فرمان مشروطه را شاه پدر داد یا پسر؟

چیزهایی که از مشروطیت نمی‌دانیم یا اشتباه می‌دانیم
۱۴ مرداد ۱۳۹۷ | ۱۹:۱۹ کد : ۶۴۰۴ وقایع اتفاقیه
چیزهایی که از مشروطیت نمی‌دانیم یا اشتباه می‌دانیم
فرمان مشروطه را شاه پدر داد یا پسر؟
فرزانه ابراهیم‌زاده

 

 

تاریخ ایرانی: «جناب اشرف صدراعظم، سابق دست‌خط فرموده بودیم که نیات مقدسه ما در توجه به اجرا و اصل قوانین سیاسی که امضا آن را خودمان از شاهنشاه مرحوم انارالله برهانه گرفتیم، بیش از آن است که ملت بتواند تصور کنند و این بدیهی است. از همان روز که فرمان شاهنشاه مرحوم انارالله برهانه شرف صدور یافت و امر به تاسیس مجلس و شورای ملی شد دولت ایران در عداد دول مشروطه صاحب کنستیتوسیون به‌ شمار می‌آید. امضا محمدعلی‌شاه قاجار.»

 

برخلاف تصور اشتباهی که در ۱۱۲ سال گذشته تا امروز رخ‌ داده است، این فرمان واقعی مشروطیت ایران است نه آنکه مظفرالدین‌شاه قاجار در پای درختی در کاخ صاحبقرانیه امضا کرد و سالگردش را هر سال جشن می‌گیرم. درست خواندید این یک اشتباه تاریخی است که حتی بسیاری از مورخان و پژوهشگران دچار آن شدند و گمان می‌کنند فرمانی که مظفرالدین‌شاه قاجار در نیمه مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد، ایران را به ‌عنوان کشور صاحب مشروطه معرفی کرد. درحالی ‌که فرمان ورود ایران به کشورهای مشروطه زمانی امضا شد که او چند ماهی بود که درگذشته بود و پیکرش هم در کربلا در جوار حرم امام‌حسین(ع) به‌ خاک سپرده شده بود. اما این یکی از چند موضوع اشتباهی است که در مورد مشروطه مرتکب می‌شویم.

 

۱۴ مرداد ۱۳۹۷ دقیقا ۱۱۲ سال از به ‌ثمر نشستن جنبش مردم تهران و شهرهای دیگر برای داشتن قوه مقننه و مجلس شورا می‌گذرد؛ ۱۱۲ سالی که تاریخ آن ماجرای سیاسی بارها تکرار شده و داستان‌هایش از میان کتاب‌های تاریخی به سینما، تئاتر و تلویزیون هم آمده و ده‌ها کتاب داستانی، رمان و اثر پژوهشی بر اساسش نوشته شده. اما در همین ۱۱۲ سال روایت‌های زیادی هم هست که به هزار و یک دلیل یا کمتر گفته شده یا از نگاه بسیاری دور مانده‌اند و به باورهای نادرست یا روایت‌های نیمه‌تمامی تبدیل شده‌اند که به‌ جای روایت واقعی قرار گرفتند. در گزارشی که پیش‌روی ماست، به برخی از این روایت‌های نیمه‌کاره یا چیزهایی که کمتر درباره مشروطه می‌دانیم خواهیم پرداخت.

 

 

۱۳ یا ۱۴، مسئله این است

 

هر کتاب تاریخی را که باز کنید نوشته فرمان مشروطه - که این هم خودش از غلط‌های تاریخی است - ظهر ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی در کاخ صاحبقرانیه امضا شده است. اما در پای فرمان به‌ خط احمد قوام به نقل از مظفرالدین‌شاه قاجار تاریخ چهاردهم جمادی‌الثانی ۱۳۲۴ هجری در سال یازدهم سلطنت ما نوشته شده است. بر اساس هر نوع روشی که این تاریخ ۱۴ جمادی‌الثانی ۱۳۲۴ را به تاریخ‌های شمسی و میلادی تبدیل کنیم، به‌ روز ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی و ۵ آگوست ۱۹۰۶ دقیقا یک‌ روز قبل از ۱۴ مرداد می‌رسیم. اما چرا ما روز ۱۴ مرداد را به‌ عنوان روز صدور فرمان مشروطه می‌دانیم؟

 

برای رسیدن به این پاسخ باید به عقب برگردیم و سری به منابع تاریخی بزنیم.

ناظم‌الاسلام کرمانی می‌نویسد که مظفرالدین‌شاه بعد از آنکه نخستین درخواست متحصنین باغ سفارت انگلیس که عزل عین‌الدوله بود را اجابت کرد، مشیرالدوله صدراعظم جدید را به همراه امیربهادر فرستاد تا تجار را راضی کند که از سفارت بیرون بیایند. او به مشیرالدوله تضمین داد که از قولش بگوید در صورت پایان تحصن، علما را با سلام و صلوات به تهران برگرداند. مشیرالدوله با نمایندگان تجار و سید محمدصادق طباطبایی که از طرف پدرش سید محمد و سید عبدالله بهبهانی نماینده مهاجران بود در جلسه‌ای شرکت کردند. البته در این جلسه امیربهادر که با تشکیل عدالتخانه هم مخالف بود تشکیل مجلس را به‌ خاطر آنکه در شرع اسلام نامی از آن برده نشده به ‌رسمیت نمی‌شناسد. سید محمدصادق طباطبایی اما با خواندن آیه وامرهم ‌شوری‌ بینهم و با رد کردن حرف‌های امیربهادر گفت: «اتفاقا این نص صریح قرآن است که می‌گوید بنا را در هر کاری باید بر مشورت گذاشت. اداره کردن کشور که حتما نیاز به شورا دارد. مگر نه خداوند می‌فرماید و شاورهم فی‌الامر؟»

 

ادامه بحث میان طباطبایی و امیربهادر، نمایندگان متحصنین را به این فکر می‌اندازد که افرادی مانند امیربهادر اجازه نخواهند داد تا شاه قولی که برای تشکیل مجلس داده را عملی کند و ادامه بحث را ضروری نمی‌دانند. اما مشیرالدوله ضمانت می‌دهد با شاه در این مورد صحبت کند و تضمین لازم را بگیرد. نمایندگان اعلام می‌کنند که این تضمین حتما باید به امضای شاه باشد. مشیرالدوله شخصا به دیدار شاه در کاخ صاحبقرانیه می‌رود و بعد از بحثی مفصل، شاه با امضای متنی موافقت می‌کند. قرار می‌شود متن را مشیرالدوله به‌ همراه وزرا آماده کرده و به‌ حضور شاه بیاورند تا امضا کند. اینجا یک روایت وجود دارد که متن شب پیش از امضای فرمان، آماده و تاریخش زده می‌شود و فردا احمد قوام به ‌عنوان منشی شاه در مقابل او می‌نشیند و با قلم مخصوص شاه متن را پاک‌نویس‌شده می‌دهد تا امضا کند. به ‌نظر می‌رسد که قوام همان تاریخ قبلی را نوشته و شاه نیز فرمان را با همان تاریخ ۱۴ جمادی‌الثانی امضا می‌کند.

 

البته روایت دیگری هم وجود دارد که به ‌نظر روایت دقیق‌تری از این گمانه تاریخی است. اعلم‌الدوله ثقفی که در تصویر امضای فرمان مشروطه آن را در مقابل شاه گرفته است، می‌نویسد ورقه که به امضای شاه رسید بلافاصله آن را به‌ طرف سفارت و از آنجا به خانه امین‌الضرب می‌برند و با آن عکس می‌گیرند. اما در همین انتقال است که تجار متوجه نکته مهمی در متن دستور مظفرالدین‌شاه می‌شوند. آن نکته این است که شاه در متن دستور تشکیل مجلس، نامی از ملت و مردم نبرده است. این باعث اعتراض تجار می‌شود و آن‌ها ورقه را برای مشیرالدوله پس می‌فرستند. مشیرالدوله فردای آن روز باز با شاه دیدار می‌کند و شاه یادداشت کوچکی به این مضمون به آن پیوست می‌کند: «جناب اشرف صدراعظم-  در تکمیل دست‌خط سابق خودمان مورخه چهاردهم جمادی‌الثانیه ۱۳۲۴ که امر و فرمان صریحا در تاسیس مجلس منتخبین ملت فرموده بودیم، مجددا برای آنکه عموم اهالی و افراد ملت از توجهات کامله ما واقف باشند امر و مقرر می‌داریم که مجلس مزبور را به‌ شرح دست‌خط سابق سریعا دایر نموده بعد از انتخابات اجزا مجلس فصول و شرایط نظام مجلس شورای ملی را مطابق تصویب و امضای منتخبین به‌ طوری که شایسته مملکت و ملت و قوانین شرع مقدس باشد مرتب بنمایید که به‌ شرف عرض و امضای همایونی ما موشح و مطابق نظامنامه مزبور این مقصود مقدس صورت و انجام پذیرد.»

 

در این فرمان تازه ترکیب «منتخبین ملت» برای نخستین‌ بار استفاده می‌شود و عبارت «مجلس شورای ملی» به «مجلس شورای اسلامی» تبدیل شد. این دستور جدید یک روز بعد از امضای فرمان اول منتشر شد و بسیاری معتقدند که این روز یعنی ۱۵ جمادی الثانی ۱۳۲۴ برابر با ۱۴ مرداد را تجار به ‌عنوان روز پایان تحصن و به ‌ثمر رسیدن اعتراضات خود به‌ عنوان روز مشروطه ثبت کردند.

 

 

دارالشورا نه مشروطه

 

احمد کسروی می‌نویسد در آن روزهایی که هنوز امضای قانون اساسی خشک نشده بود و مراسم ترحیم شاه در جریان بود، نمایندگان تبریز در حال حرکت به سمت تهران تلگرافی به دربار زدند که در آن هفت درخواست را از شاه تازه به تخت نشسته داشتند. هفت درخواستی که در همان لحظه‌ای که وارد تهران شدند نیز به آن اشاره کردند. این درخواست‌ها که از سوی انجمن ایالتی آذربایجان مطرح شده بود عبارت بود از:

۱- شخص همایونی باید دست‌خطی برای اسکات عامه صادر نمایند که دولت ایران مشروطه‌ تامه است.

۲- عدد وزرای مسئول فعلا از هشت عدد متجاوز نیست و هرگاه بعدها تشکیل یک وزارتخانه لازم شود، با امضای مجلس تشکیل داده خواهد شد.

۳- از این به بعد از خارجه وزیر نباید معین و مقرر شود.

۴- در هر ولایت و ایالات با اطلاع مجلس شورای ملی انجمن محلی برقرار باشد.

۵- وزرای افتخاری ابدا نباید باشند. یعنی اسم وزارت به‌ جز بر هشت وزیر مسئول در دایره دولت نباید برده شود.

۶- عزل مسیو نوز و پریم و توقیف لاروس رئیس گمرک‌خانه تبریز فوری لازم است.

۷- عزل ساعد‌الملک.

 

نکته مهم در این درخواست‌ها این بود که هر چند همه آن‌ها خطاب به شاه بود اما دو درخواست اول در حوزه اختیارات شاه بود و پنج درخواست بعدی را باید دولت انجام می‌داد. اتفاقاتی که بعد از آمدن نمایندگان به مجلس رخ داد و نطق‌هایشان نشان می‌دهد که پنج درخواستی که در حد اختیارات دولت بود بیشتر جنبه تشریفاتی داشت و در حقیقت آن‌ها دنبال تحقق درخواست اول یعنی دریافت دست‌خطی از شاه برای تائید این موضوع بودند که حکومت ایران مشروطه است. شاید این سؤال پیش بیاید که این تائید زمانی که ما ۱۴ مرداد را به‌ عنوان روز امضای فرمان مشروطه توسط مظفرالدین‌شاه قاجار می‌دانیم چه اهمیتی داشت؟ اساسا تشکیل مجلس با رای مردم و نوشتن نظامنامه قانون اساسی مگر ایران را در میان کشورهای صاحب مشروطه وارد نمی‌کرد؟ پاسخ این سوال‌ها در متنی که مظفرالدین شاه قاجار به روایتی در روز ۱۳ مرداد ۱۲۸۵ امضا کرد، قرار دارد. در بخشی از این نامه که خطاب به صدراعظم است آمده: «در این موقع که اراده همایون ما بر این تعلق گرفت که برای رفاهیت و امنیت قاطبه اهالی ایران و تشیید مبانی دولت، اصلاحات مقننه به مرور در دوائر دولتی و مملکتی به موقع اجرا گذارده شود چنان مصمم شدیم که مجلس شورای ملی از منتخبین شاهزادگان قاجاریه، علماء، اعیان، اشراف، ملاکین، تجار و اصناف به انتخاب طبقات مرقومه در دارالخلافه تهران تشکیل و تنظیم شود که در مهام امور دولتی و مملکتی و مصالح عامه مشاوره و مداقه لازمه را به‌ عمل آورده…»

 

مظفرالدین‌شاه در این متن دستور تشکیل مجلس شورای ملی را از منتخبین شاهزادگان، علما، اعیان، اشراف، تجار و اصناف می‌دهد و در هیچ جای آن نامی از حاکمیت مشروطه به‌ کار نمی‌برد. درحقیقت نه در اینجا که در سراسر زمانی که اعتراضات مردمی منجر به امضای دستور تشکیل مجلس می‌شود و بعد از آن تا زمانی که تلگراف نمایندگان آذربایجان به تهران ارسال می‌شود ما نامی از مشروطه نمی‌بینیم. در مهاجرت اول علما به عبدالعظیم خواست مردم تشکیل عدالتخانه است و در مهاجرت دوم در تابستان ۱۲۸۵ به قم نیز درخواست متحصنین تشکیل دارالشورا یا همان مجلس است. مظفرالدین‌شاه هم در پاسخ به این درخواست اجازه تشکیل دارالشورا را می‌دهد.

 

مشروطه برخلاف تصور عام به‌ معنی تشکیل مجلس و نوشتن قانون اساسی نیست بلکه یک ‌نوع شیوه حکومتی است که فراتر از آن چیزی است که در خواست‌های مردم در تابستان ۱۲۸۵ و پاسخ مظفرالدین‌شاه به آن‌ها وجود داشت. شاید برایتان تکراری باشد اما مشروطه که بسیاری آن را ترجمه دقیق کلمه constitution می‌دانند از کلمه شارت (charte La) فرانسوی گرفته شده است. حسن تقی‌زاده یکی از نمایندگان آذربایجان که سراغ از مشروطه می‌گیرد، می‌گوید اولین‌ بار این واژه را آقامیرزا صادق با ترجمه همان کنستیتوسیون پیشنهاد کرد. او که خود از جمع مشروطه‌خواهان تبریزی است می‌گوید که واژه مشروطه را از مصدر شرط و مشروط کردن نگرفتند و اساسا این کلمه را عثمانی‌ها هم نساختند و آن‌ها هم این کلمه را از کلمه شارت (charte La) فرانسوی گرفتند که به‌ معنای فرمان، منشور و قانون است. به گفته تقی‌زاده این واژه از فرانسه به عثمانی و از آنجا به تبریز وارد و به ادبیات سیاسی ما افزوده شد.

 

البته ناصرالملک قراگوزلو معتقد است که کلمه مشروطه پیش از این هم در جلسه‌ای که عین‌الدوله با بزرگان حکومتی برگزار کرد و احتشام‌السلطنه با امیربهادر بر سر حکومت قانون در ایران دعوای شدیدی کردند، برای نخستین‌بار از دهان احتشام‌السلطنه به‌ عنوان موافق مطرح شد. خود احتشام‌السلطنه هم در خاطراتش نوشته که او بود که در این مجلس به ‌جای عدالتخانه از تشکیل مجلس حرف زد.

 

مخبرالسلطنه هدایت در خاطرات و خطرات می‌نویسد: «در شوال ۲۴ وکلای آذربایجان وارد تهران شدند. سر شب خدمت مشیرالدوله رسیدند، من‌ هم بودم. پس از طی تعارف مستشارالدوله پرسید اینکه دولت به ما داده است مشروطه است یا نه، مشیرالدوله جوابی نداد، تکرار شد، باز جواب صریحی داده نشد، آخر مستشارالدوله برخاست و گفت پس دولت آب در گوش ما کرده است. سکوتی در مجلس پیدا شد. وکلای آذربایجان در منزل حاج اسمعیل مغازه پیاده شده‌اند، روز دیگر به‌ اتفاق صنیع‌الدوله به دیدن آن‌ها رفتم. سعدالدوله در صدر مجلس جلوس کرده به قانون اساسی ایراد داشت که ناقص است و از مقدمه ناقص نتیجه ناقص گرفته می‌شود و این حرف گرهی در کار مشروطیت انداخت که هنوز گشوده نشده است.»

 

نکته جالب اینجا بود که در همان زمان هم کمتر کسی متوجه این ایراد اساسی به امضای مظفرالدین‌شاه و تشکیل مجلس و نوع حاکمیت ایران بود. اما نمایندگان تبریز دقیقا می‌دانستند که چه می‌خواهند و دست از اعتراض برنداشتند و در جلسات عمومی شرکت نکردند. به‌طوری که با پادرمیانی صنیع‌الدوله، رئیس مجلس جلسه‌ای در خانه مشیرالدوله برگزار کرد و آن‌طور که کسروی نوشته درباره این موضوع صحبت شد: «از طرف نمایندگان تبریز در مجلس سعدالدوله صحبت می‌کرد. صنیع‌الدوله به‌ عنوان رئیس مجلس به همراه حاج‌امین‌الضرب، مرتضوی و حاجی‌محمد‌اسماعیل هم بودند. سعدالدوله این درخواست‌ها را می‌خواند. مشیرالدوله به او می‌گوید شما چه‌کاره هستید که در تعداد وزرا دخالت می‌کنید؟ شاید دولت بخواهد ۱۰۰۰ وزیر داشته باشد. شما به تعداد وزرا چه‌کار دارید؟ شما باید با آن‌ها کار کنید. اینجاست که حرف‌های سعدالدوله و سؤالی که می‌کند باعث می‌شود تا نمایندگانی که از سوی مجلس آمدند تازه متوجه اصل ماجرایی که تبریزی‌ها پیگیرش بودند، شوند.»

 

کسروی نوشته: «سعدالدوله گفت در دولت مشروطه باید وزرا مسئول باشند و غیر از وزرای مُعیّن هیچ وزیری خواه افتخاری یا رسمی باید نباشد. مگر ما دولت مشروطه نیستیم؟! مگر دولت به ما مشروطه نداده است؟!» پاسخ مشیرالدوله به این سؤال صریح و رفع‌کننده ابهامات است. او می‌گوید که «خیر ما دولت مشروطه نیستیم و دولت مشروطه نداده؛ مجلسی که دارید جهت وضع قوانین است.»

 

سعدالدوله با توجه به اطلاعاتی که داشت از پاسخ مشیرالدوله متعجب نمی‌شود و انگار این همان چیزی است که او می‌خواسته بشنود. آن‌طور که کسروی نوشته رو به دیگرانی که در آن جلسه بودند می‌کند و می‌گوید: «آقایان شنیدید که چه می‌فرمایند. در این صورت ما غیر از تعیین تکلیف ملت تکلیف دیگری نداریم. بعد از این بودن ما در این مجلس زیاد است، برویم.»

 

امین‌الضرب که اولین فردی است که بلند می‌شود در ادامه حرف‌های مشیرالدوله می‌گوید: «دولت نمی‌تواند بگوید من به شما مشروطه نداده‌ام. اگر ما مشروطه نیستیم چرا از ولایات مبعوث می‌فرستند؟ ما خودمان‌ را مشروطه می‌دانیم و حقوقی داریم که هیچ ‌کس نمی‌تواند از ما پس بگیرد، مگر با خون ملت.»

 

مستشارالدوله هم در ادامه با اعتراض می‌گوید که باید برویم به مردم بگوییم که مشروطه نداریم تا معطل نباشند. ماجرا به اینجا که می‌رسد مشیرالدوله همه را به آرامش می‌خواند و می‌گوید که دست‌خط کنید این حرف‌ها را من به شاه می‌رسانم.

 

نامه در ۴ ماده نوشته می‌شود و مخبرالسلطنه هدایت و مشیرالدوله و حشمت‌الدوله به ‌همراه عضدالملک آن را به تالار برلیان می‌برند و به شاه می‌دهند. برخورد محمدعلی‌شاه که مخبرالسلطنه آن را روایت کرده نشان می‌دهد نمایندگان تبریز در درخواست تضمین کتبی از او اشتباه نکردند.

 

مخبرالسلطنه هدایت توضیح داد: «عرض کردم شرحی است که به صدراعظم نوشته‌اند، فرمودند مشروطه در دست‌خط شاه و من نیست. عرض کردم مبلغ الطاف ملوکانه به ملت مژده داده است که شاه مرکب راهوار خوش‌نشانی به رعایای خود مرحمت فرمودند. ملت می‌بینند اسب عربی خوبی است، ‌اما نباید به آن اسب گفت. فرمودند مشروطه چه لزوم که مشروعه باشد؟ عرض کردم مشروعه اختیار به‌ دست آخوندها می‌دهد. عضدالملک گفت: صحیح عرض می‌کند. فرمودند کنستیتوسیون باشد. عرض کردم لفظ فرنگی و شامل شرایطی است که اسباب زحمت خواهد شد. باز عضدالملک گفت صحیح عرض می‌کند. فرمودند چه بایست کرد؟ عرض کردم هیچ‌ کار تازه‌ای نبایست کرد، دست‌خط بفرمایید همان روز که فرمان شاه مرحوم صادر شد مملکت ایران در عداد ممالک مشروطه درآمد. منتها لازم است در اطراف مسئله دقت شود. باز عضدالملک گفت: صحیح عرض می‌کند. کاغذ و قلم را به من دادند که بنویس. عضدالملک عرض کرد اجازه بدهید در اتاق دیگر دست‌خط درست تنظیم شود.

متن را مخبرالسلطنه می‌نویسد و حشمت‌الدوله پاک‌نویس می‌کند و آن را به تالار برلیان می‌برند تا محمدعلی‌شاه ببیند. محمدعلی‌شاه دست‌خط مخبرالسلطنه را در کیف مخصوصش گذاشت و نسخه پاک‌نویس را امضا کرد و به او داد و گفت: باز فردا بیا چیز دیگر بخواه. عرض شد ملت فرزندان شاه‌ هستند. فرزند هر روز از پدرش تمنایی دارد. تعظیم کردم و مرخص شدم.»

 

این دست‌خط از نگاه برخی فعالان آن روز مانند تقی‌زاده انقلاب دوم تهران و تبریز بود. در حقیقت بعد از این نوشته که اصلش در مجلس نگهداری می‌شد در بهمن ماه ۱۲۸۵ به موجب این فرمان بود که ایران مشروطه‌ شد نه متنی که مظفرالدین‌شاه در مردادماه امضا کرده بود.

 

 

متمم قانون یا قانون اساسی

 

یکی از نکاتی که در مشروطه به آن کمتر توجه شده ماجرای اولین قانون اساسی ایران است. قانونی که بعد از امضای فرمان تشکیل مجلس توسط مظفرالدین‌شاه قاجار و توسط جمعی از شاهزادگان و رجال آن روز مانند ابوالقاسم‌خان ناصرالملک نوشته شد و در ۱۰ دی ۱۲۸۵ به امضای مظفرالدین‌شاه رسید؛ قانون اساسی که درحقیقت به‌ خاطر کمبود زمان و احتمال مرگ شاه آن را از روی قوانین بلژیک ترجمه کردند. اما ناصرالملک با آنکه تحصیلکرده آکسفورد بود و در آنجا با قانون اساسی مشروطه آشنا شده بود یک اشتباه بزرگ انجام داد. آن‌ هم این بود که او قانون اساسی با ۵۱ اصل نوشت که در هیچ جای آن نه نامی از ملت برده شده بود و نه ایران و نه حتی از مملکت‌داری، آنچه آن‌ها تهیه کرده بودند نظامنامه تشکیل مجلس بود و اگر کلمه تهران را از محل تشکیل مجلس برمی‌داشتید مشخص نبود که این قانون متعلق به کدام کشور است. این قانون اساسی مبهم که تکلیف اداره کشور را روشن نمی‌کرد ایراد دیگری بود که نمایندگان مجلس مطرح کردند و درخواست نوشتن متممی برای قانون اساسی دادند. متممی که برخلاف اصل قانون اساسی در زمانی طولانی - حدود ۶ ماه - نوشته و بارها اصولش بازنویسی شد. وقتی محمدعلی‌شاه نامه تائید مشروطه بودن حکومت ایران را داد، کمیسیونی تشکیل شد تا متمم قانون را بنویسند. در این کمیسیون صنیع‌الدوله، وثوق‌الدوله، سعدالدوله، مشارالملک، مستشارالدوله، تقی‌زاده، حاجی‌امین‌الضرب و حاجی‌نصرالله شرکت داشتند. البته این متمم با کشمکش‌های زیاد نوشته شد و برای بعضی از اصولش روزها در مجلس بحث می‌شد. اما در نهایت نوشته شد و کار به خوان امضای محمدعلی‌شاه رسید که تصمیمی برای این کار نداشت. او می‌دانست امضای متمم قانون اساسی کامل کردن مشروطه و محدود کردن قدرتش است.

 

متمم قانون اساسی در مرداد ۱۲۸۶ همزمان با سالروز نهضت که حالا به آن مشروطه می‌گفتند آماده شد اما محمدعلی‌شاه از امضای آن سر باز می‌زد. او دو ماه در برابر متمم قانون اساسی مقاومت کرد. اما قیام و اعتراض مردم تبریز که رفته رفته به همه کشور سرایت کرد باعث شد تا محمدعلی‌شاه درست در سالروز تاسیس مجلس یعنی ۱۴ مهرماه ۱۲۸۶ در کاخ گلستان با این جمله آن را امضا کند: «متمم نظامنامه اساسی ملاحظه شد، تماما صحیح است و شخص همایون ما ان‌شاءالله حافظ و ناظر کلیه آن خواهیم بود. اعقاب و اولاد ما هم ان‌شاءالله مقوی این اصول و اساس مقدس خواهند بود. ۱۹ شعبان قوی‌ئیل ۱۳۲۵ در قصر سلطنتی تهران.»

 

در متمم قانون اساسی بود که برای نخستین‌ بار نام کشور ایران خوانده و مذهب رسمی آن شیعه و پایتختش تهران معرفی شد. این هم یکی از اشتباهات تاریخی است که بسیاری از تهران‌شناسان روز ۱۴ مهر ۱۲۸۶ را که تهران رسما به‌ عنوان پایتخت در قانون اساسی آمده روز پایتختی رسمی این شهر می‌دانند.

 

در متمم قانون اساسی برای نخستین بار ایران صاحب پرچم رسمی شد. پرچمی که هر چند با تغییرات اندک همین پرچم کنونی ایران است. زمانی که قرار شد متمم قانون اساسی را بنویسند موضوع پرچم به بحث گذاشته شد و در جلسه‌ای پیشنهاد شد که سه رنگ را به سه نشانه در پرچم یا بیرق رسمی ایران انتخاب کنند. به استناد مدارکی که در تاریخ است برای تعیین هر رنگ پرچم استدلال خاصی وجود داشت. رنگ سبز که نماد اسلام بود در اینجا دو کاربرد داشت اولی نماد شیعه و اسلام بود و کاربرد دوم سبزی سرزمین ایران را به تصویر می‌کشید. رنگ سفید در میانه که حالا نشان صلح است در گذشته نشانه دلاوری و شجاعت و پاکی بود. این رنگ به عنوان نشان پاک‌اندیشی ایرانیان انتخاب شده بود. اما در مورد رنگ سرخ تقریبا همه دوره‌های تاریخی از مشروطه تا امروز این رنگ نماد خون شهیدانی است که جانشان را برای حفاظت از ایران فدا کردند. در متمم قانون اساسی این خون شهدای مشروطیت بود. بعد از مشروطه نماد خون همه شهدای وطن بود. علامت شیر و خورشید نماد رسمی ایران به‌ شمار می‌رفت.

 

یکی از مهم‌ترین نکات متمم قانون اساسی اختصاص بخشی از آن به حقوق ملت است. کلمه‌ای که می‌توان آن را محصول درست و دقیق مشروطه در ایران دانست. همچنین در این متمم برای نخستین ‌بار است که با اعلام پادشاهی مشروطه - که پیش از این محمدعلی‌شاه فرمان آن را امضا کرده بود - اداره کشور با نظارت شاه در میان سه قوه مجریه (کابینه یا دولت)، مقننه (مجلس) و قضاییه (عدلیه) تقسیم می‌شد. از این حیث شاید بتوان با همه افت‌وخیزها و کشمکش‌هایی که برای نوشتن متمم قانون اساسی پیش آمد به روی کاغذ ایران به جمع کشورهای صاحب دموکراسی وارد شد.

کلید واژه ها: مشروطه محمدعلی شاه مظفرالدین شاه


نظر شما :