شگفتی‌های نجیب‌زادۀ عجیب

اسطورۀ امام موسی صدر-۳
۱۷ شهریور ۱۳۹۳ | ۱۷:۲۴ کد : ۷۸۲۷ تقدیر امام موسی صدر اسیر
اوایل دههٔ ۱۳۴۰ مسیحیانی بودند که به دیدشان امام موسی صدر خصایل و هیبت مسیح را داشت... کریم بقرادونی، از روشنفکران برجستهٔ حزب مسیحیان مارونی لبنان به یاد می‌آورد که صدر «آدم جذابی بود که به ظاهر و لباسش می‌رسید و در رفتار و سخنرانی‌هایش دقت داشت.»... در موسی صدر، گرایش به حیرت‌زده کردن، در هیچ موردی به اندازهٔ روش‌های تلاشش برای پر کردن شکاف میان مسلمانان و مسیحیان مشهود و بارز نیست... صدر با لبنان زمان خودش هیچ پیوند اجتماعی یا ملی مستقیمی نداشت.
شگفتی‌های نجیب‌زادۀ عجیب
ترجمه: بهرنگ رجبی

تاریخ ایرانی:
هوشنگ شهابی، استاد روابط بین‌الملل و تاریخ دانشگاه بوستون آمریکا، در مقاله‌ای با عنوان «امام به مثابه یک دندی؛ نمونه موسی صدر» (The Imam as Dandy: The Case of Musa Sadr) که در شماره نوامبر ۱۹۹۶ نشریه مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد «Harvard Middle Eastern and Islamic Review» منتشر شد، به واکاوی وجهۀ امام موسی صدر، رهبر ربوده شده شیعیان لبنان پرداخته است. در این مقاله که ترجمه‌اش را در «تاریخ ایرانی» می‌خوانید، شهابی می‌کوشد اسطورۀ امام موسی صدر را تفسیر کند، بدون آنکه تصویری روان‌شناختی از او ارائه دهد.

 

***

 

موسی صدر و دندی‌ایسم

 

با خاستگاه و اصل و نسب صدر شروع کنیم. یک ویژگی مشترک دندی‌ها خاستگاه اجتماعی و/ یا ملی نامشخصشان است. ریشه‌های عمیقی در یک عرصهٔ اجتماعی خاص ندارند، عرصه‌ای که از دلش بشکفند و توجهات را جلب کنند. به علاوه، این نامشخصی را پر و بال هم می‌دهند تا به رازآمیزیشان بیفزایند.(۱) زریاب ایرانی (یا شاید کُردی) بود که به بغداد گریخت و در قرطبه آرام گرفت. ژرژ برومل نوهٔ مردی بود که «از اشاره‌ها بهش برمی‌آید یا قناد بوده یا صندوقدار یا خیاط ارتش یا مباشر یا (به احتمال زیاد) نوکر.»(۲) در مورد خلف برومل، دندی شماره یک بعدی لندن، کُنت دارسی که «دنیای زمان و مکان و طبقه» را در می‌نوردید،(۳) یکی از زندگینامه‌نویسانش نوشته که «غریب‌ترین آمیزهٔ چهارسویه از کشور‌ها و طبقات بود، از حلال‌زادگی و حرام‌زادگی، از سرشت‌های پرشور و خویشتندار... یک فرانسوی - ‌آلمانی -  ‌ایتالیایی - ‌فلاندری.»(۴) بنجامین دیزرائیلی که زادهٔ یهودیانی ایتالیایی بود، یهودیان را ذاتاً اشراف نوع بشر خواند و از همین طریق، گرایش‌های ضد یهود جماعت «توری» بریتانیا را ــ که بعداً رهبرشان هم شد ــ رد کرد، دیدگاهی که با بیانی هوشمندانه هم ابرازش کرد: «برازنده است جسور و بی‌پروا بخوانیم کسی را که نیاکانش احتمالاً حسابی با ملکهٔ سبا سَر و سِر داشته‌اند.»(۵)

 

موسی صدر در خانواده‌ای فارسی‌زبان در ایران متولد شد، اما نسبش برمی‌گشت به خاندان روحانی برجسته‌ای که مدت‌های مدید ساکن عراق بودند. مصطفی جحا او را یک «فارعاملی» خوانده، ترکیبی از فارسی‌زبان و عاملی که نام کوهستانی است در جنوب لبنان. به دید فؤاد عجمی، «او وسط شکاف میان اعراب و ایرانیان، یک پایش را این سمت و یک پا را سمت دیگر گذاشته» و «هویت و نسبش را نمی‌توان... دقیقاً مشخص و دسته‌بندی کرد.» در عربی حرف زدن چیره‌دست بود اما کماکان ته‌لهجه‌ای فارسی داشت.(۶) صدر با لبنان زمان خودش هیچ پیوند اجتماعی یا ملی مستقیمی نداشت. به دید یکی از جامعه‌شناسان برجستهٔ لبنانی، لبنان در آستانهٔ تبدیل شدن به جامعه‌ای است «با یک گرایش خانواده محور منحصربه‌فرد... خانوادهٔ گسترده... که واقعیت اجتماعی و روان‌شناختی‌اش در تقریباً همهٔ وجوه جامعه رد انداخته و نمود دارد.» اضافه می‌کند که «موجود تنها و مجرد از این جامعه ــ جدا افتاده و بی‌پیوند ــ پدیده‌ای است نادر.»(۷) موسی صدر خانوادهٔ گسترده‌ای در لبنان نداشت؛ «به نظر می‌آمد از ناکجا آمده بود.»(۸) اما چنان که خودش به پیروانش متذکر شده، «من از خانواده‌ای می‌آیم که ریشه‌هایش را می‌توان در لبنان یافت: من نوادهٔ امام موسی بن جعفرم. نیاکان من وقتی ستم تُرک‌ها دیگر از حد گذشت، لبنان را‌‌ رها کردند و رفتند... بعد رفتند به عراق و ایران. در این دو کشور بود که خانواده‌ای بزرگ و پُرجمعیت تشکیل دادند.»(۹)

 

به رغم صفات و شرط‌هایی که در آغاز مقاله برشمردیم، به ظاهر و سر و وضع که بپردازیم، جای تردید ندارد که لباس مؤلفه‌ای مهم در دندی‌ایسم است. بودلر نوشت دندی‌ها «وظیفه‌ای ندارند جز نشان انگارهٔ زیبایی در ظاهرشان.»(۱۰) در این مورد هم صدر انگ جنس است. فؤاد عجمی به یاد می‌آورد که «ریختش... عطرش و آراستگی جامهٔ روحانی‌اش او را بدل می‌کرد به آدمی متفاوت از دیگر روحانیان شیعه.»(۱۱) دیگرانی به یاد می‌آورند که «به ظاهرش غرّه بود و کاری می‌کرد سر و وضعش نمایشی و چشمگیر باشد ــ در مغایرت بارز با سادگی و «نجابت» ظاهر روحانیان، یک دسته مو را از زیر عمامه بیرون می‌ریخت.»(۱۲) کریم بقرادونی، از روشنفکران برجستهٔ حزب مسیحیان مارونی لبنان به یاد می‌آورد که صدر «آدم جذابی بود که به ظاهر و لباسش می‌رسید و در رفتار و سخنرانی‌هایش دقت داشت.»(۱۳) کسانی که دیدارهای شخصی با صدر داشتند، به یاد می‌آورند که از ظاهرش برمی‌آمده خط چشم می‌کشیده ــ(۱۴) احتمالاً سرمه. چنان که پیش‌تر بحث کردیم، با توجه به سنن امامان شیعه که کمال جسم و ظاهر را می‌ستودند، صدر «مرد جذابی بود با ظاهری گیرا، در تصورات مردمش نمونه‌ای اصیل از اینکه یک مؤمن فاضل نجیب‌زاده که سودای رسیدن به جایگاهی والا‌تر دارد، باید چه ریختی باشد.»(۱۵) اما ظاهر نامعمول و استثنایی دندی‌ها فقط بابت لباس‌هایشان نیست. چنان که باربی گفته، دندی درون خودش چیزی دارد بر‌تر و فرا‌تر از دنیای مرئیات.(۱۶) و در این مورد هم همه، چه دوست چه دشمن، متفق‌القول‌اند که صدر هاله‌ای خاص گرد خودش داشت ــ هیبتی خاص داشت. اوایل دههٔ ۱۳۴۰ مسیحیانی بودند که به دیدشان او خصایل و هیبت مسیح را داشت.(۱۷)

 

یکی دیگر از مشخصه‌های دندی این است که خانواده ندارد. زنان اغلب می‌ستایندش اما عشقشان در او اثری ندارد. در این مورد، تفاوت میان یک فرد و وجهه‌ای که دارد، مهم‌ترین نکته است: اگرچه موسی صدر یک مرد متأهل خوشبخت و پدر یک خانواده بود اما به سنت روحانیان مسلمان ناگزیر همیشه بی‌حضور همسرش در مجامع عمومی حاضر می‌شد و همین ناعامدانه به جنبه‌های دندی‌گون وجهه‌اش در چشم عموم مردم می‌افزود. به علاوه، چنانکه یک سرمایه‌دار لبنانی به یاد می‌آورد، «در دنیای سید موسی صدر، دلبستگی‌های شخصی جایگاه رفیعی نداشت. از استعداد‌ها و توانایی‌های اعضای جامعه‌اش به وقت لزوم استفاده می‌کرد، اما شخصاً از آمیختن و نزدیک شدن با آدم‌های دیگر پرهیز داشت.»(۱۸) شایعاتی درباره‌اش بود.(۱۹) حقیقت اینکه وقتی خانواده‌های زمین‌دار شیعه را دشمن خود کرد، آن‌ها هم در لفافه گفتند این آدم [...] است.(۲۰)

 

اما چنان که باربی اشاره می‌کند، اصلی‌ترین مشخصهٔ یک دندی «کاری می‌کند که نامنتظر است، که خوکردگان به یوغ عُرف‌ها و قواعد نمی‌توانند منطقی پیش‌بینی‌‌اش کنند.»(۲۱) در این مورد هم احتمالاً نسب ایرانی صدر بوده که مستعد این رفتار دندی‌وارش کرده. یک انسان‌شناس آمریکایی نوشته «همهٔ جوامع رفتارهای پیش‌بینی‌پذیر و کمتر پیش‌بینی‌پذیر دارند و خود پیش‌بینی‌پذیری می‌تواند ارزشی مثبت یا منفی باشد. به نظر من می‌رسد در جامعهٔ ایران، پیش‌بینی‌ناپذیری و شگفت‌زده کردن ارزش‌هایی مثبت‌اند.»(۲۲) این نکته‌ای است همخوان با نظر بودلر که «شگفت‌انگیزی نامنتظر و به حیرت انداختن، جزء اساسی و مشخصهٔ زیبایی‌اند.»(۲۳) در موسی صدر، گرایش به حیرت‌زده کردن، در هیچ موردی به اندازهٔ روش‌های تلاشش برای پر کردن شکاف میان مسلمانان و مسیحیان مشهود و بارز نیست. در برخورد با صاحب‌قدرتان مسیحی لبنان، او عرف‌های معمول مُفتی‌ها، همتاهای سنی‌اش، را کنار ‌گذاشت و ‌رفت به دیدن بزرگ مارونی‌ها؛ در مهمانی‌ سفارت واتیکان به مناسبت سالگرد انتخاب پاپ هم شرکت کرد.(۲۴) رابطه‌ای دوستانه و مبتنی بر همکاری با عالیجناب گریگوری حداد، اسقف کلیسای کاتولیک یونانی بیروت، برقرار کرد که آدمی به اندازهٔ خود او روشن‌بین و بی‌تعصب بود.(۲۵) در جایگاه یک روحانی شیعه، کار حتی جسورانه‌ترش وعظ و سخنرانی در کلیساهای شاخه‌های مختلف مسیحیت بود (روحانیان محافظه‌کار شیعه چنین رفتاری را دون شأن یک روحانی بلندمرتبه می‌خواندند و عکسی از او را که زیر یک صلیب ایستاده بود، همه ‌جا پخش و منتشر کردند)(۲۶)، کاری که اوجش در خطابهٔ مشهور او در مراسم چله‌گذاری کلیسای جامع سن‌لویی‌دی‌کاپوسین (کبوشین) بیروت بود، چند ماه قبل از آنکه جنگ داخلی در لبنان دربگیرد.(۲۷)

 

اما دندی‌وار‌ترین قصه این یکی است، قصه‌ای که دیگر بدل به باورهای عامه‌ای شده که گرد شخصیت او را گرفته.(۲۸) در شهر صور، که اکثریت ساکنانش شیعیان‌اند، بستنی‌فروش دوره‌گرد مسیحی بوده که بسیاری از شیعه‌ها به دلیل باور سنتی‌شان به نجس بودن غیرمسلمانان، از او خرید نمی‌کرده‌اند. بستنی‌فروش گلایه پیش صدر می‌برد و صدر هم مشکل مرد را تصدیق و با او همدردی می‌کند. یک روز جمعه، بعد خطبه‌اش در مسجد، صدر پیروانش را برای پیاده‌روی‌ برد به خیابان‌های صور، جماعت مختصر رفتند و رفتند تا به بساط بستنی‌فروش رسیدند. آنجا صدر جلوی چشم همه یک بستنی خرید و خورد. می‌توانست حکم به حلال بودن خوراکی بدهد که دست غیرمسلمان بهش خورده، می‌توانست در مسجد بالای منبر درباره‌اش حرف بزند، اما دندی‌ایسم «لذت حیرت‌زده کردن دیگران است و رضایت پر غرور از اینکه هیچ‌گاه کسی نمی‌تواند خود او را به حیرت بیندازد»؛ کاری که صدر با این عمل زیبا و شریفش انجام داد. پس جای شگفتی نیست که به دید یکی از مسیحیان برجستهٔ لبنان، برای صدر «روابط شخصی آئین دل بُردن بود.»

 

در عرصهٔ سیاسی با دولت رئیس‌جمهور فؤاد شهاب (۱۹۶۵-۱۹۵۸) همکاری می‌کرد؛ شهاب تلاش‌های بسیاری برای تقویت حکومت لبنان و ــ از گذر توسعهٔ جنوب کشور ــ بهبود وضعیت زندگی بسیاری از شیعیان محروم کرد. در نتیجه رویکرد صدر همخوان است با این حکم امیلی‌ین کاراسوس که دندی‌ایسم «اکثریت جامعه را به چالش می‌کشد، اما نظام سیاسی را نه.» جنگ داخلی که درگرفت، جامعه دوقطبی شد و از اساس صورتی فرقه‌ای یافت. صدر آخرین رهبر مذهبی‌ای بود که با تأسیس یک نیروی شبه‌نظامی فرقه‌ای موافقت کرد، گروه امل که سر «جنگ همه علیه همه» در لبنان، جنگی مصیبت‌بار، ابتدا بی‌میل بود اما بعد‌تر نقشی عمده در روندش ایفا کرد. صدر سال ۱۳۵۷ ناپدید شد و عملاً «قاعدهٔ مشهور دندی‌ایسم را تحقق بخشید ــ تا وقتی رد و اثرت را نگذاشته‌ای، در جامعه بمان، بعد برو.»

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

۱- سرشت این مفهوم را می‌توان از این حقیقت هم دریافت که اگرچه همهٔ دندی‌های اصیل، از برومل به بعد، انگلیسی بودند اما دو نظریه‌پرداز کلاسیک دندی‌ایسم، باربی دورویلی و بودلر، فرانسوی بودند. این دو سنت ملی در پی‌یر ترودو با هم جمع می‌شوند که نیمی انگلیسی و نیمی فرانسوی - کانادایی و بی‌تردید تنها رهبر سیاسی دندی‌گون آمریکای شمالی بود.

 

2- Moers, The Dandy, p. 4.

در مورد پس‌زمینۀ اجتماعی واقعی برومل، نگاه کنید به:

Willard Connely, The Reign of Beau Brummell (New York: Greystone Press, 1940), pp. 3-14, 75.

 

3- Moers, The Dandy, p. 147.

 

4- Willard Connely, Count d’Orsay: The Dandy of Dandies (London: Cassell, 1952), p. 12.

 

۵- به نقل از:

Isaiah Berlin, “Benjamin Disraeli and Karl Marx,” in Against the Current: Essays in the History of Ideas (Harmondsworth: Penguin, 1982), p. 273.

برای بحثی دربارۀ دندی بودن دیزرائیلی، نگاه کنید به:

Moers, The dandy, pp. 84-104.

 

6- Ajami, The Vanished Imam, pp.31, 88, 48.

 

7- Samir Khalaf, Lebanon’s Predicament (New York: Columbia University Press, 1987), p. 164.

 

8- Ghassan Tueni, Une Guerre pour les autres (Paris: Jean-Claude Lattes, 1985), p. 97.

 

9- Ajami, The Vanished Imam, p. 31.

 

10- “Painter of Modern Life,” p. 27.

 

11- Ajami, The Vanished Imam, p. 12.

 

12- Ibid., p. 27.

 

13- Karim Baqraduni, Al-salam al-mafqud: ‘ahd Ilyas Sirkis, 1976-1982 (Beirut: ‘Abr al-sharq li-l-manshurat, 1984), p. 117.

 

۱۴- مکاتبهٔ نویسنده با حسن منیمه، سپتامبر ۱۹۹۲.

 

15- Ajami, The Vanished Imam, p. 48.

 

16- Barbey d’Aurevilly, Dandyism, p. 54.

 

17- Ajami, The Vanished Imam, p. 227.

 

۱۸- به نقل از:

Ibid., p. 108.

 

19- Juha, Sajin, p. 533.

 

20- Helena Cobban, The Making of Modern Lebanon (Boulder, Colo.: Westview, 1985), p. 172.

 

21- Barbey d’Aurevilly, Dandyism, p. 33.

 

22- Bruno Nettl, The Radif of Persian Music: Studies of Structure and Cultural Context (Champaign, Ill.: Elephant and Cat, 1992), p. 158.

 

23- Charles Baudelaire, “Fusees,” p. 72.

 

24- Jean Aucagne, “L’Imam Moussa Sadr et la communaute chiite,” Travaux et Jours, 53 (October-December 1974): 40-41.

 

25- Halawi, A Lebanon Defied, pp. 136-137.

 

26- Ajami, The Vanished Imam, pp. 88-89.

 

۲۷- برای تحلیلی از این خطبه، نگاه کنید به:

Halawi, A Lebanon Defied, pp. 192-194.

 

۲۸- بسیاری در صحت اتفاقات این قصه چون ‌و چرا می‌آورند اما این قضیه ربطی به مقصود ما ندارد: آنچه اهمیت دارد، جزئیات برسازندهٔ اسطوره‌ای است که حول موسی صدر شکل گرفته است.

کلید واژه ها: امام موسی صدر هوشنگ شهابی


نظر شما :