درگذشت شهریار عدل؛ ثبت‌کننده جهانی تخت جمشید

۰۱ تیر ۱۳۹۴ | ۱۷:۳۹ کد : ۵۱۰۳ از دیگر رسانه‌ها
ایران‌شناسی که فیلم کوتاه مظفرالدین شاه را پیدا کرد
درگذشت شهریار عدل؛ ثبت‌کننده جهانی تخت جمشید
تاریخ ایرانی: پروفسور شهریار عدل، ایران‌شناس شهیر و متخصص تاریخ، باستان‌شناسی و تاریخ هنر دوران اسلامی ایران و رئیس کمیته تدوین «تاریخ تمدن‌های آسیای میانه» در یونسکو، صبح دیروز (یکشنبه) در سن ۷۲ سالگی در پاریس درگذشت. کامران عدل، برادر او به خبرگزاری ایسنا گفته است که شهریار پس از احساس درد در قفسه سینه بطور ناگهانی درگذشت و قرار است پیکرش به تهران منتقل شود.

 

شهریار عدل متولد ۱۴ بهمن ۱۳۲۲ شمسی در تهران بود. تحصیلات ابتدایی و سه سال نخست دبیرستان خود را در تهران گذراند و از سال ۱۳۳۸ شمسی برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در مدرسه عالی علوم تاریخی در سوربن ادامه داد و همزمان تاریخ عمومی هنر، باستان‌شناسی مشرق ‌زمین و تاریخ هنرهای دوره اسلامی را در مدرسه موزه لوور ادامه داد.

 

او به مدرسه معماری پاریس - بوزوار نیز رفت. پس از آن دکترای خود را در رشته تاریخ ایران و آسیای میانه گرفت. موضوع رساله وی «فتوحات همایون» بود که تاریخ جنگ‌های شاه عباس در سال ۱۷۰۷ هجری در خراسان و فتح هرات است.

 

عدل، عضو موسسه ملی تحقیقات علمی فرانسه بود. او بخش عمده‌ای از جوانی‌اش را صرف میراث فرهنگی کرد و رویکردش نگاه به ایران بود. از مهم‌ترین اقدامات وی می‌توان آغاز ثبت جهان آثار ایران را مثال زد. وی مدیر تحقیقات در موسسه ملی پژوهش علمی فرانسه بود.

 

عدل در سال ۱۹۶۶ در یونسکو طرحی را تصویب کرد مبنی بر اینکه مطالعات و پژوهش در آسیای میانه مدنظر قرار گیرد. ۱۰ سال بعد در سال ۱۹۷۶ مجمع عمومی یونسکو طرحی را به نام «طرح تدوین تاریخ تمدن‌های آسیای میانه» تصویب کرد. در آن زمان شش کشور افغانستان، هند، ایران، پاکستان، مغولستان و اتحاد جماهیر شوروی عضو تمام عیار این طرح بودند.

 

پس از پیروزی انقلاب، دکتر ورجاوند، عدل را به عنوان نماینده ایران بار دیگر به این مجمع فرستاد. بنابراین او نه تنها برای دومین بار نماینده ایران شد بلکه از طرف همه کشورهای آسیای میانه، اروپا و آمریکا به ریاست کمیته بین‌المللی تدوین تاریخ نیز انتخاب شد. شهریار عدل در طول سال‌های گذشته ریاست این کمیته بین‌المللی را بر عهده داشت. او همچنین یکی از ارزیابان کمیته ملی یونسکو بود.

 

عدل به هزینه خود برای ثبت جهانی تخت جمشید، چغازنبیل و میدان نقش جهان اصفهان وارد عمل شد و موفق هم بود. او اوایل انقلاب به هزینه شخصی خود به دنبال میراث به تاراج رفته ایران رفت و برخی را با ارائه سند و مدارک کافی و به یاری سازمان میراث فرهنگی به ایران برگرداند. او در سال ۱۳۶۱ توانست سه قطعه فیلم کوتاه از مظفرالدین شاه در آرشیو عکس‌های کاخ گلستان پیدا کند.

 

در ۱۳ مهر ۱۳۸۸ (۵ اکتبر ۲۰۰۹ میلادی) در مقر سازمان یونسکو در پاریس و همزمان با آغاز تشکیل مجمع عمومی سالانه کشورهای عضو یونسکو، مدال فرهنگ جهانی این سازمان با نام «پنج قاره» به عدل اهدا شد. از عدل تا به حال مقالاتی در مورد تاریخ و جغرافیای تاریخی و آثار کومس (سمنان کنونی)، نقاشان و صورتگران دوره صفوی، آثار تاریخی خراسان و شهر زوزن، تاریخ عکاسی و سینما در ایران منتشر شده است.

 

 

عدل، تخت جمشید را با هزینه شخصی خود به ثبت جهانی رساند

 

رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی ایران در مورد اقدامات صورت گرفته از سوی عدل در جهت حفظ میراث فرهنگی کشور گفت: ایشان عامل ثبت جهانی آثار تاریخی ایران همچون میدان نقش جهان و تخت جمشید برای نخستین بار در کشور بود. سید محمد بهشتی در گفت‌وگو با خبرگزاری ایلنا افزود: فقدان مرحوم عدل بسیار تلخ است. او شخصیت علمی و دوست بسیار خوبی برای همه فعالان میراث فرهنگی بود. ایشان سال‌های طولانی در حوزه‌های تاریخ و باستان‌شناسی فعالیت داشتند و عمده تمرکزشان نیز بر روی دوران اسلامی بود که بر همین اساس کارهای بسیار مهمی در این حوزه در ری، بسطام و زوزن انجام دادند و همچنین فعالیت‌های گسترده‌ای را نیز در بلخ افغانستان داشتند.

 

وی ادامه داد: مرحوم عدل عضو مرکز ملی تحقیقات علمی (CNRS)، مهم‌ترین مرکز علمی فرانسه بودند، اما تمرکزشان بیشتر بر روی ایران بود. وی تلاش‌های بسیاری در سال‌های اولیه تصویب کنوانسیون میراث جهانی در جهت ثبت آثار ایرانی داشتند و اولین آثار ثبت شده ایرانی در سال ۵۸، همچون میدان نقش جهان، چغازنبیل و تخت جمشید توسط ایشان و با هزینه شخصی‌شان انجام شد. رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی کشور افزود: همچنین پس از آنکه بعد از سال‌ها وقفه در ثبت آثار تاریخی، در اواخر دهه ۷۰ دوباره ثبت آثار به جریان افتاد، باز هم بیشترین نقش را مرحوم عدل در این زمینه ایفا کردند.

 

بهشتی با اشاره به اینکه فعالیت‌های شهریار عدل بسیار پردامنه بود، اظهار کرد: برای نمونه پس از وقوع زلزله بم ایشان بر روی بم متمرکز شده و فعالیت‌های گسترده‌ای را همچون بررسی باستان‌شناسی و تلاش برای ثبت جهانی منظر فرهنگی بم انجام دادند و حتی در روزهای آخر فعالیتش نیز تلاش‌های خود را برای بم متوقف نکردند، به گونه‌ای که هر زمان که ایران می‌آمد، حتما باید به بم سفر و مطالعاتش را تکمیل می‌کرد.

 

رئیس اسبق سازمان میراث فرهنگی کشور ادامه داد: وی همچنین با فعالیت‌هایی که در کاخ گلستان رخ می‌داد، ارتباط نزدیکی داشت و تلاش زیادی برای شناسایی و مرمت فیلم‌هایی قدیمی کرد که در کاخ گلستان ساخته شده بود. به طوری که اکنون این فیلم‌ها توسط فیلم‌خانه ملی در فرانسه در حال مرمت هستند که بخشی از آن‌ها مرمت شده و تحویل ایران شده‌اند و بخشی هم هنوز در فرانسه در حال مرمت هستند که همه این اقدامات به همت مرحوم عدل انجام گرفت.

 

بهشتی با بیان اینکه مرحوم عدل اقدامات ارزنده‌ای نیز در زمینه تاریخ عکاسی در کاخ گلستان داشته‌اند، گفت: تقریبا هر فعالیتی که در حوزه‌های مختلف به ویژه باستان‌شناسی صورت می‌گرفت مرحوم عدل تلاش می‌کرد نقشی در آن ایفا کند، تا اتفاق بهتر و غنی‌تری بیفتد. برای نمونه اخیرا همایشی در ارتباط با باستان‌شناسی در حوزه خلیج فارس در پیش رو داریم که مرحوم عدل بسیار تلاش کرد تا این همایش غنی‌تر و با حضور شخصیت‌های علمی برجسته‌تری برگزار شود.

 

وی تصریح کرد: شهریار عدل همیشه یار فعالان میراث فرهنگی بود و اگر بخواهیم عنوان خادم میراث فرهنگی ایران را برای برخی افراد در نظر بگیریم، قطعا یکی از آن‌ها شهریار عدل است.

 

بنیانگذار سازمان میراث فرهنگی نیز در گفت‌وگو با خبرگزاری ایسنا‌ به کمک‌های زیادی که عدل به وی در بازگرداندن شاهنامه شاه طهماسب به ایران در گذشته داشته یاد کرد. به گفته مهدی حجت، مرحوم شهریار عدل دانشمند و شخصی علاقه‌مند به میراث فرهنگی ایران بود و اخلاقی خوش و نیکو داشت.

 

 

گفتند ثبت ایران در فهرست جهانی کار ضد انقلاب است

 

شهریار عدل داستان ثبت جهانی تخت جمشید با هزینه شخصی خود را اینگونه شرح داده بود: «در سال ۵۸ قرار شد یک هیات از سوی ایران با حضور آقای باقرزاده (رئیس مرکز باستان‌شناسی ایران) ، باقر آیت‌الله زاده شیرازی و من برای شرکت و دفاع از پرونده‌های ایران مرکب از تخت جمشید، زیگورات چغازنبیل و میدان نقش جهان اصفهان به شهر الاخضر مصر بروند. در این میان نامه‌ای به مراجع عالیه ایران رسید که ثبت ایران در فهرست جهانی بهانه‌ای است برای فعالیت‌های ضد انقلاب. این نامه را پنج تن از اعضای مرکز باستان‌شناسی ایران امضا کرده بودند. بقیه اعضا مانند آقای یحیی کوثری از امضای آن خودداری کردند. معهذا نامه کار خودش را کرد، چون وزارت فرهنگ و هنر که موقعیت ضعیفی داشت، عقب‌نشینی کرد. آقای باقرزاده و آیت‌الله زاده شیرازی کنار رفتند. از آنجایی که ثبت این آثار به ویژه تخت جمشید در آن زمان حیاتی بود به کمک تنی چند از بلندپایگان انقلاب، من با معرفی دولت انقلابی ایران ولی به هزینه شخصی به مصر رفتم. این سه اثر به ثبت رسید. اما این رفتار زشت اثر بدی گذاشت، به طوری که تا بیست سال بعد کسی به دنبال ثبت آثار ایران نرفت.» (مجله بخارا، خرداد و شهریور ۱۳۸۶)

 

 

فیلمی که مظفرالدین شاه خرید

 

در مرداد ماه ۱۳۹۰ شهریار عدل از نگهداری یکی از فیلم‌های نخستین کارگردان زن جهان با موضوع افسانه فاوست که توسط مظفرالدین شاه خریداری شده بود در کاخ گلستان خبر داد و گفت: تنها نسخه با دست رنگ شده این فیلم در مالکیت دولت ایران است. وی افزود: نکته قابل تامل این است که ترجمه بریده روزنامه‌های فرنگ در سال ۱۹۰۰ میلادی که اکنون در کاخ گلستان نیز موجود است حاکی از آن است که موزیک اپرای فاوست که مظفرالدین شاه در‌‌ همان سال در فرانسه دیده بود، چندان موافق سلیقه وی نبوده است.

 

به گفته عدل، وجود فیلم چکیده افسانه فاوست که توسط خانم آلیس گای بلانشه فرانسوی، نخستین کارگردان و فیلمساز زن جهان، تهیه شده بود نشان می‌دهد که نه تنها مظفرالدین شاه به داستان فاوست بی‌علاقه نبوده بلکه چند سال پس از دیدن اپرای آن، اقدام به خرید فیلم کوتاه دو دقیقه‌ای فاوست و میفستو، ساخته شده توسط آلیس گای کرده است. با این اقدام تنها نسخه با دست رنگ شده این فیلم در مالکیت دولت ایران قرار گرفت. کار‌شناس ثبت آثار ایران در فهرست میراث جهانی افزود: کپی‌برداری از این فیلم صدمه دیده با مشقت بسیار در زمان بسیار طولانی زیر نظر مرکز ملی سینمای فرانسه که از زیرمجموعه‌های وزارت فرهنگ آن کشور است و مسئولیت بازیافت فیلم‌های قدیمی فرانسه را به عهده دارد، انجام شده است.

 

 

مولوی امروز با پاسپورت ترک‌ها سفر می‌‏کرد

 

«ایرانی‌ها و به‌خصوص تهرانی‌ها، فکر می‌کنند که ایران کنونی ناف دنیاست و تهران، ایران است. این دید درست نیست. نه تنها تهران، ایران نیست؛ بلکه در ماورای این ایران، ایران فرهنگی هست. مرزهای فعلی ایران صد سال دارند.»

 

شهریار عدل مدتی پیش در گفت‌وگو با مجله‌ بخارا به اظهار نظر درباره‌ «جهان ایرانی» پرداخته بود. وی معتقد بود: این موضوع باید روشن شود که ایران در چارچوب مرزهای فعلی یک چیز است و ایران در بُعد فرهنگی، یعنی جهان ایرانی و تمدن و استمرارش در تاریخ، یک موضوع دیگر که لزوماً قابل انطباق نیستند. این «جهان ایرانی» لزوماً قابل انطباق با ایران «درون‌ مرزی» و «برون ‌مرزی» که بُعد سیاسی هم دارد نیست. ایران کنونی یک بخشی از «ایران فرهنگی» است، این امر باید به ایرانی‌های «درون‌ مرزی» که عادت ندارند به این مسائل فکر کنند تفهیم شود.

 

ایرانی‌ها و بخصوص تهرانی‌ها، فکر می‌کنند که ایران کنونی ناف دنیاست و تهران، ایران است. این دید درست نیست. نه تنها تهران، ایران نیست بلکه در ماورای این ایران، ایران فرهنگی هست. مرزهای فعلی ایران صد سال دارند. ایران فرهنگی، به آن معنایی که برای ما دارد، مجموعه‏‌ای است که در طول زمان می‌‏تواند بزرگ و کوچک شود. ممکن است جهان ایرانی در یک محیطی باشد که به طور خاص ایرانی نباشد. مثلاً هند در قرن شانزدهم میلادی - قرن ۱۰ هجری - یکی از مراکز بزرگ جهان ایرانی به حساب می‌آید ولی بخشی از ایران نیست.

 

تاجیکستان کنونی که از ارکان جهان ایرانی است، اما امپراطوری عثمانی در قرن شانزدهم میلادی هم از خیلی جهات - به ویژه ادبی - به جهان ایرانی تعلق دارد. پادشاهان ازبک هم که خود را بیشتر از دیگران در رأس جهان ایرانی و البته «تورانی» می‌‏دیدند، به‌طوری که سلاطین شیبانی، چه خود شیبک‌خان و چه عبداللّه خان، به نخستین پادشاهان صفویه می‌گفتند که اصلاً شما چه کاره‌‏اید؟ چه کار می‌‏کنید؟ و آنجا – ایران - به شما مربوط نیست. برگردید سر قبر جدتان - شیخ صفی‌‏الدین اردبیلی - و خادم او باشید. این در حالی است که خودشان شاه ازبک و ترک هستند. دیدهایی که ناسیونالیسم اروپایی از نیمه دوم قرن نوزدهم به مرور وارد ایران دوره قاجار و ادوار بعد کرد و ایرانی‌های امروز را به وجود آورد همیشه با حقایق تاریخی وفق نمی‌‏دهد.

 

محدوده فرهنگی ایران، فرای ایران امروز شناخته شده است و در واقع قبض و بسط‌هایی که در مرزها پیش آمد. ایران، مثلاً در دوران هخامنشی، ده برابر مساحت امروز را داشته است. توجه داشته باشید که ایران دوره هخامنشی یک حکومت سیاسی است که محدوده آن حکومت سیاسی لزوماً با حوزه فرهنگی جفت نمی‌‏شود. حکومت ایران در مصر یک حکومت سیاسی است، ولی مصر بخشی از جهان فرهنگی ایرانی نیست، اما جزء مرزهای سیاسی شاهنشاهی ایران بوده است. همچنین آن بخش‌هایی از یونان که از امپراطوری هخامنشی هستند از نظر سیاسی با ایران هستند، ولی از نظر فرهنگی نیستند. برعکس، هند که یکی از بزرگترین تمدن‌های جهان است، می‌‏تواند در عین اینکه از بالاترین تمدن‌های دنیاست، در عین حال در یک دوره از زمان، بخشی از جهان فرهنگی ایران نیز باشد؛ مثل زمان امپراطوری مغول‏‌ها یا گورکانیان هند.

 

به این مسائل باید توجه کرد؛ بخصوص باید به هموطنان گفت تعلق به فرهنگ ایران داشتن، اشرافیت به ایرانی کنونی و حالیه نسبت به هراتی، سمرقندی یا کسی که در دوشنبه یا سایر نقاط تاجیکستان است نمی‌‏بخشد. این را باید تهرانی‌‏های امروز در سرشان بکنند و به یاد داشته باشند، رودکی زادۀ تهران نیست و اگر زنده بود امروز پاسپورت ازبکی داشت یا تاجیک به حساب می‏‌آمد. بلخی‌‏ها پاسپورت افغانستانی داشتند و جامی هم افغانستانی از آب درمی‌آمد و مولوی با پاسپورت ترک‏‌ها سفر می‌‏کرد. ایرانی‌های کنونی باید این مسائل را بدانند و درک کنند.

 

ایرانی‌های کنونی می‌گویند فلان جا و فلان جا متعلق به ماست، در حالی که این برداشت غلط است؛ هرات مال تو نیست؛ تو و هراتی هر دو مال یک فرهنگ هستید. تو و هراتی یا دیگر جاهایی که در فراسوی مرزهای سیاسی امروز ایران است، هر دو مال یک فرهنگ و متعلق به یک درخت هستید، شاخه‏‌ها و میوه‏‌های یک درخت هستید و کسی به کسی اشرافیت ندارد. این یک مسأله‌‏ای است که باید ایرانی‌های امروز بفهمند ولی در فهم آن هم خیلی مشکل دارند.

 

به مجرد این که یک ایرانی امروزی با یک افغانی، تاجیکی، ازبکی، گرجی یا ارمنی و غیره صحبت می‌‏کند، معمولاً بعد از پنج دقیقه طرف مقابلش را از خودش می‏‌رنجاند، چون توجه نمی‌کند، اصلاً جوری در محیط ایران کنونی - یعنی از اوایل قرن ۲۰ به بعد - بار آمده که از فکرش نمی‌گذرد که باید به این مسائل توجه کند. وضع تعلیم و تربیت - به معنی عمیق و نه خواندن و نوشتن - هم که روز به روز در ایران بدتر می‌شود؛ لیسانس و دکتر مثل علف می‌روید ولی مایه ندارد.

 

این نوع برداشت غلط به مرور از اواخر دوره قاجاریه، یعنی از اواخر دوره ناصری، آهسته آهسته شروع می‌‏کند به بالا آمدن و بعد در دوران پهلوی اوج می‌‏گیرد و امروز هم اگر بدتر نشود بهتر نمی‌‏شود. امروز می‌توان گفت که یک ایرانی کنونی ما، حتی درس‌خوانده، معمولاً قادر نیست اسم دو یا سه شهر افغانستان را ببرد و یا حتی درست بداند تاجیکستان کجاست! حال آنکه احتمالاً اسم چند خیابان در آمریکا را بلد است!

 

فکر می‌‏کنم همه در این برداشت غلط دخیل بودند. تصور نمی‌کنم مسأله سیاسی باشد. خودش آهسته‏ آهسته جلو آمد و همه دخیل بودند. نمی‌‏شود گفت که یک شخص مقصر بوده است. اگر تحقیق کنیم و موضوع را بشکافیم، در کتاب‌های درسی سرنخی پیدا می‌کنیم. من در این زمینه تحقیق نکرده‌ام، ولی به نظرم می‌‏رسد همه در آن مقصر هستند و مقصر بخصوصی وجود ندارد. «از خود بیگانه شدن» هر روز بیشتر دامن ایرانیان کنونی را فرا می‌گیرد. ما دوست داریم همیشه کاسه و کوزه را سر دیگران بشکنیم و خود را مظلوم بدانیم، ولی همه، فرد فرد ما مقصر است. از ماست که بر ماست.

 

من نمی‌گویم نباید به غرب نگریست، خیر، بسیار هم قابل توجه است، اما نگرش به غرب نباید باعث عدم نگرش به شرق شود. در ایران این وضع حتی در ادبیات هم وجود دارد تا چه رسد به مطالعات باستان‌شناسی. ایرانیان تا زمان شاه طهماسب چه از نظر زیبایی و چه از نظر تاریخی هم به شرق نگاه می‌‏کنند و هم به غرب؛ البته به این شرق و غرب باد سیاسی ندهید! یعنی یک ایرانی به همان سادگی به هند می‏‌رود و گاهی به چین که به روم شرقی. در اشعار هم می‌بینید که مثلاً نگارگران چینی با نگارگران رومی دست‏‌و‌پنجه نرم می‌‏کنند: از دوران شاه طهماسب به بعد، چشم ایرانی‌‏ها آهسته ‌‏آهسته به سوی غربی‏‌ها می‌چرخد و ایرانی‌ها کم‏ کم دید شرقی خودشان را از دست می‌‌دهند و این به مرور شدید و شدیدتر می‌‏شود تا به امروز که به خودباختگی مطلق رسیده‌‏ایم. ایرانی‌‏ها امروزه اسم خیابان‏‌های لس‌‏آنجلس را بلدند و نام سانت سن بلوا را شنیده‌‏اند ولی اگر از ایشان بخواهید نام چند شهر افغانستان و هند را بگویند نمی‌دانند.

کلید واژه ها: شهریار عدل تخت جمشید


نظر شما :