار کاندیدایی در انتخابات ریاست جمهوری بودیم که نفر دوم شد. بلکه برای آقای دکتر حبیبی تبلیغ و حمایت می‌کردیم و نه کسی دیگر بنابراین اگر هر کسی دیگر در نظر هست انشاءالله رفع شبهه بشود. به هر حال در آنجا درباره آقای بنی‌صدر از بنده پرسیده بودند من گفتم حالا که امام فرموده‌اند که باید بدون اختلاف و هماهنگ در این جمهوری، ریاست جمهوری ایشان را بپذیریم، حرفی که باعث اختلاف بشود من نمی‌زنم چون همانجا هم مرا می‌شناختند که طرفدار آقای بنی‌صدر نیستم و برای ایشان رای نداده‌ام ولی چون از من سوال کرده‌اید و به گفته امام علی بن ابی طالب علیه‌السلام جواب دادن به سوال واجب است و باید آن را بیان کرد، آنچه که در عرض این ۲۰ سال از آقای بنی‌صدر می‌دانیم دو چیز است: یکی آن، خودمحوری و خودخواهی است که در باره آقای بنی‌صدر می‌گویند و به شوخی بعضی کتاب «کیش شخصیت» ایشان را می‌گویند که اتوبیوگرافی خودش هست. بعضی هم شوخی می‌کنند که خودش این را نخوانده است. نکته دوم، افرادی است که در اطراف آقای بنی‌صدر هستند و بعضی از آن‌ها را بنده از سال ۴۰ به بعد می‌شناختم می‌گفتم امیدوارم انشاءالله با نکات مثبتی که دارند بتوانند جبران این دو نکته منفی را بکنند و ما وظیفه داریم که فعلا دست به دست هم بدهیم، مبادا این جمهوری نوپای اسلامی در مقابل دشمنان خدشه‌دار شود. همین حرف برای بنده گناه کبیره‌ای شد که در نماز جمعه برازجان یا راه نمی‌دادند برای صحبت کردن یا وقتی هم که برای نماز خواندن حاضر می‌شدم به بنده با کنایه و سرزنش و طعنه، که چرا پشت سر رئیس جمهوری غیبت کردی؟ الحمدالله بعدا متوجه درستی صحبت من شدند. مسائلی که بعد از انتخابات پیش آمده، همه برادران و خواهران در مجلس بهتر شاهدند و نمی‌خواهم تاریخچه عرض بکنم اما این نکته را می‌خواهم بیان بکنم که ما نباید در اینجا به شخص نظر داشته باشیم همانطور که آن آئین‌نامه‌ای که تصویب شد نظر به شخص آقای بنی‌صدر نداشت بلکه برای همیشه چون چنین آئین‌نامه‌ای وجود نداشت، تصویب شد که اگر با چنین مساله‌ای روبرو شدیم، چگونه عمل کنیم؟ همه هم با کمال اخلاص شرکت کرده‌اند که اقلا روش کار روشن باشد.

 

در اینجا هم این موضوع که پیش آمده، باز ما باید به جمهوری اسلامی و آینده جمهوری اسلامی و قضاوتی که نسل‌های آینده در باره ما می‌کنند، توجه داشته باشیم. بار‌ها به برخی از برادرانی که در مجلس صحبت می‌کردم به عرضشان رساندم که فلان لایحه یا طرح که به مجلس داده می‌شود، نباید به امروز نظر باشد بلکه ما باید قانونی به تصویب برسانیم که برای همیشه کارا و مفید باشد. اگر مثلا فردا جای رئیس جمهوری و نخست وزیر با آن خصوصیاتی که دارند عوض شد آیا باز هم باید یک لایحه و طرح دیگری بیاوریم و آنچه را که خود تصویب کرده‌ایم یا دوره قبل از ما تصویب کرده‌اند، دوباره عوض کنیم؟ این برای جمهوری اسلامی مفید نیست و نمایندگان باید فکر خیلی عمیق‌تر و آینده‌نگر‌تر داشته باشند که انشاءالله امیدواریم داشته باشند. لذا من می‌خواهم قبل از بیان اصل مطلب این نکته را تذکر بدهم که در اینجا مخالفتم با طرح عدم کفایت سیاسی به‌هیچ‌وجه بمعنای طرفداری از آقای بنی‌صدر نیست. قبل از انتخابات ریاست جمهوری بنده طرفدار نبودم، بعدا هم به عنوان وظیفه شرعی بعضی از برادران و خواهران خانم طالقانی شاهدند که در اوایل جنگ ما به دزفول رفتیم وبا ایشان تماس گرفتیم، در جلساتی دیگر برای اینکه مبادا کاری از طرفین انجام بگیرد که جمهوری اسلامی به خطر بیفتد، خدمت جناب آقای دکتر بهشتی می‌رفتیم، با برادرمان جناب آقای هاشمی بار‌ها بنده تماس گرفته‌ام، با برادرمان آقای رجائی که به علت سوابق دیرین هم سنگری اگر خدا قبول کند و بسیاری از مسائل دیگر‌، تماس‌هایی که می‌گرفتیم خیلی صمیمانه‌تر بود و زبان یکدیگر را خیلی بهتر متوجه می‌شدیم و احتیاج به مقدمه‌چینی نبود که من منظورم چیست؟ همه برای این بود که این جمهوری اسلامی با روش اسلامی درستی به کار خود ادامه بدهد و ما هم به عنوان یک فرد کوچک، چه در مجلس و چه در بیرون مجلس وظیفه داشتیم و داریم که نگذاریم خدشه‌ای به آن وارد بشود. و در بعضی از مسائل دیگر بعضی از برادران سؤالاتی از من می‌کردند که فکر می‌کنم مورد تردید شاید برخی دیگر هم باشد برادرمان آقای حائری فومنی توجه دارند که گاهی برادرانه از من می‌پرسیدند و به ایشان هم عرض کردم اگر تفتیش عقاید نباشد من خدمتتان عرض می‌کنم، ایشان درباره ولایت فقیه و نظر بنده را درباره ولایت فقیه می‌خواستند گفتم خوشبختانه من دو سخنرانی دارم یکی در جامعه اسلامی دانشگاهیان دانشگاه تهران و دیگری در مسجد الجواد، مربوط به حالا هم نیست و در آنجا می‌توانید مراجعه بفرمایید که من معتقدم ولایت فقیه دنباله ولایت الله، رسول الله و امامان هست و حتی بعد از عصر غیبت انشاءالله در زمان ظهور امام زمان، و بعد از اینکه خود امام آن ولایت امامت خودشان را به عهده گرفتند و بعد هم که انشاءالله حرکت انسانیت و اسلام ادامه دارد باز ولایت فقیه به عنوان یک اصل حاکم خواهد بود. لذا این‌ها را برای رفع شائبه گفتم که مبادا مخالفین با این طرح، مخالفت با نظر امام، مخالفت با ولایت فقیه یا طرفداری از شخص خاصی نه آقای بنی‌صدر و نه مخالف آقای بنی‌صدر قلمداد بشود بلکه من بار‌ها عرض کردم و معتقدم و خودم عمل کردم که جمهوری اسلامی فعلا ظرفیت این گروه گرائی‌ها، حزب‌ها، ‌حتی آقای دکتر بهشتی گفتند «سد تحزب شدی؟» گفتم خیر، ‌سد تحزب نشدم ولی حزب بطور کلی، ‌سازمان، گروه، این‌ها را فعلا برای جمهوری اسلامی مناسب نمی‌دانم. برای اینکه همه امت به دنبال رهبر به حرکت افتاده‌اند و اگر بخواهیم این‌ها را تقسیم بکنیم، به گروه‌ها و سازمان‌های موافق و مخالف، آن وحدتی که در اول داشته‌اند (همانطور هم که شده) در آن خلل وارد می‌شود و آن حرکت را نمی‌توانیم انجام بدهیم و لذا من برای این امر نکته‌ای را که باید عرض کنم این است که دلایلی که برای عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری (هر کسی باشد) بیان می‌شود باید دلایل له و علیه باشد، یعنی همانطوری که عدم کفایتش گفته می‌شود، اگر کفایتی در بعضی جا‌ها بروز داده (که فکر نمی‌کنم خالی از آن بوده باشد) باید بیان شود.

 

ما دیدیم که در این جنگ، در هنگامی که به شهادت همه فرماندهان، نیروی هوائی فقط ده درصد ظرفیت را داشت، نیروی دریایی یکی دو درصد داشت و نیروی زمینی هم در درصد بسیار پایینی بود، چگونه، البته نمی‌خواهم به یک نظر مربوط بکنم ولی آن یک نفر هم به عنوان فرمانده کل قوا موثر است. نمی‌توان نقش آقای بنی‌صدر را برای هماهنگ کردن نیرو‌ها نادیده گرفت، اگر ملتی وجود نداشت، اگر سپاه پاسداران نبود، اگر ایمان خود برادران ارتشی نبود، اگر بسیج نبود، اگر عشایری نبودند، مسلما نه فرمانده کل قوا و نه رهبر هم نمی‌توانست کاری بکند. اما این‌ها با هم هماهنگ می‌شوند و در یک محور و مدار قرار می‌گیرند که کارا و موثر واقع می‌شوند. در برخورد با مسائل خارجی ایشان گاهی سخنان غیرمسؤولانه بیان کرده‌اند که صحیح نبود، از شخص رئیس جمهوری حالا اگر یک نفر مسؤول بود اشکالی نداشت، مثل مطرح کردن مساله شکنجه، ولی یک رئیس جمهوری نباید به دنیا اعلام کند در کشوری که من رئیس جمهوری آن هستم شش زندان وجود دارد و شکنجه هست، تو مسوولی که جلو این‌ها را بگیری به عنوان تنظیم کننده سه قوه و رئیس قوه مجریه. اما گاهی هم در مصاحبه‌ها سخنانی گفته‌اند که آبروی جمهوری اسلامی حفظ شده است. نباید آن قسمت‌هایی را در نظر داشته باشیم که به زیان این ملت بوده البته خوب بود آن قسمت‌ها را اصلا نمی‌گفتند. و از طرفی بیان معایب و نواقص یک طرف، باعث پوشیده شدن معایب طرف دیگر نشود. این وضعی که پیش آمده مسلما یک طرف نداشته است بلکه طرفین به مسوولین اسلامی خود آنچنان که باید عمل نکرده‌اند و کار را به اینجا کشانیده‌اند، یکی ممکن است شدید‌تر بوده است بیشتر به چشم می‌خورده است و دیگری خفیف‌تر بوده است و کمتر به چشم می‌آمده است. و لذا اولا باعث این نشود که با رای دادن به عدم کفایت سیاسی آقای بنی‌صدر دیگری چه مخالفش و چه کسی که مترصد فرصت نشسته است خود را به وسط میدان بیندازد که من کفایت دارم، من بودم که این کار را کردم، آن کار را کردم، و نه باعث شود که مسوولیت‌های دیگران نادیده گرفته شود و عدم رعایت وظایف در جمهوری اسلامی.

 

من فقط می‌خواهم در پایان نظر خواهران و برادران را، نظر همه ملت قهرمان و پیوسته در صحنه ایران را به یک نکته تاریخی جلب بکنم که اگر ما به سنت‌های خود توجه نداشته باشیم، دچار انحرافات و اشتباهاتی می‌شویم و نمی‌توانیم حق را از باطل تشخیص بدهیم، همانطوری که امام علی بن ابی طالب فرمود «و من صرحت له العبر عمابین یدیه من المثلات ججزته التقوی عن تقحم الشبهات» اگر ما مثلات، پیش‌آمد‌ها، حوادث، نشیب و فراز‌ها را به عنوان درس در مقابل چشم خود قرار بدهیم و همیشه بطور واضح در مقابلمان باشد به تقوایی، به ضابطه کنترلی، و به معیار نگهدارنده‌ای می‌رسیم که از فرو افتادن در شبهه‌ها ما را مانع خواهد شد، خود آن بزرگوار همیشه عملش و گفتارش، آنچنانکه انتظار می‌رود یکسان بود. وقتیکه انقلابیون از مصر و کوفه و بصره و بیابان‌ها و مکه و جاهای دیگر آمدند عثمان را محاصره کردند پیوسته امام مقاومت و مخالفت کرد و گفت روش شما صحیح نیست. او بهیچوجه روش عثمان را تایید نمی‌کرد ولی روش آن‌ها را هم تایید نمی‌کرد. درست نمی‌دانست. اسلامی تلقی نمی‌کرد و پیوسته می‌رفت پیش عثمان و می‌گفت عثمان، دست از این‌ کارها بردار. مردم را عصبانی نکن. خواست‌های مردم را انجام بده. بهر حال بعد از اینکه کار به درازا کشید و حلقه محاصره تنگ شد، امام رفت پیش عثمان، و گفت «انی انشدک الله ان لاتکون امام هذه المقتول، فانه کان یقال» یعنی پیغمبر صلوات‌الله‌علیه می‌فرمود: « یقتل فی هذه الامه امام یفتح علیها القتل و القتال الی یوم القیامه،و یلبس امورها علیها، و یبث الفتن فیها، فلا یبصرون الحق من الباطل، یموجون فیها موجا، و یمرجون فیها مرجا فلا تکونن لمروان سیقه یسوقک حیث شاء». تو را بخدا سوگند می‌دهم مبادا پیشوای مقتول این امت شوی، چه می‌فرمود «در میان این امت پیشوایی کشته می‌شود که با کشتن او درهای کشت و کشتار در روز قیامت به روی آن‌ها گشوده می‌شود. کار‌ها برایشان مشتبه و درهم‌آمیخته و آشوب‌ها در بینشان پراکنده می‌گردد و در نتیجه حق را از باطل تمیز نمی‌دهند، کارشان سخت به اختلال و تزلزل کشیده می‌شود و به شدت دچار تشویش و نگرانی می‌گردند. پس با این همه سالخوردگی و گذراندن سالیان دراز آلت دست مردان نباش که هر جا خواست تو را بکشاند.»

 

بهرحال مساله شخص آقای بنی‌صدر و یا دیگری مطرح نیست مساله جمهوری اسلامی مطرح است. در این جمهوری اسلامی نمی‌توان تحمل آشوب‌هایی را کرد که بر اثر مسائل شخصی فراهم آمده باشد. انقلاب خود نابسامانی‌هایی دارد که باید آن‌ها را استقبال کرد و باعث رشد افراد انقلابی و خود انقلاب است اما طرح مسائل شخصی باعث منحرف شدن افراد از مساله اصلی می‌گردد البته این را من از پشت این تریبون عرض بکنم هیچ ضدانقلابی، هیچ دشمنی و هیچ منحرف و ساده‌اندیشی نمی‌تواند وحدت امت در صحنه ما را خدشه‌دار سازد ولی اختلافاتی پیش می‌آید که بجای اینکه نیروهای خود را صرف سازندگی این انقلاب صرف بیرون راندن دشمن متجاوز از سرزمین‌های خود و صرف رشد فرهنگی و عقیدتی این مردم بکنیم، ناچار باید صرف رفع آن اختلاف‌ها بکنیم. برادرمان آقای رجائی و هیات دولت به استان بوشهر آمدند و در آنجا دیدند که این مردم حتی آب خوردن ندارند و ما وقتی که به آن دهات و حتی شهرهایی که آقای شهریاری گفتند چهار فرمانداری در اختیارشان هست، ولی می‌خواهم عرض بکنم که این چهار فرمانداری به اضافه دو سه فرمانداری دیگر استان بوشهر اصلا آب خوردن ندارند، بیاییم تمام نیروهای خود را صرف رفع استضعاف و محرومیت‌هایی بکنیم که این ملت البته برای نان انقلاب نکرد ولی برای این هم انقلاب نکرد که باز گرفتار اختلافات شخصی و دودستگی‌ها شود و ضدانقلاب و دشمن خارجی هم از فرصت سوءاستفاده کند و راه تبلیغات و زمینه تبلیغات را به رویشان باز کنیم. بنابراین من امیدوارم که با توجه به آینده جمهوری اسلامی و با توجه به نقشی که این مردم در مقابل نسل‌های آینده و امت‌های مستضعف جهان در سراسر گیتی به عهده دارند، تصمیم خود را بگیرند و کاری شتاب‌زده نکنند که باعث پشیمانی شود و ما خود بعد ندانیم که چه کرده‌ایم و یا بگوییم چرا چنین کرده‌ایم؟ بنابراین امیدوارم انشاءالله همه این گرفتاری‌ها و همه اختلافات تبدیل به وحدت شود، همه وظیفه خودشان را در چهارچوب قانون اساسی و در چهارچوب وظایف اسلامی تشخیص بدهند و آراء ما در اینجا بر اساس حق باشد و من اعلام می‌کنم که رای مخالفم بهیچوجه بعنوان طرفداری از آقای بنی‌صدر نیست، بلکه در حال حاضر با رای قاصر خود با نظر قاصر خود این چنین می‌بینم که رای به عدم کفایت سیاسی رئیس جمهوری به نفع این جمهوری تمام نخواهد شد. باز هم خود دانید و آگاهی و رشدی که الحمدالله در همه وجود دارد. والسلام علیکم و رحمه الله»

 

***

 

روایت جعفری از نطق ۳۰ خرداد  پس از ۳۰ سال

 

شاخص‌ها و ویژگی‌های حاکم بر مجلس اول شورای اسلامی چه بود؟

 

مجلس اول در ماه‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شد، مردم از سر مستی و غرور پیروزی پر بودند و هم امید‌ها و آرزوهایی برای اداره آینده کشور در بین همه اقشار جامعه جریان داشت. کسانی هم که از طیف‌های مختلف برای مجلس اول نامزد شدند غالبا قصد خدمت داشتند، به این معنا که بعد از درهم شکستن نظام شاهنشاهی و از بین رفتن رکن‌ها و پایه‌های آن نظام که یکی از آن‌ها نیز مجلس بود، مردم آرزوی تشکیل مجلسی داشتند که نماینده با صلاحیت و حقیقی مردم، برای قانونگذاری و نمایندگی مردم در مجلس آزادانه انتخاب شوند. از این بابت کسانی که انتخاب شدند که قریب به اتفاق، علاقمند خدمت به مردم بودند و به این ترتیب از تمامی گرایش‌ها و جناح‌ها و طرز تفکر‌ها در مجلس حضور داشتند و این روند تقریبا تا آخر سال ۱۳۵۹ و اوایل سال ۱۳۶۰ ادامه داشت. اما متاسفانه بدلیل آشوب‌هایی که در سال شصت و بخصوص بعد از انفجار حزب جمهوری اسلامی و از بین رفتن ۲۷ نفر از نمایندگان رخ داد و نیز رد شدن اعتبارنامه برخی از منتخبین، جملگی سبب شد تا در انتخابات میان دوره ای‌ که پس از این حوادث برگزار شد عده‌ای بعنوان وکیل مردم وارد مجلس شوند که خصوصیات گروه اول را نداشتند. اما در مجموع اکثر نمایندگان دارای خصوصیات انقلابی بودند ولی در عمل نتوانستند به برنامه و مطلوب خودشان عمل کنند.

 

 

این برنامه مطلوب نمایندگان مجلس اول چه بود؟

 

مجلس در وهله اول کارش قانونگذاری است و مردم هم انتظار داشتند نمایندگان قوانینی را تصویب یا از قوانین مجالس قبل انقلاب تثبیت کنند که منافع عمومی ملت و مملکت را در آن شرایط جهانی تامین نماید.

 

 

چه قوانینی؟

 

قانون‌هایی که در تمامی حیطه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بتواند آزادی و دموکراسی و عدالت را تامین کند تا در محیطی بسیار سالم، انسان ایرانی بتواند زندگی کند و در جهان بصورت یک انسان پیشرفته معرفی شود. اما شرایطی پیش آمد که بیشتر وقت مجلس را در جهت مسائل روزمره و انجام اموری که کمتر به قانونگذاری مربوط بود، مشغول کرد.

 

 

اموری که مانع بود، کدامند؟

 

یکی از این مسائل گروگان‌های امریکایی بودند، دیگری موضوع جنگ تحمیلی که به دنبال‌‌ همان گروگانگیری پیش آمد و رویداد بعدی درگیری‌های داخلی گروه‌ها و تسویه حساب‌های گروهی و شخصی بود که مساله عدم کفایت سیاسی رییس جمهوری را هم بدنبال آورد. این قبیل مسائل روزمره نگذاشت مجلس به آن قوانینی که می‌خواست بگذراند، دست یابد.

 

 

جناح بندی‌های مجلس اول به چه صورت بود؟

 

در مجلس اول با آن آمال و ایده‌هایی که قبل از انقلاب بین مردم وجود داشت به نظر نمی‌رسید که هیچ‌گونه جناحبندی و گروهگرایی و فراکسیونسازی وجود داشته باشد، در تهران عده‌ای که به نمایندگی از مردم تهران نامزد شده بودند از همه جناح‌ها و طیف‌های سیاسی بودند و تحت نام «ائتلاف بزرگ» اعضای حزب جمهوری اسلامی و هم اعضای نهضت آزادی و همچنین اعضای انجمن اسلامی مهندسین و سایر طیف‌های گوناگون سیاسی و صنفی حضور داشتند و سی نفری که از تهران به مجلس راه یافتند ترکیبی از تمام گروه‌ها بودند، بنابراین از ابتدا قصه جناح‌بازی و فراکسیونسازی سیاسی مطرح نبود. اما بعد از آنکه درگیری‌ها شکل گرفت، عده‌ای گرد بنی‌صدر و خواسته‌های وی گرد آمدند که آن‌ها هم نه بصورت حزبی بلکه بیشتر به شکل جناحی عمل می‌کردند و سخن می‌گفتند و عده‌ای هم نه به عنوان حزب جمهوری اسلامی بلکه به عنوان گرایش‌هایی که در حزب جمهوری اسلامی وارد شده بود، عمل می‌کردند.

 

 

این عده چه کسانی بودند؟

 

شاید شخص بارز و برجسته گروه اول دکتر سلامتیان بود و نماینده گروه دوم حسن آیت بود. البته گروهی از نهضت آزادی هم نه بعنوان یک فراکسیون بلکه بصورت یک طیف فکری که قصدشان بیشتر مسائل اقتصادی، سیاسی و داخلی کشور بود و به آزادی‌های مصرح در قانون اساسی نظر داشتند، در برخی موارد به بنی‌صدر گرایش داشتند و گاهی هم به سمت افراد حزب جمهوری اسلامی تمایل پیدا می‌کردند و این رویکرد‌ها نه از باب گروه و جناح‌گرایی بود بلکه از این منظر بود که فکر می‌کردند آن افراد در آن موضوع خاص صحیح‌تر تصمیم گیری می‌کنند و در واقع بی‌طرفانه عمل می‌کردند. البته گروه اقلیتی حدود بیست نفر از جمله خود من بودیم که کاملا بی‌طرفانه و بدون وابستگی به این گروه و یا آن جناح عمل می‌کردیم و نظرمان فقط منافع انقلاب و کشور بود و حتی در موارد فراوانی بعنوان میانجی بین هر دو گروه یعنی بنی‌صدر و مخالفینش در آمد و رفت بودیم و قصد اصلاح داشتیم. ولی متاسفانه حوادث خشونت بار هفتم تیر نگذاشت تلاش عده‌ای بی‌طرف خیرخواه به نتیجه برسد.

 

 

ولی شما در ماجرای طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر با آن مخالفت کردید سپس در جای دیگر با خود او مخالفت کردید! آیا این سیاست یک بام و دو هوا نیست؟

 

در جریان طرح عدم کفایت سیاسی بنی‌صدر ما می‌دیدیم بوجود آمدن چنین طرحی بطور طبیعی انجام نگرفته و به نفع مملکت نیست و از این جهت وقتی در مجلس مطرح شد من و چند نفر دیگر بعنوان مخالف ثبت نام کردیم و من در این رابطه صحبت کردم و به صراحت اعلام کردم: کاندیدای ما برای ریاست جمهوری بنی‌صدر نبود، ما با روش‌های بنی‌صدر مخالف بودیم اما حالا که وی به ریاست جمهوری رسیده و بخصوص از آنجا که امام در هنگام تنفیذ حکم ریاست جمهوری وی فرمودند: «همه بصورت متحد در کنار رییس جمهور باشید» ما با این کار مخالفیم، به این معنا که اکنون هم با دشمن جنگ داریم وهم در داخل مشکلات فراوانی داریم و بهتر است اختلافات را با مذاکره و ملایمت حل کنیم و این گونه برکناری ریاست جمهوری آن هم به شکل طرح عدم کفایت سیاسی پیامدهایی دارد که آن پیامد‌ها باعث فتنه کوری می‌شود که دود آن به چشم همه مردم می‌رود و در آخر صحبت من، آقای هاشمی رفسنجانی از صحبتم تشکر کرد ولی در‌‌ همان جا پشت تریبون که ایستاده بودم گفت شما باید یا این طرف باشید یا آن طرف! یعنی یا طرف بنی‌صدر یا طرف مخالفین او. من گفتم: من طرف حق هستم که آقای هاشمی رفسنجانی مجددا تاکید کرد که نمی‌شود و باید یک طرف را انتخاب کنید. من در تنفس به آقای هاشمی گفتم: آقای هاشمی! شما با این کارتان ماری به زمین انداختید که این مار اژد‌ها می‌شود و دامن خودتان را می‌گیرد. آقای هاشمی گفت: فکر آن را هم کرده‌ایم. گفتم: چه فکری کرده‌اید؟ گفتند: با یک فتوا درستش می‌کنیم (یعنی فتوایی از امام می‌گیریم). گفتم: آقای هاشمی آن‌ها که گوششان بدهکار فتوا است اهل شلوغ کردن و به خیابان ریختن نیستند و آنهایی که به خیابان می‌ریزند و شلوغ می‌کنند و بدنبال فتنه هستند گوششان بدهکار فتوا نیست. سپس آقای هاشمی گفت: آن را هم درست می‌کنیم. آن زمان مجلس در حال تنفس بود و من در زیرزمین مجلس در میان آقای هاشمی و آیت‌الله خامنه‌ای ایستاده بودم، سرم را رو به بالا کردم و گفتم خدایا تو می‌دانی من آنچه را وظیفه‌ام بود انجام دادم. و باز هم آقای هاشمی از من تشکر کرد و من رفتم. متاسفانه بعد دیدیم که این کار فتنه‌ای شد بسیار وسیع و عمیق که هنوز هم دامن این مردم را گرفته و‌‌ رها نکرده است.

 

 

علت بوجود آمدن این قبیل نزاع‌ها چه بود؟

 

این موضوع به اول انقلاب و شاید هم قبل از پیروزی انقلاب بر می‌گردد و آن گروه‌های سیاسی است که در زندان بودند و متاسفانه به علت انحراف‌هایی که در میان سازمان مجاهدین خلق ایجاد شد و گروهی تغییر موضع دادند و هم به علت درگیری‌هایی که بین افراد مبارز در خود زندان بود این مسائل به بیرون زندان هم کشیده شد و بعد در انتخابات مجلس اول که قرار بود از نمایندگان واقعی مردم تشکیل شود متاسفانه دامنش از این جریان‌ها‌‌ رها نشد و مجلس هم گرفتار این گروه بندی‌ها شد و این مسائل وارد مجلس شد و عده‌ای به طرفداری از این و آن و برخی هم بعنوان آنکه با اصل این جریان‌های سیاسی مخالفند وارد مجلس شدند.

 

 

ترکیب گروه آخر که گفتید چگونه بود؟

 

مثلا آقای آیت جزو این گروه بود و بطور کلی با ملی مذهبی‌ها مخالف بود و او هم دنباله رو طرز تفکر بقایی بود که مخالف دکتر مصدق بودند و البته تظاهر به طرفداری از آیت‌الله کاشانی هم می‌کردند که متاسفانه حقیقت نداشت و در آن صداقت دیده نمی‌شد. ناگفته نماند که برخی هم بسیار تازه کار بودند و از این جریان‌ها بی‌اطلاع بودند و بعد از مدتی به دنبال این جناح و آن گروه کشیده شدند.

 

 

آیا در آن زمان در مجلس شورای اسلامی، بزرگانی نبودند که همچون مرحوم طالقانی دارای روحیه‌ای پدرانه باشند که به تعبیر شما جلوی این فتنه را بگیرند؟

 

اتفاقا حضرت امام در سالگرد فوت آیت‌الله طالقانی همین نکته را که گفتید، بیان کردند. امام در مراسمی که ما برای مرحوم طالقانی گرفتیم پیامی دادند که به صراحت در آن فرمودند: «اگر آقای طالقانی زنده بود جلوی بسیاری از این تنش‌ها را می‌گرفت.» طالقانی اگر از فرزندی پرخاش می‌دید آن پرخاشگری را نتیجه اوضاع و شرایط اجتماعی و یا بیماری و آسیبی که آن فرزند دچارش شده، می‌دانست. لذا در رفع آن‌ها یکسان می‌کوشید و برای او مسلمان و غیرمسلمان و گرایش‌های گوناگون سیاسی فرقی نداشت.

 

متاسفانه در اولین مجلس شورای اسلامی نگذاشتند مرحوم بازرگان یا سحابی هم که این احساس پدرانه را داشتند و قصد برطرف کردن اختلافات را داشتند، کار کنند. وقتی مرحوم بازرگان آمدند پشت تریبون و خطاب به مجاهدین گفتند: «این‌ها فرزندان من هستند و من به این‌ها نصیحت می‌کنم که دست از ستیزه‌جویی بردارند.» ولی به ایشان به شدت حمله شد و بعدا مرتب گفته می‌شد که این‌ها فرزندان مهندس بازرگان هستند، یعنی آن فتنه‌انگیزانی که در خیابان می‌ریختند آن‌ها فرزندان ایشان هستند در حالیکه مهندس بازرگان منظورشان موسسان سازمان مجاهدین خلق یا گروه‌های دیگر مبارز بود که بدنبال کنترل و راهنمایی آن‌ها بود. وی به همین ترتیب شهید رجایی و شهید باهنر را فرزندان خود می‌دانست. متاسفانه عده ای‌ که حسن نیت نداشتند و قصدشان ایجاد مسالمت و آرامش در کشور نبود با پا درمیانی‌ها و میانجی‌گری‌ها مخالفت می‌کردند.

 

 

این افراد که گفتید مخالف آرامش بودند، عامدا عامل بودند یا از سر جهالت عمل می‌کردند؟

 

عامدا عامل و مغرض بودند و نمی‌خواستند که این طرز تفکر حتی در کشور شناخته شود و متاسفانه این گروه نمی‌گذاشتند صدای آن‌ها به جایی برسد.

 

 

شما سابقه بیش از نیم قرن فعالیت سیاسی و اجتماعی دارید، آیا راهی برای برون رفت از این قبیل افراط‌ها و تفریط‌ها می‌شناسید؟

 

راهی هست، به شرطی که اراده‌ای برای رفتن بر این راه وجود داشته باشد. آن راه این است که تمام بزرگان قوم و کسانی که دلسوز هستند، بنشینند و گذشته را فراموش کنند نه آنکه آن را کنار بگذارند بلکه آن اختلافات و درگیری‌ها را فراموش کنند و یک جمع‌بندی و تجزیه و تحلیلی از گذشته بکنند تا ببینند چه عاملی سبب این درگیری‌ها و تنش‌ها و نابسامانی‌ها شد و بعد از آن شرایط را آنالیز کنند و بدون عصبانیت و داشتن کینه‌ای نسبت به یکدیگر دست در دست هم داده و وحدتی بوجود بیاورند و همه در زمینه‌های مختلف برای این کشور کار کنند. اکنون اگر اوضاع اقتصادی نابسامان است، بیشتر بخاطر آن است که مسئولین حاضر نیستند کسانی را که نظر اقتصادی درستی دارند ولی در زمره جناح و گروه آن‌ها نیستند، بپذیرند. یعنی اگر کسی از نظر سیاسی مخالف راه و روش آنهاست ولی در اقتصاد تخصصی دارد و می‌تواند این مشکل را حل کند، بخود راه نمی‌دهند. باید این طرز تفکر را کنار گذاشت و دور هم نشست و یک نوزایی مجددی ایجاد کنند و از همه کسانی که تجربه ای داشته‌اند استفاده نمایند.

 

 

چرا در اولین مجلس پس از انقلاب شاهد غلبه سیاست بر تمام موضوعات از جمله اقتصاد، فرهنگ و اجتماع هستیم به گونه‌ای که به نظر می‌رسد سیاست‌زده‌ایم؟

 

چون ما معنای سیاست و حزب تشکیل دادن را نفهمیده بودیم. یکی از سیاست‌ها و اهداف مرحوم بازرگان برای تشکیل حزب، تحزب بود. طرز تفکر تحزب این بود که افراد باید بتوانند با یکدیگر با وجود اختلاف نظر‌ها همکاری کنند، لذا مهندس بازرگان شرکت‌هایی تشکیل می‌داد مانند شرکت انتشار و شرکت یاد و شرکت سافیاد و غیره که جملگی تخصصی و صنفی و سهامی بودند. یعنی صاحبان سهام می‌نشستند در کنار هم و برای رسیدن به هدفی همکاری و همراهی می‌کردند. مرحوم بازرگان معتقد بود بعد از آن است که ما می‌توانیم حزب تشکیل بدهیم. و باید مبنا بر وحدت و مشترکات باشد وگرنه هیچ گروهی در هیچ جای دنیا نیست که جملگی در تمام امور وحدت سلیقه داشته باشند. متاسفانه چون ما از قبل این تمرین را نداشتیم و یک نوع تقلید از غرب برای حزب سازی و حزب بازی داشتیم، اکنون شاهد سیاست‌زدگی هستیم.

 

 

چه نوع سیاست زدگی؟

 

اگر من در دانشگاه کار می‌کنم و ممکن است در کنار من استاد دانشگاهی باشد که متعلق به جناح فکری و سیاسی دیگری باشد باید در راستای هدف مشترک که‌‌ همان پیشبرد مسائل علمی است با هم همکاری نماییم و مانند «ید واحده» فارغ از سلایق گوناگون و متفاوت سیاسی که داریم، عمل کنیم ولی متاسفانه هنوز هم نه در دانشگاه، نه در بازار و نه در اداره و غیره به این رشد و بلوغ نرسیده‌ایم.

 

 

گفتید مهندس بازرگان تمام امور را سهامی می‌دیدند آیا مدیریت کشور را هم سهامی می‌پنداشت؟

 

کاملا همین طور است. رییس جمهور کسی است که باید در چهارچوب قانون اساسی و سیاست‌های کلی به مردم خدمت کند، نماینده مجلس و وزرا هم به همین صورت. کشور مانند یک شرکت سهامی است که تمام مردم در آن سهامدارند و هرکس که بتواند آن را جلو ببرد و بر سرمایه آن بیافزاید می‌تواند مدیر آن به انتخاب سهامداران که‌‌ همان مردمند باشد و به این صورت وی بر دیواری که گذشتگان بنا کرده‌اند ردیف‌هایی می‌افزاید نه آنکه اگر آن را باب سلیقه خود ندید گذشته و گذشتگان را تخریب کند و طرحی دیگر را دنبال نماید.

 

کلید واژه ها: بنی صدر محمد مهدی جعفری


نظر شما :