آخرین بازمانده ۵۳ نفر رفت

با درگذشت انور خامه‌ای، پرونده نسل اول چپ‌گرایان ایرانی بسته شد
۰۲ آذر ۱۳۹۷ | ۲۱:۵۶ کد : ۶۵۱۱ وقایع اتفاقیه
با درگذشت انور خامه‌ای، پرونده نسل اول چپ‌گرایان ایرانی بسته شد
آخرین بازمانده ۵۳ نفر رفت
تاریخ ایرانی: «انور خامه‌ای فرزند شیخ یحیی، ۲۱ ساله، دانشجو، اهل و مقیم تهران فعلا در توقیف احتیاطی متهم است که بر اثر مراوده با دکتر ارانی تحت تاثیر او واقع و به مرام اشتراکی و عضویت آن داخل و سعی بلیغ به تبلیغ دیگران نموده و واسطه خرید کتب کمونیستی و ماشین تحریر برای اعضاء فرقه بوده که تمام مراتب مزبوره را با خط خود در اداره سیاسی اقرار و اعتراف کرده است و خلاصه اقدامات و عملیات او در قسمت ۱۰ گزارش نامبرده از صفحه ۴۱ تا ۴۶ مندرج می‌باشد. هرچند متهم عملیات خود را در محضر مستنطق منکر است لیکن قسمتی از اعترافات خود را پس از بسط تحقیقات تلویحا اقرار و مناسباتی که با دکتر ارانی و سایر متهمین داشته و همچنین طرز جلسات و مباحثه در اطراف اصول مادیات و ماتریالیسم و خواندن کتب کمونیستی و غیره و غیره را اعتراف کرده و ایضا نامه‌هایی که به احسان‌الله طبری نوشته و مرام و عقیده کمونیستی خود را تشریح کرده است تصدیق نموده و علاوه بر مراتب فوق اظهارات اغلب همکاران او از قبیل عبدالصمد کامبخش که گفته است انور خامه‌ای را دکتر تقی ارانی جزء جمعیت محصلین منورالفکر برای فرقه کمونیستی انتخاب و معرفی کرده است و ایضا بیان نموده که مقرر گردیده انور خامه‌ای و مکی‌نژاد و جهانشاهلو بسنجند که از محصلین کدام یک حاضر به دخول فرقه هستند و اقدام نمایند و مامور تبلیغ مشارالیهم بوده‌اند، بعلاوه اوراقی که از کتب کمونیستی ترجمه شده بوده ضمن بازرسی مامورین از منزل وی به دست آمده و در پرونده امر بایگانی است.» 

 

این متن ادعانامه مدعی‌العموم استیناف درباره متهم ردیف ۱۶ پرونده «۵۳ نفر» است که به ادعای آن «برای ترویج مرام اشتراکی و اقدامات علیه امنیت و استقلال کشور شاهنشاهی در تهران تشکیل شد»؛ انور خامه‌ای با این اتهامات به ۶ سال حبس مجرد محکوم شد همراه با ۵۲ نفر دیگر از جمله تقی ارانی، عبدالصمد کامبخش، بزرگ علوی، ایرج اسکندری، مرتضی یزدی، رضا رادمنش، خلیل ملکی، احسان طبری، نورالدین الموتی و… که بعد‌ها رهبران حزب توده از میان این گروه سر برآوردند. 

 

انور خامه‌ای آخرین بازمانده آن گروه ۵۳ نفره بود که صبح ۲۹ آبان ۱۳۹۷ در سن ۱۰۲ سالگی درگذشت و پرونده یاران ارانی مختومه شد. 

 

 

روزگار انور 

 

فرزند شیخ یحیی کاشانی خامه‌ای، روحانی برجسته و از بنیانگذاران جنبش مشروطه که سردبیر روزنامه‌های مجلس و حبل‌المتین و ایران بود در ۲۹ اسفند سال ۱۲۹۵ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۱۳ در دانشکده صنعتی در رشته مهندسی شیمی مشغول تحصیل شد اما با کشف گروه ۵۳ نفر در سال ۱۳۱۶ بازداشت شد و تحصیلاتش ناتمام ماند. به ۶ سال زندان محکوم شد اما در مهر ۱۳۲۰ مشمول قانون عفو عمومی قرار گرفت و از زندان آزاد شد. در سال ۱۳۲۳ عضو حزب توده شد و سردبیر و اداره‌کننده روزنامه رهبر - ارگان این حزب - بود. در سال ۱۳۲۵ به پاریس رفت و در کلاس‌های آزاد دانشگاه سوربن در زمینه‌های جامعه‌شناسی و تاریخ و سیاست شرکت ‌کرد. چنانکه دخترش ملیحه خامه‌ای روایت کرده «در خرداد ماه ۱۳۲۶ که از پاریس به قصد بازگشت به ایران با هواپیمای ایرباس شوروی مسافرت می‌کرد مدت دو هفته در مسکو توقف کرد و با اشخاص سر‌شناسی مانند لاهوتی‌ شاعر معروف ایرانی که در آنجا پناهنده بود ملاقات کرد و دانستنی‌های مهمی را از او درباره وضع زندگی در شوروی به دست آورد. پیرو همین دانستنی‌ها بود که پس از بازگشت به ایران (تیر ۱۳۲۶) به فکر جدا شدن از حزب توده افتاد. در دی‌ماه‌‌‌ همان سال با چند نفر دیگر از رهبران این حزب مانند خلیل ملکی، جلال آل‌احمد و فریدون توللی از این حزب انشعاب کرد و مجله «اندیشه نو» را با هم تاسیس کرده و انتشار دادند. متاسفانه این مجله و فعالیت گروه انشعابیون در بهمن ۱۳۲۷ به دلیل ترور شاه و محدودیت‌هایی که به دنبال داشت متوقف گردید. این محدودیت‌ها تا سال ۱۳۲۹ ادامه داشت. در این دوران پدرم تنها به تدریس ریاضیات و علوم در دبیرستان‌های تهران اشتغال داشت.» 

 

 

انور به روایت دختر

 

ملیحه خامه‌ای در جشن صدمین سالروز تولد پدرش که مجله «بخارا» به مدیریت علی دهباشی برگزار کرد، فراز و فرود زندگی پدرش را اینطور روایت کرد: 

 

با پیدایش جنبش جبهه ملی و نهضت ملی کردن صنعت نفت محدودیت‌ها از بین رفت و فعالیت سیاسی پدرم نیز از نو آغاز شد و با تنی چند از انشعابیون نخست روزنامه «جهان ما» و «حجار» را انتشار می‌داد و سپس «جمعیت رهایی کار و اندیشه» را تاسیس کرد. این روزنامه و جمعیت همراه با آزادیخواهان دیگر با تمام نیرو از نهضت ملی کردن صنعت نفت و مبارزه با استبداد و استعمار کوشش می‌کردند. این دوران فعالیت نیز با کودتای ننگین ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به پایان رسید و پدرم نیز برای بار دیگر بازداشت شد لیکن مدت این زندان کوتاه بود و پس از یک ماه و چند روز او آزاد شد. از این هنگام به بعد او دیگر فعالیت سیاسی نداشت و زندگی خود را صرف نوشتن مقالات در نشریات و تدریس در دبیرستان‌های تهران می‌کرد. 

 

در سال ۱۳۳۹ به دلیل بیماری چندین ساله گوارشی که داشت و پزشکان متخصص تهران به درمان آن نائل نشده بودند طبق توصیه پزشکان دوست خود تصمیم گرفت به اروپا سفر کند ضمناً در نظر داشت که اگر برای این درمان نیاز به اقامت درازی در اروپا باشد به تحصیل در رشته روزنامه‌نگاری بپردازد؛ لذا در ۱۵ فروردین ۱۳۴۰ عازم اروپا گردید. نخست در کلن آلمان به درمان بیماری‌اش در پلی‌کلینیک دانشگاه این شهر پرداخت. متاسفانه درمان قطعی این بیماری میسر نگردید و به درازا انجامید. در نوامبر سال ۱۹۶۱ (آبان‌ماه ۱۳۴۰) پس از پرسش و دانستن اینکه رشته روزنامه‌نگاری در دانشگاه هایدلبرگ وجود دارد به این شهر رفت و پس از گذراندن آزمایش زبان آلمانی که تا حدودی فراگرفته بود به دانشگاه مراجعه کرد تا در رشته روزنامه‌نگاری ثبت‌نام کند. متاسفانه در دبیرخانه دانشگاه به او گفتند که این رشته سابقاً در این دانشگاه وجود داشته، ولی اکنون مدتی است به شهر‌های دیگری منتقل گردیده است. لیکن، چون سِمِسر (ترم) تحصیلی آغاز شده بود به وی پیشنهاد دادند که موقتاً در رشته دیگری که با روزنامه‌نگاری هماهنگی دارد ثبت‌نام کند و در سمسر (ترم) آینده به شهری که رشته روزنامه‌نگاری در آن است برود و این یک سمسر در آنجا به حساب او گذاشته خواهد شد. 

 

در دانشگاه هایدلبرگ در رشته اقتصاد و علوم اجتماعی ثبت‌نام کرد که بعداً در دانشگاه‌های دیگری تا نیل به دکترا ادامه داد. این دوره تحصیلات ۳ سال در دانشگاه‌های هایدلبرگ و هامبورگ و سپس ۵ سال در دانشگاه فریبورگ سوئیس دنبال شد و او موفق به اخذ لیسانس و دکترا در رشته مزبور گردید. همچنین در مدت ۵ سالی که او در دانشگاه فریبورگ مشغول تحصیل بود همزمان در انستیتوی روزنامه‌نگاری این دانشگاه نیز ثبت‌نام کرد و پس از دو سال موفق به گرفتن دیپلم عالی روزنامه‌نگاری با امتیاز در تیر ۱۳۴۸ شد. 

 

اما بیماری گوارشی که عمدتاً به خاطر آن ترک میهن خود را کرده بود مدت‌ها در آلمان به درازا کشید. در یک روز در اثر ضعف بسیار و بی‌خوابی ممتد در کنار خیابان غش کرده و به روی زمین افتاد و عابرین او را به بیمارستان بردند. دلیل این رویداد حالت سکته بود که به او دست داده بود و بر اثر دارو‌هایی بود که دکتری به او داده بوده است. خوشبختانه این بیماری پس از ۴ سال درمان بهبود یافت. 

 

پس از پایان تحصیلات پیشنهادهایی از سوی عباس مسعودی و دیگران برای بازگشت به ایران و کار در روزنامه‌ها به او داده شد، ولی وی به دو جهت از قبول آن‌ها خودداری کرد. نخست آنکه هدفش بود که زمانی در دانشگاه‌های خارج از ایران به تدریس بپردازد و به وضع استخدامی استادان در این دانشگاه‌ها آگاه شود. دلیل دوم که مهم‌تر و اساسی‌تر بود اینکه همزمان با تحصیل و تدوین رساله دکترا فیش‌های بسیاری درباره مارکسیسم و تجدیدنظرطلبی در آن گرد آورده بود و نمی‌خواست از اندیشه نگارش کتابی درباره مارکسیسم و تحول آن خودداری کند و چون احساس می‌کرد که در ایران به منابع بسیاری که در این زمینه به آن نیاز است دست نخواهد یافت توقف چند سال دیگر در خارج را لازم می‌شمرد. از این رو نامه‌هایی به حدود ۲۰ کشور و دانشگاه‌ خارجی نوشت و با توضیح وضع تحصیلاتی و رساله دکترای خود از آن‌ها تقاضای استخدام جهت تدریس در سطح دانشگاه کرد. 

 

در نتیجه از چند کشور مانند تونس، مراکش و کنگو پاسخ‌هایی به وی داده شد و پیشنهادهایی کرده بودند که پس از بررسی آن‌ها او پیشنهاد دانشگاه لووانیوم کنگو (کینشاسا) را پذیرفت. مدت دو سال در این دانشگاه در رشته‌های اقتصاد ریاضی و اقتصاد کلان و آمار تدریس ‌کرد و سپس از این دانشگاه استعفا داد و برای یافتن کاری در دانشگاه‌های اروپا به سوئیس و فرانسه بازگشت و حدود یک سال در این دو کشور و انگلستان در جستجوی محل تدریس دانشگاهی پرسه زد ولی نتیجه‌ای نداشت. همچنین در این فاصله برای تکمیل آگاهی‌های خود از زبان انگلیسی و به ویژه تلفظ درست واژه‌های آن استفاده می‌کرد. سرانجام دوستی که در دانشگاه مانکتن کانادا تدریس می‌کرد به او پیشنهاد کرد که در یکی از کالج‌های وابسته به این دانشگاه محل تدریسی وجود دارد که اگر او سریعاً تقاضا کند موفق به اشغال آن خواهد شد. 

 

وی فوراً نامه‌ای با سوابق تحصیلی و تز دکترای خود برای آن دانشگاه فرستاد که مورد قبول واقع گردید و مدت دو سال در این دانشگاه تدریس می‌کرد. (در رشته‌های اقتصاد خرد و کلان و اقتصاد ریاضی و تاریخ عقاید اقتصادی) در این فاصله با کوشش فراوان کار پژوهش و نگارش کتاب «تجدیدنظرطلبی از مارکس تا مائو» را به پایان رساند و در اردیبهشت ۱۳۵۳ به پاریس آمد و در آنجا قراردادی برای چاپ این کتاب بست و سپس بعد از ۱۴ سال به میهن خویش بازگشت. 

 

در ایران تقاضای تدریس در دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران را کرد که چون حکم استادیاری در این دانشگاه برای او صادر شده بود و چون او خود را به استناد مشاغل پروفسوری در دانشگاه لووانیوم و استاد وابسته در دانشگاه مانکتن حداقل شایسته دانشیاری می‌دانست از قبول آن خودداری کرد. سپس در پژوهشگاه علوم انسانی وابسته به وزارت علوم با رتبه ۱ دانشیاری به کار پرداخت. وی در سال ۱۳۶۰ با رتبه ۴ دانشیاری تقاضای بازنشستگی کرد و از آن تاریخ بازنشسته وزارت علوم شد و کتاب و مقاله نوشت و کار او نویسندگی و پژوهش شد. 

 

انور خامه‌ای در ۵ خرداد ۱۳۵۶ با فاطمه ملاحسینی ازدواج کرد و ثمره آن تنها یک فرزند دختر به نام ملیحه است که در ۱۸ اسفند ۱۳۵۶ به دنیا آمد. خامه‌ای در سال‌های پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ بار‌ها به خارج مسافرت کرد که هر کدام یکی دو ماه به درازا می‌انجامید و در اتریش و سوئد و آلمان و کانادا سخنرانی‌هایی ایراد کرد و مهم‌ترین این سفر‌ها در سال ۱۳۶۹ به انگلستان بود که به دلیل گردآوری اسناد و مدارک لازم برای پژوهشی درباره تاریخ معاصر ایران انجام گرفت. در این مسافرت همسر و دختر همراهش بودند که تا تیر ۱۳۷۰ به درازا انجامید؛ در ۲۰ آذرماه ۱۳۸۱ همسرش را از دست داد که شوکی که به او وارد آمد باعث ناهماهنگی در اعضا شد. از آن به بعد دیگر حوصله کار کردن و نوشتن نداشت و بسیار کم چیزی نوشت و بیشتر با او مصاحبه کرده‌اند. 

 

 

از حلقه ارانی تا انشعاب از توده

 

هرمز همایون‌پور در شب انور خامه‌ای (از شب‌های بخارا) که ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ برگزار شد، زندگی اجتماعی او را اینگونه تقسیم‌بندی کرد: 

 

۱- جوانی (در واقع نوجوانی) که در دهه ۱۳۱۰ با شرکت در جلسات دکتر تقی ارانی آغاز می‌شود و در سال ۱۳۱۶ همراه با دیگر شرکت‌کنندگان به زندان رضاشاهی می‌کشد (همان گروه معروف به ۵۳ نفر). 

 

۲- دوره فعالیت اکتیو سیاسی. با تشکیل حزب توده در ایران بعد از شهریور ۱۳۲۰، انور خامه‌ای نیز مثل اکثریت آن ۵۳ نفر مشتاقانه به آن حزب می‌پیوندد به امید ساختن ایرانی آزاد و آباد! اما این عضویت چند سالی بیشتر دوام نمی‌آورد، چون با روشن شدن تبعیت و تابعیت مطلق بنیانگذاران حزب از اتحاد شوروی و بی‌نتیجه ماندن تلاش‌های صادقانه گروه موسوم به اصلاح‌طلبان برای به راه آوردن رهبری حزب، خامه‌ای همراه با جمعی از آن اصلاح‌طلبان انشعاب می‌کنند. معروف است که مرحوم خلیل ملکی رهبر انشعابیون بوده و از همین رو آماج حملات سخت و کینه‌جویانۀ رادیو مسکو قرار می‌گیرد. اما در واقع پیشنهاد انشعاب از انور خامه‌ای بود و او چند تن دیگر – از جمله مرحوم جلال آل‌احمد – ملکی را که اکراه داشته به انشعاب تشویق می‌کنند. 

 

با این حال، پس از انشعاب، راه خامه‌ای و ملکی ضمن احترام متقابل، یکی نمی‌شود. خامه‌ای هنوز به شوروی و لنینیسم – و تا حدودی استالینیسم – اعتقاد داشت. بنابراین همراه با جماعتی از همفکران – از جمله میرحسین سرشار – گروهی تشکیل می‌دهد با روزنامه‌ای تندرو و افراطی به نام «حجار» که هم به حزب توده می‌پرید و هم به نیروی سوم! بگذریم که بعد‌ها اکثریت انحصاری آن گروه به ملکی و نیروی سوم نزدیک شدند یا رسما به آن پیوستند. 

 

۳- دوران پختگی. از بعد از ۲۸ مرداد، به گفته‌ای، دوران پختگی انور خامه‌ای فرا می‌رسد. او فعالیت مستقیم سیاسی را کنار می‌گذارد (خام بودم، پخته شدم، سوختم!) معتدل می‌شود و به روزنامه‌نگاری روی می‌آورد، مدتی سردبیری مجله اطلاعات هفتگی را برعهده می‌گیرد. پس از آن برای ادامه تحصیل به اروپا می‌رود و از فرانسه درجه دکترا می‌گیرد. تاثیر سفر اروپا و مشاهده آرامش و دموکراسی و نظام تامین اجتماعی و دولت رفاه آن خطه آشکارا بر اندیشه و تفکر خامه‌ای تاثیر می‌گذارد. 

 

۴- دوره استادی و تدریس. بعد برای تدریس به کشور‌های افریقایی، از جمله کنگو دعوت می‌شود و چند سال در دانشگاه‌های آن خطه به تدریس اقتصاد و علوم اجتماعی می‌پردازد. مشاهده فقر و عقب‌ماندگی عمیق و بدبختی سیاهان آفریقا مرحله‌ای دیگر است که بر تجربیات دکتر خامه‌ای می‌افزاید و او را هرچه بیشتر آگاه و پخته می‌کند. کتابی که درباره کنگو نوشته و از سوی کتابسرا منتشر شده حاصل اقامت او در آن کشور است. 

 

۵- تحقیق و تالیف. خامه‌ای پس از انقلاب به ایران باز می‌گردد و در ‌‌‌نهایت پختگی به تالیف و نوشتن خاطرات خود می‌پردازد. 

 

اما حیات خامه‌ای با بسیاری دیگر از آن روشنفکران و فعالان اجتماعی سرخورده تضادی بارز دارد. اول، خاطرات و آگاهی سودمند – و‌ گاه منحصربه‌فرد - خود را نوشته و منتشر کرده است، که چراغ راه و راهنمای نسل‌های بعدی است. دوم، در حیات اجتماعی طولانی خود، چه با افکار او موافق باشیم یا مخالف، همیشه با اخلاق و شرافت رفتاری گذران کرده، نعمتی بزرگ و کمیاب در ایران و کشور‌های جهان سوم! سوم رفتار و گفتاری که از فساد، زدوبند، دزدی و سوء‌استفاده بری بوده است؛ بلایایی که احتمالاً علت اصلی عقب‌ماندگی این جوامع است. چهارم و احتمالاً مهم‌ترین کارنامه تالیفاتی اوست که راهگشا و ماندنی و عمدتا منحصر‌به‌فرد است. 

 

 

آن دو مقاله

 

ابراهیم گلستان، نویسنده برجسته معاصر هم در پیامی برای شب انور خامه‌ای نوشت: «تردید ما را دو مقاله در هفته‌نامه مردم برای روشنفکران که در تشریح کمونیسم و مارکسیسم و لنینی بود از ما زدود. این مقاله را انور خامه نوشته بود. و همین ربط خامه‌ای با اندیشه‌های لنینی بود که ما را راند به سوی حزب توده و درخواست عضویت آن را کردیم… من ناگهان در هفته‌نامه مردم دو مقاله خواندم که آرام و کنجکاو و روشنگر بود و به دل می‌نشست، در مغز جا می‌گرفت. این دو مقاله مسلسل زیر امضاء انور خامه بود. امیدوار شدم به حرف‌هایی که از حزب توده دربیاید و می‌خورد و جور در می‌آید با متن و با نحوه بیان آنچه در آن کتاب‌ها خوانده بودم، تکلیف جا گرفتن ما در یک حرکت اجتماعی سنجیده مشخص شد. «این‌ها در این میان انگار گاهی درست هم می‌گویند. فقط قمپز در نمی‌کنند.» از‌‌‌ همان اول صف‌بندی ما برای خودمان روشن شد…» 

 

 

چرا از حزب توده جدا شدیم؟

 

انور خامه‌ای در گفت‌وگویی با «تاریخ ایرانی» (۱۸ فروردین ۹۲) درباره رابطه خود با حزب توده گفته بود: «در ابتدا همۀ ۵۳ نفر، با وجود تمامی اختلافاتی که می‌انمان بروز کرده بود و دسته دسته شده بودیم، همگی حزب توده را قبول داشتیم و از آن پشتیبانی می‌کردیم. دلیلش هم مشخص است. چون آن موقع ما به جایی نرسیده بودیم که به دستگاه شوروی و حزب کمونیست بدگمان باشیم چه برسد به اینکه از آن انتقاد و انکارش کنیم. همگی پشتیبانی می‌کردیم منتهی انتقاداتی هم داشتیم، مثلا اگر [نصرت‌الله] اعزازی چیزی گفته بود که به آن انتقاد داشتند می‌گفتند این با شوروی و سوسیالیسم منافات دارد و امثالهم. این مربوط به سال‌های ابتدایی تشکیل حزب توده است. هنوز بعضی‌هایمان در زندان بودیم و یک عده همچون ایرج اسکندری بیرون رفته و حزب توده را تشکیل داده بودند. ما هم حزب توده را قبول کردیم و گفتیم عضو هستیم. اما بعد که آمدیم بیرون به تدریج با چیزهایی مواجه شدیم که در زندان به ما نگفته بودند. در زندان گفته بودند دستوری از سوی حزب کمونیست شوروی صادر شده که بر اساس آن حزبی مردمی با مرام دموکراسی و طرفداری از مشروطیت و قانون اساسی درست شود و بعد از جذب توده مردم و آشنا کردنشان با سیستم حزبی و کشمکش سیاسی، سعی شود که اتحادیه‌های کارگری تقویت شوند و فکر کنیم که چگونه جنبۀ مارکسیستی هم داشته باشد. بعد‌ها کشمکش ایجاد شد و انشعاب پیدا شد که آن حرف‌ها از بین رفت.» 

 

وی افزود: «من و مرحوم خلیل ملکی و انشعابیون، کارمان از کار حزب توده جدا شده بود و با اعضای حزب کارمان به زدوخورد هم کشیده بود. همین‌طور نسبت به شوروی؛ ما در نوشته‌هایمان در حقیقت شوروی را افشا کرده بودیم. همین هم باعث شده بود که حزب توده ما را ضد شوروی و ضد کمونیسم خطاب کند. مساله استالین معلوم بود. او واقعا آدم ناجوری بود. نه با آموزه‌های مارکس جور درمی‌آمد نه با لنین نه با تروتسکی و نه با هیچ کمونیست دیگر... یک آدم خودخواه و دیکتاتورمنش بود.» 

 

 

کارنامه انور

 

از انور خامه‌ای کتاب‌های زیادی به جای مانده که به ترتیب سال انتشار از این قرارند: 

 

۱- دیالکتیک طبیعت و تاریخ، سال ۱۳۲۶

۲- فلسفه برای همه، ۱۳۳۱

۳- تجدیدنظرطلبی از مارکس تا مائو، به زبان فرانسه، چاپ پاریس (۱۹۷۶) 

۴- تجدیدنظرطلبی از مارکس تا مائو، به زبان فارسی، ۱۳۵۶

۵- پنجاه و سه نفر، جلد اول خاطرات سیاسی، ۱۳۶۲

۶- فرصت بزرگ از دست رفته، جلد دوم، ۱۳۶۲

۷- از انشعاب تا کودتا، جلد سوم، ۱۳۶۳

۸- خاطرات کنگو، ۱۳۶۴

۹- پیوند گسستن از مسکو، ۲ جلد، ترجمه از انگلیسی، نویسنده آرکادی شوچنکو، پائیز ۱۳۶۴

۱۰- چهار چهره، نیمایوشیج، صادق هدایت، عبدالحسین نوشین، ذبیح بهروز، ۱۳۶۸

۱۱- پاسخ به مدعی، ۱۳۶۸

۱۲- ازخودبیگانگی و پراکسیس، ۱۳۶۹

۱۳- اقتصاد بدون نفت، ۱۳۶۹

۱۴- خاطرات سیاسی (سه جلد در یک جلد)، ۱۳۷۲

۱۵- فروپاشی شوروی، ۱۳۷۵

۱۶- فرهنگ سیاست و تحول اجتماعی (گزیده مقالات)، ۱۳۷۸

۱۷- محنت‌آباد (مجموعه داستان) ۱۳۷۹

۱۸- شاه‌کشی در ایران و جهان (جامعه‌شناسی و تاریخ تروریسم) ۱۳۸۱

۱۹- خاطرات روزنامه‌نگار، ۱۳۸۱

۲۰- سال‌های پر آشوب، ۱۳۷۸

 

لیست نشریاتی که در آن‌ها کار کرده یا مقاله داشته است: 

 

روزنامه‌های مردم، رهبر، جهان ما، حجار، اطلاعات، کیهان، مجلات فردوسی، علم و زندگی، نبرد زندگی، اندیشه نو، اطلاعات ماهانه، گزارش، جامعه سالم، آدینه، دنیای سخن، اندیشه جامعه، نگین، خواندنی‌ها، ایران فردا، حافظ، چشم‌انداز ایران، کِلک و بخارا. او ۳ سال سردبیری مجله اطلاعات هفتگی را بر عهده داشت.

کلید واژه ها: انور خامه ای گروه 53 نفر


نظر شما :