روحانی و آمریکا؛ زمانی برای خاموشی فیل‌ها

امید ایران‌مهر
۰۳ مهر ۱۳۹۲ | ۱۵:۵۷ کد : ۳۵۸۳ وقایع اتفاقیه
روحانی و آمریکا؛ زمانی برای خاموشی فیل‌ها
تاریخ ایرانی: گمانه‌زنی‌های رسانه‌ای باعث شده بود همگان منتظر یک عکس دونفرۀ تاریخی در راهروهای سازمان ملل باشند؛ راهروهایی که نه محل برخورد که مجالی برای گفت‌وگوی تمدن‌هاست. هر طرف که نگاه کنی گروهی مشغول مذاکره و گفت‌وگو نشسته‌اند یا برای رسیدن به قراری از پیش تعیین شده در رفت و آمدند. در روزهای اخیر این راهرو‌ها برای هیات‌های ایرانی و آمریکایی از همیشه تنگ‌تر به نظر می‌رسید چنانکه برخی تصور می‌کردند شاید آنان که حالا بدشان نمی‌آید یخ سی و پنج ساله را ترکی بیاندازند، در این «کوچۀ آشتی‌کنان» دیداری تازه کنند. اما همانطور که مقامات دو کشور گفته بودند هیچ کس به هیچ ترتیبی برای چنین دیداری برنامه‌ریزی نکرده بود و تنها چند ساعت لازم بود تا همه مطمئن شوند انجام آن منتفی است.

 

با این حال حسن روحانی و باراک اوباما رؤسای جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در سخنرانی‌های سالانه خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، از «گشوده بودن راه دیپلماسی» و «فرصت برای حل مشکلات دوجانبه» سخن گفتند. تغییر لحن دو طرف نسبت به یکدیگر مشهود بود، آنجا که اوباما «حق دستیابی ایران به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای» را به رسمیت شناخت و وزیر خارجه‌اش را «مامور مذاکره با ایران» کرد و روحانی از «در دسترس بودن صلح» گفت و آمادگی برای آنکه اگر رهبران آمریکا از «دنبال کردن منافع گروه‌های فشار جنگ‌طلب» دست بردارند، «چارچوبی برای مدیریت اختلافات» پیدا شود.

 

روحانی از جمله سیاستمداران ایرانی است که همواره در برابر این پرسش که در میان دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات آمریکا انتخاب شما چیست، نام حزب جمهوری‌خواه را بر زبان آورده و بر اساس «تجربۀ تاریخی» این حزب را برای منافع ایران کم ضررتر تشخیص داده اما در روزهای اخیر همگان منتظر بودند نخستین دیدار روسای جمهوری ایران و آمریکا در طول تاریخ، میان او با یک رییس‌جمهور دموکرات رخ دهد. چه تغییری رخ داده است؟ روحانی از یک طرف با اوباما دیدار نکرد و از طرف دیگر از امکان دستیابی مشروط به چارچوبی برای حل اختلافات سخن گفت. شرط او این بود که «از واشنگتن صدایی واحد شنیده شود». همه می‌دانند دو صدایی که طی سال‌های اخیر همواره از واشنگتن شنیده می‌شود یکی صدای جمهوری‌خواهان جنگ‌طلب است و دیگری صدای اوبامای دموکرات که همواره از «گفت‌وگوی مستقیم» سخن گفته است. این بار در میان دوگانۀ همیشگی دموکرات- جمهوری‌خواه، صدای کدامیک مطلوب روحانی است که می‌خواهد تنها صدای بلند واشنگتن باشد؟

 

 

نخستین مواجهه با پرسش «دموکرات‌ها بهترند یا جمهوری‌خواهان؟»

 

خاستگاه حسن روحانی جریان راست سنتی است. جریانی که سال‌های سال دو نماد اصلی و اصیل داشته که مواضعشان به نامش نوشته شده است. یکی حزب موتلفه اسلامی و دیگری جامعۀ روحانیت مبارز که دیانت و سیاست را آمیخته با هم تفسیر کرده و روحانیت را واجد رسالتی تاریخی می‌داند. روحانی در جامعۀ روحانیت مبارز، آشکارا تمایل به طیف هاشمی رفسنجانی داشته و دارد. چنانکه در انتخابات ریاست جمهوری امسال او را «هاشمی ۲» لقب دادند. راست سنتی و برخی چهره‌هایش همچون آیت‌الله مهدوی کنی از جمله منتقدان حرکت‌های افراطی جوانان چپ‌گرا در سال‌های نخست انقلاب بودند. حرکت‌هایی مثل تسخیر سفارت آمریکا که وقتی به «انقلاب دوم» ملقب شد، راه شنیده شدن نقدها از آن بسته ماند. روحانی دیپلماسی را نه «تهاجمی» که «هوشمندانه» می‌پسندد و از همین روست که در بسیاری از مقاطع حساس تاریخی در صف اول مذاکره‌کنندگان با غرب نشسته است. گفت‌وگوهایی که دست‌کم در یک مقطع تاریخی هنوز و همچنان با ابهام در آمیخته است؛ مقطع انتقال قدرت از کارتر به ریگان.

 

پس از انقلاب ایران، دولت کارتر به عنوان بزرگترین حامی شاه در منطقه در تنگنایی بزرگ گرفتار شد. فضای برآمده از انقلاب ۵۷ فضایی به شدت ضد آمریکایی بود. جز گروه‌های چپ‌گرایی همچون سازمان مجاهدین خلق، چریک‌های فدایی خلق، حزب توده و امثالهم که موجودیت خویش را در مخالفت با «امپریالیسم» جهانی به رهبری آمریکا می‌دیدند، گروه‌هایی از اسلام‌گرایان چپ‌گرا هم هویت خویش را مبتنی بر چنین تقابلی تعریف می‌کردند. اینچنین بود که تسخیر سفارت آمریکا به عنوان حربه‌ای برای کوتاه کردن دست آمریکا از ایران تلقی شد؛ برنامه‌ای که قرار بود سه روز به طول بیانجامد اما تا جایگزینی رونالد ریگان جمهوری‌خواه با کارتر دموکرات ادامه یافت. شاید این نخستین بار بود که سیاستمداران ایرانی در مقام انتخاب میان «آمریکای جمهوری‌خواه» و «آمریکای دموکرات» قرار گرفتند. آن زمان دو نگاه عمده نسبت به دو حزب آمریکایی وجود داشت. منوچهر متکی، نمایندۀ مجلس اول دربارۀ این دو نگاه می‌گوید: «دیدگاه اول معتقد بود که جیمی کار‌تر بعد از شکست در عملیات نظامی طبس به دنبال آن است که با رسیدن به تفاهم سیاسی با ایران و آزادی گروگان‌ها قبل از برگزاری نهایی انتخابات آمریکا برای دور دوم در مسند ریاست‌جمهوری آن کشور بماند. طرفداران این دیدگاه آشکارا اظهار می‌کردند اگر ما به دموکرات‌ها و شخص جیمی کار‌تر کمک نکنیم، ‌نامزد جمهوری‌خواهان شخصی است به نام رونالد ریگان که خشونت و مواضع افراطی جمهوری‌خواهان علیه ایران را نمایندگی می‌کند و ما باید از روی کار آمدن وی جلوگیری کنیم. نهضت آزادی و اصطلاحا نمایندگان لیبرال و ملی‌گرا از این نظر حمایت می‌کردند. نکته‌ای که موجب تعجب بود، آنکه برخی از چهره‌های با گرایش تند که شهید محمد منتظری آن‌ها را نمایندگی می‌کرد،‌ در این زمینه با لیبرال‌ها هم‌نظر بودند... در مقابل این دیدگاه، جمعی از نمایندگان مجلس که عمدتا اعضای جوان مجلس در آن زمان بودند، با هرگونه کمک به انتخاب دوباره جیمی کار‌تر به شدت مخالف بودند. آن‌ها اعتقاد داشتند که تفاوتی بین دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان در تقابل با نظام جمهوری اسلامی وجود ندارد و ما باید با هر سیاستی که علیه کشورمان طراحی و اجرا می‌شود، مقابله کنیم... گفته می‌شود هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس از جمله حامیان نگاه اول بود یا حداقل از مواضع او این‌گونه استنباط می‌شد.»(۱)

 

این اختلاف دیدگاه حتی به تشکیل جلسۀ غیرعلنی مجلس نیز منجر شد. جلسه‌ای که هرچند به نتیجۀ مشخصی نرسید اما در نهایت پیران سیاست مقهور جوان‌ترهایی شدند که از ابزاری بدیع بهره گرفتند. اینچنین بود که آبستراکسیون نمایندگان حامی دیدگاه دوم و به تعویق افتادن تصویب قرارداد الجزایر در مجلس، تعیین تکلیف گروگان‌ها را به پس از انتخابات ریاست جمهوری و تغییر دولت کارتر موکول کرد. تحولات ایران و پایان زودهنگام دولت کارتر، ضربۀ بزرگی به دموکرات‌های آمریکایی بود؛ چنان ضربه‌ای که تا ۱۲ سال بعد بازگشت به کاخ سفید را برایشان مبدل به آرزو کرد.

 

 

پروندۀ مک‌فارلین؛ جمهوری‌خواهان و مذاکرۀ مستقیم

 

دوگانۀ دموکرات - جمهوری‌خواه موضوعی نبود که در ماجرای گروگانگیری متوقف بماند. هر اندازه بازی سیاستمداران ایرانی در سرنگونی دولت دموکرات موثر افتاد، فاصلۀ ایشان از یکدیگر بیشتر و بیشتر شد. ریگان جمهوری‌خواه هم که گویا حضور در کاخ سفید را مرهون این تحولات می‌دانست در دوران جنگ ایران و عراق چندباری طرف مذاکرۀ ایران قرار گرفت و با واسطه کردن انجیل و اسلحه و شیرینی خواست راهی برای گشودن درهای بسته شده میان دو طرف بیاید اما توفیقی نیافت.

 

چندی پیش مجلۀ «فارین پالیسی» از حضور حسن روحانی در جریان گفت‌وگوهای میان ایران و آمریکا در میانۀ دهۀ ۸۰ میلادی خبر داده بود؛ مذاکراتی که در ایران به نام «ماجرای مک‌فارلین» شناخته می‌شود. اکبر هاشمی رفسنجانی رییس وقت مجلس هم در خاطرات سال ۱۳۶۵ به نام حسن روحانی نماینده و رییس وقت کمیسیون سیاست خارجی مجلس در این گفت‌وگوها اشاره کرده است. او می‌نویسد: «...گزارش وضع هیأت آمریکایی را دادند. یک چهارم قطعات هاک درخواستی را آورده‌اند. آقای مک‌فارلین مشاور ویژه ریگان و شخصیت‌های حساس دیگر آمریکا در هیات‌اند، برای سران کشور ما کلت و شیرینی هدیه آورده‌اند و خواهان ملاقات با سران هستند. قرار شده هدیه را نپذیریم و ملاقات ندهیم. مذاکره را در سطح دکتر هادی و دکتر روحانی و مهدی‌نژاد مخفی نگهداریم و [مذاکرات] محدود به مسأله گروگان‌های آمریکایی در لبنان و دادن قطعات هاک و چند قلم دیگر اسلحه [باشد.] آن‌ها بیشتر خواهان مذاکره در مسائل کلی و سیاسی‌اند.»(۲) هرچند مذاکره با مک‌فارلین در پی افشای موضوع در هفته‌نامه «الشراع» ناتمام ماند، اما در سال‌های پس از این واقعه روحانی هیچگاه در مواجهه با آمریکا تمایلش را به گفت‌وگو با جمهوری‌خواهان پنهان نکرده است.

 

 

دموکرات‌ها؛ دشمنانی که با پنبه سر می‌بُرند

 

روحانی از جمله سیاستمداران ایرانی است که در مقاطع مختلف بر ارجحیت جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها تاکید کرده است. از جمله پس از روی کار آمدن بیل کلینتون، نخستین رییس‌جمهوری دموکرات آمریکا پس از کارتر، روحانی در سخنرانی‌های متعدد بر «خطر دموکرات‌ها» برای منافع ملی ایران تاکید و تصریح می‌کرد، چون معتقد بود حزب دموکرات آمریکا به خاطر آنچه دولت ایران در جریان پروندۀ گروگانگیری بر سر کارتر و این حزب آورد، دل‌چرکین است و مترصد فرصتی است تا زهر خود را بریزد. او همچنین حزب دموکرات را دارای توان چانه‌زنی بالا با اروپا و سایر کشورهای منطقه می‌دانست. مذاکراتی که به ایجاد اجماع جهانی علیه ایران می‌انجامید؛ بهترین هدیه برای «حامیان صهیونیست» دموکرات‌ها.

 

روحانی ۱۹ اردیبهشت‌ماه ۱۳۷۴ در جریان تجمع ضد آمریکایی دانشجویان بسیجی که در اعتراض به وضع تحریم‌های ضدایرانی از سوی بیل کلینتون برگزار شده بود، گفت: «اعلام تحریم ایران توسط کلینتون در کنگرۀ یهودیان، برای همۀ جهانیان روشن کرد که حکومتی که ادعای ابرقدرتی دارد، امروز تا چه حد به ذلت افتاده که برای پیروزی انتخاباتی ناچار شده به صهیونیست‌ها به صورت آشکار باج دهد... از روزی که دموکرات‌ها در آمریکا بعد از ۱۲ سال غیبت و شکست توانستند به کمک پول و ابزار تبلیغاتی صهیونیست‌ها به صحنه برگردند، علیه جمهوری اسلامی ایران شمشیر از رو بستند و سیاست مهار ایران را در پیش گرفتند... برای ما کاملاً روشن است که چرا دموکرات‌ها نسبت به ملت ایران عصبانی هستند، چون حزب دموکرات حزبی است که از مردم و انقلاب اسلامی ایران سیلی خورده است.»(۳)

 

او در تمام سال‌های حضور بیل کلینتون دموکرات در سمت ریاست جمهوری آمریکا، سخنان انتقادی بسیاری دربارۀ رفتار آمریکای دموکرات بر زبان آورد و همواره تاکید داشت که این رفتارها برای تامین منافع سیاسی حزب دموکرات در ایالات متحده صورت می‌گیرد؛ دورانی که با وضع تحریم‌های بی‌سابقه‌ای همچون تصویب «قانون داماتو» همراه بود که روحانی در مردادماه ۱۳۷۵ آن را «توهینی بزرگ به همۀ ملت‌های دنیا» نامید.

 

با روی کار آمدن جرج بوش جمهوری‌خواه، سکان هدایت ابرقدرت غرب به حزب مخالف دموکرات‌ها سپرده شد. در آن هنگام او نیز جدی‌تر از پیش وارد عرصۀ دیپلماسی شده و هدایت پروندۀ هسته‌ای ایران را برعهده گرفته بود. این همزمان بود با دورانی که جرج بوش برای مبارزات انتخاباتی دور دوم ریاست جمهوری خود آماده می‌شد و با توجه به تبعات ۱۱ سپتامبر و درگیر شدن آمریکا در جنگ افغانستان و عراق، مسائل مربوط به منطقۀ خاورمیانه و در صدر آن‌ها تعامل با بازیگر مهمی همچون ایران از درجۀ اهمیت بالایی برخوردار بود. اینچنین بود که خواستۀ رونالد ریگان در میانۀ دهۀ ۶۰ این بار از زبان جرج بوش در اوایل دهۀ ۸۰ بازگو شد؛ «گفت‌وگو بر سر مسائل کلی و اساسی میان رهبران ارشد سیاسی!»

 

 

جمهوری‌خواهان ناتوان و دموکرات‌های پر ضرر

 

حق با روحانی بود؛ دولت دموکرات‌ها به رهبری بیل کلینتون پرچمدار اجماع جهانی علیه ایران شد. تحریم‌های گسترده علیه ایران از جمله قانون داماتو نخستین بار توسط دولت دموکرات‌ها وضع شد و فشار بر ایران تا آنجا ادامه یافت که سفرای کشورهای اروپایی به صورت دسته‌جمعی تهران را ترک کردند. در مقابل حتی تندروترین جمهوری‌خواهان آمریکایی هم با وجود سر پر سودا و صدای بلند جنگ‌طلبی‌شان که شاید بیشتر برای پوشاندن ضعف دیپلماسی است، اهل توافق بودند. چنانکه جرج بوش که به عنوان یکی از جنگ‌طلب‌ترین روسای جمهوری آمریکا شناخته می‌شد که به تنهایی دو جنگ بزرگ را در منطقۀ خاورمیانه به راه انداخت، بنا بر خاطرات روحانی پیش از دور دوم مبارزات انتخاباتی‌اش خواستار گفت‌وگو با مقامات ایران دربارۀ تمامی مسائل فی‌مابین شده بود. این پیغام را محمد البرادعی، مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در دیداری که با روحانی، دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی ایران و رهبر تیم مذاکرات هسته‌ای در ۶ آوریل ۲۰۰۴ (۱۸ فروردین ۱۳۸۳) داشت، منتقل کرد و به نقل از بوش گفت من می‌خواهم رهبر با رهبر بنشیند و نه تنها بحث هسته‌ای، بلکه همۀ مسائل را مورد بحث قرار دهند.(۴)

 

شاید چنین پیشینه‌ای بود که در آستانۀ انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۴ ایالات متحده هنگامی که خبرنگاری از حسن روحانی پرسید ترجیح ایران این است که نامزد جمهوری‌خواهان (بوش) رییس‌جمهوری آینده ایران باشد یا جان کری نامزد دموکرات‌ها، پاسخ شنید که «اگر به گذشته رجوع کنیم شاید جمهوری‌خواهان ارجح باشند.» او آذرماه ۱۳۸۵ هم در پی پیروزی دموکرات‌ها در انتخابات مجلس نمایندگان ایالات متحده در گفت‌وگو با روزنامۀ اعتماد ملی تصریح کرد: «معتقد نیستم شکست جمهوری‌خواهان و پیروزی دموکرات‌ها در آمریکا به نفع ما است. در انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری آمریکا گفتم ضرر دموکرات‌ها از جمهوریخواهان بیشتر است چرا که تحریم آمریکا علیه ایران بیشتر در دوره دموکرات‌ها وضع شده اما در دوره بوش هنوز تحریم جدیدی علیه ما اعمال نشده است. دموکرات‌ها لحن نرم‌تر و حقوقی‌تری نسبت به جمهوریخواهان دارند. جمهوریخواهان سریع‌تر متوسل به گزینه‌های نظامی می‌شوند اما دموکرات‌ها تامل بیشتری می‌کنند. حتی در صورت تفوق دموکرات‌ها در آمریکا احتمال تهدید نظامی منتفی نمی‌شود و فشارهای سیاسی و اقتصادی بیشتر خواهد شد، چرا که هماهنگی اروپا و آمریکا گسترده‌تر می‌شود...»(۵)

 

 

دولت ایران و اولویت مذاکره بر مذاکره‌کننده؟

 

دولت دموکرات باراک اوباما درست همان دولتی بود که حسن روحانی ۷ سال قبل تصویری کلی از آن ترسیم کرده بود، دولتی که با زبان نرم و دیپلماسی عمومی فعالانه شدیدترین تحریم‌های تاریخ را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرد و طی چند سال اخیر اجماعی گسترده علیه کشورمان در مجامع بین‌المللی پدید آورد. تحریم‌هایی که حتی به ممنوعیت مبادلات ارزی که از کالاهای لوکس تا داروی بیماران را تحت تاثیر قرار می‌داد، انجامید. اکنون اما دولتی در ایران بر سر کار آمده که منتخب مردم است و می‌خواهد از راه گفت‌وگو با جهان به حل مشکلات موجود بپردازد. آیا دموکرات‌ها تغییر کرده‌اند؟ آیا در دیدگاه حسن روحانی که سال‌ها از ارجحیت جمهوری‌خواهان بر دموکرات‌ها سخن گفته بود، تفاوتی ایجاد شده است؟ پس تغییر حاصله چیست؟

 

روحانی این تغییرات را در مصاحبۀ سال ۸۵ خود پیش‌بینی کرده و گفته بود: «شرایط سیاسی امروز منطقه و وضعیت بین‌المللی و موقعیت دشمن با سال ۸۲ و ۸۳ متفاوت است و دشمن تضعیف شده است. شرایط آمریکا در منطقه و نظام بین‌الملل و نیز وضعیت داخلی خودش با گذشته بسیار متفاوت است. جورج بوش و جمهوریخواهان در سال ۸۲ محبوبیت زیادی‌ در داخل آمریکا داشتند و در منطقه جو رعب و وحشت ایجاد کرده بودند، اما امروز شرایط کاملا تغییر کرده و آمریکا امروز ناچار است سیاست چندجانبه‌گرایی را پیگیری ‌کند. در سال ۸۲ آمریکا خود را پیروز جنگ عراق می‌دانست اما امروز به اینکه در باتلاق عراق گرفتار شده اذعان دارد. اسرائیل در سال ۸۳-۸۲ کشتار وسیعی در مناطق فلسطینی به راه انداخت اما امروز لحن آن تفاوت کرده و جنگ ۳۳ روزه در لبنان شرایط جدیدی ایجاد کرده است. البته با تفکری که باور دارد قدرت آمریکا رو به افول است مخالفم. البته نحوه اعمال آن تفاوت کرده است. این از اشتباهات استراتژیک است که دشمن را کوچک بشماریم. باید واقع‌نگرانه امکانات دشمن را در نظر گرفت.»(۶)

 

تغییر لحن بین‌المللی در قبال ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری غیرقابل انکار است. به رغم تحریم‌های گسترده و فضای سخت بین‌المللی در سال‌های اخیر، مردم ایران با حضور گسترده در انتخابات ریاست جمهوری امید به تغییر شرایط را با نام حسن روحانی گره زدند و او را به عنوان منتخب خود برگزیدند تا از صلح و دوستی سخن بگوید. دستگاه دیپلماسی ایران این تغییر لحن‌ها را همچون فرصتی گرانبها به عرصۀ جهانی آورده و از دل آن به یک گزینه یعنی «تعامل سازنده» رسیده است. در آن سو دموکرات‌هایی که با زبان همیشگی خود توانسته بودند طی چند سال اخیر اجماعی نسبی علیه ایران به راه بیاندازند، همین چند هفتۀ قبل در همراه کردن بریتانیا برای حمله به سوریه ناکام بودند. باراک اوباما رییس‌جمهوری دموکرات آمریکا هم با انداختن توپ تصمیم‌گیری دربارۀ حمله به سوریه به زمین کنگره عملاً نشان داد ارادۀ درگیر شدن در جنگی دوباره را ندارد. حالا ایران و آمریکا در بزنگاه تصمیم‌گیری قرار گرفته‌اند. نظم نوین جهانی این تغییر تاکتیک‌ها را ناگزیر می‌کند. تجربۀ تاریخی رییس فعلی دولت ایران نشان داده هر دو حزب آمریکایی را خوب می‌شناسد و شیوۀ سیاست‌ورزی‌شان را مورد تامل قرار داده است. روحانی می‌داند دموکرات‌ها در وضعیت مطلوب نسبت به جمهوری‌خواهان قدرت بیشتری برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران دارند، این را هم می‌داند که هنوز زود است از «افول آمریکا» سخن گفت، با این حال تنها به شرط شنیدن «صدای واحد از واشنگتن»، صدایی که به گفتۀ او «منافع گروه‌های فشار جنگ‌طلب» را دنبال نکند، از رسیدن به «چارچوبی برای مدیریت اختلافات» استقبال می‌کند.

 

حال باید دید آیا دولت روحانی به رغم سابقۀ تاریخی مذکور، با دموکرات‌ها به زبانی مشترک دست می‌یابد یا اتفاقات روزهای آینده باعث می‌شود برای یکصدا شدن واشنگتن منتظر تغییر دولت آمریکا بماند؟

 

 

* احزاب عمدۀ ایالات متحده آمریکا هر یک با نمادی از یک حیوان شناخته می‌شوند. نماد حزب دموکرات آمریکا، الاغ و نماد حزب جمهوری‌خواه فیل است.

 

منابع:

 

۱. حامیان انتخاب کارتر و ریگان در مجلس اول به روایت منوچهر متکی، تاریخ ایرانی، ۸ آبان ۹۱

۲. اوج دفاع؛ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی ۱۳۶۵، مرکز نشر معارف انقلاب، صص۱۰۸- ۱۰۷

۳. گزارش سخنان حجت‌الاسلام حسن روحانی در اجتماع دانشجویان بسیجی، روزنامه اطلاعات، ۲۷ اردیبهشت ۷۴

۴. امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای، حسن روحانی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، ۹۱

۵. با شیوه گذشته پرونده به شورای امنیت نمی‌رفت، گفت‌وگو با حسن روحانی، اعتماد ملی، ۱۴ آذر ۸۵

۶. پیشین

کلید واژه ها: حسن روحانی ایران و آمریکا


نظر شما :