۱۳ آبان؛ سرآغاز فروپاشی ابرقدرتی آمریکا

محمد سرافراز
۱۹ آبان ۱۳۹۳ | ۱۵:۱۱ کد : ۴۸۱۷ دفتر مقالات
۱۲ آبان ۱۳۶۶
۱۳ آبان؛ سرآغاز فروپاشی ابرقدرتی آمریکا
اگر انقلاب اسلامی به وقوع نمی‌پیوست، آمریکای جهانخوار بخش وسیعی از جهان امروز را به زیر سلطه خود می‌کشید که دامنهٔ آن اقمار بلوک شرق را نیز شامل می‌شد و بسیاری از حقایق در روشن شدن چهرهٔ واقعی جهان کفر، برای سال‌های طولانی در پردهٔ ابهام باقی می‌ماند.

 

طی دهه اخیر، زوال پنهان مارکسیسم به آهستگی آشکار شد و بسیاری از کشورهایی که با پیروی از شعارهای این مکتب، خود را گرفتار بن‌بست سیاسی و خصوصاً اقتصادی می‌دیدند، به فکر راه و چاره افتادند. در این شرایط آمریکا موقعیت را مناسب دید تا سیطرهٔ نفوذ خود را افزایش دهد و با استفاده از ابزار دیپلماسی و تکنولوژی، کشورهای بلوک شرق را جذب نماید.

 

از سوی دیگر آمریکا در منطقه خاورمیانه، در نظر داشت با اجرای سیاست کمپ دیوید، هم به رژیم غاصب اسرائیل مشروعیت ببخشد و آن را پایگاه اصلی نفوذ خود در منطقه گرداند و هم تمامی کشورهای خاورمیانه را در پیوند با اسرائیل به سرسپردگی کامل وادار سازد.

 

اما وقوع انقلاب اسلامی، بسیاری از نقشه‌های سردمداران کفر جهانی را نقش بر آب کرد و این واقعیتی بود که در ابتدا به آن توجه نداشتند.

 

آمریکا تصور می‌کرد که این انقلاب، همانند سایر حرکت‌های آزادیبخشی است که در گذشته نمونه‌های آن وجود داشته است. به همین خاطر در ابتدا از شیوه‌های متداول نفوذ، مهره‌سازی، تقویت گروه‌های ضد انقلاب، ایجاد فشارهای داخلی و...برای کنترل این حرکت و در برخورد با آن، استفاده کرد، اما تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران، اولین زنگ خطر را برای واشنگتن به صدا درآورد، زیرا عملی خارج از چارچوب تصورات آن‌ها در انقلاب به وقوع پیوست.

 

از این پس شیوه‌های برخورد با انقلاب اسلامی ایران تغییر پیدا کرد و استفاده از مهرهٔ صدام در حمله به جمهوری اسلامی، حرکت تازه‌ای در این رابطه بود (مهره‌ای که می‌توانست با حفظ شعارهای چپ، بیشترین خدمات را به اهداف آمریکا در منطقه بنماید)، لیکن جنگ تحمیلی نه تنها آمریکا را به اهداف خود نرساند و نه تنها انقلاب اسلامی را در داخل مرزهای ایران سرکوب نکرد، بلکه با گذشت زمان امواج انقلاب به نقاط مختلف جهان گسترش می‌یافت. و این دومین واقعیتی بود که سران کاخ سفید نسبت به آن غفلت داشتند. این موضوع باعث شد تا آمریکا در برابر انقلاب اسلامی، سیاست‌های متناقضی اتخاذ نماید که دو نمونه واضح آن یکی ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی و دیگری لشکرکشی به خلیج فارس بود.

 

در مورد اول، توجیه کاخ سفید برای اعزام مک‌فارلین به ایران این بود که «انقلاب اسلامی ایران یک حقیقت تاریخی است» و همچنین گفته می‌شود: «به یک ایران مستقل و از نظر اقتصادی و نظامی باثبات باور داریم.»

 

و اما در مورد حضور نظامی در خلیج فارس، از محو و نابودی ملت ایران و جلوگیری از صدور انقلاب به کشورهای منطقه، صحبت به میان آمد. با این حال نه از سیاست مکر و فریب، کاری ساخته بود و نه از به رخ کشیدن زور و اسلحه. و اکنون به معنی واقعی کلمه، آمریکا در برخورد با انقلاب اسلامی دچار عجز و ابهام گردیده است. اگر به جمهوری اسلامی حملهٔ نظامی کند، عواقب بسیار خطرناک و غیرقابل پیش‌بینی در انتظار آمریکا می‌باشد و اگر درصدد انحراف آن برآید، مجموعهٔ نیروهای انقلاب، هشیارتر از آنند که فریب بازی‌های سیاسی سران کفر را بخورند.

 

در نتیجه این سردرگمی آمریکا، متحدین غربی و کشورهای عربی منطقه نیز به سیاست‌های کاخ سفید اطمینان ندارند و از آن به‌ طور کامل پیروی نمی‌نمایند.

 

و این همه را می‌توان از برکات ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ دانست، چرا که در آن روز اسطورهٔ شکست‌ناپذیری و ابرقدرتی آمریکا شکسته شد و اکنون به‌ صورت بسیار رسوایی برای این کشور ادامه دارد.

 

اگر سردمداران کاخ سفید کمی به خود آیند، دیگر برای مهار انقلاب اسلامی، خود را به آب و آتش نمی‌زنند، بلکه به فکر جبران حیثیت بر باد رفته خود در جهان می‌افتند. چرا که تنها بحران مالی ایجاد شده در آمریکا، می‌تواند رکود وحشتناکی را در غرب ایجاد نماید و امپراطوری سرمایه‌داری را به سقوط بکشاند. در آینده نه چندان دور، گسترش بی‌اعتمادی کشورهای جهان نسبت به آمریکا قابل پیش‌بینی است، ولی این بار برخلاف گذشته این کشورها از یک بلوک قدرت به سوی قدرت رقیب، گرایش پیدا نمی‌کنند.

کلید واژه ها: محمد سرافراز


نظر شما :