قدرت امپراتوری و دیکتاتوری؛ بریتانیا و خیزش رضاخان/ مقاله‌ای از مایکل زیرینسکی، استاد تاریخ دانشگاه بویس

ترجمه: زرین ایزدیار
۱۵ اسفند ۱۳۹۰ | ۰۱:۳۷ کد : ۷۴۶۲ صد روز سیاه دولت سیدضیاء
گزارش‌های اولیه نورمن، وزیر مختار بریتانیا در ایران نشان می‌دهد رضاخان که تنها یکی از سه رهبر ارتش بود، به نفع سیدضیاء عمل می‌کرد و هیچ‌گونه جاه‌طلبی سیاسی‌ای نداشت. اما چندی بعد، رضاخان مدعی شد که در تمام مدت در رأس فرماندهی بوده است، ولی این ادعا با مدارک موجود آن دوره مطابقت ندارد...منفعتی که این کودتا برای بریتانیا داشت شهرت دست داشتن در پشت صحنه این کودتا بود و برای ملّی‌گرایان پیمان‌شکن انگلیس نیز این مساله ثابت شده بود. بیشترین بهره کودتا نصیب رضاخان شد و او در مرکز توجه ملّی قرار گرفت.
قدرت امپراتوری و دیکتاتوری؛ بریتانیا و خیزش رضاخان/ مقاله‌ای از مایکل زیرینسکی، استاد تاریخ دانشگاه بویس
تاریخ ایرانی: آنچه در ادامه می‌آید ترجمه بخشی از مقاله‌ مفصلی به قلم مایکل زیرینسکی، استاد تاریخ دانشگاه بویس (Boise) در ایالت آیداهو در ایالات متحده است که به نقش لندن در کودتای تهران در سال ۱۹۲۱ می‌پردازد. این مقاله نخستین بار در سال ۱۹۹۲ در ژورنال بین‌المللی مطالعات خاورمیانه توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شد.

 

***

 

پیش از پرداختن به نقش بریتانیا در کودتای ۱۹۲۱، بررسی جایگاه ایران در سیاست بریتانیا ضروری است. «وایت هال» (خیابانی در مرکز لندن و مقر شماری از مقامات سیاسی بریتانیا) ایران را سپری در مقابل گسترش شوروی به سمت هندوستان می‌دانست و پس از اکتشاف نفت، بر اهمیت ایران افزوده شد. بریتانیا در بیشتر سال‌های قرن ۱۹ تلاش کرد تا تمامیت ارضی ایران را حفظ کند، اما حضور آلمان به عنوان یک قدرت نیروی دریایی باعث شد بریتانیا پس از ۱۹۰۵ به دنبال هم‌پیمانی با روسیه باشد. تغییرات رخ داده در سیاست بریتانیا در مقابل ایران به سرعت بروز نیافت. در زمان شروع انقلاب مشروطه، بریتانیا مشروطه‌‌خواهان را تشویق می‌کرد و به آن‌ها اجازه اعتراض در محوطه سفارت در تابستان ۱۹۰۶ را داد. گرچه در ۱۹۰۷ بریتانیا و شوروی ایران را به حوزه‌های تحت نفوذ خود تقسیم کردند و تهران به ظاهر در منطقه بی‌طرف قرار گرفته بود اما در حقیقت آن‌ها با ایران به عنوان سرزمین تحت سلطه مشترکشان رفتار می‌کردند. زمانی که جنگ اول جهانی آغاز شد، ایران به صحنه جنگی در جبهه شرقی امپراتوری عثمانی تبدیل شد.

 

با انقلاب بلشویکی، همکاری انگلیسی - روسی خاتمه یافت. پس از کنارهگیری شوروی از جنگ جهانی اول، بریتانیا به تنهایی عملیات را در عراق ادامه داد، مانع از به دست گرفتن قفقاز توسط قدرت‌های مرکزی می‌شد و مقاومت سختی در مقابل بلشویک‌ها داشت، تفکیک آرام ترکیه را دنبال می‌کرد و به ادامه تامین منافع خود در ایران می‌پرداخت. لرد کرزن، وزیر خارجه بریتانیا مخصوصا از گسترش احتمالی بلشویسم در هند می‌هراسید و در نتیجه برای منعقد شدن قرارداد انگلیسی - ایرانی ۱۹۱۹ مصرانه تلاش می‌کرد.

 

با این حال، با وجود نگرانی‌های کرزن، ایران برای بریتانیا نسبتا بی‌اهمیت بود. موقعیت مالی لندن تضعیف شده بود؛ وایت هال منابع مالی کافی برای مقابله با شوروی، فرونشاندن ناآرامی‌ها در عراق، اشغال ایران و پرداخت کمک هزینه به تهران را نداشت. از این رو خزانه‌داری، وزارت جنگ، دفتر هندوستان و وزارت مستعمرات انگلیس اصرار بر کناره‌گیری نیروهای بریتانیا داشتند. سیاستمداران و مردم - گرچه برای وزارت خارجه اندوه‌بار بود- به نظر اهمیتی برای حفظ موقعیت بریتانیا در ایران نمی‌دادند؛ آن‌ها بیشتر نگران مسائل نزدیک‌تر به خانه بودند که شامل روابطشان با فرانسه، آلمان، ایرلند و ناآرامی‌های کارگری در بریتانیا می‌شد. در پی اعتراضات کرزن، کابینه تصمیم گرفت نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران (نورپرفورس) در اوایل بهار ۱۹۲۱ عقب‌نشینی کند. وزارت خارجه نگران هرج و مرج‌های متعاقب بود اما کودتایی در شب‌های ۲۰ و ۲۱ فوریه تهران را محفوظ نگه داشت.

 

 

بریتانیا و کودتا

 

تهران توسط ۲۵۰۰ نیروی قزاق که از قزوین به رهبری رضاخان به تهران آمدند به تصرف درآمد و رضاخان در ‌‌نهایت به قدرت رسید. احمدشاه، سیدضیاء را به عنوان نخست‌وزیر انتخاب کرد. طبق نظر دونالد ویلبر «قرارگاه بریتانیایی برای سربازان چکمه، فشنگ، لباس فرم و ششصد هزار تومان برای تامین مخارج حرکت سرباز‌ها از قزوین به تهران تهیه کرد.» شایعات در تهران کودتا را اقدامی انگلیسی نشان می‌داد اما بریتانیا دست داشتن در کودتا را انکار می‌کرد.

 

چه کسی ایدهٔ کودتا را طراحی کرد؟ بعد‌ها رضاخان و سیدضیاء ادعا کردند که طراحان اصلی کودتا بوده‌اند. در‌‌ همان زمان، ناظران انگلیسی و آمریکایی، سیدضیاء را عامل اصلی می‌دانستند و نقش رضاخان در نظر آنان کم رنگ‌تر می‌نمود. گزارش‌های اولیه نورمن، وزیر مختار بریتانیا در ایران نشان می‌دهد رضاخان که تنها یکی از سه رهبر ارتش بود، به نفع سیدضیاء عمل می‌کرد و هیچ‌گونه جاه‌طلبی سیاسی‌ای نداشت. اما چندی بعد، رضاخان مدعی شد که در تمام مدت در رأس فرماندهی بوده است، ولی این ادعا با مدارک موجود آن دوره مطابقت ندارد. مدتی بعد، فرمانده نورپرفورس، ژنرال ادموند آیرونساید، ادعای مهندسی کودتا به نفع رضاخان را مطرح کرد. گرچه تردیدی در شناخت توانایی رضاخان و تشویق او توسط آیرونساید وجود ندارد، خاطرات منتشر شده او با این تفسیر سازگار است که رضاخان تنها یکی از چندین ترسیم کننده کودتا بوده است. اما با وجود همه توطئه‌چینان، تنها رضاخان توانست بر مسند قدرت تکیه زند.

 

در مورد مداخله بریتانیا در کودتا اما مسائل زیر مطرح‌اند:

 

۱. گشودن مسیر. به توصیه آیرونساید و نورمن، احمدشاه در اواخر اکتبر ۱۹۲۰ فرماندهان قزاق روسی را اخراج کرد. آیرونساید روس‌ها را از لحاظ نظامی ناکارآمد، فاسد و به طور بالقوه بلشویک می‌دانست. او به دنبال برقراری فرماندهی انگلیسی بر نیروهای نظامی ایران با در نظر داشتن قرارداد ۱۹۱۹ بود. نورمن در تلگرافی به لندن گزارش می‌دهد که «اخراج نیروهای روسی و کنترل غیررسمی فرماندهان انگلیسی بر تنها نیروی نظامی قانونی در ایران، در واقع ما را از تغییرات غیرمنتظره سیاست‌های داخلی ایران مستقل می‌سازد و در غیاب پیشرفت‌های خارجی، اجرای تدریجی قرارداد ۱۹۱۹ را تضمین می‌کند.»

 

۲. مساعدت‌های نظامی. انگلیسی‌ها به قزاق‌ها و ژاندارمری‌ها پیوستند و وظیفه آموزش نیرو‌ها و آماده‌سازی ارتش ملی را برعهده گرفتند. سرهنگ هنری اسمیت به عنوان موسس یک ژاندارمری بی‌نتیجه در آذربایجان و فرمانده مسئول آموزش نیروهای قزاق در زمستان ۲۱-۱۹۲۰ شخصیت قابل توجهی است. آیرونساید خود سهم زیادی در روند انتخاب و جلو انداختن رضاخان برعهده گرفته بود. نیروهای قزاق قزوین، با لوازم انگلیسی مجهز و آماده شده بودند و پول انگلیسی به آن‌ها پرداخت می‌شد.

 

۳. لندن پیشنهاد یک دولت جدید را می‌دهد. با به ستوه آمدن انگلیسی‌ها به دلیل ضعف سپهدار رشتی، نخست‌وزیر در مقابل شوروی و با فشار کابینه برای تخلیه هر چه سریع‌تر ایران، در ۱۵ ژانویه کرزن «با هدف اجرای امور کشور از تهران اگر تخلیه پایتخت الزامی شود، با هدف صف‌آرایی نیرو‌ها در اصفهان»، پیشنهاد تشکیل یک دولت جدید را به نورمن داد. گرچه مدرکی انگلیسی مبنی بر اینکه کودتا نتیجه تمایلات کرزن بوده است، وجود ندارد اما این مساله تا حدی بسته به آن است که زیردستان و نیروهای تابع او چقدر توانسته‌اند آرزوی کرزن را درونی کنند. با این وجود، مقامات بریتانیایی مستقلاً به کودتا کمک کردند.

 

۴. هماهنگکنندگی. بریتانیایی‌ها به عنوان واسطه‌هایی بین سیدضیاء و قزاق‌ها بودند. گزارشات آن دوره، والتر الکساندر اسمارت، وزیر بخش شرقی سفارت را «شریک تمامی اقدامات» می‌نامند. علاوه بر سرهنگ اسمیت و وی.جی.‌گری (که هر دو نقش داشتن در کودتا را تایید کرده بودند)، ویکتور مالت، کارمند سفارت و سروان سی.جی.ادموند احتمالا در کودتا دست داشته‌اند.

 

۵. دعوت قزاق‌ها به تهران. نورمن داشتن اطلاعات پیشین درباره کودتا را تکذیب کرد اما نقشی اساسی در معرفی قزاق‌های تحت رهبری رضاخان به تهران داشت. او کار اسمیت با قزاق‌های قزوین را تحسین می‌کرد و این امر را به کرزن در ۲۴ ژانویه ۱۹۲۱ گزارش داد. در ملاقاتش با اسمیت در ۸ فوریه، نورمن پیشنهاد جایگزینی قزاق‌های سرکش تهران را با نیروهای فرمانبر قزوین داد. او امید داشت که فرمانده قزاق‌های تهران سردار همایون و جانشینش سردار مخصوص بتوانند همزمان از مقامشان عزل شوند. نورمن گزارش داد: «سرهنگ اسمیت پیشنهاد را پذیرفت و به توضیح دلایل فرستادن ژنرال رضاخان، از بهترین فرماندهانش، به تهران پرداخت.»

 

۶. کسب تایید ایرانیان. نورمن در آغاز کار دولت سیدضیاء نقش قابلگی را برعهده گرفت. در ۲۰ فوریه ۱۹۲۱، با شنیدن خبر نزدیک شدن قزاق‌ها به تهران، نورمن «به رئیس پلیس سوئدی شهر، پیغامی فرستاد و این مهم را برای او روشن ساخت که در صورت حمله قزاق‌ها به شهر مراقب باشد که نیرو‌هایش فقط به وظیفه محول شده بر دوششان یعنی حفظ نظم عمومی عمل کنند و در درگیری‌های احتمالی مداخله نکنند.» روز بعد، رضاخان و سیدضیاء، تهران را «عملا بدون منفجر کردن حتی یک بمب» در تصرف خود داشتند. نورمن به لندن تلگراف زد: «من شاه را امروز ملاقات کردم و به او پیشنهاد دادم که با رهبران این جنبش وارد روابطی شود و به مطالبات آن‌ها تن در دهد، توانستم امنیت شخصی او را تضمین کنم. اگرچه او ترسیده بود اما از ترک کردن ایران حرفی به میان نیاورد.» پس از آن، احمدشاه، سیدضیاء را نخست‌وزیر و رضاخان را فرمانده سپاه (سردار سپاه) نامید.

 

۷. حمایت سفارت از سیدضیاء. نورمن مشتاقانه دولت جدید را حمایت می‌کرد. با وجود اینکه ضیاء به سرعت قرارداد کرزن را باطل کرد، عهدنامه‌ای با شوروی امضا کرد و بسیاری از ایرانیان حامی بریتانیا را دستگیر کرد، نورمن گزارش داد: «دولت سیدضیاء با بالا‌ترین رضایتمندی جامعه بریتانیایی حاضر در ایران و به عنوان مطلوب‌ترین دولتی که می‌توانست قدرت گیرد و خوشایند منافع انگلیسی باشد، پذیرفته شد» و او از لندن درخواست حمایت نمود: «اعتقاد عمومی که من در اینجا مطرح می‌کنم این است که اکنون این آخرین فرصت ایران است و اگر آن را از دست دهد هیچ چیز نمی‌تواند کشور را از نفوذ بلشویسم حفظ کند.» شور و حرارت نورمن به نظر پوچ و توخالی می‌نماید. نورمن با وجود اینکه عمیقا در مهلکه شایعه برنامه‌ریزی برای کودتا افتاده بود اما شاید تلاش داشته تا بهترین چهره را از وضعیتی که کمترین کنترل را بر آن داشته است نمایش دهد.

 

اما وایت هال پاسخی نداد. در جواب درخواست نورمن برای حمایت از سیدضیاء، جورج پی. چرچیل، مسئول بخش ایران پاسخ داد: «هر نوع نشانه‌ای از ثبات رژیم کنونی در تهران بسیار عالی است. به دلیل عدم قطعیت این ثبات، عقلانی‌تر آن است که در شرایط کنونی تنها ناظر وقایع باشیم.» کرزن در ۲۸ فوریه طی تلگرافی به نورمن اعلام کرد: «لغو رسمی ‌‌قرارداد عدم وجود دشمنی با بریتانیای کبیر را نشان نمی‌دهد.» چرچیل دو روز بعد نوشت: «گزارشات وزیر ایالات متحده از امور تهران امیدوار‌کننده نیست. دستگیری‌های گسترده‌ای را که آقای نورمن گزارش نکرده است، انزجار عمومی‌‌ای که برانگیخته شده و این برداشت که بریتانیا مسئول کودتاست منجر به این عقیده شده است که ظاهراً رژیم حاضر موفق نخواهد بود.»

 

سیدضیاء نتوانست قدرت را حفظ کند و بریتانیا به او کمکی نکرد. نیروهای انگلیس در شمال به سرعت به سمت عراق عقب‌نشینی کردند و نیروهای پیاده، توپخانه و حیوانات بارکش را نیز به قزاق‌های رضاخان واگذار نمودند. سیدضیاء برای تأمین منابع مالی، به طرز ناشیانه‌ای به دستگیری وسیع زمین‌داران اقدام کرد. اما این امر حمایت‌های وی را تضعیف و زمینه را برای اتحاد مخالفانش فراهم کرد. رضاخان در ماه مه و با همراهی احمدشاه، طبقۀ ملاکین و تئودور روتشین، وزیر اتحاد شوروی، موفق شد سیدضیاء را از قدرت خلع کند. بریتانیا به سیدضیاء در فلسطین پناه داد و قوام‌السلطنه برای در دست گرفتن نخست‌وزیری از حبس آزاد شد.

 

به رغم کمک انگلیس به توطئه‌گران، کودتا کمکی برای دولت بریتانیا به همراه نداشت. لندن اطلاعی از روند کودتا نداشت و نورمن نیز آگاهی اندکی از آنچه سیدضیاء و رضاخان در حال طرح آن بودند، داشت. منفعتی که این کودتا برای بریتانیا داشت شهرت دست داشتن در پشت صحنه این کودتا بود و برای ملّی‌گرایان پیمان‌شکن انگلیس نیز این مساله ثابت شده بود. بیشترین بهره کودتا نصیب رضاخان شد و او در مرکز توجه ملّی قرار گرفت. موقعیت وی با خروج نیروهای انگلیسی تقویت شد. در طی سال‌های بعدی، رضاشاه با به کارگیری امتیازات تازه خویش، سیاست‌هایی مطلوب خود را به اجرا درآورد و به افزایش قدرت و ثروت شخصی‌اش پرداخت.

کلید واژه ها: کودتای سوم اسفند رضا شاه سیدضیاءالدین طباطبایی


نظر شما :