جامعه‌شناسی جنبش چریکی سازمان فدایی خلق ایران

رضا علیزاده ـ پژوهشگر و استاد دانشگاه
۰۳ اسفند ۱۳۹۲ | ۱۸:۰۷ کد : ۷۷۵۵ چریک‌های سرخ سیاهکل
رهبران چریک‌ها با این استدلال که حضور در کوهستان‌ها و صعب‌العبور بودن مناطق جنگلی باعث کند شدن واکنش نظامیان خواهد شد، منطقه سیاهکل را انتخاب کردند...یکی از عوامل شکست جنبش سیاهکل، کپی‌برداری ناقص از جنبش‌های چریکی در دیگر نقاط دنیا بود...تصور اینکه دهقانان به علت داشتن بینش رادیکالی با جنبش همراهی خواهند کرد یکی از اشتباهات گروه بود...دست‌کم گرفتن ماشین سرکوب حکومت توسط چریک‌ها خطای استراتژیک بود و مانع پیش‌بینی صحیح از وضعیت جامعه حاکمیت گردید.
جامعه‌شناسی جنبش چریکی سازمان فدایی خلق ایران
تاریخ ایرانی: مطالعه جامعه ایران، از علاقه‌مندی‌های بسیاری از پژوهشگران بوده است؛ یکی از حوزه‌های جذاب، بررسی تأثیرات فعالیت‌های گروه‌ها و دستجات قبل از انقلاب اسلامی ایران می‌باشد. در این مجال سعی خواهد شد تا یکی از کنش‌های متفاوت و تقریباً منحصر به‌فرد سده اخیر مورد مطالعه جامعه‌شناسانه قرار گیرد، نحوه شکل‌گیری و دلایل افول سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که روشی متفاوت از سایر مبارزین انقلاب اتخاذ کرده بود، به اجمال تشریح و مورد نقد و بررسی قرار می‌گیرد. همان‌طور که بار‌ها ذکر شده، ظهور جریان مسلحانه چریکی در ایران واکنشی بود به شکست‌های پی‌درپی روش‌های مسالمت‌آمیز و اصلاح‌طلبانه کنشگران اجتماعی و انسداد سیاسی حکومت شاه و از سویی دیگر تبعیض‌های اجتماعی به وجود آمده که برای تأیید این مدعا، باید ذکر کرد در سال ۱۹۶۶ / ۱۳۴۵ پرسشنامه‌ای در میان دانشجویان دانشگاه‌های تهران و ملی توزیع شد که پرسشنامه این تحقیق از «سیمور مارتین لیپست» اقتباس شد و در ارتباط با خواست‌ها و اولویت‌های دانشجویان ایرانی بود. در جمع‌بندی داده‌ها مشخص شد که دو مشکل بیشترین توجه پاسخگویان را به خود اختصاص داده بود، نابرابری ـ بی‌عدالتی و نظام آموزشی. تقریباً نیمی از آن‌ها نابرابری ـ بی‌عدالتی و یک سوم هم نظام آموزشی را انتخاب کردند. شواهدی دیگر شامل پیمایش در باب محتوای مجلات و نشریاتی که دانشجویان می‌خواندند مانند فردوسی و جهان نو، این یافته‌ها را تأیید می‌کرد. تقاضا برای برابری و عدالت دارای دلالت‌های سیاسی قطعی و انعکاس آن در محبوبیت داستان‌نویسی چوبک، هدایت، ساعدی و افغانی قابل مشاهده بود (آلن بیل، ۱۳۸۷: ۱۴۹) که در ادامه چگونگی شکل‌گیری ایدئولوژی و سرانجام این جریان در ابعاد ذیل قابل بررسی است.

 

 

۱ـ اعضا و رهبران

 

این سازمان تحت عنوان «سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» در سال ۱۳۵۰ از دو گروه جداگانه‌ای که پیشینه‌شان به اواسط دهه ۱۳۴۰ بازمی‌گشت به وجود آمد. نفرات اصلی این دو گروه یکی بیژن جزنی دانش‌آموخته فلسفه دانشگاه تهران و دیگری مسعود احمدزاده فارغ‌التحصیل رشته ریاضیات دانشگاه تهران بودند (احمدی، ۱۳۸۹: ۲۸۵). گروه بیژن جزنی در اوایل سال ۱۳۴۲ تشکیل شد و از‌‌ همان اوایل دارای گرایش مارکسیسم ـ لنینیسم و با مشی مسلحانه به دنبال انقلاب دمکراتیک خلق بود. دیگری یعنی گروه مسعود احمدزاده، مفتاحی و پرویز پویان هم از فعالان جبهه ملی بودند که در اواخر سال ۱۳۴۶ تأسیس شد. گروه احمدزاده برعکس گروه جزنی اهتمام خود را در ابتدا مصروف مطالعه، ترجمه و انتشار آثار و متون مارکسیستی و دادن آگاهی طبقاتی به روشنفکران و کارگران می‌کرد اما آشنایی با یک محفل مارکسیستی تحت رهبری بیژن هیرمندپور در تسریع گرایش به مبارزه مسلحانه نقش مهمی داشت. گروه احمدزاده در سال ۱۳۴۹ با بقایای گروه جزنی که از دست ساواک در امان مانده بود، به وحدت تاکتیکی و ایدئولوژی رسید و جریان سیاهکل که در بهمن ۱۳۴۹ توسط اتحاد این دو گروه به وجود آمد، در اواخر فروردین ۱۳۵۰ منجر به ادغام دو گروه تحت عنوان سازمان چریک‌های فدایی خلق گردید (حسن‌زاده، ۱۳۸۶: ۲۲۱‌-‌۲۱۸) و بر اساس تقسیم‌بندی که یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» داشته است نزدیک به ۷۰ درصد چریک‌های فدایی خلق که کشته و اعدام شده‌اند، دانشجو، آموزگار، مهندس و به عبارتی تحصیلکرده و بقیه از سایر گروه‌های شغلی بودند (۱۳۸۸: ۵۹۴).

 

بنابراین می‌توان این نظر را بر اساس یافته‌های به دست آمده پذیرفت که دانشجویان و روشنفکران در سلسله مراتب فرادست رهبری انقلاب نقش تعیین‌کننده و پراهمیتی دارند، زیرا دانشجویان همانند روشنفکران هنجارهای متداول در جامعه را با تردید می‌نگرند. آن‌ها به ویژه نسبت به دوگانگی میان آرمان‌های اجتماعی رژیم و واقعیت‌های اجتماعی زندگی شهروندان حساسیت دارند. از حیث جنسیتی سازمان چریکی فدایی خلق بیشتر از گروه مردان بوده‌اند یعنی نزدیک به ۹۰ درصد کشته‌شدگان از مردان بود و بقیه از گروه زنان و در ضمن مسئولیت‌های خانوادگی آنان مانع فعالیت انقلابی‌شان نمی‌شد (گرین، ۱۳۸۸: ‌۹۸ـ‌۹۷) که آخری نیز توسط تحقیقات آبراهامیان تأیید شده است (۱۳۸۸: ۵۹۴). بنابراین جنبش چریکی پیوندی عمیق با جنبش دانشجویی داشته است.

 

 

۲ـ تکنیک مبارزه

 

مبارزین رژیم‌های گوناگون از تکنیک‌های مختلف استفاده می‌کنند. این جنبش نیز به تبعیت حرکت‌های شکل گرفته در ویتنام، کوبا، چین و الجزایر از تکنیک چریکی استفاده کرد. واژه چریک برگرفته از واژه اسپانیولی جنگ است و نخستین بار در مورد مقاومت معروف اسپانیایی‌ها در مقابل تهاجم ارتش ناپلئون در سال ۱۸۰۸ به کار رفت. جنگ‌های چریکی به گونه‌ای فزاینده به همکاری ساکنان شهر و روستا در فراهم کردن مواد غذایی، مسکن، اطلاعات و پول دل بسته‌اند و انتظار دارند که آنان در زمان دستگیری و حتی زیر شکنجه پلیس و ارتش حکومتی در شناسایی و فعالیت‌های چریکی سکوت اختیار کنند (احمدی، ۱۳۸۹: ۱۹۲) و همان‌گونه که در متون مختلف ذکر شده، جنبش چریکی به دلیل ضربات محکمی که بر حزب توده وارد آمده بود و بسیاری از نیرو‌هایش دستگیر یا تبعید شده بودند و به دلیل سرخوردگی از مبارزات سیاسی مسالمت‌آمیز و افزایش اختناق در جامعه پس از رویدادهای سال ۱۳۴۲ و تحت تاثیر جنبش‌های چریکی در آمریکای لاتین و آسیا به جای «اسلحه زبان» از «زبان اسلحه» استفاده کرد.

 

پویان، نخست در بهار ۱۳۴۹ مقاله «ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا» را نوشت. جزوه «مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی و هم تاکتیک» مسعود احمدزاده نیز دومین اثر نظری این گروه بود که می‌کوشید طرح مسلحانه رژی دبره را با شرایط ایران تطبیق دهد. (مهدی‌زاده، ۱۳۹۰: سایت زمانه) البته اتخاذ چنین روشی آثار منفی هم برجای گذاشت، زیرا تعدادی از اعضا به دلیل مخالفت با مشی چریکی از گروه جدا شدند. صفایی فراهانی از بنیانگذاران فدائیان درباره الهام‌گیری از تجارب جهانی مبارزات چریکی می‌نویسد: «آیا تجارب اخیر جنبش‌های آزادیبخش جهان کافی نیست تا جنبش‌ ما طرز تفکر انقلابی را برگزیند و بدون هیچ تردید و تأملی به راه تدارک انقلاب توده‌ای گام بگذارد؟ آیا هند و اندونزی، عراق، سوریه، مصر و الجزایر را نمی‌بینیم که با چه مشکلاتی دست به گریبانند؟ مشکلاتی که در کوبا زیر پنجه امپریالیسم مقتدر آمریکا و در چین با آن مشکلات عظیم پیش از انقلابش و در کره شمالی و ویتنام شمالی از آن اثری نیست.» سازمان‌های چریکی الهام‌پذیری را به همکاری عملی ارتقا دادند و حتی برای آموزش نظامی، چریک به آن کشور‌ها اعزام می‌کردند تا آموزش‌های نظامی ببینند و خود را موظف به حمایت از آن جنبش‌ها از طریق ارسال هدایا و کمک‌های مالی و اعزام چریک‌ها می‌کردند (حسن‌زاده، ۱۳۸۶: ‌۲۲۱ـ‌۲۱۷) که اوج عملیات چریکی سازمان، در سیاهکل گیلان در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ رخ داد که منجر به شکست گردید.

 

 

۳ـ ایدئولوژی

 

ایدئولوژی یعنی تأملات انتقادی دربارۀ ماهیت کنش متقابل انسانی، ارزش‌هایی که انسان‌ها یا باید نفی کنند یا آرزوی رسیدن به آن را داشته باشند؛ بدین ترتیب ایدئولوژی هم انسان را توصیف می‌کند و هم به تجویز اموری برای آن‌ها می‌پردازد (وینسنت، ۱۳۷۸: ۳۲). با این تعریف ایدئولوژی‌های نحله‌ای مارکسیسم احتمالاً منسجم‌ترین و گویا‌ترین نظام عقیدتی در تاریخ انقلاب‌هاست. یکی از نحله‌ها رویکرد جهان سوم‌گرایی در جریان چپ بود؛ جهان سوم‌گرایی به دیدگاهی تحلیلی اشاره دارد که در اواخر دهه ۱۳۳۰ ظهور کرد. از جمله نویسندگان این دیدگاه رژی دبره، چه‌گوارا، سمیر امین و فرانک بودند، این نویسندگان مدعی‌اند که مشکلات جهان سوم معلول نفوذ امپریالیسم است و روی دیگر سکه توسعه جهان اول، توسعه‌نیافتگی جهان سوم است. بنابراین راه‌حل نهایی توسعه‌نیافتگی و استثمار جهان توسط امپریالیسم، در گسستن از نظام امپریالیستی از طریق جنبش‌های آزادیبخش و انقلاب‌های مردمی است (احمدی، ۱۳۸۹: ۲۹).

 

گروه‌ها و محافل مارکسیستی دهه ۱۳۴۰ با مبارزات رهایی‌بخش در سه قاره همدردی و همفکری نشان می‌دادند؛ به حدی که حتی مائوئیسم و ادبیات مارکسیستی آمریکای لاتین مستقیماً در نظام گفتاریشان جای باز کرده بودند. این نگرش، مبارزه اجتماعی و انقلاب را به مبارزه «ضد امپریالیستی» محدود می‌ساخت. گرچه حزب توده نیز در این دوره خود، همین تز را پیش نهاده بود، مع‌ذلک این موضع یکسان، از نقطه عزیمت مشابهی برنمی‌خاست. برای حزب توده مبارزه ضد امپریالیستی بیان یک استراتژی ضد آمریکایی با جهت‌گیری به سمت بلوک شوروی بود و هرگونه روش سیاسی را در تحکیم این برنامه مجاز می‌شمرد. برای گروه‌های «خلقی»، اما، مبارزه ضد امپریالیستی، با الهام از رهایی «خلق» در برابر ستم و چپاول امپریالیستی انجام می‌گرفت. این دو نگرش عظیم علی‌رغم اختلاف در انگیزه و روش سرانجام در هدف نهایی به یکدیگر ملحق می‌شدند؛ اولی با اعتقاد به اینکه تضاد اصلی جهانی میان دو اردوگاه است و دومی با حرکت از این فرض که تضاد اصلی میان خلق‌های تحت ستم (سه قاره) با اردوگاه امپریالیستی به سرکردگی ایالات متحده است، در تز «مبارزه ضد امپریالیستی» زبان واحدی را می‌یافتند (مشایخی، ۱۳۸۰: ‌۹۹ـ‌۹۸).

 

با توجه به چنین رویکردی «سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران» با تجربه سرکوب جنبش سیاسی پس از سال ۴۲ به این نتیجه رسید که مبارزات مسلحانه، در پس‌زمینه دیکتاتوری فلج‌کننده آن سال‌ها یگانه راه برون ‌رفت از رکود سیاسی است (وهاب‌زاده، ۱۳۸۹)، بنابراین غلبه پوپولیسم (متاثر از فضای ایران) بر بینش سیاسی سازمان‌های چریکی مفهوم «ملت» را که تا آن زمان در نوشته‌های سیاسی استفاده می‌شد به مفهوم «خلق» تغییر داد و دشمن نیز به جای «استعمار» تبدیل به «امپریالیسم» شد. مبارزه «خلق» علیه «امپریالیسم» جای مبارزه طبقاتی را گرفت اما هدف اصلی به بحث «استقلال ملی» و مبارزه علیه امپریالیسم تغییر یافت (مشایخی، ۱۳۸۰: ۱۰۰).

 

 

۴ـ دوران مبارزه و فعالیت

 

همان‌طور که ذکر شد سازمان چریک‌های فدایی از دو گروه جداگانه که پیشینه‌شان به اواسط دهه ۴۰ باز می‌گشت، تشکیل شد؛ گروه نخست متشکل از بیژن جزنی و یارانش و گروه دوم مسعود احمدزاده و همرزمانش. این دو گروه در سال ۱۳۴۹ با هم ادغام شدند، گروه جزنی «تیم روستایی» و گروه احمدزاده «تیم شهری» این سازمان جدید را تشکیل دادند. دیدگاه گروه جزنی ـ که بیشتر رهبران آن از اعضای پیشین حزب توده بودند ـ درباره ادغام تأکید بر اهمیت ایجاد سازمانی توانمند بود، اما اعضای گروه احمدزاده ـ که بیشتر عضو پیشین جبهه ملی بودند ـ به نقش توده‌های خودجوش و عملیات قهرمانانه اهمیت می‌داند و به نقل از اشرف در جمع‌بندی، سرانجام گروه احمدزاده پیروز شد (آبراهامیان، ۱۳۸۸: ۵۵۹‌-‌۵۹۸).

 

آن‌ها در زمینه عملی نیز حمله به بانک ملی ونک و سرقت مبلغ ۳۳۰ هزار تومان موجودی آن، حمله به کلانتری ۵ تبریز و خلع سلاح نگهبان آنجا را برای فراهم کردن پول و سلاح انجام دادند (مهدی‌زاده، ۱۳۹۰: سایت زمانه). اولین حرکت عمده این جنبش در سیاهکل رخ داد، رهبران جنبش با این استدلال که حضور در کوهستان‌ها و صعب‌العبور بودن مناطق جنگلی باعث کند شدن واکنش نظامیان خواهد شد، منطقه سیاهکل را انتخاب کردند و به گفته آبراهامیان از آنجایی که دهقانان محلی دارای پیشینه و سنت رادیکالی بودند، همراهی بیشتری با این جنبش خواهند داشت (۱۳۸۸: ۶۰۱).

 

اما پس از استقرار تیم روستایی جهت ارتباط با روستاییان و آماده کردن شرایط برای مبارزه، یکی از فدائیان توسط ژاندارم‌های سیاهکل دستگیر شد و افراد برای اینکه وی زیر شکنجه مجبور به اعتراف نشود، در شامگاه ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ به ژاندارمری سیاهکل حمله کرده، در نتیجه با عکس‌العمل شدید حکومت مواجه گردیدند و در عملیات تعقیب و گریز، چندین سرباز و دو چریک کشته شدند و در ‌‌نهایت افراد اسیر شده نیز محکوم به اعدام شدند (آبراهامیان، ۱۳۸۸؛ مهدی‌زاده، ۱۳۹۰، ویکی‌پدیا).

 

این سازمان پس از این شکست به منظور انتقام‌گیری از عاملان کشته شدن جنبش جنگل، دادستان نظامی ارتش را ترور کرد و چند عملیات مانند حمله به کلانتری قلهک، ترور برخی از شخصیت‌های نظامی و سیاسی را تا سال ۱۳۵۵ انجام داد و سپس در نیمه دوم سال ۱۳۵۵ منهدم شد و بدین ترتیب اکثریت قریب به اتفاق این نیرو‌ها کشته شده و تعداد بسیار اندکی هم از کشور خارج شدند (احمدی، ۱۳۸۹: ۳۰۵‌-‌۳۰۴). بنابراین پرونده جنبش چریکی فدایی خلق در ایران قبل از انقلاب بسته شد و به گفته غلامرضا نجاتی مبارزه بین چریک‌های فدایی خلق و رژیم شاه به بن‌بست رسید (۱۳۷۱: ۳۹۱).

 

 

۵ـ چرایی ناکامی

 

در این بخش به دلایل افول جنبش چریکی در ایران پرداخته می‌شود:

 

الف ـ یکی از عوامل شکست جنبش سیاهکل، کپی‌برداری ناقص از جنبش‌های چریکی در دیگر نقاط دنیا بود. رژی دبره در کتاب «انقلاب در انقلاب» می‌گوید: «در مبارزات انقلابی مسلحانه در هر قاره و در هر کشور با شرایط خاصی مواجه می‌شود ولی این شرایط نه طبیعی است و نه آشکار... می‌شود این مساله را یک نوع خوش‌شانسی دانست که فیدل قبل از اینکه در ساحل اورنیت پیاده شود نوشته‌های نظامی مائوتسه تونگ را نخوانده بود و بدین ترتیب توانست که در محل و به تجربه شخصی، اصول یک دکترین نظامی را به تناسب اوضاع و شرایط متقاطع ابداع کند.» (به نقل از مجله مهرنامه، آبان ۱۳۸۹)

 

بنابراین عدم توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی یکی از دلایل ناکارآمدی حرکت بوده، چنان که سال‌ها بعد اکثر گروه‌های مارکسیستی مساله نامناسب بودن شرایط جنگ چریکی را پذیرفتند، هر چند خود چریک‌های فدایی خلق آن را شکست تاکتیکی قلمداد کردند نه استراتژیک.

 

در ضمن تصور اینکه دهقانان به علت داشتن بینش رادیکالی با جنبش همراهی خواهند کرد (آبراهامیان، ۱۳۸۸) یکی از اشتباهات گروه بود زیرا به نوشته حسین بشیریه، در تاریخ معاصر ایران، دهقانان نقش تعیین‌کننده‌ای در تحولات سیاسی نداشته‌اند و بیشتر از سوی گروه‌ها و نیروهای گوناگون بسیج شده‌اند (۱۳۷۹: ۲۱۸).

 

حتی می‌توان عدم همراهی دهقانان در جنبش چریکی سیاهکل را با تئوری گزینش عقلانی تبیین کرد؛ بر اساس این دیدگاه، فرد در مواجهه با وضعیت نامطلوب سیاسی از یک سو و وجود گروه‌های انقلابی خواهان تغییر وضع موجود از سوی دیگر، با محاسبه مزایا و هزینه‌های خصوصی که از احتمال شکست یا پیروزی انقلابیون حاصل می‌شود، همراه با محاسبه صدمات ناشی از مشارکت و لذت ناشی از آن، تصمیم می‌گیرد به جنبش انقلابی بپیوندد یا خیر. اگر نتیجه این محاسبه برای جمع زیادی از اعضای جامعه به نفع مشارکت در حرکت انقلابی باشد، چنین حرکتی شکل می‌گیرد و در غیر این صورت، چنین حرکتی ایجاد نمی‌شود (مشیرزاده، ۱۳۸۱: ۱۳۹). با این تئوری حرکات روستاییان را نیز می‌توان این‌گونه تحلیل کرد، تا جایی که برخی روستاییان حتی در دستگیری چریک‌ها دست داشته یا آن‌ها را دستگیر می‌کردند و پس از ضرب و شتم بسیار آن‌ها را به ژاندارم‌ها تحویل ‌دادند (وهاب‌زاده، ۱۳۸۹).

 

همچنین ضعف رهبری و سازماندهی نامناسب یکی دیگر از عوامل شکست جنبش بود چنان که در نامه‌های مصطفی شعاعیان به چریک‌های فدایی خلق بار‌ها به اشکال مختلف به آن اشاره شده است (شاکری، ۱۳۸۸).

 

ب ـ یکی دیگر از عوامل نافرجام ماندن جنبش چریکی فدایی خلق ایران واکنش حکومت و شاه بود؛ برعکس تصور چریک‌ها مبنی بر مناسب بودن شرایط جنگل‌های سیاهکل برای مبارزه و حالت بازدارندگی‌اش در برابر عکس‌العمل حکومت، شاه نه تنها واکنش بسیار شدیدی در برابر چریک‌ها نشان داد بلکه در ادامه مبارزه نیز ساواک از دستگیری، شکنجه و اعدام افراد کوتاهی نکرد، به عبارتی با خشونت تمام در برابر چریک‌ها ایستادگی کرد. نیروی سرکوبگر رژیم، در آن سال‌ها به دلیل استفاده از تجربه‌های سیا و اینتلیجنت سرویس در کشورهای آمریکای لاتین، افزایش کمی نیرو‌ها و ایجاد وحدت رهبری و فرماندهی در مجموعه اطلاعاتی از طریق تشکیل کمیته‌های ضد خرابکاری در تجسس، شناسایی و تعقیب افراد سعی کرد ابتکار عمل را در دست داشته باشد. از طرفی حکومت با استفاده از تبلیغات و جهت‌دهی افکار عمومی، فضای جامعه را علیه چریک‌ها تحریک کرد (مهدی‌زاده، ۱۳۹۰) و پر واضح است رسانه‌های همگانی، بدون تردید نقش قاطعی در شکل‌گیری افکار عمومی ایفا کرده و تبلیغات رسانه‌ای در جهت‌دهی، اشاعه و توسعه آگاهی نقش بسزایی ایفا می‌کنند؛ و با در نظر گرفتن محدودیت‌های رسانه‌ای و تصویری و شرایط فرهنگی جامعه قبل از انقلاب عملاً برنامه‌های رادیویی و تلویزیونی در اختیار حکومت بوده و آن‌ها نیز سعی داشتند تا مردم را همراه خود در سرکوب جنبش چریکی داشته باشند یا حداقل مخاطبان مخالفتی نداشته و با حکومت همدلی نشان دهند تا مبارزین. بنابراین «تلویزیون با نمایش مراسم خاکسپاری ماموران و سربازانی که در نتیجه درگیری‌های مسلحانه به قتل رسیده بودند و حضور چریک‌های نادم و تقبیح اعمال همکاران سابق در تلویزیون بهره‌برداری تبلیغاتی از این امر می‌نمود.» (همان)

 

در مجموع دست‌کم گرفتن ماشین سرکوب حکومت توسط چریک‌ها خطای استراتژیک بود و مانع پیش‌بینی صحیح از وضعیت جامعه حاکمیت گردید، چون جامعه ایران نیز در عین اینکه در انسداد بود، ولی آمادگی لازم را برای تکیه بر اسلحه و مبارزه عملی نداشت.

 

ج ـ در کنار عوامل ذکر شده، شرایط عمومی و روند مبارزات سایر گروه‌ها خصوصاً گروه‌های اسلام‌گرا نیز در تضعیف موقعیت جنبش چریکی در ایران مؤثر بوده است. در کنار فعالیت‌های چریکی، گفتمان اسلامی با استفاده از عناصر هژمونیک‌کننده‌اش مانند وجود آثار متفکرانی مثل دکتر شریعتی، جلال آل‌احمد، امام خمینی و علامه مطهری تاکید بر توسعه زمینه‌های آگاهی‌بخش، در مساجد، تکایا و هیات‌های مذهبی، برعکس اصرار عمل‌گرایی جنبش چریکی، موجب شد جامعه و افکار عمومی تحت تاثیر گروه‌های اسلام‌گرای بدون خشونت قرار گیرد، زیرا گروه‌های مذهبی به دلیل حساسیت کمتر شاه نسبت به آن‌ها در مقایسه با گروه‌های چپ آزادی عمل بیشتری داشتند و می‌توانستند در قالب مجامعی که ذکر شد گردهم آیند و از سوی دیگر «در ایران حرکت‌های ضد خشونت همیشه موفق عمل کرده است» (وهاب‌زاده، ۱۳۸۹).

 

وجود رهبری منسجم‌تر در گروه‌های اسلام‌گرا، مؤلفه‌ای دیگر برای ساماندهی و بسیج نیرو‌ها در اجتماع بود، هر چند هر دو گروه دشمن اصلی را امپریالیسم می‌دانستند و در پی ضربه زدن به «سرمایه‌داری وابسته» و «رژیم خونخوار شاه» بودند (مشایخی، ۱۳۸۰: ۱۰۳) اما فعالیت‌های چریک‌ها به دلیل نداشتن ویژگی‌های قید شده در بالا و عدم حمایت‌های لازم (درونی و بیرونی) به شکست انجامید، هر چند بسیاری از نیروهای چپ و خصوصاً چریک‌های باقی مانده اعتقاد داشتند حرکت چریکی خصوصاً مبارزه سیاهکل، پیروزی یک نسل ترس ناشی از رژیم شاه بود، اما با هر تفسیری جنبش چریکی تلاشی بود نافرجام از سوی جوانان کشور برای غلبه بر استبداد و انسداد سیاسی.

 

منابع:

 

ـ آبراهامیان، یرواند (۱۳۸۸). ایران بین دو انقلاب. ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی. تهران. نشر نی.

 

ـ آلن بیل، جیمز (۱۳۸۷). سیاست در ایران گروه‌ها، طبقات و نوسازی. ترجمه علی مرشدی‌زاده. تهران. نشر اختران.

 

ـ احمدی حاجیکلایی، حمید (۱۳۸۹). جریان‌شناسی چپ در ایران. تهران. نشر سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.

 

ـ بشیریه، حسین (۱۳۷۹). جامعه‌شناسی سیاسی. تهران. نشر نی.

 

ـ حسن‌زاده، اسماعیل، مقصودی و دیگران (۱۳۸۶). تحولات سیاسی ـ اجتماعی ایران (۵۷‌-‌۱۳۲۰). تهران. نشر روزنه.

 

ـ شاکری، خسرو (۱۳۸۸). هشت‌نامه به چریک‌های فدایی خلق. تهران. نشر نی.

 

ـ گرین، توماس اچ (۱۳۸۷). جنبش‌های انقلابی معاصر. ترجمه رشید شایستگان‌پور. تهران. نشر وش.

 

ـ مشیرزاده، حمیرا (۱۳۸۱). درآمدی نظری بر جنبش‌های اجتماعی. تهران. پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی.

 

ـ مشایخی، مهرداد (۱۳۸۰). جنبش سوسیالیستی و پروبلماتیک وابستگی. فصلنامه گفت‌وگو. شماره ۳۱.

 

ـ مهدی‌زاده، سمانه (۱۳۹۰). ماهیت چریک‌های فدایی. سایت زمانه. شماره ۷۱.

 

ـ نجاتی، غلامرضا (۱۳۷۱). تاریخ سیاسی بیست و پنج ایران (از کودتا تا انقلاب ج. ا. ا). تهران. موسسه خدمات فرهنگی رسا.

 

ـ وهاب‌زاده، پیمان (۱۳۸۹). تجربه کوبا دست اول به ایران نرسید. مجله مهرنامه. سال اول. شماره ۶.

 

ـ ویکی‌پدیا. جنبش چریکی ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد با تاکید بر جنبش چریکی سیاهکل.

 

ـ وینسنت، اندرو (۱۳۷۸). ایدئولوژی مدرن سیاسی. ترجمه مرتضی ثاقب‌فر. تهران. نشر ققنوس.

کلید واژه ها: چریک های فدایی خلق سیاهکل


نظر شما :