کاگ‌ب در قتل کندی دست داشت؟

نیل تویدی/ ترجمه: عباس زندباف
۲۹ آذر ۱۳۹۱ | ۱۷:۵۷ کد : ۲۸۸۳ تاریخ جهان
کاگ‌ب در قتل کندی دست داشت؟
تاریخ ایرانی: حدود ۵۰ سال پس از ترور جان اف. کندی کتاب جدیدی با نام «جاسوس بی‌نظیر» (Spy Like No Other) منتشر شده که رابرت هولمز، نویسنده‌اش معتقد است لی‌ هاروی اسوالد، قاتل کندی توسط مخالفان تندروی هوادار استالین هدایت می‌شده است.

 

جوان آمریکایی برافروخته بود، هر دم بر هیجانش افزوده می‌شد و اسلحه‌ای پر را روی میز گذاشته بود. التماس می‌کرد که اتحاد شوروی باید هر چه زود‌تر به وی روادید بدهد. از دست تجسس‌های اف‌بی‌آی به تنگ آمده بود و چون کمونیست متعصبی بود دوست داشت به آغوش روسیهٔ مادر بازگردد.

 

یکی از سه دیپلمات شوروی اسلحه را برداشت و بعد از خالی کردن به صاحبش برگرداند. همین دیپلمات با خونسردی توضیح داد که دادن روادید تا آینده‌ای نزدیک میسر نیست. جوان آمریکایی که دلسرد شده بود مدارکش را برداشت و از کنسولگری شوروی خارج شد اما راهی دالاس شد نه خانهٔ قبلی‌اش در نیواورلئان. این ملاقات در شنبه ۲۸ سپتامبر ۱۹۶۳ در مکزیکوسیتی رخ داد، آن جوان لی هاروی اسوالد بود که ۵۵ روز بعد جان ‌فیتز جرالد کندی، سی ‌و پنجمین رییس‌جمهور ایالات متحده را کشت.

 

این روایتی است که اولگ نچیپورنکو، یکی از دیپلمات‌های حاضر در آن روز بیان کرده است. دو دیپلمات دیگر هم پاول یاتسکوف و والری کاستیکوف نام داشتند و هر سه در واقع افسران کاگ‌ب بودند. طبق گزارش سیا، کاستیکوف به ادارهٔ ۱۳ فرماندهی اول متصل بود که مختص «عملیات اجرایی» یعنی خرابکاری و قتل بود.

 

نیم قرن بعد، دو ضایعهٔ بزرگ دوران جنگ سرد همچنان خاطره‌ها را تحریک می‌کند، بحران موشکی کوبا در ۱۴ تا ۲۸ اکتبر ۱۹۶۲ و قتل کندی در ۲۲ نوامبر سال بعد. پنجاهمین سالگرد قتل کندی می‌تواند دوباره آتش بحث راجع به آن دیدار موقع ناهار در دیلی‌پلازا را روشن کند. وکیلی به نام وینسنت باگلیوسی در کتابش به نام «اصلاح تاریخ» ۱/۵ میلیون واژه را به رشتهٔ تحریر در آورده تا ثابت کند اسوالد تیرانداز تک‌ و تنهایی بوده است.

 

بسیاری با این دیدگاه مخالفند از جمله کارگروه انتخابی مجلس نمایندگان آمریکا برای تحقیق راجع به این قتل که در سال ۱۹۷۹ نتیجه‌گیری کرد به احتمال زیاد پای دو تیرانداز در میان بوده است و بنابراین کندی قربانی توطئه‌ای شده بود. نتیجه‌گیری دیگر آن کارگروه بر اساس یافته‌هایش این بود که دولت شوروی در قتل کندی دست نداشته است. در سال ۱۹۷۹ بن‌بست هسته‌ای بین شرق و غرب همچنان پابرجا بود و قرار بود یک دههٔ دیگر دوام یابد و یافته‌های آن کارگروه می‌بایست‌‌ همان گونه می‌بود زیرا اوضاع همانند سال ۱۹۶۳ بود و اگر اعلام می‌کردند که شوروی در قتل کندی دست داشته شاید جنگی اتمی در می‌گرفت.

 

رابرت هولمز قبول دارد که دولت شوروی به طور رسمی در ماجرا دخالت نکرده بود اما معتقد است که رویدادهای کوبا و سال بعد از آن ارتباط تنگاتنگی داشتند. هولمز که دیپلمات سابق انگلستان است و از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۶۲ در سفارت انگلیس در مسکو مشغول به کار بود، بررسی تازه‌ای راجع به آن دوران دلهره‌آور انجام داده است. نتیجه‌گیری‌اش نه به شسته‌رفتگی فرضیه باگلیوسی مبنی بر دخالت «کله‌خری تک ‌و تنها» است و نه به پیچیدگی هزارتویی روایت‌های توطئه‌آمیز نویسندگانی مثل جیم مارس که اثرش الهام‌بخش اولیور استون در فیلم جی‌اف‌کی بود.

 

به نظر هولمز، ممکن است اسوالد به تنهایی اقدام کرده باشد اما کمابیش با قطعیت می‌توان گفت که تحت نظارت نیرویی بیرونی عمل ‌کرده است. هولمز در کتاب جدیدش به نام «جاسوس بی‌نظیر» نوشته است که کندی به احتمال زیاد قربانی عناصر خودسر در درون کاگ‌ب شده بود، قربانی هواداران متعصب استالین که نتوانسته بودند به واسطهٔ روحیات و آموزش‌هایشان خفت عقب‌نشینی در ماجرای کوبا را تحمل کنند. از پشت سر نیکیتا خروشچف، رهبر شوروی، از کندی انتقام گرفتند زیرا با موضع خشک و قاطعانه‌اش که پشتوانه‌اش برتری کوبندهٔ ایالات متحده از لحاظ موشکی و هواپیماهای بمب‌افکن بود، شوروی را واداشت تا موشک‌های هسته‌ای میان‌برد خود را از کوبای تحت حاکمیت فیدل کاسترو خارج کند.

 

هولمز می‌گوید: «ماجرای کوبا برای آن افراد خفت تمام‌عیاری بود. اعتقاد داشتند که کار‌ها را باید به روش استالینی انجام داد. یعنی باید به دشمن ضربه زد و محکم هم ضربه زد...خروشچف و کندی در پی ماجرای کوبا روابط دوستانه‌ای با هم نداشتند اما به کلی نیز از هم رویگردان نشده بودند. جلو می‌رفتند و اوضاع جهان را آرام نگه می‌داشتند. گروه خودسر درون کاگ‌ب چنین اوضاعی را خوش نداشت و سودای جنگ در سر داشت. به نظر آن‌ها خروشچف می‌بایست سلاح‌های اتمی را شلیک می‌کرد و با تسلیم شدن در برابر فشار آمریکا تن به خفت داده بود.»

 

جاسوس مورد نظر عنوان این کتاب، ایوان سروف بود، رزمنده‌ای شش‌دانگ و درس‌آموخته در تصفیه‌های دههٔ ۱۹۳۰؛‌‌ همان دهه‌ای که استالین طی آن میلیون‌ها نفر را به کام مرگ فرستاد. سروف از کارگزاران وحشت بود که در سال ۱۹۴۱ بر انتقال صد‌ها هزار نفر از مردم کشورهای بالتیک به جاهای دیگر و در جنگ با آلمان بر نابود کردن افراد بی‌شماری به اتهام خیانت نظارت کرد. سروف پس از مرگ استالین بخت خود را امتحان کرد و به سرنگونی لاورنتی بریا از سرسپردگان اصلی استالین کمک کرد. سروف در سال ۱۹۴۵ توسط خروشچف به ریاست کاگ‌ب گماشته شد و با پشتیبانی متحدانش، یوری آندروپوف و ولادیمیر کریوچکف نقشی مهم در سرکوب قیام مجارستان در سال ۱۹۵۶ ایفا کند.

 

آندروپوف در ادامه کاگ‌ب را مدیریت کرد و سپس از سال ۱۹۸۲ تا زمان مرگش در سال ۱۹۸۴ رهبر اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. کریوچکف هم در سال ۱۹۹۱ کوشید تاریخ را به گذشته برگرداند و کودتایی علیه دولت میخاییل گورباچف را رهبری کرد.

 

سروف در سال ۱۹۵۹ به ریاست سازمان اطلاعات ارتش شوروی (GRU) گمارده شد. ظاهراً همزمان با بحران موشکی کوبا اهمال‌کاری‌هایی از او سر زد و مشخص شد که اولگ پنکوفسکی یکی از افسران GRU، جاسوس انگلستان است. پنکوفسکی اعدام شد و سروف هم ناپدید شد. شایع شد که نتوانست رسوایی را تحمل کند و با شلیک گلوله‌ای به زندگی خود خاتمه داد اما در واقع تا سال ۱۹۹۰ زنده بود.

 

به اعتقاد هولمز، رسوایی سروف پوششی بود برای پنهان کردن نقش وی در ماجرایی که بسیار مهم‌تر از ماجرای پنکوفسکی بود. به احتمال زیاد این سه نفر یعنی سروف، آندروپوف و کریوچکف سازمان‌دهندگان طرح قتل کندی بودند. هولمز می‌گوید: این سه نفر تندروهایی دوآتشه بودند. معتقد بودند نباید دست روی دست گذاشت. از نظر آن‌ها کندی دشمنی سرسخت بود و باید بلایی بر سرش می‌آوردند. سروف قطعاً کاستیکوف را می‌شناخت و می‌توانست از طریق دم و دستگاه کاگ‌ب با او ارتباط برقرار کند. کاستیکوف تمامی دستورات مسکو را پنهان نگه می‌داشت و ممکن است که گمان کرده باشد در عملیاتی رسمی به کار گرفته شده است. «آیا می‌شد از اسوالد استفاده کنند؟ آری. آدم عجیب و غریبی بود و به علت آنکه به اتحاد شوروی مهاجرت کرده و سپس به ایالات متحده برگشته بود در کانون سوء‌ظن قرار داشت. اما وقتی به آدمکش یک‌بار مصرف نیاز داشته‌ باشیم ناچاریم با آنچه در اختیار داریم دست به کار شویم.»

 

هولمز مطمئن نیست که اسوالد چه مدت مورد توجه شوروی بوده است، «اما رفتاری که در مکزیکوسیتی و در آن آخر هفتهٔ سپتامبر ۱۹۶۳ با وی کردند خیلی غیرعادی بود. اگر این آدم اهمیتی نداشت سه دیپلمات ظاهراً ارشد در صبح شنبه با وی صحبت نمی‌کردند. آن سه مرد ظاهراً داشتند مقابل کسانی بازی می‌کردند. کاگ‌ب داشت با GRU بازی می‌کرد. دوست نداشتند بازی را ببازند. اگر فوریتی در میان بود احتمالاً یکی از آن‌ها می‌ماند تا با اسوالد صحبت کند. در آن صورت اسوالد را نمی‌شد آدم مهمی تلقی کرد.»

 

بله اسوالد دو سال در اتحاد شوروی زندگی کرده بود ولی آدم ویژه‌ای نبود. در آن صبح شنبه درخواست روادید کرده بود که چهار ماه طول می‌کشید تا به آن رسیدگی شود. می‌توانستند جواب بدهند «برو دوشنبه بیا». اما سه نفری به مدت دو ساعت با اسوالد حرف زدند. وقتی چنین چیزی رخ می‌دهد طرف باید کسی بوده باشد.

 

«بلافاصله پس از ملاقات با اسوالد هم تلگراف محرمانه‌ای برای مسکو ارسال کردند. برای فردی عادی که برای دریافت روادید آمده باشد چنین کاری را نمی‌کنند. واقعهٔ خاصی داشت در آنجا رخ می‌داد.»

 

هولمز که تا مقام دبیر اولی سفارت رسیده بود و یک رده پایین‌تر از سفیر بود خودش فشارهایی که از سوی دولت شوروی وجود داشت را تجربه کرده بود. «به رستوران که می‌رفتیم احساس می‌کردیم زیر میز میکروفون کار گذاشته‌اند. هرگز آرامش نداشتیم. شایعات زیادی وجود داشت که شوروی‌ها روی سفارتخانه‌ها اشعهٔ خاصی می‌تابانند.»

 

اما هولمز آدم متینی است و سعی می‌کند بیش از حد احساسات به خرج ندهد. قبول دارد که شاید اشتباه کرده باشد اما معتقد است نظریهٔ وجود عناصر خودسر در کاگ‌ب معقول‌تر است تا نظریه‌های کنار گذاشتن همگان و متوسل شدن به جمع مافیا- سیا - ارتش.

 

هولمز می‌گوید: «بیش از یک احتمال معقول وجود دارد. به نظر من تمامی شواهد مبتنی بر قرائن است وگرنه کار به دادگاه می‌کشید نه اینکه اینجا بنشینیم و راجع به آن حرف بزنیم. هیچ کدام از نظریه‌های قتل کندی محکمه‌پسند نیست. برای باور کردن سایر نظریه‌های قتل جهش بزرگی لازم است اما برای پذیرفتن نظریهٔ من گام کوچکی باقی مانده است.

 

اما اسوالد چه می‌کرد؟ اسوالد آدم عجیب و غریب و پرحرفی بود و بی‌شک اگر جک رابی گلوله‌ای به شکمش نمی‌زد همه چیز را می‌گفت. اگر اسوالد آن روز بعد از شلیک به کندی به سرکار جی‌دی تیپیت شلیک نکرده بود شاید جان به در می‌برد اما شک ندارم که توسط کاگ‌ب به اتحاد شوروی انتقال می‌یافت یا سر به ‌نیست می‌شد. به هیچ وجه نمی‌گذاشتند دستگیر شود.»

 

 

منبع: روزنامه تلگراف

کلید واژه ها: کندی کا گ ب


نظر شما :