هاشمی منتقد فلاحیان بود

سخنرانی سروش محلاتی در مراسم رونمایی از آثار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ | ۱۴:۱۴ کد : ۵۸۳۱ وقایع اتفاقیه
سخنرانی سروش محلاتی در مراسم رونمایی از آثار آیت‌الله هاشمی رفسنجانی
هاشمی منتقد فلاحیان بود
فهیمه نظری

 

تاریخ ایرانی: مراسم رونمایی از جدیدترین آثار منتشرشده مرحوم آیت‌الله اکبر هاشمی رفسنجانی به نام‌های «روزها و روزگاران سخت» (جنگ ایران و عراق به روایت فرماندهی عالی جنگ) و «صبر و پیروزی» (خاطرات سال ۱۳۷۳) روز گذشته، نهم اردیبهشت در سالن قلم کتابخانه ملی و با حضور فرزندان آیت‌الله (فاطمه، محسن)، محمد هاشمی، عفت مرعشی و چهره‌هایی چون مرتضی اشراقی، بهزاد نبوی، غلامحسین کرباسچی، علی عسگری، حمید میرزاده، فاطمه ذوالقدر، پروانه مافی و اشرف بروجردی برگزار شد. به گزارش «تاریخ ایرانی»، حجت‌الاسلام سروش محلاتی، پژوهشگر، در این مراسم به بحث مفصلی درباره محتوای خاطرات آیت‌الله هاشمی و نکات جالب توجه آن به ویژه خاطرات سال ۷۳ پرداخت که مشروح آن در پی می‌آید:

 

امروز برای رونمایی از دو اثر جدید از آیت‌الله هاشمی رفسنجانی در اینجا جمع شده‌ایم؛ اثر اول خاطرات سال ۷۳ ایشان است که برای نخستین بار منتشر می‌شود. ویژگی‌های خاطرات سال ۷۳ از این قرار است: یک ویژگی مربوط به قضایایی است که در سال ۷۳ اتفاق افتاده و اهم آن پایان رسیدن دوران مرجعیت بعد از گذشت حدود ۳۳ سال است؛ دوره جدید مرجعیت بعد از درگذشت آیت‌الله بروجردی آغاز شد. در سال ۷۱ آیت‌الله خویی، در سال ۷۲ آیت‌الله گلپایگانی، در سال ۷۳ آیت‌الله اراکی از دنیا رفتند و این دوره مرجعیت به پایان رسید. سال ۷۳ آغاز دوره‌ای جدید از مرجعیت است و این خاطرات به عنوان «صبر و پیروزی» پرده از بخشی از جریانات مربوط به تغییر و تحول در موضوع مرجعیت برمی‌دارد. اشاره به این نکته کافی است که در این فرصت، جریانی تصمیم گرفته بود مرجعیت نجف را بزند. آیت‌الله جنتی در نماز جمعه تهران علیه آیت‌الله‌العظمی سیستانی خطبه خواند. جریانی دیگر به دنبال این بود که به هر قیمتی جلوی مرجعیت آیت‌الله منتظری را بگیرد. جریان سوم نیز می‌کوشید مرجعیت را به رهبری بازگرداند و مجددا ولایت و مرجعیت توام شود. همه این‌ها را می‌توان در خلال خاطرات آیت‌الله هاشمی ردیابی کرد. البته تغییر و تحولات جدیدی برای نخستین بار در این حوزه رخ داده که رد برخی از آن‌ها را می‌توان در این خاطرات پیدا کرد، مثلا آقای هاشمی در خاطرات سال۷۳ می‌نویسد: دو نفر از رجال سیاسی که مرتبط با دفتر هستند (وزیر امور خارجه وقت و رئیس سازمان صداوسیما) به قم می‌روند و برای اعلام نام مرجع تقلید دارای صلاحیت، در جلسه اعضای جامعه مدرسین حضور می‌یابند. حوادثی از این دست که ظاهرا برای نخستین بار در تاریخ مرجعیت تشیع اتفاق افتاده در لابه‌لای این سطور نمایانگر است؛ هرچند بنای آقای هاشمی بر نگارش مسائل محرمانه نبوده است.

 

دوره اول خاطرات آیت‌الله هاشمی مربوط به زمانی است که ایشان ریاست مجلس را بر عهده داشت در زمان حیات امام. دوره دوم مربوط به ریاست‌جمهوری ایشان و دوره سوم پس از ریاست‌جمهوری است که ایشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام به فعالیت خود ادامه داد. خاطرات سال ۷۳ مربوط به دوران ریاست‌جمهوری است. به همین مناسبت من این نکته را برگزیده‌ام: در طراحی نظام جمهوری اسلامی در قانون اساسی ما، بخشی از امور اجرایی کشور در اختیار دولت و مسئولیت آن با رئیس‌جمهور است [یا قبلا به علاوه نخست‌وزیر] و بخشی دیگر نیز در اختیار رهبری است؛ اما نکته مهم این است که در مقام عمل و اجرا چه مقدار از این طرح با موفقیت اجرا و این سهمیه‌بندی رعایت شده است. آیا هر کس در قلمروی مدیریت خود فعالیت کرده یا گاهی تداخل و حتی تعارضی پیش آمده است؟ این پرسشی جدی است که ما همچنان پس از گذشت بیش از ۳۵ سال با آن مواجهیم. یکی از ارزش‌های کتاب این است که با مطالعه آن می‌توان تشخیص داد که در مقام عمل و اجرا، آن طرح چگونه اتفاق افتاده است؟ آیا رئیس‌جمهور توانسته از ظرفیت‌هایی که در قانون اساسی برای او قرار داده شده و اختیاراتی که دارد استفاده کند یا خیر و اگر نتوانسته چرا؟

 

چند مورد از مطالب ایشان را به اختصار مطرح می‌کنم: یکی از مسائل آغاز دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی مربوط به سیاست خارجی است. به عنوان نمونه در خاطرات سال ۶۹ می‌بینیم که بحث مذاکره مستقیم از طرف آقای عطاءالله مهاجرانی مطرح می‌شود، رهبری عکس‌العمل نشان می‌دهد و مسئله در هیات دولت مورد بحث قرار می‌گیرد. هیات دولت تصویب می‌کند که بحث از جانب موافقان و مخالفان در سطح رسانه‌ها مطرح شود تا آن‌ها بتوانند دیدگاه‌های خود را در این زمینه ارائه کنند؛ ولی نوساناتی که پیرامون آن ایجاد می‌شود سرانجام به این نقطه می‌انجامد که افرادی که به این بحث ورود و آن را مطرح کرده‌اند مورد اتهامات شدید قرار می‌گیرند و با مشکلاتی مواجه می‌شوند. به خاطرات سال ۷۰ می‌رسیم: «با آیت‌الله خامنه‌ای جلسه داشتیم. توصیه کردم از تحریک آمریکا با جمله‌های زیاد تند خودداری شود؛ ولی در مسائل انسانی موضع انقلابی داشته باشیم اگرچه مخالفت با نظر آمریکا به صورت جدی داشته باشد مثل مسئله فلسطین.» برخلاف نظر کسانی که معتقدند در سال‌های اخیر تغییری در دیدگاه‌های آقای هاشمی رخ داده است، این اختلاف نظر در مسئله آمریکا در خاطرات سال‌های ۶۹، ۷۰، ۷۱؛ یعنی در همان دوره ریاست‌جمهوری خود را نشان می‌دهد.

 

در این خاطرات نقدهای جدی نسبت به وزارت اطلاعات وجود دارد؛ همان نقطه‌ای که مرحوم آقای هاشمی به خاطر آن بارها و بارها مورد اعتراض منتقدان قرار گرفته است. در خاطرات آقای هاشمی هیچ نهادی به اندازه وزارت اطلاعات مورد انتقاد ایشان نبوده است به طوری که این انتقادات در هر چند صفحه یک بار به چشم می‌خورد. من به یک مورد آن اشاره می‌کنم که نشان می‌دهد آقای هاشمی چه مقدار از وضع این نهاد گله‌مند هستند. خاطرات سال ۶۹: «آقای فلاحیان وزیر اطلاعات آمد از تضعیف وزارت اطلاعات در اثر برخوردهای انتقادی من در بعضی از جلسات دولت اظهار نگرانی کرد [نگرانی از اینکه چرا من متعرض و منتقد وزارتخانه هستم] توضیحاتی به او دادم. حمایت‌ها و سیاست‌ها را توضیح دادم. از ایشان خواستم که در خط سیاست دولت عمل کند. ماموران تندرو را مهار کند که با سختگیری‌ها مردم را آزار ندهند و آزادی‌ها را مغشوش نکنند. گفتم عمده انتقاد از دولت هم از همین بابت است و طبعا هم من با آن‌ها هم‌نظر می‌شوم [با منتقدان وزارتخانه].» در جای جای این کتاب، انتقاد و اعتراض نسبت به عملکرد این وزارتخانه دیده می‌شود در حالی که نسبت به هیچ یک از وزارتخانه‌های دیگر این‌گونه انتقادات تکرار نشده است.

 

مرحوم هاشمی نسبت به فعالیت‌های غیرنظامی نیروهای نظامی حساسیت ویژه‌ای داشت؛ نکته‌ای که در خلال خاطرات ایشان نیز به چشم می‌خورد: ۱۴ خرداد سالگرد حضرت امام است. ایشان در مراسم حرم امام شرکت می‌کند بعد می‌نویسد: «در مراجعت با هلی‌کوپتر به اردوگاه کلک‌چال در شمال جماران رفتم، مکان جالبی است تاکنون ندیده بودم. متعلق به آموزش و پرورش است. گفتم برای استفاده مردم فعال شود، سپاه پاسداران بنا دارد که آنجا را بگیرد و من مخالفت کرده‌ام.» باز در جای دیگری در همین کتاب، نامه‌ای دیده می‌شود که متاسفانه پی‌نوشت آیت‌الله هاشمی در زیر نامه از وضوح کافی برخوردار نیست ولی متن نامه به قلم رئیس ستاد کل سپاه پاسداران و درباره تشکیل قرارگاه بازسازی خاتم‌الانبیا است که از رئیس‌جمهور تقاضا دارد پروژه‌های اقتصادی را به این ارگان محول کند.

 

نکته چهارم فتاوایی است که از طرف رهبری صادر می‌شود. به نمونه‌ای از آن اشاره می‌کنم: «دکتر عباس شیبانی آمد از تحریم رهبری در خصوص رفتن دانشجویان پسر در برنامه جراحی زنان و زایمان گله داشت.» فتاوایی صادر می‌شود از جمله اینکه در کلاس‌های پزشکی، پسران حق حضور در برنامه جراحی زنان و زایمان را ندارند؛ مسئله‌ای که مورد اعتراض و شکایت برخی از پزشکان قرار می‌گیرد.

 

نکته پنجم که مشکل بیشتری ایجاد می‌کند، دخالت‌های جزئی در برخی امور اجرایی کشور است. «آقای غلامحسین کرباسچی، شهردار تهران، اطلاع داد که دفتر رهبری دستور داده‌اند که ساخت پارکینگ در سبزه‌میدان متوقف شود؛ چون کسبه محل شکایت کرده‌اند که این میدان قدیمی است، کور نکنید. با رهبری تماس گرفتم. ایشان گفتند شهردار توجیه خودش را بفرستد.» [خاطرات سال ۷۰] یعنی گاهی مسائلی بسیار جزئی که باید در مراتب بسیار پایین‌تر اداری مورد بحث و بررسی قرار گیرد، در اثر شکایت افراد به راس نظام می‌رسد. آن‌ها هم مستقیما اقدام می‌کنند و دستور توقف می‌دهند و رئیس‌جمهور باید ورود پیدا کند، با رهبری تماس بگیرد و از ایشان بخواهد که اجازه دهد شهردار تهران هم حداقل استدلال خود را بگوید!

 

نکته ششم جالب توجه در خاطرات آقای هاشمی، اشاره به نهادهای موازی و تصمیم‌گیری‌های متفاوت آن‌هاست که موجب بروز اخلال در امور اجرایی کشور می‌شود: «آقای بشارتی قائم‌مقام وزارت خارجه، اطلاع داد که آقای ری‌شهری در مکه یکطرفه اعلام کرده که مراسم برائت فردا مقابل بعثه برگزار می‌شود و دولت عربستان شکایت کرده و گفته که جلوگیری می‌کند. تلفنی با رهبری مشورت کردم و به دکتر ولایتی پیغام دادم که تلاش کند مسئله را حل نمایند.» [خاطرات ۷۰] این در حالی است که مسئولان اجرایی کشور، اطلاعی از این اقدامات یکجانبه و بدون هماهنگی ندارند و تازه بعد از اعلام این مسئله، وزیر امور خارجه باید برای حل مشکل دنبال قضیه را بگیرد.

 

نکته هفتم تدبیر در نهادهای دولتی است: «شورای عالی اداری جلسه داشت، تصویب کردیم، سازمان حج و زیارت از اوقاف منفک شود. این تصمیم به دستور رهبری اتخاذ شد.»

 

نکته هشتم اقدامات غیررسمی است که کار دولت و وزارتخانه‌ها را تحت تاثیر خود قرار می‌داد و هرچند که دستور رسمی هم وجود نداشت؛ اما وزیر را فشل می‌کرد: «آقای سید محمد خاتمی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمد. می‌خواست به خاطر فشارهایی که از ناحیه طرح مسئله تهاجم فرهنگی از سوی رهبری احساس می‌کند استعفا دهد. دلداری‌اش دادم و گفتم بماند کار کند و تحمل کند.»

 

نکته نهم، تداخل نهادهای مختلف است. «آقای علی فلاحیان، وزیر اطلاعات، آمد. از تجارت وزارت اطلاعات با عراق با نفت و کالا و توقیف شدن کشتی‌شان ناراحت است.» [خاطرات سال ۷۳] ببینید تنظیم این ارتباطات در داخل، برای رئیس‌جمهور چه کار سختی است.

 

در حالی که بنا به شواهد مختلف، دولت آقای هاشمی در هر دو دوره قوی‌ترین و نزدیکترین دولت به رهبری بود؛ اما فشار بر مدیران در لابه‌لای این خاطرات دیده می‌شود: «نعمت‌زاده وزیر صنایع آمد، از گزارش سازمان بازرسی کل کشور در مورد فروش کارخانه‌ها و فشار دفتر رهبری شکایت داشت.»

 

مورد یازدهم، تحت تاثیر قرار دادن و دستور به مجلس برای در مضایقه قرار دادن دولت است که نمونه‌ای از آن در خاطرات سال ۷۳ دیده می‌شود: «شب دکتر روحانی آمد. در مورد بودجه صحبت شد. نظری که آیت‌الله خامنه‌ای در مورد انقباضی بودن بودجه سال ۱۳۷۴ به مجلس داده‌اند و اینکه مشکل است بتوانیم از هزینه‌ها بزنیم، مورد بحث قرار گرفت.»

 

این‌ها نمونه‌هایی از مواردی است که در شرایطی اتفاق افتاده که کمترین اختلاف نظر میان رهبری و رئیس‌جمهور وجود داشته است و من اکنون آن را به عنوان سوژه‌ای برای تحقیق به محققان ارائه می‌کنم. ما نیازمند پروژه‌ای تحقیقاتی در این زمینه هستیم. پروژه‌ای که اتفاقات این ۳۸ سال را مورد مطالعه قرار داده و تحلیل کند که داده‌های این خاطرات و منابع دیگر چه مقدار با قانون اساسی سازگار است و اگر سازگاری ندارد چرا؟ و آیا روندی که در اجرای امور وجود دارد به نفع کشور و نظام است یا خیر؟ من نمی‌خواهم به این مسئله پاسخ بدهم؛ چراکه جای بررسی این مسئله در این جلسه نیست؛ اما ماحصل آنچه در قانون اساسی آمده یک جمله از شهید بهشتی در مشروح مذاکرات قانون اساسی است؛ در ضمن اصل هشتادم قانون اساسی که مربوط به استقراض از کشورهای خارجی است، یکی از نمایندگان مجلس خبرگان پیشنهاد می‌کند که علی‌رغم تصویب مجلس، تصویب و تایید رهبری را هم اضافه کنیم. آقای بهشتی آن روز به این پیشنهاد این‌گونه پاسخ می‌دهد: «رهبری را آن‌قدر وسیع نکنید که مجبور باشد برای خود تشکیلات و ساختمان و کارمند داشته باشد! اگر ما بخواهیم در قانون اساسی شورای رهبری را در همه امور دخالت دهیم در حقیقت باید یک دولت سوم ایجاد کنیم.»

کلید واژه ها: هاشمی رفسنجانی سروش محلاتی


نظر شما :