ناگفته‌های پرونده امام موسی صدر در گفت‌و‌گو با فیروزان: می‌دانیم چه کسانی کم‌کاری کرده‌اند/ کاندیداتوری جلال‌الدین فارسی توطئهٔ قذافی در ایران بود

۱۳ شهریور ۱۳۹۰ | ۲۱:۳۸ کد : ۱۲۴۱ از دیگر رسانه‌ها
سیدشهاب‌الدین کاظمیان- محمد منصوری بروجنی: گفت‌وگو با مهدی فیروزان درباره پیگیری‌های خانواده امام موسی صدر برای مشخص شدن پرونده ربودنش توسط معمر قذافی، دیکتاتور لیبی انجام شد که این پرونده مسیری پرفراز و نشیب داشت. خواهرزاده و داماد امام موسی صدر در گفت‌وگو با شهروند امروز، پرده از ناگفته‌هایی درباره این پرونده و مشکلات آن در تمام سال‌های رفته بر آن برداشت. او به عنوان عضوی از خانواده امام صدر، صریح‌تر و آشکار‌تر از گذشته سخن گفت، اما باز هم حاضر نشد تا به نقد کسانی بپردازد که امروز دیگر توانی برای پاسخگویی ندارند. او هم‌چنین پیشنهاد داد که اگر کسی هنوز راجع به مساله امام موسی صدر حرف و سخنی دارد، آن را بنویسد و منتشر کند.

 

***

 

با نگاهی به مجموع پیگیری‌های صورت گرفته حول پرونده امام موسی صدر، به نظر می‌رسد که وجوه دیپلماتیک پیگیری‌ها نسبت به جنبه‌های قضایی آن، چه در بعد داخلی و چه در بعد بین‌المللی پررنگ‌تر بوده است. چرا در نگاه خانواده صدر راهکارهای دیپلماتیک نسبت به راهکارهای قضایی ارجحیت داشته است؟

 

نه، این‌طور نیست. اینگونه نیست که خانواده بر یک راهکار پیگیری برای آزادی امام موسی صدر متمرکز شده باشد. مرور همه ماجرا از ابتدا تا به امروز نشان می‌دهد که ما به دیگر راهکار‌ها هم توجه داشت‌هایم. در‌‌ همان ابتدای ربایش ایشان - شهریور ۱۳۵۷- لبنان درگیر جنگ داخلی بود و دولت مرکزی قدرتی جهت پیگیری این مساله نداشت. ایران نیز در ماه‌های قبل از پیروزی انقلاب به سر می‌برد. از طرفی ربوده شدن امام نیز حاصل توافق قذافی و بعضی از گروه‌های قدرتمند در منطقه بود. در‌‌ همان زمان ربوده شدن امام موسی صدر این بحث مطرح بود که برای آزادی ایشان باید مسیرهای مختلفی را دنبال کرد؛ اول «مذاکرات سیاسی»، دوم «چانه‌زنی‌های سیاسی» که با مذاکرات متفاوت است و منظور یک نوع تعامل سیاسی است، مایل نیستم بگویم معامله سیاسی؛ اما به هر حال در هر مذاکره سیاسی یک داد و ستدی وجود دارد، سوم «راهکار قضایی» و چهارم «راهکار امنیتی-اطلاعاتی و عملیاتی» است. این‌ها راهکارهای پیش روی ما بود. ما پس از بررسی به این جمع‌بندی رسیدیم که هم باید مذاکره سیاسی انجام شود، هم باید پرونده قضایی در این زمینه گشوده شود و همچنین کار امنیتی-اطلاعاتی آغاز شود. این‌ها هیچ کدام مزاحم یکدیگر نیستند و حتی گاهی می‌توانند برای به نتیجه رسیدن مساله از هم پشتیبانی کنند.

 

اولین اقدامی که در لبنان صورت گرفت تشکیل پرونده قضایی در دادگاه‌های این کشور بود. این مستلزم تمهید مقدماتی است که همه این‌ها صورت گرفت؛ به طور مثال اینکه کدام دادگاه صالح به رسیدگی است؟ هیچ کدام از دادگاه‌های ایران صلاحیت رسیدگی به این پرونده را نداشتند. هنوز نیز در ایران هیچ دادگاهی صالح نیست. حتی در منازعات سیاسی فی‌مابین ایران و آمریکا، طرحی به مجلس رفت که اتباع ایرانی بتوانند علیه جرایم اتباع امریکایی شکایت کنند. در مجلس بر سر این طرح بحث‌هایی هم صورت گرفت اما به دلیل چالش‌های حقوقی آن، به مجمع تشخیص مصلحت نظام رفت و پس از این همه سال هنوز هم چنین قانونی به تصویب نرسیده که دادگاهی در ایران برای شکایت اتباع ایرانی از جرایمی که توسط افراد غیرایرانی و در خارج از مرزهای ایران رخ می‌دهد، صالح باشد. در حال حاضر دادگاه‌های ایران در صورتی صالح به رسیدگی هستند که یا جرم در ایران اتفاق افتاده باشد یا اینکه مجرم ملیت ایرانی داشته باشد. افزون بر این‌ها، راهکار اطلاعاتی-عملیاتی هم شکل گرفت. بنابراین خانواده هر سه راهکار را پیش برد. شهریور ۵۷ را تصور کنید: لبنان و ایران، به عنوان دو قدرت که می‌توانند پشتیبان خانواده امام در این پیگیری‌ها باشند، درگیر جنگ داخلی یا انقلاب هستند. پس در ابتدای ربودن ایشان، دولت‌هایی که به عنوان حامی حقوق شهروندشان می‌توانند پیگیری‌هایی انجام دهند، هر دو گرفتاری‌هایی دارند؛ یا اصلا قدرتی ندارند یا این قدر دچار بحران هستند که باید برای بقای خود تلاش کنند. ضمن اینکه شاه ایران نیز اختلافاتی با امام موسی صدر داشت که تابعیت ایشان را لغو کرده بود. پس از پیروزی انقلاب، آنقدر مسایل گوناگونی وجود داشت که در سطح سیاسی قضیه امام موسی صدر برای جمهوری اسلامی ایران یک مساله دست چندم محسوب شود. در این شرایط ما راهکار حقوقی را آغاز کردیم ولی از مذاکرات سیاسی هم غافل نشدیم.‌‌ همان موقع با حافظ اسد، مقامات سعودی، رؤسای کشورهای عرب و دیگر مقامات جهانی ملاقات کردیم تا بتوانیم از راه حل سیاسی نیز به نتیجه‌ای برسیم.

 

 

همان‌طور که اشاره کردید حتی اگر بزه‌دیده ایرانی باشد اما باز ما نمی‌توانیم در دادگاه‌های ایران پرونده را پیگیری کنیم؛ مگر آنکه یکی از آن دو موردی هم که اشاره شد وجود داشته باشد. اما گاهی گمانه‌هایی مطرح می‌شود که بعضی افراد ایرانی در این قضیه نقش داشته‌اند. مثلا برخی محققان به در جریان بودن برخی افراد ایرانیاشاره می‌کنند. آیا نمی‌شد از این طریق که افرادی ایرانی در این پرونده نقش داشته‌اند -حالا یا به عنوان مطلع پرونده و یا در سطحی بالا‌تر شاید معاون یا مباشر پرونده- در دادگاه‌های ایران این پرونده را پیگیری کرد؟ چرا علیه این افراد طرح شکایت نشد که اگر واقعا نقشی هم نداشتند، به دادگاه بروند و تبرئه شوند؟

 

من هم معتقدم که برخی از ایرانی‌ها به دلیل هم‌پیمانی با قذافی در سال‌های قبل از انقلاب و بعد از انقلاب اطلاعات مهمی از معمای ربودن امام موسی صدر دارند که باید مرجع ذی‌صلاحی‌‌ همان اوان ربودن جمع‌آوری می‌کرد. این ادعا ناشی از تحلیل نیست، بلکه خبر و واقعیت است؛ بر اساس مستندات می‌گویم. اما برای طرح شکایت علیه ایرانی‌های مطلع، ابتدا باید جرم مجرم را ثابت کرد. این مسجل است که ربایش امام به دست قذافی و در سفر رسمیشان به لیبی صورت گرفته است. این را همه دادگاه‌ها می‌گویند. حتی قبل از صدور احکام دادگاه‌ها نیز پیگیری‌های دستگاه‌های امنیتی و اطلاعاتی و همین طور اعترافات خود مقامات لیبیایی به همه ثابت کرد که امام در لیبی و به دست شخص قذافی ربوده شده است. اما استناد به این امر در شکوائیه‌های دیگر نیازمند صدور حکم یک دادگاه صالح در این زمینه بود. وقتی اثبات شد که قذافی مجرم اصلی است، پیگیری جرم دستیارانش میسر می‌شود. همان‌طور که در پرونده‌ای که در لبنان برای امام موسی باز شد، علیه ۱۷ نفر از یاران قذافی نیز شکایت صورت گرفت و همه این ۱۷نفر که در این ربایش شرکت داشتند، محکوم شدند. اما اصلا فارغ از این‌ها، هرکسی که این پرونده را پیگیری کند بر اساس برخی شواهد به برخی نتایج می‌رسد. حتی در همین کتابی که مجلس منتشر کرده، می‌توان برخی نتایج را مشاهده کرد. ببینید قبل از پیروزی انقلاب که امام خمینی کشتیبان انقلاب هستند، بالاخره سنشان بالاست. گاهی میان کسانی که در اردوگاه انقلاب قرار دارند، بحث‌هایی مطرح می‌شود که اگر امام فوت کنند، این انقلاب را چگونه می‌توان ادامه داد. فارغ از اینکه آیا کاندیداهای انقلابیون در آن موقع از این بحث‌ها مطلع هستند یا نه؛ گروهی معتقد به جانشینی امام خمینی توسط آیت‌الله منتظری هستند، گروهی معتقد به شهید بهشتی و گروهی دیگر هم معتقد به امام موسی صدر هستند. هر گروه هم استدلال‌های خود را دارند. بدون اینکه این سه بزرگوار بدانند.

 

 

این بحث‌ها مربوط به چه سال‌هایی است؟

 

حدود یک سال قبل از انقلاب. اردوگاه امام خمینی هم از رویکردهای مختلفی تشکیل شده بود، کمااینکه وقتی هم به ایران آمدند به خاطر این تفاوت‌ها، اختلافاتی هم پیش آمد. عده‌ای از افراد مؤثر در اردوگاه آقای منتظری در سال‌های قبل از پیروزی انقلاب در اردوگاه قذافی فعالیت می‌کردند و تغذیه فکری، سیاسی، لجستیکی، معنوی و مادی می‌شدند و در مدرسه فکری و فلسفی نظام افراطی لیبی آموزش می‌دیدند. وجه مشترک همه آنها تندروی و قانون‌شکنی و استفاده از زور (اسلحه) برای تحمیل تصمیماتشان و جوسازی افراطی و ترعیب طرف مقابل بود؛ دقیقا‌‌ همان ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری قذافی.

 

 

دقیقا چه کسانی؟

 

همچون شهید محمد منتظری، آقایان جلال‌الدین فارسی، ابوحنیف، ابوشریف و...، حتی در سطوح دیگر، مثل اولین نماینده رسمی جمهوری اسلامی ایران در لبنان آقای احمد موحدی. مشخصه اصلی این افراد، هم‌پیمانی با قذافی و مخالفت با امام صدر در لبنان است. برخی دیگر از هواداران قذافی در‌‌ همان ابتدا، در نهادهایی نظیر وزارت امور خارجه، سپاه و در سطوح اداره و تصمیم‌سازی کشور وارد شدند. قذافی تلاش می‌کرد که در رده‌های بالا و مناصب استراتژیک نفوذ کند و انقلاب را مصادره نماید. اما به دلیل اینکه رجال محبوب و معتبر و سرآمد را در اردوگاه خودش ندارد، قادر به نفوذ در شورای انقلاب نمی‌شود. هم‌پیمانانش از نسل دوم انقلابیون هستند؛ سطوحی جوان‌تر از استاد مطهری و شهید بهشتی. به همین دلیل هم جلال‌الدین فارسی کاندیدای ریاست جمهوری شد؛ یعنی ببینید که لیبی تا کجا و تا چه عمقی در انقلاب ایران پیشروی و نفوذ می‌کند، اما هوشیاری شورای انقلاب از کاندیداتوری فارسی جلوگیری می‌کند. توطئه قذافی خنثی می‌شود اما آرزوی خود را‌‌ رها نمی‌نماید و از راه‌های دیگر تلاش می‌کند.

 

 

یعنی شما کاندیداتوری جلال‌الدین فارسی را مربوط به برنامه‌های لیبی در ایران می‌دانید؟

 

ایشان به شهادت گفته‌ها و نوشته‌هایشان در کتاب «زوایای تاریک» از یاران نزدیک و حامیان قذافی هستند. آنقدر نزدیک که از چگونگی و جزییات ربودن امام صدر خبردار می‌شوند و با افتخار از اینکه تنها ایرانی این قدر محرم به حاکمیت لیبی هستند، یاد می‌کنند. من ادعا نمی‌کنم؛ استاد فارسی خودشان نوشته‌اند. آیا شخصیتی چنین نزدیک و محرم به قذافی نمی‌تواند -حتی ناخودآگاه- برآورنده بخشی از رویاهای قذافی باشد؟!

 

 

ولی کاندیدای حزب جمهوری اسلامی بود و شهید بهشتی هم آن موقع در حزب بودند.

 

بله اما بعد‌ها در تاریخ خیلی از چیز‌ها روشن می‌شود. بگذارید یک نمونه تاریخی بگویم، به طور مثال شهریور سال گذشته روزنامه خیلی دولتی ایران ضمیمه‌ای منتشر کرد و با چند نفر از کسانی که خودشان را از دوستان و نزدیکان قذافی معرفی می‌کردند، مصاحبه‌هایی انجام داد؛ افرادی همچون آقایان فارسی، رفیقدوست، ابوحنیف و چند نفر دیگر. همه این آقایان در شرایطی که همه دادگاه‌ها حکم به محکومیت قذافی داده‌اند، طرحی را مطرح کردند که شخصا برای من عجیب بود. هر سه با یادآوری دوستی خود با قذافی، با ادبیاتی مثلا دوستانه و خیرخواهانه، پیشنهاد تشکیل کمیته تحقیق برای روشن شدن ماجرای ربودن امام صدر را ارایه می‌کردند. پیشنهادی که قذافی شش سال قبل داده بود تا نتیجه تحقیقات و احکام قطعی دادگاه‌های لبنان و ایتالیا را بی‌اعتبار کند. جالب است همه این‌ها را هم خودشان بیان می‌کنند. اصلا برای رجل سیاسی بیان اینکه من یک رابطه نزدیک با فلانی دارم معنا دارد؛ یعنی شما نمی‌توانید به راحتی از کنارش بگذرید. چه کسی می‌تواند بگوید من رابطه نزدیکی با فلان مقام خارجی دارم و بازخواست نشود. روی چه حسابی با این مقام خارجی رابطه داشتی؟! این افراد نه تنها به این دوستی تصریح می‌کنند، بلکه به صورت هم‌زمان و هماهنگ طرحی نادرست را که قذافی در سال‌های اخیر مطرح می‌کرد، بیان می‌کنند که قذافی به ما پیشنهاد داد که به مسوولین ایرانی بگوییم با ایجاد یک کمیته پنج جانبه یا سه جانبه تحقیق، قضیه امام موسی صدر را پیگیری کنیم. این پیشنهاد دقیقا وقتی مطرح شد که ایتالیا علیه قذافی حکم داد، دادگاه لبنان هم حکم به مجرمیت او داد و کمیته‌های تشخیص و تحقیق دادگاه هم حکم به ربایش امام در لیبی دادند. قذافی وقتی هیچ راهی برای فرار از این احکام نداشت، دست به دامان ایران برای آغاز مجدد تحقیقات شد. تشکیل کمیته جدید یک راه نادرست و ساخته سیاست‌های قذافی است و همه آن ۵ نفر در آن مقطع، چنان پیشنهادی را، آن هم با یک ادبیات مطرح می‌کنند. ما که این قدر دیگر ساده نیستیم. وقتی پنج نفر طی مصاحبه با یک مجله و با یک ادبیات پیشنهاد کمیته تحقیق می‌دهند، تصادفی و اتفاقی است؟ مصاحبه آقایان درست چند روز پس از مصاحبه سعد مجبر سفیر لیبی در ایران منتشر شد. او هم عینا همین پیشنهاد تشکیل کمیته تحقیق را داده بود. این همه هماهنگی شگفت‌آور نیست؟! در چنین برهه‌ای طبیعی است که پرونده امام صدر را نمی‌توانید پیش ببرید. دورهای که محمد منتظری می‌تواند فرودگاه را ببندد و به رغم مخالفت دولت انقلاب، جلود با هواپیمایش در فرودگاه می‌نشیند و برای استقبال «جلود تروریست» عکس بزرگی از قذافی در فرودگاه می‌زنند و زیر تصویر قذافی با جلود عکس می‌گیرند. روزهای اول حکومت انقلاب بود و ما تازه سیاست را تمرین می‌کردیم ولی قذافی سال‌ها سیاست‌ورزی کرده و برای وابستگی ایران به خودش برنامه‌ ریخته بود. شنیدنی است: یکی از کارهای قذافی این بود که یک هواپیما ایرانی می‌برد که یک هفته آنجا اقامت کنند و پذیرایی شوند تا در محل سخنرانی او بنشینند و برایش کف بزنند. وقتی همه به امام خمینی فشار آوردند که قذافی بزرگ انقلابیون عالم می‌خواهد به دیدن شما بیاید، اگر امام راه را نبسته و نگفته بودند که تا امام موسی صدر را نیاورد، ملاقات ممکن نیست، هم‌پیمانان لیبی خیلی از مناصب را گرفته بودند.

 

 

به عقیده شما دلیل اینکه تا زمان دولت آقای خاتمی پیگیری جدی در دستگاه دیپلماسی ایران درباره این پرونده صورت نمی‌گیرد، به خاطر این بود که گروهی از مخالفان امام در کشور تاثیرگذار بودند؟

 

حتی بعد از زمان آقای خاتمی. سال‌های اول انقلاب که اشاره شد. بعد جنگ پیش می‌آید و نیازهای توهمی ما به تسلیحات لیبی باعث می‌شود که ما پرونده امام موسی صدر را بایگانی کنیم؛ نه اینکه مختومه کنیم، یعنی گفتیم که بگذاریم برای یک موقعیت بهتر.

 

 

در دولت آقای هاشمی چه طور؟

 

در آن دوره هم همواره به ما گفته می‌شد که آقای هاشمی دارند از کانال‌های شخصی پیگیری می‌کنند و نتیجه‌ای هم ارائه نشد. تقریبا آن زمان امیدواریمان را به دولت‌های ایران‌‌ رها کردیم و تصمیم گرفتیم آنچه که از خودمان بر می‌آید پیگیری کنیم و آن هم راه حل حقوقی بود. برای اینکه مدام می‌گفتند که ما از طریق سیاسی به نتیجه می‌رسیم و شما راه حل‌های حقوقی را‌‌ رها کنید. ولی ما به این نتیجه رسیدیم که راه حل حقوقی را باید ادامه دهیم. زمانی که آقای خاتمی رییس جمهور شدند ما خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند که این سال‌ها کوتاهی شده است و باید جبران کنیم. ایشان به پیگیری‌های خودشان هم اشاره کردند که در سفری که به لیبی داشتند، چگونه بر سر قضیه امام صدر به قذافی تندی کردند و او هم قولی داده بود که بعد عمل نکرد. آنجا به ما فرمودند که آقای خاتمی برای پیگیری انگیزه دارند و با ایشان طرح کنید، من هم به ایشان خواهم گفت که تا انتهای پرونده حتی اگر به قیمت قطع روابط با لیبی هم شده، بروند. ما نزد آقای خاتمی رفتیم و قرار شد که یک نقشه پیگیری، شامل پیگیری سیاسی، قضایی، اطلاعاتی-امنیتی و بین‌المللی طراحی شود. آقای خاتمی هم کمیته‌ای تشکیل دادند. قرار بر این شد که مذاکرات سیاسی شروع شود، پیگیری امنیتی-اطلاعاتی به موازاتش در وزارت اطلاعات شکل بگیرد و از طرف دیگر هم راهکار قضایی مطالعه شود اما شروع نشود تا مذاکرات سیاسی پیش برود و اگر مذاکرات به نتیجه نرسید، راهکار قضایی آغاز شود. مذاکرات سیاسی در حالی شروع شد که برخی از تصمیم‌سازان کشور آن را به مصلحت کشور نمی‌دانستند.

 

 

چه بخش‌ها و چه کسانی مخالف بودند؟

 

مثلا در وزارت دفاع به خاطر پیمان‌های نظامی، نگران هرگونه فشار سیاسی بر دولت لیبی بودند. با وجود این آقای خاتمی جلو رفت. در مذاکرات می‌دیدیم که گاهی مذاکرات متوقف می‌شود و اینگونه توقف‌ها در مذاکرات باعث تحقیر پرونده می‌شود. اگر اراده ملی وجود دارد همه این ارکستر باید هماهنگ بزند. نمی‌شود که یک طرف فشار سیاسی بیاورد و طرف دیگری هم برود قرارداد اقتصادی ببندد و نگران تاثیر این مذاکرات بر قرارداد‌هایش باشد. قراردادهایی که جمع آن شاید دویست و پنجاه میلیون دلار هم نمی‌شد. برخی از مسوولین وقت گفته‌هایی داشتند که مایل به نقل آن نیستم. بالاخره آقای خاتمی هم تنها بود و همه حمایتش نمی‌کردند. از طرف دیگر مذاکرات سیاسی آقای ابطحی دچار وقت‌کشی شد. یعنی طرف لیبیایی به دلیل قدرت ایران آغاز مذاکره را پذیرفت، ولی پس از سه سال گفت‌وگو هیچ قدمی پیش نرفت.

 

 

اینکه گفته می‌شود در مذاکرات محرمانه، لیبی پذیرفت که امام موسی صدر زنده است و در لیبی به سر می‌برد، پیشرفت محسوب نمی‌شد؟

 

البته و صد البته مهم و استثنایی است. اما این درست زمانی است که دولت آقای خاتمی کم کم در داخل ضعیف می‌شود. لیبی این ضعف را می‌فهمد و از طرف دیگر هم در حال تقویت ارتباطاتش با آمریکا و اروپا است. مذاکرات وقتی به اینجا رسید که لیبی در راستای بهبود روابط با غرب نزدیک ششصد هزار سندش را در اتریش به سیا فروخته بود. سندهایی که از کل حرکت‌های انقلابی در دنیا داشت که بخشی از آن هم مربوط به ایران بود.‌‌ همان موقع است که بحث‌های هسته‌ای ایران را به آمریکایی‌ها فروخت. وقتی طرف مذاکره در چنین مقامی قرار گرفته است، پس باید با دست پر بر سر میز مذاکره حاضر شد تا بتوان امام را آزاد کرد که البته ایران در آن مذاکرات چیزی در دست نداشت.

 

 

در این ده سال اخیر می‌بینیم که به سمت نهادهای بین‌المللی رفتید ولی چندان حضور قدرتمندی در این نهاد‌ها نداشته‌اید؛ دلیلش چه بود؟

 

کار حقوقی ظرافت دارد. ما وقتی از مذاکرات سیاسی ناامید شدیم، راه حل قضایی را با تمام توان پیش گرفتیم. حدود ۸ سال پیش بود که خانواده به این نتیجه رسید که باید روی اراده خدا در دفاع از مظلوم و همچنین روی وظیفه و امکانات خود حساب کند. به همین دلیل شروع کردیم به تقویت پرونده حقوقی. وکلایمان نیز همراهی کردند و به احکامی که امروز می‌بینید، رسیدیم. در واقع روند قضایی کار در لبنان اینگونه بود که ابتدا علیه مجهول شکایت کردیم، وقتی که ماجرا تایید شد و کمیته تحقیق وقوع جرم و ربودن امام را در سفر رسمی به لیبی تایید کرد، مرحله بعد این بود که مجرم تعیین شود. دادگاه ربودن امام موسی صدر را مصداق اقدام علیه امنیت ملی دانست و دولت لبنان با استفاده از حکم لغو مصونیت سیاسی قذافی، رای به مجرمیت او داد. دادگاه مجرم را سه بار احضار کرد که به دادگاه نیامد و حکم غیابی صادر شد. دادستان تقاضای اعدام برای قذافی و هفده نفر از مسوولان لیبیایی داد. به آنها فرصت داده شده که برای محاکمه حاضر شوند، حکم دادستان قرائت شود، قاضی استماع دفاعیات کند و بعد حکم نهایی را صادر نماید. این تا اینجا پیش رفته که حالا این بلا‌ها بر سر قذافی آمد.

 

 

ولی نخواستید در ایران انجام بگیرد؟

 

خانواده هر کاری می‌توانسته انجام داده است. ولی نیامد‌ه‌ایم داد بزنیم که آقا این کار‌ها را کرد‌هایم. بالاخره خانواده صدر یک نجابتی هم دارد. این طور نیست که بیاید و به هر قیمتی تظلم‌خواهی کند، اما وظایفمان را انجام می‌دهیم. من شخصا چه قدر با وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران بر سر‌‌ همان طرح امنیتی-اطلاعاتی ملاقات داشتم که کاری صورت بگیرد. اما اینکه چرا به دادگاه‌های دیگر نرفتیم؛ پس از سال ۲۰۰۲ برخی زندانیان سیاسی لیبی آزاد شدند و اسنادی را درباره جنایاتی که در زندان‌های لیبی می‌شود و زندانیانی که در آنجا حبس هستند در اختیار گذاشتند. برخی از آن زندانیان اعلام کردند که امام را در رمضان سال ۲۰۰۲ در زندان ابوسلیم دیده‌اند، از آن سال همواره یکی از بندهای گزارش سالانه سازمان عفو بین‌الملل مربوط به قضیه ربوده شدن امام موسی صدر در لیبی و ضرورت پیگیری آزادی ایشان و پاسخگویی در این امر است.

 

 

منظور گزارش سالانه عفو بین‌الملل درباره لیبی است؟

 

دقیقا. اما اینکه چرا نمی‌شود جاهای دیگر رفت؛ به این دلیل که وکلا همیشه می‌گویند یک جرم را در یک دادگاه پیگیری کنید و نه چند دادگاه. تعدد دادگاه‌ها، با فرض صلاحیت تمام آنها باعث سوء استفاده متهم از اختلاف در احکام صادره خواهد شد. همیشه توصیه وکلا بر این است که در یک دادگاه پیش بروید. ما هم در دادگاه لبنان پیش رفتیم. احکام دادگاه ایتالیا هم وجود دارد که امام موسی صدر وارد ایتالیا نشده است. دادستان دادگاه عالی لبنان هم که پارسال حکم تاریخی‌اش را مبنی بر مجرمیت قذافی و هفده نفر از مسوولان لیبیایی اعلام و برایشان درخواست اعدام کرد. خود قذافی هم در آن سخنرانی تاریخی در سالگرد جشن انقلابشان در سال ۲۰۰۲ اعلام می‌کند که امام در لیبی ربوده شده که ما صدایش را ضبط کردیم و به دادگاه‌ها دادیم. یکی از اسنادی که در دادگاه‌ها به آن استناد شده، همین اعتراف رسمی خود مسوولان کشور لیبی است.

 

 

پس از حوادث اخیر لیبی، ظاهرا فعالیت‌هایی در وزارت خارجه شکل گرفته و آقای احمد موسوی یک سری مصاحبه‌هایی کردند. این اقدامات چقدر مفید بوده است؟

 

اتفاقات اخیر یک فرصت تاریخی در اختیار پرونده پیگیری آزادی امام گذاشته زیرا تمام کسانی که معتقد به عدم حیات امام بودند متوجه زنده بودن امام شدند. آن هم بنا بر اخباری که خیلی هم اتفاقی از لیبی بیرون آمد که به نظر من از الطاف خداست یا مصاحبه آقای خرم اولین کاردار ما در لیبی. برای من جای تعجب بود که ما سی سال است در جمهوری اسلامی در حال پیگیری هستیم و تا امروز نمی‌دانستیم که آقای خرم با دستور امام خمینی برای پیگیری پرونده، بعد از دو سال جست‌وجو یک گزارش به وزارت خارجه می‌دهد که بر اساس آن امام موسی صدر زنده است و در طبقه پایین فلان قصر قذافی زندانی است.

 

 

آیا حرف نگفته‌ای باقی مانده است که خانواده امام موسی صدر در سینه نگه داشته باشد و اگر روزی پرونده به نتیجه نرسد، آنها را بازگو کند؟

 

از ویژگی‌های خانواده امام موسی صدر این است که اگر احساس کنند دشمنشان به خاطر ذکر مساله‌ای خجالت می‌کشند، حاضرند ملامت دیگران را تحمل کنند اما حرفی نزنند که دوست یا مخالفشان دچار شرمندگی شود. این را در تمام این سال‌ها در چهره خواهر، همسر، دختر، پسر و برادر امام موسی صدر دیده‌ام. این فضیلت خدایی است و تمامی منتقدین امام موسی صدر این مساله را در محاسبه‌های خودشان در نظر بگیرند. ما بیش از هر کسی می‌فهمیم چه کسانی کوتاهی کردند. به خود آنها گفت‌هایم اما اینکه علنی بگوییم؛ من فکر نمی‌کنم که دردی دوا کند. ما اصلا دوست نداریم کاری کنیم که آدم‌ها حتی در خلوت خودشان بشکنند. از این دست بسیار در دل خانواده ناگفته‌ها هست که اگر روزی بخواهند بگویند مطمئن باشید با این محاسبه گفته می‌شود که کسی شرمنده نشود. فقط من از تمام کسانی که این سال‌ها مسوولیتی داشتند و پرونده امام به آنها مربوط بوده یا نبوده، خواهش می‌کنم در این روز‌ها کلاه خودشان را قاضی کنند و هر جایی که مصالحه کردند، هر جایی که محافظه کاری کردند، هر جایی که برای حفظ پست و مقام حقیقتی را بیان نکردند امروز تصمیم بگیرند، جبران کنند. در هر صورت در پرونده امام موسی صدر کوتاهی شده است وگرنه امام تا به حال آزاد می‌شد.

 

 

منبع: هفته‌نامه شهروند امروز

 

کلید واژه ها: امام موسی صدر مهدی فیروزان


نظر شما :