خلق از طریق حزب، قدرت را بدست می‌گیرد

جواد مجابی
۰۷ فروردین ۱۳۹۱ | ۱۵:۰۳ کد : ۱۹۹۰ دفتر مقالات
۲۹ بهمن ۱۳۵۷
پس از انقلاب خونین و ظفرمند ملت، مبرم‌ترین وظیفه خلق قهرمان، پاسداری و تداوم انقلاب است که جز از طریق تشکل سازمانی صفوف متنوع مردم، میسر نخواهد شد. از این‌روست که تحزب، در این مرحله تاریخی کشورمان اهمیتی ویژه می‌یابد. البته تحزب به معنای «حزب بازی» نیست، بلکه به معنای «حزب سازی» است.

 

تحزب در عرف: به معنای گردهم آمدن گروهی و هم به معنای دسته دسته شدن مردم است و این دو حرکت به ظاهر متضاد است اما تشکل، جناح‌بندی را نیز در بردارد.

 

همه می‌دانیم که تحزب در ایران پیشینه‌ای نادرست دارد، قضیه غالبا از این قرار بوده که گروهی روشنفکر یا دولت‌مدار و سیاست‌پیشه گردهم می‌آمده‌اند، اول به صورت دوره دوستانه بعد خط مشترکی توی بحث و جدلشان پیدا می‌شده، دست آخر تصمیم می‌گرفته‌اند که برای حل مشکلات و مسائل مملکت! ـ که یا درباره آن بسیار بحث می‌کرده‌اند و یا خود موجد آن معضلات و سردرگمی‌ها بوده‌اند ـ تدبیری بیاندیشند، چه بهتر که انجمنی، دسته‌ای، حزبی و جبهه‌ای به وجود آورند که مایه‌اش نوشتن یک بیان‌نامه و اساسنامه بوده، بعد عضوگیری و تبلیغات.

 

گاهی حزب به همین جا ختم می‌شده و پرونده‌اش بسته می‌شده است و احیانا نام آن در یکی دو روزنامه عنوان می‌شده، مثل استفاده از حق امتیاز روزنامه‌هایی که چند شماره به قصد اخاذی منتشر می‌شد. گاهی تبلیغات بوده و عضوی در کار نبوده و چند عضو موسس از سوی هزاران هواخواه خیالی یا قشر و طبقه‌ای رزمنده اما بی‌ارتباط با حزب مبانی عقیدتی خود را به هواخواهی خلق‌های ستمدیده طی بیانات نغزی ـ که همه چیز حزب در همین بیانات نغز خلاصه می‌شده ـ ایراد می‌فرموده‌اند.

 

در واقع احزاب در ایران، به معنای گردهمایی افرادی در راه به قدرت رسیدن در سایه حزب تلقی می‌شده است، از حزب‌های دولتی نگوییم که کوس رسوایی‌شان را بر سر بازار جهان زده‌اند، در واقع یخ هیچکدام از این حزب‌ها، حتی فراگیرشان که به ضرب چماق نام میلیون‌ها را در دفترهای دولتی نویساندند نگرفت، چرا که اساس همه این‌ها، شیوه تشکل حزب از بالا ـ به وسیله فرد یا افراد خاص ـ بود.

 

اکنون به روزگار ما که انقلاب همه را به میدان نبرد کشانده، دو گرایش در زمینه تحزب به چشم می‌خورد، نخست حزب‌های اعلام شده از سوی گروه‌های روشنفکری که باز ادامه‌‌ همان تجربه‌های پیشین، البته به گونه‌ای واقع‌بینانه است، اما هر چه هست عضوی در کار نیست و اگر هست کارآمد نیست، اینگونه حزب‌های موسمی، شمارشان از پنجاه نیز در می‌گذرد و شاید مجموعا هزارتایی عضو داشته باشند. هر یک از این حزب‌ها دیگری را قبول ندارد حتی در یک اردو، «مائوئیست» به «تروتسکیست»، می‌پرد، «انور خوجه»‌ای به هر دو، روز بعد یک نفر دیگر می‌آید و قلم عفو بر جرایم همه‌شان می‌کشد اما می‌گوید فقط منم که حق دارم.

 

این گرایش‌ها را فعلا مردم جدی نمی‌گیرند، اما مردم چه می‌گویند و چه می‌خواهند؟ به گرایش دیگر که از سوی مردم عینیت یافته توجه کنیم. میلیون‌ها نفر در راه‌پیمایی‌ها در سراسر کشور، در برهه خاصی پیش از انقلاب فرو کوبنده ستمگران، فریاد بر می‌داشتند «حزب فقط حزب‌الله» که نمی‌شود این فریاد را انکار یا تخطئه کرد، باید دید چرا می‌گویند «حزب‌الله» و مقصودشان چیست؟

 

می‌پندارم خلق که از حزب بازی‌های مرسوم که گاه از سوی روشنفکران دولتگرا و زمانی از سوی دولتمداران روشنفکرنما پیشنهاد می‌شده سال‌هاست که دل بریده‌اند چرا که حس کرده‌اند حزب در این کشور پلی است تا عده‌ای بر دوش رنجور خلق، بر این پل پیروزی بگذرند و به مشروطه‌شان برسند.

 

ملت دیگر نمی‌خواهد دنباله‌روی کسانی باشد که یک روز دمکرات بوده‌اند، یک روز توده‌ای، یک روز جبهه‌ای، یک روز رستاخیزی و حالا منتظر عنوان تازه‌اند، این بار ملت به جای اینکه منتظر بماند روشنفکر جماعت برایش حزبی درست کنند و برایش از طریق رسانه‌های گروهی دعوت‌نامه بفرستند، پیشدستی کرده و شکلی سنتی و مانوس را که قرن‌ها مایه و بهانه تجمع امت بوده اساس کار خود قرار داده است. در واقع به شیوه‌ای غریزی و هیجانی مرادش را متشکل کرده، نبردش را آزموده از آن پیروزمند بدر آمده و با حیرت و غرور به آینده‌ای سرشار از ناشناخته نظر دوخته است. البته ما در اینجا با یک تشکل غریزی و سنتی روبرو هستیم نه با یک حزب خلق. ما گرچه با نظمی انقلابی و جهشی غول‌آسا سنگر استبداد را درهم شکسته اما در عصر سازندگی که آغاز شده نیازمند تشکیلاتی دقیق و راهگشاست تا پشتوانه‌ای برای انقلاب، زمینه‌ای برای آزادی و دمکراسی در جهت تکامل جامعه داشته باشد، گمان نمی‌برم این میلیون‌ها نفر که در تظاهرات می‌گفتند: «حزب فقط حزب‌الله» معنای پیامشان آن چیزی باشد که پاره‌ای از روشنفکران قشری دریافته‌اند یعنی این سوءتعبیر که از کلمه «فقط» مفهوم انحصار اراده شده باشد و از کلمه «الله» که همه چیز جهان را در بر می‌گیرد این معنا مستفاد شده که حزب صرفا مقاصد مذهبی دارد و لاغیر.

 

می‌دانیم که قشر‌ها و طبقات گوناگونی این شعار را فریاد کرده‌اند، باید دانست چه شد که این شعار بر زبان میلیون‌ها نفر جاری شد چرا که شعاری این همه توده‌ربا نمی‌شود مگر اینکه در اعماق نیازهای توده ریشه‌ای عمیق و گسترده داشته باشد.

 

«حزب‌الله» به بیان دیگر حزب خلقی بود، پناه برده به معنویت، درست در روزگاری که رژیم سابق معنویت را تباه کرده بود. حزبی بود که صفوف مختلف‌العقیده توده را متحد می‌کرد، در روزگاری که رژیم به سلاح تفرقه و توطئه متوسل شده بود. رژیم به حزب‌الله نمی‌توانست انگ وارداتی بزند، خرابکارش بشمرد، تحریک شده از سوی رژیمی بیگانه‌اش تلقی کند. رژیم در برابر حزب‌الله، حزب مردم، بی‌دفاع بود، بی‌دفاع ماند و عاقبت با هجوم نهایی خلق مبارز در هم شکست و نابود شد، اما واقعیت این است که مردم از درون صفوف انقلابی خود، نیازی به تشکل حزب‌الله که‌‌ همان حزب خلق است دارند، حزبی که اکنون و آینده را بسازد، حزبی که تجربه نهضت و ایمان انقلابی را تداوم بخشد.

 

در واقع حزب‌الله، حزبی با الگوی خاص، حزبی با تشکیلات معین نبوده است، مجاهدی کبیر برخاسته از اعماق ملت، آشنا با درد توده، زحمتکش زیر ستم، با قاطعیت پیام‌هایش، خلق نفور از استبداد و استعمار را به میدان مبارزه‌ای کشاند که از کودکان کوی تا پیران مسندنشین، زنان خانه، جوانان سربازخانه‌ها، مردان ادارات، کارگران کارخانه‌ها، نوجوانان مدرسه‌ها همه و همه، زیر پرچم خون‌فشان آزادیخواهی به میدان مبارزه آمدند، از ایثار جان و مال پروا نکردند تا جغد کور استبداد را در بدر کردند و دشمنان خلق را نابود کردند.

 

این بار هرم از پایه ساخته می‌شود، برگزیدن شوراهای اعتصاب، شوراهای انقلاب و دستجات مسلح، گروه‌های رزمنده، قشرهای گوناگون مردم باید به گروه خود سازمان دهند، با حفظ گروه خود، در ارتباط با گروه‌های دیگر بکوشند. سازمان‌های انقلابی را در دانشگاه‌ها، ادارات تشکیل بخشند، اتحادهای اصناف و سندیکاهای کارگری به گونه‌ای واقعی برقرار سازند، منتظر نمانند که دولت انقلابی سهم آنان را بدهد یا وظایف آنان را مشخص کند.

 

جمهوری دمکراتیک اسلامی برای تحقق آرمان‌های خود به سازمان‌ها، تشکیلات و اتحادیه‌ها و سندیکاهای مردمی نیاز دارد تا پیوندهای واقعی حکومت با مردم را بر پایه‌ای دمکراتیک استوار سازد – طبیعتا فرزندان برگزیده خلق از سوی سندیکا‌ها، اتحادیه‌ها، سازمان‌های ملی از طریق انتخابات راه خود را به مرکز رهبری جمعی خواهند گشود و وظایفی را که نیازهای جامعه بدان‌ها محول کرده انجام خواهند داد. البته در این راهیابی از اعماق توده به سطح رهبری جمعی، باید همه چیز از مسیر حزب خلقی و سازمان‌های دمکراتیک حزب گذر کند. حزبی که در واقع پاسدار انقلاب، ادامه دهنده راه انقلاب، پدیدآورنده اتحادی یگانه بین دولت و ملت است. این دولتی است که دایما از ملت نیرو می‌گیرد و حاصل فکر و عملش در ارتباط با مصالح ملت، به مردم باز می‌گردد. در واقع دولت و ملت ترکیبی یگانه می‌شود که حزب ارکان بپا دارنده آنست، حزبی که مردم آن را ساخته‌اند و دولت مظهر آن و عامل اجرای خواسته‌ها و تمایلات دموکراتیک خلق است. در این تشکل نه تنها به رهبران برگزیده بلکه به همه ملت نیاز می‌افتد، اما بار عمده بر دوش رهبرانی است که اکنون کمابیش در کشاکش انقلاب، کارایی و لیاقت خود را برای خدمت به خلق محروم نشان داده‌اند، این سررشته‌داران در هر سازمان و گروه اکنون مشخص شده‌اند. گرچه ممکن است در این مرحله پاره‌ای کسان جامه عاریتی آزادیخواهی و انقلابی‌نمایی بر تن داشته باشند و در صفوف رهبری رخنه کنند. اما دروغ بی‌فروغ است و ملت هشیار و خلق پیکارگر را توان آن هست که دشمنان خلق را در هر جا و در هر محله بشناسد و فرو کوبد.

 

مردم فرزندان شایسته و برگزیده خود را در مزارع، کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها، مدرسه‌ها، رسانه‌ها در سراسر این جبهه توفنده خونین می‌شناسند، این فرزندان لایق و جسور می‌توانند حامل آرزوهای توده، در سطح تصمیم‌گیری مجامع رهبری خلق باشند. این آرزو‌ها، خواسته‌ها، انتقاد‌ها، رهنمود‌ها، از سطح وسیع اقشار و طبقات رزمنده به وسیله نمایندگان واقعی آنان در شبکه حزبی به مجمع بالای حزب منتقل خواهد شد و در شوراهای برگزیدگان ملت مطرح خواهد شد، پالوده و سنجیده خواهد شد و دوباره به صورت دستوری برای کار به تمام سازمان‌ها، اتحادیه‌ها، سندیکا‌ها و حوزه‌های حزبی منتقل خواهد شد تا اکثریت، یکپارچه و مصمم، تصمیمات حزب خلق را قدرت انجام بخشند. این تبادل آزادانه آراء و عقاید هم حرکات توده را شکل خواهد بخشید، هم طرح‌های دولت انقلابی را جهتی خلقی خواهد داد. مردم باید بگویند که از انقلاب چه می‌خواهند، از رهبران خود چه می‌خواهند. این را در سازمان‌های حزبی خود می‌توانند مطرح کنند و به یاری خلق و آگاهی آنانست که جامعه انقلابی جامه نو می‌کند، تمام شکل‌های استبدادی و استعماری جامعه کهن و نظام سابق را فرو می‌پاشد و هیاتی تازه منطبق با خواست‌های توده و ضرورت تاریخی تکامل جامعه را پذیرا می‌شود و تحقق می‌بخشد. فراموش نکنیم که حزب خلق حرف تازه و پیشنهاد تازه‌ای نیست. این حزب وجود داشته، عمل کرده، جنگیده و باز هم خواهد جنگید. غرض تشکیل این حزب و ایجاد تشکیلات منضبط و دقیق برای قدرت بخشیدن بیشتر به ارکان و جوارح آنست. حزبی اینگونه سازمان یافته، دولت را تشکیل می‌دهد، جامعه را نظم می‌بخشد، در پشت سازمان‌های اداری، سندیکاهای کارگری و اتحادیه‌های دانشجویی، خود ارتش خلقی را استوار می‌دارد که توانایی درهم شکستن تمام توطئه‌های ضد انقلاب را به نیروی خلق داراست.

 

شوراهای انقلابی اکنون وظیفه دارند با درهم شکستن کامل تمام شکل‌های معهود استبدادی نظام کهن، هیات دلخواه انقلابی خود را در تمام وزارتخانه‌ها، کارخانه‌ها، دانشگاه‌ها، مدارس، صنف‌ها، مستقر کنند و برای تشکیل مجمع رهبری خلق، خود را برای انتخابات آزاد که از سوی دولت انقلابی انجام خواهد شد آماده نمایند.

 

در این رهگذر آموزش باید به طور بنیادی دگرگون شود، این را آموزگاران انقلابی و شوراهای آنان بهتر از هر کسی و هر دولتی تشخیص می‌دهند. فرهنگ باید در خدمت اعتلاء ذهن توده قرار گیرد و پاسدار موازین انقلابی و ملی باشد. روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون، به عنوان زبان و قلم ملت باید در دست کسانی باشد که شائبه همکاری با استبدادیان و همدلی با اختناق نام آنان را آلوده نکرده باشد. این را خدمتگزاران واقعی هر کدام از این سازمان‌ها و حوزه‌ها بهتر می‌دانند و بهتر می‌توانند در تحقق آن بکوشند. سازمان‌های استبدادی را در هم بشکنیم و سازمان‌هایی پی افکنیم که جز برای خلق و با نظارت کامل خلق پدید نیامده باشد و این میسر نخواهد شد مگر در حزب خدایی خلق. سنگرهای خود را تا آینده‌ای روشن‌تر گسترش دهیم.

کلید واژه ها: جواد مجابی


نظر شما :