دهۀ‌ عقب‌نشینی امپریالیسم

مدیا کاشیگر
۲۰ دی ۱۳۹۲ | ۰۳:۱۸ کد : ۳۹۱۹ دفتر مقالات
دی ۱۳۵۸
دهۀ‌ عقب‌نشینی امپریالیسم
پایان سال ۱۹۷۹ و به پایان رسیدن دهۀ هفتم سدۀ دهم هزارۀ دوم انگیزه‌ای است برای چشم‌اندازی شتابزده بر دنیا و آنچه در این سال بر آن گذشت.

 

هر‌ گاه سالی را که گذشت با کل دهه بسنجیم، حرکت تکاملی مثبتی را در اوج‌گیری و پیروزی مبارزه‌های ضد امپریالیستی و استقلال‌طلبانۀ ملی باز می‌یابیم. زیرا اگر دهۀ پنجم، دهۀ مرگ نظام استعماری بود و دهۀ ششم، دهۀ تشنج‌زدایی و مبارزات ضد امپریالیستی درون نظامی، دهۀ هفتم نضج جنبش ضد امپریالیستی و ملی کشورهای تحت سلطه را به خود می‌بیند. با انقلاب‌های رهایی‌بخش و پیروزی خلق‌ها در آسیا، آفریقا و امریکای لاتین، حرکت ضد امپریالیسم مردم جهان جان تازه‌ای می‌گیرد و سه پیروزی بزرگ خلق‌های جهان در سال آخر دهه، یعنی سالی که گذشت، عقب‌نشینی امپریالیسم جهانی را قطعی و پیروزی انقلاب بر ضد انقلاب را تثبیت می‌کند.

 

گفتیم سه پیروزی بزرگ، نه به آن معنی که سال گذشته را تنها محدود این پیروزی‌ها بدانیم، بلکه به این دلیل که این سه پیروزی واقعاً بزرگ بودند:

 

۱- سقوط نظام دست‌نشاندۀ پول پوت - اینگ‌ساری در کامبوج و روی کار آمدن دولت نجات ملی هنگ‌سومرین در ۷ ژانویه که گامی مثبت بود در تشنج‌زدایی در منطقه و شکستی برای ضد انقلاب در خاور دور.

 

۲- پیروزی انقلاب ایران در ۱۲ فوریه (۲۲ بهمن) و تبدیل انقلاب ضد استبدادی به انقلاب ضد امپریالیستی با سقوط سفارت امریکا به دست دانشجویان در ۴ نوامبر، که سبب عقب‌نشینی امپریالیسم از منطقه و اوج‌گیری نهضت ضد امپریالیستی خاورمیانه شد.

 

۳- سقوط سوموزای دست‌نشاندۀ ایالات متحده در نیکاراگوئه و به روی کار آمدن دولت وحدت ملی ساندینیست‌ها در قارۀ امریکا و بیخ گوش کاخ سفید در ۱۹ ژوئیه.

 

و اما پیروزی خلق‌ها این سه نیست و در همه جای جهان امپریالیسم عقب‌نشینی می‌کند:

 

«خاور دور»:

تجاوز چین به خاک ویتنام در ۱۷ فوریه به بهانۀ درس دادن به ویتنام و مداخله‌گر قلمداد کردن ویتنام در قیام خلق کامبوج بر علیه نظام دست‌نشاندۀ خمرهای سرخ به جنگی یک ماهه منجر می‌شود و سرانجام چین پس از تحمل خسارت‌های جانی و مالی فراوان تن به مذاکره می‌دهد.

 

از سوی دیگر درگیری دو نوکر امریکا در کرۀ جنوبی منجر به کشته شدن پارک شونگ‌هی دیکتاتور این کشور به دست رئیس سازمان امنیت کره جنوبی می‌شود. امریکا با جار و جنجال تبلیغاتی و اخطار دربارۀ دخالت موهوم جمهوری دموکراتیک کره سعی می‌کند رسوایی را بپوشاند، اما سرانجام ناچار به محاکمه و اعدام نوکر دیگرش، قاتل پارک شونگ‌هی می‌شود.

 

«منطقه»:

بحران هند به اوج خود می‌رسد و به سقوط دولت موراجی دسای در ۱۵ ژوئیه می‌انجامد. تظاهرات هند را فرا می‌گیرد. از هم اکنون پیروزی بانو گاندی در انتخابات ژانویه ۱۹۸۰ قطعی به نظر می‌آید.

 

کودتای ۱۴ سپتامبر حفیظ الله امین بر علیه نور محمد تره‌کی در افغانستان سبب تغییر جهت کلی در مشی دولت افغانستان می‌شود. امین دست به تصفیه‌های دامنه‌داری در حزب خلق می‌زند و با اقدامات چپ‌روانه خود نارضایتی عمومی را سبب می‌شود تا جایی که خود نیز در پی کودتای ببرک کارمل برکنار و به قتل می‌رسد.

 

در پاکستان، ضیاءالحق که در پی اعدام بوتو در ۴ آوریل و عقب انداختن متوالی انتخابات بر نارضایتی عمومی افزوده بود، دست به کمک دامنه‌داری به شورشیان افغانستان می‌زند و تا خود را به امریکا نزدیک کند. امریکایی که به سبب سیاست اتمی کردن ارتش پاکستان از تحویل تسلیحات به پاکستان کاسته بود اما به آتش کشیده شدن سفارت امریکا در جنبش ضد امپریالیستی خلق پاکستان و روی کار آمدن ببرک کارمل در افغانستان باعث می‌شود امریکا بار دیگر اعتقاد «اخلاقی»اش را به بهانه‌های سیاسی کنار بگذارد و سیل اسلحه را به سوی پاکستان سرازیر کند.

 

در عراق، دولت بعثی که پس از سقوط شاهنشاهی ایران درصدد گرفتن جای شاه به عنوان ژاندارم منطقه است بر اختناق داخلی می‌افزاید و دست به تحریکات مرزی بر علیه ایران می‌زند. رقابت برای جانشینی ایران در منطقه، دولت بعثی عراق را که هر چند هنوز وقاحت سادات را ندارد، اما گرایش به راستش در سیاست خارجی دیگر آشکار شده، به رودررویی با عربستان نیز می‌کشاند.

 

در ترکیه اجویت جایش را به دمیرل می‌دهد که او نیز از حل بحران ترکیه ناتوان است. خشونت سیاسی چنان اوج می‌گیرد که آمار از متوسط ۴ ترور در روز سخن می‌گوید و این علیرغم حکومت نظامی چندین و چند ماهه در بیش از نیمی از خاک ترکیه است.

 

«خاورمیانه»:

به دنبال امضای پیمان صلح امریکایی میان مصر و اسرائیل در واشنگتن (۲۶ مارس)، اتحادیۀ عرب زیر نفوذ کشورهای تندروی عربی قرار می‌گیرد و کشورهای عربی به استثنای عمان با مصر قطع رابطه می‌کنند و مقر اتحادیۀ عرب از قاهره به تونس انتقال می‌یابد.

 

پیمان صلح‌‌ همان‌گونه که پیش‌بینی می‌شد و علیرغم امید بعضی کشور‌ها تنها بر تشنج در منطقه می‌افزاید. سعد حداد دست‌نشاندۀ اسرائیل، دولت لبنان آزاد را تشکیل می‌دهد و جنگ داخلی را در لبنان شدت می‌بخشد.

 

پیمان چنان مسخره است که حتی با مخالفت داخلی در اسرائیل روبرو می‌شود تا جایی که حزب کمونیست اسرائیل رسما حمایتش را از تشکیل دولت فلسطین اعلام می‌کند و موشه دایان وزیر امور خارجۀ اسرائیل به دنبال اختلاف بر سر حاکمیت اسرائیل بر کرانۀ باختری رود اردن و نوار غزه خود را کنار می‌کشد.

 

سازمان آزادی‌بخش فلسطین نیز علی‌رغم دشواری‌های فراوان در خاک لبنان (درگیری با سازمان امل) و اختلاف با لیبی، با فعالیت گستردۀ دیپلماتیک خود در سطح جهانی موفقیت‌هایی به دست می‌آورد.

 

و عربستان، در ۲۰ نوامبر ۳۰۰-۲۰۰ شورشی به رهبری شخصی که خود را مهدی می‌خواند به مسجدالحرام حمله می‌کنند و هر چند ۱۵ روز بعد حمله‌شان سرکوب می‌شود، اما پرده از روی آرامش ظاهری عربستان سعودی کنار می‌رود و برای نخستین بار در سال‌های اخیر مخالفت با حکومت خالد و جنبش ضد امپریالیستی جنوب شبه جزیره به رسانه‌های گروهی راه می‌یابد.

 

«جهان باختر»:

بحران سرمایه‌داری به اوج خود می‌رسد و حتی کنفرانس هفت کشور صنعتی در ۲۹ ژوئن در توکیو نیز راه به جایی نمی‌برد.

 

الگوی نوین اقتصادی غرب تنها تجویزی که برای مقابله با بحران دارد، رکود است و پایان دادن به سیاست ضد بحرانی کینز که بی‌ثمریش دیگر ثابت شده. ثمرۀ بحران در ایالات متحده، کوچ سریع‌تر کارخانه‌ها و صنایع به سوی ایالات غربی است که در آن‌ها قوانین، تشکیل اتحادیه‌های کارگری را ممنوع کرده.

 

سقوط دولت جیمز کالاهان و روی کار آمدن حزب محافظه‌کار در انگلستان نیز بر دامنۀ بحران داخلی این کشور می‌افزاید.

 

در فرانسه تصویب بودجه به بحران پارلمانی می‌کشد و سرانجام دولت ژیسکاردستن به زحمت بودجۀ سالانۀ خود را از مجلس می‌گذراند.

 

در ایتالیا اعتصابات کارگری بیش از پیش شدت می‌گیرد و بحران به اندازه‌ای می‌رسد که حزب کمونیست ایتالیا به ناچار ائتلاف تاریخی خود را با دموکرات مسیحی‌ها می‌شکند و تشکیل دولت در انتخابات آتی تدارک می‌بیند.

 

«آفریقا»:

پیش از مرگ بومدین در ۷ فوریه، شاذلی در الجزایر به ریاست‌ جمهوری می‌رسد و اعلام می‌کند الجزایر در راه سوسیالیسم گام می‌گذارد.

 

پس از درگیری‌های ۱۲ تا ۱۵ فوریه میان فلیکس مالون و نخست‌وزیر حسن هابره در چاد، دولت انتقالی اتحاد ملی در ۱۱ نوامبر به روی کار می‌آید.

 

ایدی‌ امین به دست جبهۀ ملی‌ رهایی‌بخش اوگاندا و نیروهای تانزانیایی سقوط می‌کند.

 

کودتا در غنا به حکومت چندین سالۀ نظامی پس از سقوط قوام نکرومه در این کشور پایان می‌دهد، نظامیان بی‌درنگ انتخابات را انجام می‌دهند و کنار می‌روند.

 

در ۳ اوت دیکتاتوری ماسیاس نگونه در پی کودتایی که از پشتیبانی اسپانیا برخوردار است از هم می‌پاشد و نگونه در ۲۹ سپتامبر اعدام می‌شود.

 

فرانسویان در ۲۰ سپتامبر در آفریقای مرکزی کودتا می‌کنند و به جای بوکاسا، دست‌نشاندۀ دیگر خود داوید داکو را به روی کار می‌آورند.

 

در صحرای باختری جبهۀ پولیساریو در پی پیروزی‌های نظامی بر مراکش سرانجام در ۵ اوت با دولت موریتانی پیمان صلح می‌بندد و موریتانی منطقۀ تیریس باختری را به پولیساریو باز می‌گرداند.

 

در رودزیا، اوج‌گیری مبارزه ملی و ضد نژادپرستانۀ جبهۀ میهن‌پرستان و کشورهای خط اول جبهه سرانجام دولت نژادپرست این کشور و انگلیس را ناچار می‌کند نخست با طرح مسخرۀ دولت «ملی» اسقف موزروا، رودزیا را به زیمبابوه رودزیا تبدیل کند و آنگاه در پی اعتراضی جهانی و افشای اسقف موزروا از سوی ایران به عنوان یکی از حقوق‌بگیران ساواک در خارج و ائتلاف جوایشم نگومو و رابرت موگابه تن به اصلاحات باز بیشتری می‌دهد. اما تشنج چنان شدید است که حتی این نیز به جایی نمی‌رسد و مبارزۀ سیاهان همچنان ادامه دارد.

 

امریکای لاتین:

پس از سقوط سوموزا، امریکا برای جلوگیری از رادیکالیزه‌تر شدن مبارزات ضد امپریالیستی خلق‌های امریکای لاتین، در بولیوی و السالوادور دست به کودتاهای فرمایشی می‌زند.

 

اما کودتای بولیوی آنچنان آشکارا امریکایی و رسواست که حتی ایالات متحده برای جلوگیری از رسوایی بیشتر حاضر به شناسایی دولت جدید نمی‌شود. نضج مبارزات خلقی در بولیوی و اعتصابات کارگری امریکا را ناچار به چاره‌جویی می‌کند، دولت نظامی به نفع خانم لیدیا گویلر از حزب مائوئیستی «جبهه انقلابی چپ» کنار می‌رود، اما بحران فروکش نمی‌کند و پاسخ کارگران بولیوی افزودن به دامنۀ اعتصابات است.

 

در پی کودتای بولیوی، در السالوادور نیز کودتا می‌شود و این بار کودتاچیان برای جلب رضایت مردم قول آزادی‌های دموکراتیک می‌دهند.

 

با بازگردانده شدن کانال پاناما به این کشور مبارزات ضد امپریالیستی مردم پاناما نضج می‌گیرد و با ورود شاه مخلوع ایران به این کشور دامنۀ مبارزات به چنان شدتی می‌رسد که دولت پاناما دستور تعطیل کلیۀ مدارس و دانشگاه‌ها را تا مدت نامعلومی اعلام می‌کند.

کلید واژه ها: مدیا کاشیگر


نظر شما :