نواب صفوی نه تندرو بود و نه بنیادگرا

گفت‌و‌گوی «تاریخ ایرانی» با محمدمهدی عبدخدایی
۲۷ دی ۱۳۹۶ | ۱۶:۱۴ کد : ۶۱۶۸ وقایع اتفاقیه
گفت‌و‌گوی «تاریخ ایرانی» با محمدمهدی عبدخدایی
نواب صفوی نه تندرو بود و نه بنیادگرا
فهیمه نظری

 

تاریخ ایرانی: جوانی ۱۰ ساله بود که در منزل پدرش با سید مجتبی نواب صفوی آشنا شد، آن هم پس از ترور احمد کسروی. ۵ سال بعد به عنوان یکی از اعضای فعال جمعیت فداییان اسلام اسلحه به دست گرفت و به سمت حسین فاطمی، وزیر امور خارجه دولت دکتر مصدق شلیک کرد؛ تروری که ناکام بود. حالا در سالروز تیرباران نواب صفوی و یارانش (۲۷ دی ۱۳۳۴) و پس از گذشت ۶۶ سال از پیوستن او به جمعیت فداییان اسلام، از محمدمهدی عبدخدایی درباره نواب صفوی پرسیده‌ایم؛ از برخورد مخالفان با فداییان تا رفتار دوگانه محمود احمدی‌نژاد در دفاع از آن‌ها تا دعوت از همسر دکتر فاطمی به ایران؛ پرسشی که پاسخ صریح عبدخدایی را در پی دارد: «احمدی‌نژاد بنی‌صدری بود که نقاب رجایی را به چهره زده بود.»

 

***

 

آیا تصویری که در سال‌های اخیر از نواب صفوی در رسانه‌های گروهی ترسیم شده، منطبق با چهره واقعی و افکار حقیقی اوست؟

 

در زمان شهید نواب صفوی، مخالفان ایشان از ملی‌گراها گرفته تا کمونیست‌های ایران و مقدسینی که حاضر نبودند در راه کشور از استراحت خود بگذرند، او را «قشری» خطاب کردند. بعدها وقتی جمهوری اسلامی تشکیل شد، به چهره‌های اصلی انقلاب گفتند «بنیادگرا». امروز هم می‌بینیم که در رسانه‌های خارجی به ویژه آمریکا و استکبار، وقتی علیه جمهوری اسلامی صحبت می‌کنند، می‌گویند این‌ها تندرو هستند، در حالی که مظهر تندروی خود آمریکایی‌ها هستند و نماد بارز تندروی‌شان نیز پیدایش داعش است؛ گروهی که به نام اسلام تندروی می‌کند. نواب صفوی معتقد بود «فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ (ائمه کفر را از بین ببرید)». در طول زندگی ایشان سابقه ندارد که خدای ناکرده یک پاسبان یا یک فرد عادی مورد هتک حرمت و یا حمله قرار بگیرد. آن‌هایی که مورد حمله شهید نواب صفوی قرار می‌گرفتند، وزیر دربار، نخست‌وزیر و افرادی بودند که درون تشیع اختلاف‌افکنی می‌کردند.

 

بعد از جنگ دوم جهانی در تمام کشورهای اسلامی یک حرکت خودجوش استقلال‌طلبانه به وجود آمد؛ حرکتی که به دلیل مذهبی بودن، از نگاه کشورهای استکباری باید سرکوب می‌شد، لذا در مقابل آن، ناسیونالیسم را به وجود آوردند. در مصر ناسیونالیسم عرب با عنوان پان‌عربیسم، در مقابل اخوان‌المسلمین سر برآورد و در پی آن سید قطب را که نویسنده و دانشمند بزرگی بود به همراه خواهرش اعدام کردند، استاد حسن‌ الحزیبی نیز در زندان از دنیا رفت. در عراق، در زمان صدام، آیت‌الله سید محمدباقر صدر را به قتل رساندند. در افغانستان پان‌پشتونیسم، در مصر پان‌عربیسم، در ترکیه پان‌ترکیسم و در ایران پان‌ایرانیسم سربرآورد. همه این‌ها برای این بود که غرب از هماهنگی کشورهای اسلامی جلوگیری کند و نگذارد وحدت عمیقی بین تمام مسلمان‌ها به وجود آید. همچنان که امروز مسئله برادران اهل تسنن و تشیع را به وجود آورده‌اند.

 

این جریان نشان می‌دهد که چرا مخالفان، تهمت‌های عجیبی به نواب صفوی زدند. در زمان حیاتشان تهمت انگلیسی بودن به ایشان زدند. غربی‌ها به دلیل اینکه منافعشان در ایران با مبارزات فداییان اسلام و در مصر با مبارزات اخوان‌المسلمین به خطر افتاده بود، این‌ها را تندرو، قشری و بنیادگرا می‌خواندند. شیوه دشمن این است که همیشه می‌خواهد با تهمت و دروغگویی مبارزان و مجاهدان را از صحنه خارج کند، نواب صفوی هم از این امر مستثنی نبود. به قول مرحوم مهندس بازرگان «بعد از مشروطیت تنها شخصیتی که حکومت اسلامی می‌خواست و معتقد بود حکومت اسلامی نافی استعمار، استبداد و استثمار ملت‌ها است نواب صفوی بود.» مقام معظم رهبری نیز می‌گویند: «وی اولین جرقه‌های انگیزش انقلاب اسلامی را در من به وجود آورد و هیچ شکی ندارم که اولین آتش را در دل ما نواب روشن کرد.»

 

در دنیایی که نظریه‌های مارکس را فصل‌الخطاب نظریات انقلابی می‌دانستند، جوانی پیدا شد که می‌گفت ما حاکمیت اسلامی می‌خواهیم و باید استعمار غرب را از صحنه خارج کنیم. در این مسیر نه تنها مردم ایران، بلکه مردم تمام کشورهای اسلامی که خواهان گسستن زنجیرهای استبداد و استعمار بودند، با او هماهنگ بودند؛ بنابراین نخستین واکنش مخالفان این بود که این جریان را فاشیست، قشری، بنیادگرا و فالانژ می‌خواندند. من از سال ۱۳۳۰ که به عضویت فداییان اسلام درآمدم تا به امروز که ۶۶ سال از آن می‌گذرد، همه این تهمت‌ها را شنیده‌ام. اگر امام(ره) نبود بدتر از این‌ها علیه نواب و فداییان اسلام مطلب می‌نوشتند.

 

به طور کلی غوغاسالاری که بعد از شهریور ۱۳۲۰ در قالب خداباورستیزی، دین‌باورستیزی و شیعه‌باورستیزی به وجود آمد، این مرد را که کاریزما و شعور بالایی داشت و به طور احساسی به تمام مسائل رسیده بود، متهم می‌کرد. من که امروز ۸۱ سال دارم و حدود ۶۶ سال از ارادتم به نواب صفوی گذشته است، هنوز مریدش هستم و معتقدم ایشان نه بنیادگرا بود و نه قشری، بلکه انسانی آزاده بود که آزادی در محدوده قانون را برای همه ملت ایران می‌خواست و سعادت ملت ایران را در مسلمان بودن و اجرای احکام اسلام می‌دانست.

 

 

در جایی نواب صفوی را یکی از نخستین تدوین‌کنندگان حکومت اسلامی خوانده‌اید. آیا حکومت اسلامی مد نظر ایشان همین نظام جمهوری بود؟

 

اگر مانیفستی را که این سید بزرگوار در سال ۱۳۲۹ یعنی در سن ۲۶ سالگی به نام «برنامه حکومت اسلامی» نوشته است بخوانید، متوجه می‌شوید که او یک نابغه است. شعور این جوان ۲۶ ساله روحانی آن زمان را با شعور عام جوانان ۲۶ ساله امروز مقایسه کنید؛ قلمش، خواسته‌اش، تعیین تکلیفی که برای وزارتخانه‌ها می‌کند! مرحوم آقای رجایی در نخستین روزی که رئیس‌جمهور شد در یکی از سخنرانی‌هایش گفت: «شعارهایی که امروز در نظام فعلی سر داده می‌شود آن روز نواب صفوی سر می‌داد.» نواب صفوی محو در اسلام و قرآن بود و احساس می‌کرد قرآن بهترین کتاب ایجادکننده وحدت است و معجزه‌ای است که علی‌الدوام هر روز اعجازش مشهودتر می‌شود. امروز هم جمهوری اسلامی با وجود اینکه بمب اتم، فانتوم و... ندارد اما با تمام موجودیتش در مقابل وحشی‌ترین و پرقدرت‌ترین کشور تاریخ یعنی آمریکا ایستاده است. وقتی رهبر انقلاب در جواب آقای ترامپ می‌گوید اگر او برجام را پاره کند ما آتشش می‌زنیم، من با این سن، احساس غرور می‌کنم؛ چراکه در کشوری زندگی می‌کنم که رهبرش علیه آمریکا، استکبار و قدرت‌های بزرگ مردانه صحبت می‌کند، در حالی که روزی که رزم‌آرا نخست‌وزیر شد، در پشت تریبون مجلس به صراحت گفت: «ملت ایران قدرت ساختن یک لولهنگ را هم ندارد، می‌خواهد پالایشگاه آبادان را اداره کند!»

امروز این ملت، با قدرت در برابر قدرتمندترین و جهنمی‌ترین قدرت تاریخ مردانه ایستاده و توانسته است آن را از خاورمیانه بیرون کند. می‌پذیرم که ضعف‌های زیادی هم داریم، مگر نمی‌شود ضعف داشت؟! دیکته نانوشته غلط ندارد. در زمان حضرت علی(ع) هم آرمان‌ها اجرا نشد. به همین جهت می‌بینیم که ایشان با چاه درد دل می‌کند. «بدأ الاسلام غریبا وسیعود غریبا فطوبی للغرباء (اسلام با غربت ایجاد شد و زود است که به غربت برگردد، مبارک باشد این غربت)» امروز هم اسلام غریب است. ما هنوز در ایجاد اسلامی که پیامبر آورده، موفقیت چندانی نداشته‌ایم اما تا همین جا هم جمهوری اسلامی توانسته با استکبار و قدرت‌های جهنمی دنیا مبارزه کند.

 
 

چقدر نظام جمهوری اسلامی را منطبق با مانیفست نواب صفوی درباره حکومت اسلامی می‌دانید؟

نظام جمهوری اسلامی تا حدی در حال حرکت در آن مسیر است؛ اما نسل‌ها باید بگذرند تا ملتی به خوبی تربیت شود. اختلاس‌هایی که امروز می‌شود نتیجه نسل‌هایی است که قبلا در ایران به وجود آمده و همچنان تداوم پیدا کرده‌اند. منتها تفاوتش با گذشته این است که در زمان طاغوت دیکتاتوری بود، وسایل ارتباط‌جمعی مانند تلفن همراه، تلگرام و... نبود. آن زمان آقای مهدوی، وزیر بازرگانی، شکر را می‌فروخت، پولش را در جیبش می‌گذاشت. سرتیپ کیا آن‌چنان از بیت‌المال غارت کرده بود که خانه‌ای چند طبقه ساخت، به همین دلیل هم قانون «از کجا آورده‌ای» تصویب شد؛ اما امروز به محض وقوع چنین رفتارهایی، همه باخبر می‌شوند و این اتفاق حسن است. آن زمان که هیچ کس نمی‌دانست چه می‌گذرد، قبح بود. در دیکتاتوری‌ها همه نمی‌دانند؛ اما در آزادی‌ همه می‌دانند.

 

آیا نسل جوان امروز می‌تواند با تفکر و راهکارهای نواب صفوی ارتباط برقرار کند؟

 

بله چرا نتواند؟! ما با نسل جوان ارتباط داریم. در دانشگاه درس می‌دهیم، نسل جوان را می‌بینیم، کلاس‌هایمان آزاد است، آمادگی داریم پاسخ هر جریانی را راجع به گذشته بدهیم. شاید در آینده نیز کنگره بزرگداشت نواب صفوی تشکیل بدهیم و از همه مخالفان دعوت کنیم که بیایند حرف‌هایشان را بزنند و تاریخ را آن‌گونه که بوده بیان کنند. تاریخ را باید عریان گفت. ابن خلدون می‌گوید وقایع‌نگار باید شرایط اجتماعی، اقتصادی و سنت‌های فضایی را که در حال زندگی در آن است بداند، از علل پدیده‌هایی که در جامعه به وجود می‌آید هم آگاه باشد آن وقت تاریخ را بنویسد. واقعه‌نگار باید صادق باشد و واقعه را همان‌گونه که رخ داده بیان کند نه اینکه دروغ را به نام وقایع به خورد مردم بدهد و بعد به عنوان مورخ و وقایع‌نگار معروف شود. یک مثال کوچک آقای احمد کسروی نویسنده تاریخ مشروطیت، تاریخ هجده ساله آذربایجان و... است. ایشان در کتابش از آقایی به نام زنجانی که معروف به طرفداری از استبداد است، نامه‌ای چاپ می‌کند. در آن نامه به میتینگ یا گردهمایی اشاره می‌شود که در زمان مشروطه در توپخانه برگزار شد. زنجانی در این نامه خطاب به دوستش می‌نویسد: «به جبر مرا به این میتینگ بردند.» کسروی واژه «جبر» را برداشته است، در حالی که همین یک واژه کل معنا را عوض می‌کند؛ پس در واقعه‌نگاری امانت را نگه نمی‌دارد و صداقت ندارد. کسی که وقایع را می‌نویسد باید صداقت داشته باشد.

 

 

چرا فعالیت فداییان اسلام در سال‌های اخیر کمرنگ شده است؟

 

فعالیت در شرایط فعلی پول می‌خواهد؛ یا باید از رانت استفاده کنیم و یا پول داشته باشیم. وقتی فداییان اسلام نه از رانت استفاده می‌کنند و نه پولی دارند خود‌به‌خود فعالیت‌هایشان کمرنگ می‌شود. امیدواریم که ما بتوانیم این رسالت را انجام دهیم. من زیاد مصاحبه می‌کنم و با این کار سعی می‌کنم کمی این کمبود را جبران کنم.

 

 

پس با این حساب برای جوان‌گرایی هم فعلا برنامه‌ای ندارید؟

 

اگر ان‌شاءالله دوستان اقداماتی بکنند، من هم بتوانم برای جوان‌ها صحبت کنم، مطلب و حرف زیاد داریم. ایدئولوژی و نظریات اسلامی ما برای دنیا و جامعه حرف دارد.

 

 

امروز پس از ۶۶ سال از تاریخی که به فداییان اسلام پیوستید، اگر به پشت سرتان نگاه کنید آیا نقدی را به عملکرد شهید نواب صفوی وارد می‌دانید؟

 

الان من با ۸۱ سال سن هنوز به نواب صفوی ارادت دارم، هنوز در سوگش می‌گریم و هنوز معتقدم که آن مرد با آرمان‌های بلندش چنان مردانه از شهادت استقبال کرد که من به حال او غبطه می‌خورم.

 

 

آقای احمدی‌نژاد توجه خاصی به فداییان اسلام داشت؛ اما همزمان با پریوش سطوتی، همسر دکتر فاطمی دیدار کرد! به نظر شما چگونه این توجه به نواب با میزبانی از همسر حسین فاطمی قابل جمع است؟

 

متاسفانه آقای احمدی‌نژاد گاهی اوقات مسائل را قاطی می‌کرد. من به آقای احمدی‌نژاد خوشبین نیستم. روزی که ایشان برای نخستین بار رئیس‌جمهور شد، من در مصاحبه‌ای گفتم «ایشان بنی‌صدری است که نقاب رجایی را به چهره زده است» که به او برخورد. امروز هم بر همان عقیده‌ باقی هستم. وقتی ایشان همسر دکتر فاطمی را به ایران آورد، من با خانم سطوتی ملاقات کردم. در موزه وزارت خارجه کیف آقای دکتر فاطمی هست که نشان می‌دهد گلوله‌ای که شلیک کردم از این طرف رفته اما از آن طرف بیرون نیامده است. از همسر فاطمی پرسیدم «شما که آقای دکتر فاطمی را در بیمارستان دیدید، آیا سرم به ایشان وصل بود؟» گفت: «نه پایش را سوزانده بودند.» تعجب کردم! وقتی من جریان را توضیح دادم، گفت: «حافظه‌ شما خیلی خوب است، من حافظه‌ام مثل شما نیست.» البته پیر شده بود. آن موقع جوان بود و می‌گفتند زیباترین زن وزراست و البته بدآرایش‌ترین زن وزرا هم بود. ایشان دختر آقای سرتیپ سطوتی بود (که در زمان سرپاس مختاری، مسئولیتی داشت) بعد هم منشی ژنرال شوارتسکف (نخستین مستشار ژاندارمری که از آمریکا آمده بود) شد. از او پرسیدم «چطور با دکتر فاطمی آشنا شدی؟» گفت: «پدرم این آشنایی را به وجود آورد.» پرونده آقای دکتر فاطمی چندان خوب نیست؛ اما چون حدیثی داریم که «اذکر موتاکم بخیر» من نمی‌خواهم نسبت به ایشان چیزی بگویم. امیدوارم در آینده وزارت اطلاعات پرونده ایشان را منتشر کند.

کلید واژه ها: نواب صفوی فدائیان اسلام عبدخدایی


نظر شما :