تسخیر کیهان به روایت مهدی سحابی/ چگونه ۲۰ روزنامه‌نگار را تصفیه کردند؟

مجید یوسفی
۲۴ تیر ۱۳۹۱ | ۱۸:۳۰ کد : ۷۵۲۶ ۷۰ سال با روزنامه کیهان
در زمانی که روزنامه کیهان در ۸ صفحه منتشر می‌شد، بار‌ها از زبان معترضان شنیده می‌شد که هر دوازده صفحه کیهان در دست کمونیست‌هاست!...در زمینه گرایش‌های سیاسی روزنامه‌نگاران کیهان و بازتاب این گرایش در صفحات روزنامه مکان خاصی را باید به طرفداران حزب توده داد...روزنامه‌نگاران اخراجی که بعد‌ها به گروه بیست نفر معروف شد، از دو عضو شورای سردبیری، دو روزنامه‌نگار با بیش از ۱۵ سال سابقه، ۷ روزنامه‌نگار با سوابقی بین ۶ تا ۱۰ سال و ۹ روزنامه‌نگار با سوابقی میان یک تا ۳ سال تشکیل می‌شد.
تسخیر کیهان به روایت مهدی سحابی/ چگونه ۲۰ روزنامه‌نگار را تصفیه کردند؟
تاریخ ایرانی: کمتر نویسنده و روزنامه‌نگاری تاکنون توانسته است بخش عمده و فضای غالب روزهای پر تب و تاب روزنامه کیهان سال‌های نخست انقلاب و کمی پس از آن را ترسیم کرده باشد. روزهایی که تقدیر و سرنوشت بسیاری، فدای جبریت زمان و ایدئولوژی غالب شد. این زمانی بیشتر حس می‌شود که مصداق و متغیرهای موجود زمانه را یک به یک برشماریم و به نظاره آنچه که بر آن گذشت بنشینیم.

 

کتاب «تسخیر کیهان» اثر نویسندهٔ ناشناخته موسوم به یونس جوانرودی یکسال پس از تصفیه بیست روزنامه‌نگار این روزنامه منتشر شد. مهدی سحابی (درگذشت ۱۳۸۸)، از روزنامه‌نگاران سابق کیهان و مترجم کتاب «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست، مسئولیت نگارش این کتاب را به عهده گرفت و این حقیقت را برای برخی از روزنامه‌نگاران اخراجی روزنامه کیهان برملا کرد و در واقع یونس جوانرودی امضای مستعار سحابی بود که کتاب را با همکاری نویسندگان حلقه الفبا به رشته تحریر درآورد. کتاب در تیرماه ۱۳۵۹ از سوی نشر حاشیه به بازار کتاب عرضه شد و این روایت از تصفیه کیهان برگرفته از همان کتاب است.

 

 

کیهان به مثابه یک نهاد فرهنگی

 

کیهان یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های فرهنگی در روزهای انقلاب بود و بعد‌ها متغیر موثر در زمانه پس از انقلاب شد. شاخص به معنای موتور محرکه انقلاب و متغیر به مثابه یکی از عناصر تعیین کننده مستقلی که اما بعد‌ها سرنوشت آن را دیگران رقم زدند و خود در سفره آن نشستند و عجبا کمی بعد تاریخ تکرار شد و باز دوباره سفره برای دیگرانی باز و بسته می‌شد.

 

شاید این عبارت نویسنده گزارش بلند «تسخیر کیهان» بتواند جامعه امروز اهل تاریخ را با کشمکش‌های آن روز کیهان آشنا سازد: «فضای روانی موسسه کیهان، کشتی توفان‌زده‌ای بود که روزهایی می‌بایست بار آن سبک شود و تنازعی آشتی‌ناپذیر برای تعیین کسانی که باید اول به دریا ریخته شوند در آن شکل می‌گرفت. در حالی که از نظر طبقاتی اگر تضادی بود قاعدتا میان کارگران و کارمندان اداری موسسه کیهان بود، یک عامل واقعی و یک عامل مجازی موجب می‌شد که تضاد اصلی میان کارگران و روزنامه‌نگاران جلوه کند. شناخت این دو عامل برای شناخت بحران درونی کیهان و پی‌آمدهای آن اهمیتی اساسی دارد.»(ص۱۲۰)

 

امروز اما قضاوت پیرامون آنچه که در کیهان سال‌های ۵۹ـ۵۷ گذشت بسیار دشوار می‌نماید. دسته‌بندی‌ها، جریان نامحسوس اما غالب، فرمان‌های پنهان اما اثرگذار، رویدادهای سیاسی و شوک‌دهنده بر مطبوعات آن روز، قضاوت و حکمیت را دشوار نموده است. اما می‌توانیم به صورت قاطع اذعان کنیم که روزنامه کیهان به عنوان یک بنیاد و نیز به عنوان تجمع نیروهای موثر و حرفه‌ای زمانه در آن یک سویه‌هایی از انقلاب و روزهای پس از آن است که کم و کیف آن اگر از منظر قاطبه مردم چندان مطمح نظر نباشد در چشم اهل اندیشه و سیاست، قبای بلند بر قامت استوار انقلاب است. با این همه، در سال‌های نخست، خود آماج سهمگین تندروی‌هایی شد که کمتر فرمان ایستی آن را متوقف می‌کرد. طوفانی از تهمت‌ها و افترا‌ها آن را از جاده اصیلی که برگزیده بود منحرف ساخت و ناگه در تلاطم گروه‌های سیاسی خود را پاره پاره دید.

 

بیشترین اتهامی که در ‌‌نهایت به اضمحلال روزنامه کیهان انجامید، تجمع سمپات‌های حزب توده در این روزنامه بود که ظرفیت زیادی برای گروه‌های سیاسی نزدیک به‌‌ همان طیف را فراهم می‌کرد. این تمایل و تعلق به جریان فکری تنها در آراء و ایده‌های صرف منتهی نمی‌شد بلکه آنان کوشش می‌کردند که جهان فردی خود را به داخل صفحات روزنامه بکشانند و از این طریق ارتباط مستمری با خوانندگان و مخاطبان برقرار کنند. این البته در آن سال‌ها در همه روزنامه‌های سیاسی کم و بیش مشاهده می‌شد اما هیمنه و تشعشعات کیهان متفاوت از دیگر نشریات رایج کشور بود. جریده‌ای که به نوعی سرآمدان حزب را در صفحات خود به دفعات مکرر به نمایش می‌گذاشت که حاکی از تمایل حزبی و فکری گردانندگان آن به جریان مزبور بود.

 

این تمایل به حدی گرایش یافته بود که بسیاری گناه و اتهام دیگر جراید را به پای کیهان می‌نوشتند. نویسنده «تسخیر کیهان» در توصیف یکی از این انگ‌زدن‌های سیاسی روزی را به یاد می‌آورد که توده‌ای‌ از مردم در انتقاد از روزنامه آیندگان، اشتبا‌ها به روزنامه کیهان مراجعه کرده بودند: «مراجعه به کیهان و طبعا دیگر روزنامه‌های آن زمان گاه حتی بدون بهانه و انگیزه مشخصی صورت می‌گرفت. به گفته یکی از نگهبانان محوطه کیهان، یک بار گروهی تقریبا صد نفری، در حدود ساعت شش بعدازظهر در برابر کیهان اجتماع کردند، اما هنگامی که نگهبان به آنان گفت که روزنامه‌نگاران کیهان در حدود ساعت یک کار خود را تمام می‌کنند و می‌روند تازه متوجه شدند که باید در برابر روزنامه آیندگان اجتماع می‌کرده‌اند که روزنامه‌نگارانش شب‌ها کار می‌کنند. سپس، پس از چند لحظه مشورت به سوی آیندگان روان شدند. در زمانی که روزنامه کیهان در ۸ صفحه منتشر می‌شد، بار‌ها از زبان معترضان شنیده می‌شد که هر دوازده صفحه کیهان در دست کمونیست‌هاست!» - در این زمان، آیندگان عموما در دوازده صفحه منتشر می‌شد-، (ص۱۱۱)

 

اما اشتباه و بی‌اطلاعی توده مردم از جایگاه و نقش حساس کیهان نافی نقشی نبود که آن روزنامه برای خود احساس می‌کرد. مخصوصا تمایل شدید این رسانه در نمایندگی از توده‌های خلق و انتقال پیام‌های رهبران توده زبانزد همگان بود. گرایش و زمینه‌های سیاسی این روزنامه بیش از آنکه رسالت یک رسانه به عنوان یک رسانه مستقل و حرفه‌ای را دنبال کند و پیام‌ها و اخبار را به صرف یک پیام منتشر سازد، به دنبال یک بسترسازی جهت بخشی از اهداف اجتماعی و سیاسی خود نیز بود: «در زمینه گرایش‌های سیاسی روزنامه‌نگاران کیهان و بازتاب این گرایش در صفحات روزنامه مکان خاصی را باید به طرفداران حزب توده داد که حضورشان در تحریریه و به ویژه اعمال نفوذشان بر محتوای روزنامه، یکی از عوامل قابل ملاحظه تشدید بحران کیهان بوده است. موقعیت خاص افراد طرفدار حزب توده در تحریریه کیهان، و موضع‌گیری توأم با حساسیت و بدبینی تقریبا تمامی نیروهای سیاسی دیگر در برابر این حزب موجب می‌شده که بسیاری از گروه‌های خوانندگان کیهان دچار این شک حقانی شوند که این روزنامه گرایش توده‌ای دارد. این شک که در موارد متعددی تبدیل به یقین می‌شد، در پایین آوردن تدریجی تیراژ روزنامه و کاهش محبوبیت آن از یکسو، و در افزایش حمله‌ها و اعتراض‌ها به روزنامه از سوی دیگر، بسیار موثر بوده است، علیرغم این واقعیت که طرفداران حزب توده، کوچکترین گروه‌بندی سیاسی درون تحریریه این روزنامه را تشکیل می‌دادند. توضیح اینکه چرا گرایش توده‌ای کیهان آنچنان آشکار و تحریک‌آمیز بوده است، به دو دلیل عمده بسیار آسان است: نخست اینکه دو تن از روزنامه‌نگاران کیهان که گرایش یا وابستگی توده‌ای داشتند، در بالا‌ترین سطح سلسله مراتب تحریریه، به عنوان سردبیر و یکی از معاونان سردبیر، (و بعد‌ها به عنوان دو عضو شورای سردبیری) قرار داشتند و به نحو قاطع و تقریبا مقاومت‌ناگزیری بر کار روزنامه اعمال نفوذ می‌کردند. به همت این دو بود که مثلا در روزهای اوج قیام ضد سلطنتی، نورالدین کیانوری و دیگر رهبران حزب تازه سر برآورده توده، بسیار بیشتر از مجموع رهبران همه گروهک‌های دیگر و سازمان‌های سیاسی، اظهارنظرهای خود را در صفحات کیهان منعکس یافتند و یا همانگونه که پیشتر نیز گفتیم، بعضی کسان به کیهان لقب «به‌آذین نامه» دادند.

 

دلیل دوم، نحوه اعمال نفوذ توده‌ای‌های کیهان بود. در حالی که دیگر گرایش‌های سیاسی لائیک در صفحات کیهان بازتابی کمابیش طبیعی، اغلب غیرمستقیم، و در اکثر موارد ضمنی و ناخودآگاه داشت، در مورد حزب توده چنین بازتابی کاملا حساب شده و زیرکانه و با هدف بهره‌برداری‌های بعدی صورت می‌گرفت. در حالی که در مورد دیگر گرایش‌ها و سازمان‌های سیاسی، آنچه در روزنامه می‌آمد بیشتر حالت نوعی اعتراف به هواداری اغلب ناخودآگاه نویسنده و خبرنگار از گرایش یا سازمان سیاسی معینی بود، در مورد حزب توده این امر به مطالب و یا جهت دادن به آن‌ها صورت می‌گرفت. در چندین مورد و به خصوص در جریان روزهای پرتحرک پیش و پس از قیام ۲۲ بهمن ۵۷، از صفحات روزنامه کیهان به وضوح چنین بر می‌آید که کوششی حساب شده در کار است تا برای حزب تازه از راه رسیده توده، نقشی بسیار مهم در رویدادهای آن روز‌ها آفریده شود، و این حزب و رهبران آن، به هر قیمتی که شده وزنه‌ای هم‌سنگ دیگر شخصیت‌ها و سازمان‌های سیاسی آن روز‌ها بیابند. میزان و چگونگی اعمال نفوذ طرفداران حزب توده بر محتوای روزنامه کیهان، آنچنان بود که گروه کوچک توده‌ای‌های کیهان از طرف مخالفان خود لقب ستون پنجم را یافته بود. این لقب به ویژه با توجه به شخصیت و عملکرد یکی از مهم‌ترین گردانندگان این گروه، که کمی بعد به عنوان نخستین ساواکی ـ توده‌ای از طرف کمیته مرکزی حزب رسمیت یافت، مفهوم پیدا می‌کند.»(ص۱۴۱)

 

با این همه نمی‌توان این جریده را از اتهام چپ‌گرایی مبرا دانست چندان که آنان نیز چنین مطالبه‌ای از جامعه اهل نظر نداشته‌اند. در واقع بخش غالب و تعیین کننده کیهان آن روز، روزنامه را به عنوان ابزاری می‌خواست که در جهت نیل به مقاصد آنان نقش ایفا کند. نویسنده برای این نقش‌آفرینی‌ها مصادیق و مستنداتی هم دارد: «یکی از مشخص‌ترین موارد اتهام چپ‌گرایی روزنامه کیهان، به خبر این روزنامه درباره اعلام تشکیل جبهه دمکراتیک ملی مربوط می‌شود. این روزنامه در شماره ۱۰۶۵۴ روز سه‌ شنبه ۱۵ اسفند ۵۷، به تفصیل از تشکیل جبهه دمکراتیک ملی خبر داد که در زمان خود تحول مهمی بود و در اجتماع عظیم مردم بر مزار دکتر محمد مصدق اعلام شد. آنچه اتهام کیهان را در این مورد سنگین‌تر می‌کرد این بود که روزنامه‌نگاران کیهان یا به دلیل دستپاچگی و آشفتگی کار و یا به دلیل اهمیتی که برای موضوع قائل بوده‌اند، خواست‌های جبهه دمکراتیک ملی را یک بار به صورت تیتر فرعی در صفحه اول، یک بار به صورت متن کامل بیانیه در صفحه دوم و یک بار نیز ضمن سخنان هدایت‌الله متین دفتری، یکی از موسسان جبهه در صفحه سوم روزنامه خود آورده بودند. چند گروه برای اعتراض به این امر در مقابل روزنامه کیهان حضور یافتند و این، یکی از موارد اتهامی بود که بر پرونده قطور کیهان افزوده شد.»(ص۱۰۹)

 

 

کیهان، جولانگاه گروه‌های سیاسی

 

از مجموع گروه‌های سیاسی حاکم بر آن روز، دو گروه به تسخیر کیهان بیشتر از دیگران می‌اندیشید و به طور طبیعی این دو گروه کسانی بودند که از امکان عمل و اقتدار بیشتری در معادلات قدرت سیاسی برخوردار بودند و در مسیر روزهای انقلاب هم این امکان را از خود نشان دادند. جریان نزدیک به رهبران روحانی انقلاب اسلامی و دیگر، کسانی که بنی‌صدر آن‌ها را نمایندگی می‌کرد. هر کدام به ظن و گمانی در تصاحب کیهان بودند: «در آغاز، باور همگانی این بود که بنی‌صدر قصد آن دارد که بر خود روزنامه کیهان چنگ اندازد و در راس آن قرار گیرد. خود او بار‌ها در جواب سوال‌هایی در این باره، تلویحا چنین تمایلی را تایید کرده و یا دستکم هیچ گاه آن را حاشا نکرده بود. حتی یک بار، در سخنرانی پر تشنجی که به دعوت انجمن اسلامی کارکنان کیهان در محل این روزنامه ایراد کرد و آقای مبلغی اسلامی نیز در آن حضور داشت در جواب سوالی گفت: من هر وقت بخواهم می‌توانم کیهان بیایم.

 

کمی بعد، بنا به دلایلی بیش از حد بدیهی، بنی‌صدر بر آن شد که روزنامه دیگری را تاسیس و کیهان را به حال خود‌‌ رها کند و با گشایش حسابی بانکی به جمع‌آوری کمک‌های مردم برای این کار پرداخت. اکنون پیدا کردن چاپخانه‌ای برای روزنامه بنی‌صدر که او می‌خواست با بیش از یک میلیون تیراژ چاپ کند، مسئله اصلی بود. مذاکرات بنی‌صدر و دستیارانش با مدیران فنی چاپخانه کیهان، به دلیل اینکه کمک‌های مردم به حساب بانکی بنی‌صدر کم کم مبلغ قابل توجهی می‌شد و خریدن چاپخانه‌ای مستقل را ممکن می‌کرد، بی‌نتیجه ماند. یکی از همکاران بنی‌صدر در این مذاکرات آقای محمد مبلغی اسلامی بود که بعد‌ها نیز یکی از همکاران نزدیک روزنامه انقلاب اسلامی شد.»(ص۱۰۵)

 

اما روزنامه کیهان در کنار اتهاماتی که متوجه آن بود خود در روزهای انقلاب به جهات متعدد از جمله ساختار کالبدی، فنی، منابع انسانی و مالی دچار معضلات عدیده‌ای شد. در واقع، ظهور اعتراضات و اعتصابات، خود به خود زنجیره‌ای از نابسامانی‌ها را کلید زد که از جمله می‌توان به رکود و بحران بازار تبلیغات و بازرگانی در کشور، بحران مالی بانک‌ها و رکود نسبی بسیاری از صنایع اشاره کرد که به طور غیرمستقیم عامل محرک چرخه روزنامه کیهان بود: «بحران پرسنل کیهان یک بحران جدی و عمدتا ناشی از پایان یافتن دوره‌ای بود که موسسه کیهان با اتکا به آن رشد کرده بود، به عبارت دیگر یکی از دلایل اصلی گسترش تشکیلات کیهان، پشت‌گرمی و اتکای گردانندگان آن به رونق و گرمی بازاری بود که اکنون دیگر وجود نداشت.»(ص۱۱۷)

 

در واقع، در بخش منابع انسانی و مالی بیشتر به آن بخشی باید معطوف شد که مصباح‌زاده در لابی‌های خود گریزی به آنان می‌زد که بر شاخ و برگ‌های کیهان بیافزاید. یکی از آنان این بود که کیهان با جریانات حزبی برآمده از دولت هماهنگ شده بود تا با کمک به آنان، احیانا همیاری آنان را در جهت اقداماتی که در سر داشت بطلبد: «سنگین‌ترین وزنه‌ای که از رژیم گذشته بر دوش کیهان مانده بود و به شدت بر هزینه‌های موسسه تحمیل می‌شد تشکیلات و کارکنان روزنامه رستاخیز، ارگان حزب فراگیر شاه بود. روزنامه رستاخیز در موسسه کیهان چاپ می‌شد که با اتکا به این سفارش سودآور و با اعتبار به سرمایه‌گذاری کلان و استخدام گروه بزرگی از کارمندان تازه دست زد. به احتمال زیاد با اتکا به سفارش رستاخیز و مساعدت‌های مالی علنی و پنهانی مربوط به آن بود که موسسه کیهان سیستم پیچیده و بسیار پرخرج حروفچینی کامپیوتری لاینوترون را به ماشین آلات خود افزود و گروه بزرگی کارگر را برای کار با این سیستم استخدام و تربیت کرد.»(ص۱۱۷)

 

اما حالا دیگر در روزهای انقلاب آن امکانات و آن نقدینگی که قبلا کیهان از آن خود را سیراب کرده بود رو به افول گذاشت. سهل است، یک سال بعد از انقلاب، آب باریکه‌ای که در روزهای آخر می‌آمد آن هم کاملا متوقف شد. اما کیهان مشکلاتی جدی در این سال‌ها داشت که مباحث مالی در فرع داستان کیهان بود. مخصوصا سرعت عمل آن در برابر وقایع و رخدادهای سیاسی باعث می‌شد برای مخاطبان روزنامه، گرمی و نفوذ خود را حفظ کرده و همین باعث می‌شد که اشتباهات نسبتا فاحشی را مرتکب شود. اشتباهاتی که نه تنها کیهان را در سیبل مخالفان خود قرار داد بلکه مسیر جدیدی برای جریان غالب ایجاد کرد که هر جنبنده مخالفی را به همین نشان و آدرس در سینه دیوار قرار دهد. یکی از آن موارد، که از قضا مهم‌ترین آن بود دنباله‌روی از مشی‌ای بود که روزنامه آیندگان در سلسله گزارش‌های خود به انعکاس آن می‌پرداخت.

 

 

کیهان چگونه سیبل مخالفان خود شد

 

روزنامه آیندگان در شماره ۳۳۵۳ روز پنج شنبه ۲۳ اردیبهشت ۵۸ خود، بخش‌هایی از مصاحبه امام خمینی با اریک رولو، نویسنده روزنامه لوموند را چاپ کرد. در تیتر اول روزنامه که به همین مصاحبه مربوط می‌شد از آیت‌الله خمینی (در رابطه با عاملان قتل مرتضی مطهری) چنین نقل قول شده بود: چپ‌گرایان در این جنایات هیچ دخالتی نداشته‌اند. یک تیتر فرعی نیز چنین می‌گفت: عمال امریکا در جریان این ترور‌ها خود را در پشت سازمان دروغین فرقان پنهان کرده‌اند.

 

به فاصله چند ساعت، اطلاعیه‌ای از سوی دفتر امام منتشر شد که حاکی از تکدر امام از چگونگی درج مطلب مصاحبه با لوموند در آیندگان بود و در آن اظهار شده بود که امام این روزنامه را از این پس هرگز نمی‌خواند. این اطلاعیه، در سرتاسر روزهای پنج شنبه و جمعه، در هر کدام از بخش‌های خبری رادیو و تلویزیون خوانده شد و سلسله‌ای از تفسیرهای توفانی را نیز همراه آورد.

 

با توجه به این واقعیت که متن مصاحبه لوموند با امام خمینی، به دقت توسط خبرگزاری رسمی پارس ترجمه شده و آیندگان نیز دقیقا متن این خبرگزاری را نقل کرده و تیتر اول خود را از جملات آن برگزیده بود، و با توجه به اینکه هیچ مرجع رسمی، و حتی دفتر امام متن مصاحبه لوموند و ترجمه خبرگزاری پارس از آن را تکذیب نکرد، چنین واکنشی سوال‌برانگیز بود.

 

واقعیت این است که برپا کننده توفانی که موجودیت آیندگان را تهدید می‌کرد مصاحبه امام خمینی با لوموند و چگونگی درج مطلب مصاحبه در آیندگان نبود، بلکه مطلب دیگری بود که در صفحه ۱۴ همین شماره روزنامه، با عنوان گزارش آیندگان درباره ماهیت گروه فرقان چاپ شده بود. در این گزارش که تقریبا تمامی یک صفحه روزنامه را اشغال کرده بود روزنامه‌نگاران آیندگان کوشیده بودند که موضع‌گیری و انگیزه‌های گروه فرقان که خود را عامل قتل آیت‌الله مطهری عنوان کرده بود، بشناسانند. این گزارش، منحصرا بر جزوه‌ها و اعلامیه‌هایی متکی بود که خود گروه، در بسته‌ای زیر اتومبیلی در خیابانی پنهان کرده و روزنامه‌نگاران آیندگان را با یک تماس تلفنی به سراغ آن فرستاده بود. این گزارش دقیق و تحلیلی انگیزه ضد روحانیت گروه فرقان را مشخص می‌کرد و همچنین، برای نخستین بار و به صراحت، از بعضی اختلاف نظرهای اساسی میان گروه‌های مختلف روحانیت پرده بر می‌داشت.

 

برای احتراز از پرگویی و تنها برای ارائه نمونه‌ای از آنچه در گزارش آیندگان آمده بود یک تیتر آن را نقل می‌کنیم: «فرقان به اسلام بدون روحانیت گرایش دارد.»

 

اما مندرجات و سیر اتفاقاتی که در روزنامه آیندگان روی داد چه ارتباط ارگانیکی به روزنامه کیهان داشته و چگونه از متن یک روزنامه مستقل خصوصی، ۲۰ تن از روزنامه‌نگاران یک روزنامه دیگر تصفیه شده‌اند، خود یکی از معماهای مطبوعات آن سال‌هاست.

 

کیهان به عنوان روزنامه‌ای که در بسیاری از وقایع سیاسی روز نقش محرک و برانگیزاننده‌ای داشته، سیر ماجرای آیندگان و رخدادهای آن را دنبال می‌کرد و پیگیری موضوعاتی که مورد توجه آن روزنامه بوده را در دستور کار خود قرار داد و بی‌تابی‌های کیهان نسبت به تحولات سریع و پرشتاب انقلاب باعث شد که پس از آیندگان، کیهان نیز مورد هدف قرار گیرد.

 

۲۴ ساعت پس از آنکه آیندگان مغضوب شد و دفا‌تر آن نه تنها در تهران که در شهرستان‌ها هم آماج حمله قرار گرفت، کیهان نیز به جرم نانوشته فقدان خویشتن‌داری مورد عتاب قرار گرفت. منتهی این خشم، نه به برد و کیفیت روزنامه آیندگان به نحوی که اثری از آن باقی نماند، بلکه در تصفیه بخش تعیین کننده کیهان خود را نشان داد. فردای آن روز، نگهبانی کیهان تبلور اراده و خشم انقلابیون را به صورت نمادین نمایندگی می‌کرد: «در صبح روز سه شنبه ۲۵ اردیبهشت، نگهبانان در ورودی موسسه کیهان از ورود ۲۰ روزنامه‌نگار به داخل روزنامه جلوگیری کرده، به هر کدام پاکتی حاوی نامه‌ای دو سه خطی، با امضایی نامعلوم دادند که در آن گفته می‌شد: بنا به تصمیم کارکنان، روزنامه کیهان از ادامه همکاری با شما معذور است.

 

این گروه، که بعد‌ها به گروه بیست نفر معروف شد، از دو عضو شورای سردبیری، دو روزنامه‌نگار با بیش از ۱۵ سال سابقه، ۷ روزنامه‌نگار با سوابقی بین ۶ تا ۱۰ سال و ۹ روزنامه‌نگار با سوابقی میان یک تا ۳ سال تشکیل می‌شد. اگر از دوره دو ماه و نیمه مدیریت دو عضو شورای سردبیری، و سابقه کوتاه دو عضو دیگر به عنوان دبیر سرویس صرفنظر کنیم، همه اعضای گروه از توده روزنامه‌نگاران کیهان بوده و هیچ کدام از آنان در رده‌های بالای سلسله مراتب تحریریه و در میان کارگزاران روزنامه جایی نداشتند. همچنین، اکثریت قاطع این گروه، از روزنامه‌نگاران مستقل و آزاده نسل تازه و تقریبا همه آنان فاقد آن مشاغل دولتی و وابستگی‌های خاصی بودند که روزنامه‌نگاران نسل قدیم را دستگاهی و کمابیش مظنون به همکاری با دولت می‌کرد.

 

اینکه چه فعل و انفعالاتی صورت اولیه شش نفر اخراج شونده را به ۲۰ نفر رسانده، چه ضابطه‌ها و ملاحظاتی معیار گزینش آنان از میان بیش از ۱۰۰ روزنامه‌نگار کیهان بوده، و چه کسانی آنان را انتخاب کرده‌اند از جالب‌ترین معماهای ماجرای کیهان بوده، که کوشش و بررسی و پرس‌و‌جو برای یافتن جواب آن هنوز ادامه دارد...» (ص ۱۷۳)

 

با این همه، گمانه‌زنی‌ها از‌‌ همان لحظات اول، پیرامون تهیه لیست و چگونگی تصفیه آن بیست روزنامه‌نگار آغاز شد و هنوز کسانی پس از سه دهه، این ابهام و چندگانگی در تصمیم‌سازی حذف آن بیست نفر را همچون بخشی از تاریخ معاصر ایران در ذهن خود می‌پرورانند و به دنبال راه حلی می‌گردند؛ همچون نویسنده گزارش «تسخیر کیهان» که به درستی این گمانه‌ها را این‌گونه در کنار هم می‌چید: «ضابطه انتخاب ۲۰ نفر چه بوده است؟ همان‌گونه که گفتیم، تقریبا همه بیست نفر از توده مطبوعاتی و روزنامه‌نگارانی مستقل و خارج از دسته‌بندی‌های موجود در تحریریه بوده‌اند. در حالی که چند نفر از اینان، از جمله دو عضو شورای سردبیری می‌توانسته‌اند به دلیل مسئولیت خود در روزنامه مورد بازخواست قرار گیرند، بیش از نیمی از آنان روزنامه‌نگارانی ساده بوده‌اند که جز همکاران آنان در تحریریه، کس دیگری نمی‌توانسته‌اند از نحوه کار آنان مطلع باشد، و در نتیجه آنان را مستحق اخراج بداند. و بنابراین، نقش اساسی افرادی از خود تحریریه کیهان در گزینش آنان برای اخراج انکارناپذیر است. این نقش، به خصوص برای انتخاب افرادی از گروه ۲۰ نفر که مسوولیت شناخته شده‌ای نداشته و نمی‌توانسته‌اند مورد اعتراض و حتی شناسایی انجمن اسلامی و عمال آن باشند، اهمیت پیدا می‌کند... مسلم است که در تهیه صورت این بیست نفر، کسانی از خود تحریریه کیهان دخالت داشته‌اند، چرا که تقریبا نیمی از اعضای این گروه، جز برای تحریریه کیهان و مسوولان آن، برای هیچ کس دیگر از کارکنان و حتی مدیریت اداری روزنامه شناخته شده نبوده است و آنچه برای ما ثابت شده، این است که در روز قبل، یا دو روز پیش از اخراج بیست نفر، صورتی شامل نام ۱۲ روزنامه‌نگار کیهان، توسط مدیر فنی این روزنامه به عضو ارشد شورای سردبیری و یکی دیگر از سران قدیمی تحریریه نشان داده شده و به احتمال نزدیک به یقین، این دو نفر با اخراج ۱۰ نفر از ۱۲ نفر توافق ضمنی نشان داده، یا دست‌کم علیه آن چیزی نگفته‌اند و همچنین برای ما مسلم است که برای تهیه صورت اخراج‌شوندگان کیهان، نشست‌های متعددی توسط گروه‌های مختلف و انجمن اسلامی برپا شده بوده که یکی از این نشست‌ها، در محل روزنامه کیهان، تا نیمه‌های شب سه شنبه (چند ساعت پیش از اخراج بیست نفر) ادامه داشته است. آنچه برای ما مسلم نیست، این ادعای بعضی از روزنامه‌نگاران کیهان است که چند تنی از گردانندگان تحریریه روزنامه، از جمله عضو ارشد شورای سردبیری، در این نشست‌ها حضور داشته‌اند. همچنین بعید نمی‌توان دانست که در این نشست‌ها، کسانی از بیرون روزنامه کیهان ـ کارگردانان اصلی ماجرا یا مباشران آنان ـ شرکت کرده باشند. قابل توجه است که چند ساعتی پس از اخراج بیست نفر صورت‌هایی از منافقین اخراج شده کیهان، در برابر دانشگاه تهران به دیوار چسبانده شده بوده که همراه با تعداد عمده‌ای از بیست نفر، چند نفر از بخش‌های غیر تحریری کیهان را نیز شامل می‌شده است.» (ص۱۷۴)

 

***

 

صرفنظر از اینکه نویسندگان آن سال‌های کیهان درست یا نادرست گفته باشند اصولا راهی به خطا و ناصواب رفته‌اند. مردان پاک و بی‌پیرایه‌ای که به بیان حقایق و گرایشی تن دادند که در قامت رسالت هر رسانه حرفه‌ای و مستقلی ناساز است. به واقع، واقعیت آنچه را که باید ثبت شود با آمیخته‌ای از تمایلات، گرایشات و آرزوهای خود یکی پنداشتن، قصه پردردی است که هنوز شیفتگانی دارد و البته قربانیانی می‌گیرد که حیفِ تاریخ معاصر ایران است. 

کلید واژه ها: روزنامه کیهان مهدی سحابی


نظر شما :