روزنامه‌نگاری منتقد خصلت مکتب کیهان است

آمنه شیرافکن
۰۵ مرداد ۱۳۹۱ | ۲۰:۱۶ کد : ۷۵۳۳ ۷۰ سال با روزنامه کیهان
رحمان هاتفی گفت روزنامه‌نگار موفقی می‌شوی...بخاطر تیتر «نامردهای ریاست ‌جمهوری» بازداشت شدم.
روزنامه‌نگاری منتقد خصلت مکتب کیهان است
تاریخ ایرانی: ماشاءالله شمس‌الواعظین از آن دسته روزنامه‌نگارانی است که در تغییرات به وجود آمده پس از تصفیه‌های بعد از انقلاب در ۲۴ سالگی وارد روزنامه کیهان شد. جوان مسلمانی که حتی امام در پیامی به سید محمد خاتمی اعلام کرده بود که مطالبش را خوانده و با قلم او آشناست. او در‌‌ همان ایام جوانی به عضویت شورای سردبیری روزنامه در آمد و سعی کرد با روش مهندسی معکوس خلأهای خود در حوزه دانش روزنامه‌نگاری را پر کرده و در این راه خودش را وامدار استادان پیشکسوت این حوزه می‌داند.

 

تاکید دارد که مدرسه کیهان از گذشته تا اواخر سال ۶۹، مفتخر به این بوده که توانسته نسلی از روزنامه‏‌نگاران منتقد را تربیت کند. در همین حال تاکید دارد که کیهان سال‏‌های ۵۹ تا ۶۹، دوران روزنامه‌‏نگاری بدون سانسور و مبتنی بر آزادی بیان ایران است، دورانی که تنوع و اندیشه گروه‌‏های مختلف سیاسی در سطح روزنامه‌ منعکس شده و کمتر خطوط قرمزی برای آن‌ها مشخص شده بود. دورانی که عرف بیش از بخشنامه‌های محرمانه و غیرمحرمانه، حدود آزادی بیان را برای مدیران و مسوولان روزنامه‌ها تببین می‌‏کرد و حتی نهادی چون انجمن اسلامی هم نتوانست مانع از فعالیت کار برخی روزنامه‌نگاران و حذف برخی دیگر شود.

 

کیهان برای شمس‌الواعظین، مدرسه‌ای برای آموختن روزنامه‌نگاری بوده، حرفه‌ای که عاشقانه آن را دنبال کرده و حالا در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی»، در مرور خاطرات یک دهه حضور در روزنامه کیهان، مدیریت توافقی سید محمد خاتمی را به یاد می‌آورد و در کنار آن واکنش‌های وحشت‌زده خاتمی در برابر تشرهایی که به روزنامه می‌زدند و حاشیه‌هایی که پیرامون ابراهیم یزدی در مدت کوتاه حضورش در کیهان مطرح شده بود.

 

***

 

روزنامه‌نگاری و حضور در شورای سردبیری کیهان را در جوانی تجربه کردید، چطور توانستید از وضعیت نویسندگی در پیش از انقلاب به یک باره به شورای سردبیری کیهان وارد شوید؟

 

پیش از انقلاب کتاب‏‌هایی - ابراهیم بت‌شکن، کشتی نوح، یوسف - نوشته بودم و شاید محمدهادی نجف‌آبادی -که بعد‌ها به وزارت امور خارجه پیوست- به واسطه همین شناخت از من برای حضور در کیهان دعوت کرد. بعد از انقلاب و اعتصاب در روزنامه از ۸۰  نفر عضو تحریریه، ۲۰ نفر رفته بودند و روزنامه با کمبود نیرو مواجه بود و ما سال ۵۸ و با آغاز انقلاب به عنوان نیروهای جوان مسلمان وارد تحریریه شدیم.

 

در آن دوران روزنامه کیهان با مهاجرت برخی از روزنامه‌نگاران و تصفیه برخی دیگر مواجه شده و به لحاظ حقوقی هم روزنامه از سناتور مصباح‌زاده مصادره شد. حاجی مهدیان در آن زمان اعلام کرد که قصد خرید روزنامه را دارد و بعد‌ها بنیاد مستضعفان تحت مدیریت موسوی اردبیلی اعلام کرد که این موسسه در اختیار ولایت فقیه قرار گرفته و غیرقابل خرید و فروش است و موضوع خرید و فروش روزنامه کیهان از‌‌ همان زمان منتفی شد.

 

ما در چنین فضایی دعوت به کار شدیم و در آغاز هم سرویس اندیشه و مقالات را با دوستانی که آنجا رفته بودیم، به دست گرفتیم. کیهان در‌‌ همان زمان یک بار دیگر دستخوش تغییراتی شده بود و نیروهای جریان حزب توده دست به تحصن و اعتراض زدند. این ماجرا موجب شد که ما به یک باره و زود‌تر از حد استانداردهای روزنامه کیهان وارد مراتب بالاتری از روزنامه‌نگاری شده و آبان ۵۸ با شکل‌‏گیری شورای سردبیری به عضویت این شورا درآمدیم.

 

اغلب اعضای شورای سردبیری، فارغ‌التحصیل حقوق بودند به جز من که تحصیلات علوم سیاسی داشتم. مرحوم عباس معارف از شاگردان احمد فردید، آقای جاوید که بعد‌ها به وزارت امور خارجه پیوست و جهانبخش و جهانشاه ناصر همگی به شورای سردبیری کیهان آمدیم. در واقع هفت، هشت نفر مذهبی‏‌های قبل از انقلابی بودیم که جذب روزنامه شدیم و بیشترین ارتباط را با بدنه قدیمی کیهان برقرار کردیم و از سرویس اندیشه به سمت پله‌های ترقی و سردبیری حرکت کردیم.

 

 

آقای شمس‌الواعظین ۲۴ سالگی سن کمی برای عضویت در شورای سردبیری کیهان است، چه کردید که بر مشکلات پیش رو چیره شوید؟

 

من با چالش بزرگی برای ورود به عرصه روزنامه‌نگاری مواجه شدم و روزنامه‌نگاری را به روش مهندسی معکوس آموختم. وقتی در موضع سردبیری روزنامه کیهان قرار گرفتم برای پر کردن خلأهایی که شما به آن اشاره کردید مجبور بودم که روز‌ها با خبرنگار حوادث و اجتماعی و گزارش در حوزه‌های خبری حاضر شوم و در مصاحبه‌ها شرکت می‌کردم و در رویدادهای خبری حضور می‌‏یافتم، به ویژه در بخش حوادث. البته باید روزنامه‌نگاری به سبکی را به یاد بیاورید که در آن نه اینترنت بود و نه فکس. به همین خاطر سوژگی خبرنگار و حضور به موقع در سر برنامه‌ها خیلی اهمیت می‌یافت.

 

من عصر‌ها در کنار عبدالعظیم هاشمی، قندی و فرقانی به شکلی کارآموزی می‌کردم و از آرای این دوستان در روند مهندسی معکوس بهره‌مند می‌شدم. در این حوزه به خودم نمره مثبتی می‌دهم چرا که عاشق روزنامه‌نگاری شده بودم و سرعت عمل مناسبی در این راه داشتم و باید بگویم که خیلی شب‌ها حتی نمی‌خوابیدم و زندگی‌ام در آن سال‌ها وقف روزنامه‌نگاری شده بود.

 

اما تلاش من برای آشنایی با روزنامه‌نگاری به تحریریه ختم نمی‌شد، چرا که حسب وظایف و حضورم در شورای سردبیری به بخش لیتوگرافی و چاپ سرکشی داشتم و از نزدیک شاهد فرایند حروفچینی، صفحه‌بندی و انتشار روزنامه بودم. من جزو آخرین نسلی هستم که شاهد صفحه‌آرایی سربی صفحات یک و دو و آخر روزنامه کیهان بوده و هنوز بوی سرب در صفحهآرایی و حروفچینی و گراورسازی و لیتوگرافی به سبک دشوار سال‌های پیش را به خوبی به یاد می‌آورم.

 

 

یک دهه حضور شما در روزنامه کیهان بین سال‌های ۵۹ تا ۶۹ همراه با رخدادهای سریع و البته مهم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در ایران همراه بود. این وضعیت چطور بر بینش روزنامه‌نگاری شما تاثیر گذاشت؟

 

واقعیت این است که تا پایان سال ۵۸، جاذبه‌های انقلاب بر همه چیز طغیان کرده بود و به همین خاطر تحول خاصی به جز پیدایش نهادهای جدید، انتخابات مجلس، مجلس خبرگان قانون اساسی و مناقشه‌های سیاسی، درگیری و حضور برخی گروه‌های شورشی در ترکمن ‌صحرا و کردستان به گوش نمی‌رسید اما شتاب رخدادهای سیاسی رفته رفته بالا گرفت و بر تعداد آن افزوده شد. ورودم به کیهان با انباشتی از حادثه و تحولات پیش‌بینی‌ناپذیر همراه بود اما خوشبختانه نیروهای جوانی به کمک من آمده بود.

 

 

آن دوران نه تنها در روزنامه که در اغلب سازمان‌ها، فرهنگ جدیدی‏‌ها و قدیمی‌ها راه افتاده بود. شما از قدیمی‌های کیهان چه آموختید؟

 

خوشبختانه ما در کنار قدیمی‌های کیهان ماندیم و همان طور که گفتم با ۶۰ نفر از کادر به جای مانده از همکاران قدیمی تا سال ۶۹ پیش آمدیم. اما در این میان مرحوم رحمان هاتفی که معلم و روزنامه‌نگار بسیار قوی و خوبی بود و از نثر حرفه‌ای خوشش می‌آمد، یک روز ‌گفت نباید بگذاریم بی‌سواد‌ها وارد کار روزنامه‌نگاری شوند. زمانی که هنوز به روزنامه کیهان نیامده بودم، مقاله‌ای برای هاتفی فرستادم و مطلب چند روز بعد در روزنامه منتشر شد. وقتی که هاتفی در جمع کیهانی‏‌ها از دغدغه‌هایش برای ورود برخی روزنامه‌نگاران کم سواد سخن می‌گفت، تاکید داشت که ‌ای کاش دست کم مانند آن جوان مذهبی که فلان یادداشت را چند وقت پیش برای روزنامه فرستاده بود، دست به قلم بودند. بعد از جلسه به سراغش رفتم و به او گفتم که نویسنده آن یادداشت بوده‌ام و کپی چرکنویس مقاله را به او نشان دادم، هاتفی آن روز به من گفت که روزنامه‌نگار موفقی می‌شوی چرا که هم فروتنی کردی و هم اینکه قلم روزنامه‌نگاری خوبی داری. من از قدیمی‌های کیهان فراوان آموخته‌ام و هنوز هم درس‌آموزه‌های آنان را به یاد دارم. کیهان گنجینه خوبی از استادان و روزنامه‌نگارانی بود که توانستند نسل توانمندی از روزنامه‌نگاران را در ایران پرورش دهند.

 

 

به آموزه‌های کیهان اشاره کردید. آیا آن طور که خیلی از استادان روزنامه‌نگاری اشاره می‌کنند، کیهان دارای مکتبی برای تربیت روزنامه‌نگار در ایران بود؟

 

قطعا همین طور بوده است. خصلت روزنامه‌نگاری منتقد، به عنوان خصلت اصلی در میان روزنامه‌نگاران تربیت شده در مکتب کیهان به چشم می‌‏خورد. در مکتب کیهان آفرینندگی آموزش داده می‌شد. بسیاری از اعضای هیات تحریریه کیهان بعد از سال ۶۹ نیز پایه‌ریزان روزنامه‌ها و مجلات فکری در ایران شدند. چنانچه ما بعد از خروج از کیهان، مجله و حلقه فکری کیان را شکل دادیم که بعد‌ها از دل آن روزنامه‌های روشنفکری دیگری چون جامعه، توس، نشاط و صبح امروز پا گرفت.

 

از محمد عطریانفر عضو شورای سردبیری گرفته تا رخ صفت و رضا تهرانی و سید کمال حاج سیدجوادی و حسن منتظرقائم همگی در کنار هم مشغول انتشار روزنامه بودیم و اغلب انتقاد‌ها نیز به خوبی مدیریت می‌شد. اغلب این افراد در دوره‌های بعد پایه‌گذار مجله‌ها و رسانه‌های پیشتاز ایران شدند. حتی افرادی از جمله مهندس محمدحسن ملک مدنی که مدیریت اداری کیهان را برعهده داشت، دورانی طلایی از مدیریت خود را در ذهن روزنامه‌نگاران ثبت کرد و بعد‌ها هم که شهردار تهران شد. به هر شکل تیراژ کیهان در سال ۵۹، ۶۰ و ۶۱، ۳۵۰ هزار نسخه بود و من شاهد تیراژ نیم میلیونی کیهان هم بودم. این تیراژ تکرارناشدنی بود و مردم برای روزنامه کیهان به صف می‌ایستادند.

 

 

فکر می‌‏کنید دلیل تیراژ بالای کیهان و استقبال مخاطبان از روزنامه چه بود؟

 

آن موقع به مفهوم واقعی کلمه آزادی بیان وجود داشت. در روزنامه از شخصیت‏‌های چپ و مذهبی و سکولار نقل قول و مطالبی منتشر می‌‏شد. نوعی پلورالیزم در انتشار مطالب بود که بدون تردید خواننده را به خواندن متن ترغیب می‌‏کرد. مدیریت آقای مصباح‌زاده، مدیریت مدرن و متنوعی بود و داشتن نیروهای فکری متفاوت همیشه در دستور کار او قرار داشت، برخلاف سناتور مسعودی در روزنامه اطلاعات که نگاهی محافظه‌کار داشت. به نظر من تحت تاثیر مصباح‌زاده رویکردی انتقادی در قالب مکتب کیهان شکل گرفته بود که از دل آن گلسرخی‌ها ظهور کردند. مکتب کیهان، مکتب تربیت روزنامه‌نگاران شجاع و جسور بود و خوشبختانه کیهان این خصلت را تا آخر حفظ کرد که به نظر من به زیرساخت‌های خوب برنامه‌ریزی شده این روزنامه باز می‌گشت.

 

 

یعنی منظورتان این است که در آن دوران خط قرمزی برای تحریریه وجود نداشت؟

 

به نظرم در آن زمان مرز سانسور خیلی عرفی بود و بر اساس شناخت ما شکل می‌گرفت و اصولا خط قرمزی به آن معنا نبود و خط قرمز‌هایمان هم شامل سازمان مجاهدین خلق بود که اعلام جنگ مسلحانه کرده بودند. اما اصلا چیزی با عنوان بخشنامه و نامه محرنامه برای روزنامه‌ها نمی‏آمد. یادم هست که برای انتشار مصاحبه بازرگان، آقای خاتمی خیلی مخالف بود اما من بر انتشار مصاحبه تاکید داشتم و بالاخره مطلب منتشر شد. در اختلافات با بنی‌صدر به عنوان رییس‌جمهوری خیلی وارد نشدیم.

 

 

البته شما شرایط ایده‌‌آلی از وضعیت آزادی بیان در آن روز‌ها ارایه می‌دهید. اما از‌‌ همان سال شکل‌گیری اعتصاب‌ها در کیهان و ورود گروهی از جوانان به روزنامه در سال ۵۹، انجمن اسلامی روزنامه کیهان شکل گرفت. فکر نمی‌کنید که نفس شکل‌گیری این نهاد،‌‌ همان مفهوم سانسور را به ذهن متبادر می‌کرد؟

 

انجمن اسلامی کیهان پیش از اینکه ما وارد روزنامه شویم، پا گرفته بود و با ورود ما وضعیت آن تا حدودی سامان یافت. خیلی از نیروهای قدیمی روزنامه‌نگار از جمله مهدی فرقانی، محمد دهقانی، سوسن شمس، فریدون صدیقی و کوروس بابایی در میان اسامی بود که به شکلی برای خروج آن‌ها از روزنامه برنامه داشتند اما برای اینکه برنامه انجمن اسلامی را مدیریت کنیم، اعضای آن را به شکلی وارد روزنامه کرده و کارهای دشواری به عهده‌شان گذاشتیم تا در فرآیند تولید روزنامه داخل شده و از نزدیک با فعالیت روزنامه‌نگاران آشنا شوند و در کنارش هم کارشان را از حد دروازه‌بانی ایدئولوژیک ارتقا دهند. آن‌ها خوشبختانه بعد از مدتی در بخش‌هایی احساس مسوولیت کردند و به سمت کار حرفه‌ای رفتند. چنانچه محمود عسگریه که خودش از اعضای انجمن اسلامی بود، بعد‌ها وارد عرصه روزنامه‌نگاری و جذب کارهای اداری فرهنگی شد. انوشه و آقای زمان‌آبادی هم از اعضای انجمن اسلامی بودند که آن‌ها هم به شکلی وارد کار رسانه‌ای شدند.

 

 

امنیت شغلی روزنامه‌نگاران در ابعاد کاری چطور بود؟

 

برای پاسخ به این سوال اجازه بدهید که خاطره‌ای از دستگیری هفت، هشت ساعته‌ام برای شما بگویم. نخستین انتخابات ریاست جمهوری بود و اسامی نامزد‌ها مشخص شده بود. تیتر زدیم که «نامزدهای ریاست جمهوری» و به دلیل چاپ سربی حباب هوا زیر حرف نامزد رفت و سیلندر نشست کرد و به همین خاطر «نامزد‌ها» به «نامرد‌ها» تغییر شکل داد و تیتر شد «نامردهای ریاست ‌جمهوری».‌‌ همان روز بود که از سوی کمیته امنیت تهران بازداشت شدم. اما وقتی چاپ‏ نسخه‌های اول روزنامه کیهان را دیدند که هنوز سیلندر هوا کار دست تیتر نداده بود، بعد از هفت هشت ساعت آزادم کردند. اما این طور موارد به ندرت اتفاق می‌افتاد و انگشت‌شمار بود و به طور کلی امنیت حرفه‌ای، شغلی و درآمدی روزنامه‌نگاران تامین بود.

 

 

درباره حضور کوتاه مدت ابراهیم یزدی در روزنامه کیهان حاشیه‌هایی شکل گرفت؟ کمی درباره حضور یزدی در روزنامه کیهان بگویید.

 

ابراهیم یزدی، نخستین نماینده ولایت فقیه در روزنامه کیهان بود و مدیریت خوبی داشت اما مشکل از آنجایی نشات گرفت که ایشان شهریار روحانی دامادشان را به عنوان سردبیر روزنامه تعیین کردند و از‌‌ همان جا به نوعی فامیل‌سالاری رخ داد. اعضای سردبیری کیهان به این انتصاب واکنش نشان دادند و به همین خاطر ترجیح دادیم که از روزنامه کیهان استعفا داده و به روزنامه اطلاعات برویم. به هر شکل اعتراض ما نتیجه داد و ابراهیم یزدی از مدیریت کیهان رفت و در همین اثنا بود که سید محمد خاتمی به حکم امام خمینی به عنوان نماینده ولی فقیه به کیهان آمد و تا ایشان مستقر شوند، آقای دعایی مدیریت همزمان کیهان و اطلاعات را برعهده داشتند.

 

 

حضور آقای خاتمی با چه تغییرات و تحولاتی در کیهان همراه شد؟

 

آقای خاتمی کمی با تاخیر به کیهان آمد. او به عنوان فرستاده ویژه در دولت آقای رجایی به مرکز اسلامی هامبورگ در آلمان رفته بود و بعد از حضور ایشان ما هم از اطلاعات به کیهان بازگشتیم. آبان ۵۹ و همزمان با حضور آقای خاتمی تازه این بحث بود که چه تعداد از خبرنگاران بروند اطلاعات و چه تعداد هم در کیهان بمانند. آقای خاتمی روی من نظر مثبتی داشت و جلال رفیع در اطلاعات ماند و من به کیهان بازگشتم. تحولاتی مانند تغییر و تعدیل نیرو به هیچ روی اتفاق نیفتاد و تنها برخی روزنامه‌نگاران میان اطلاعات و کیهان تقسیم شدند.

 

 

ویژگی مدیریتی آقای خاتمی در دوران فعالیتش در روزنامه کیهان چه بود؟

 

آقای خاتمی یکسری ویژگی داشت که من هم به مثبت‌ها اشاره می‌کنم و هم به منفی‌ها. مدیریت توافقی و حضور نیروهای متنوع فکری و سیاسی جزو شاخصه‏‌های اصلی مدیریت خاتمی در روزنامه کیهان بود. آقای خاتمی پس از آن وزیر ارشاد شد و در آنجا نیز دقیقا از همین شیوه مدیریتی استفاده کرد. از این‌ها گذشته آقای خاتمی قلم خوبی داشت و می‌‏توانست اندیشه‌اش را به شکل مثبت و سامان یافته‌ای به مخاطب ارایه کند. آن موقع سعید اسماعیلی، عضو شورای سردبیری، توسط مهندس میرحسین موسوی پیشنهاد شده بود و دکتر ناصر مهدوی که استاد اقتصاد بود در شورای سردبیری کیهان حضور داشت. البته یکسری اختلاف نظر میان اعضای شورای سردبیری بود اما بر اساس آموزه‏‌های روزنامه کیهان تلاش می‌کردیم که روزنامه به شکل کاملا حرفه‌ای اداره شود. من در زمان حضور آقای خاتمی در روزنامه مسوول شورای سردبیری بودم و از سوی آقای خاتمی به امام معرفی شده بودم و امام هم گفته بودند که من نوشته‌‏های این روزنامه‌نگار را خوانده‌ام.

 

 

و آن بخشی از مدیریت ایشان که به آن نقد داشتید، چه بود؟

 

به لحاظ مدیریتی ایشان خصلت منفی هم داشت و آن این بود که به بسیار از تشرهایی که به روزنامه می‌‏زدند، واکنش وحشت‌آمیزی نشان می‌‏داد که گاهی حتی به نظر من بی‌مورد بود. آقای خاتمی فکر می‌‏کرد که زدن برخی تیتر‌ها در جامعه ناامنی به وجود می‌آورد و جامعه را به هم می‌‏ریزد. برای نمونه ما تیتری زده بودیم به نقل از دیدگاه برژینسکی – مشاور امنیت ملی آمریکا- در‌‌ همان سال‌های جنگ عراق و ایران با این مضمون که «این جنگ نه بازنده دارد و نه برنده». خاطرم هست که آقای خاتمی تماس گرفتند که قلبم درد گرفته و نمی‏‌دانم که اگر الان از دفتر امام تماس بگیرند و چیزی بگویند؟ ما هم گفتیم که چرا شما وحشت‌زده می‌شوید و عکس‌العمل تندی نشان می‌دهید؟ آن موقع خاطرم هست که به آقای خاتمی گفتیم هر جا که نیازی به توضیح روند حرفه‌ای کار وجود داشته باشد، ما اعضای شورای سردبیری هستیم و توضیح می‌دهیم. اما برگ برنده خاتمی در کار، اعتماد به مجموعه تحت مدیریتش بود و اینکه به لحاظ اخلاقی پای افراد می‌ایستاد و فرد را‌‌ رها نمی‌کرد و در بحران‌ها هم همین‌طور بود.

 

 

در دوران جنگ برای انتشار روزنامه با چه مشکلاتی مواجه شدید؟

 

تمام روزنامه کیهان را به زیر پارکینگ یکی از اداره‌های وابسته به روزنامه در‌‌ همان کوچه شهید شاهچراغی (کیهان) منتقل کردیم تا انتشار روزنامه یک روز هم متوقف نشود. انتقال تحریریه از یک بخش فلت در طبقه بالا به زیرزمین برای جلوگیری از هرگونه خطر احتمالی کار دشواری بود که آن روز انجام شد. از سوی دیگر درگیری‌‌های داخلی آن روز هم تهدید جدی برای برخی روزنامه‌نگاران به وجود آورده بود و جنگ مسلحانه از سوی گروه‌های تروریستی اعلام شده بود که چالش بزرگ ملی بود و ترور‌ها شروع شد و تهدید‌ها علیه نویسندگان از سوی مجاهدان خلق زیاد شده بود. یادم هست که روی ماشین من با ماژیک نوشته بودند که در آن بمب کار گذاشته‌اند و از این مسائل برای به وحشت انداختن افراد فراوان اتفاق می‌‏افتاد. بعد از برکناری بنی‌صدر، ترور‌ها خیلی بالا گرفته بود و مدتی هم برای ما محافظ گذاشته بودند. جنگ کشتی‌‏های نفت‌کش، سیاست خارجی بحران‌زده، جنگ داخلی و انفجار هفتم تیر شرایط بحران‌زده‌ای برای کشور به وجود آورده بود و کار برای روزنامه‌نگاران دشوار شده بود چرا که گردش اطلاعات و سیستم اطلاع‌رسانی در آن شرایط کار بسیار دشواری بود و مدیریت خبر و انتشار مطالب بدون ‌جانبه هنر می‌خواست.

 

اما با وجود همه این چالش‌ها با تکیه بر نگاه ملی، توانستیم بحران‌ها را از سر بگذرانیم و همزمان کار روزنامه را توسعه دادیم و انتشار کیهان فرهنگی، کیهان انگلیسی و مجله زن روز با مدیریت زهرا رهنورد و بعد‌ها شهلا شرکت، از سر گرفته شد. تا اینکه در سال ۶۹ که جنگ پایان یافت و امام فوت کردند و اوضاع به سمت چالش‌‏های داخلی رفت آقای نصیری و حسین شریعتمداری جانشین ما در روزنامه کیهان شدند.

 

 

به هر شکل روزنامه کیهان با رفتن برخی از نیرو‌ها و آمدن برخی دیگر دستخوش تغییراتی شده بود، تا چه میزان تنوع رویکرد و دیدگاه روزنامه‌نگاران در روزنامه وجود داشت؟

 

روزنامه بعد از سناتور مصباح‌زاده در دوران انقلاب با حضور کوتاه مدت مهدیان، دکتر ابراهیم یزدی و دوره بلند مدت حضور خاتمی اداره شد. خوشبختانه تابلوی نوسانات کیهان کمترین انحنا را در این سال‏‌ها تا پایان حضور آقای خاتمی به ثبت رساند. به لحاظ گرایش فکری کسی متعرض منتقد‌ها نمی‌‏شد، از مکتبی گرفته تا لیبرال در روزنامه حضور داشتند. حتی برای ادامه فعالیت خواهرزن مسعود رجوی که اوایل انقلاب در زن روز کار می‌کرد، محدودیتی به وجود نیامد.

 

احترام به مخاطب، بالا بودن تیراژ، آزادی بیان و قلم همگی در سال‌های فعالیت ما در روزنامه کیهان محقق شده بود. در کیهان فرهنگی دعوای بین دکتر سروش و داوری آزادانه منتشر می‌شد و از این درگیری‌های فکری و اندیشه‌ای فراوان در روزنامه انعکاس می‌یافت. جناح‌های فکری متنوعی در‌‌ همان سال‌های بعد از انقلاب در کیهان مشغول به کار بودند و آقای خاتمی با وجود وسواس در کار و نگرانی از انتشار برخی مطالب، از تنوع آراء حمایت می‌کرد.

 

با وجود تمام تلاش‌ها برای تغییر در بدنه روزنامه کیهان در آن ده سال اغلب نیروهای کارآمد و قدیمی روزنامه در جایگاه خود ابقا شدند و بعد‌ها نیز به جمع دانشگاهیان پیوستند، چنانچه مهدی فرقانی به عنوان دبیر سرویس گزارش روز - صفحه ۵ معروف روزنامه کیهان - تا انتهای دوره حضور ما در کیهان ماند. همچنین فریدون صدیقی در سرویس آموزش، کوروس بابایی در سرویس حوادث، رضا قوی‌فکر در سرویس اقتصادی و دیگر افراد.


 

کلید واژه ها: شمس الواعظین روزنامه کیهان


نظر شما :