رضایی: بعد از فتح خرمشهر نباید وارد عراق می‌شدیم/ هاشمی: امام دستور دادند

۰۶ مهر ۱۳۹۵ | ۰۰:۳۷ کد : ۵۶۰۸ دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: در پی برداشتهایی که از اظهارات محسن رضایی، به مناسبت هفته دفاع مقدس شده، روابط عمومی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام اطلاعیه‌ای صادر کرد که در آن آمده است: «دکتر رضایی با اصرار بسیاری از رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس، احساس وظیفه کرده و پس از سال‌ها به بازگویی تاریخ شفاهی جنگ پرداخته‌اند. برخی، «وقفه شش ماهه» در جنگ پس از آزادی خرمشهر و اتمام حجت با دشمن را به «توقف در جنگ» و «عدم ورود به خاک عراق» تفسیر کرده‌اند، در حالیکه نظر دکتر رضایی که در مصاحبه مطرح شده این است که: اگر یک وقفه شش ماهه در جنگ می‌دادیم و بعد از عدم پذیرش شرایط ایران از سوی عراق (که قطعا عراق تمکین نمی‌کرد) وارد خاک عراق می‌شدیم بهتر بود. بدیهی است هر برداشت و تفسیری غیر از این، نادرست می‌باشد.»

 

توضیح دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره خاطراتی است که فرمانده اسبق سپاه پاسداران د‌‌‌ر برنامه «تیتر امشب» د‌‌‌ر شبکه خبر نقل کرده بود که خبرگزاری فارس آن را اینطور منتشر کرده است:

 

د‌‌‌ر د‌‌‌فاع مقد‌‌‌س بعد‌‌‌ از آزاد‌‌‌ی خرمشهر می‌توانستیم وقفه شش، هفت ماهه بد‌‌‌هیم و وارد‌‌‌ خاک عراق نشویم. اعلام هم می‌کرد‌‌‌یم که اگر د‌‌‌ولت عراق خواسته‌های ما را عمل نکند‌‌‌ ما وارد‌‌‌ عراق می‌شویم. حتما او به ما پاسخ نمی‌د‌‌‌اد‌‌‌. اما خود‌‌‌ ما بد‌‌‌ون اینکه چنین سند‌‌‌ تاریخی ایجاد‌‌‌ کنیم، سرمان را اند‌‌‌اختیم پایین و از مرز عبور کرد‌‌‌یم. شاید‌‌‌ از بی‌تجربه بود‌‌‌ن ما بود‌‌‌. اگر د‌‌‌وباره آن فرصت تکرار می‌شد‌‌‌ حتما د‌‌‌ر سر مرز جنگ را متوقف می‌کرد‌‌‌یم و خواسته‌های خود‌‌‌مان را د‌‌‌ر مورد‌‌‌ قرارد‌‌‌اد‌‌‌ الجزایر و خساراتمان مطرح می‌کرد‌‌‌یم. این شاید‌‌‌ تاثیری از نظر عملی ند‌‌‌اشت اما از نظر سیاسی و سند‌‌‌ی به د‌‌‌رد‌‌‌ امروز ما می‌خورد‌‌‌. یا د‌‌‌ر بحث‌های فرماند‌‌‌هان و د‌‌‌وستان سیاسی شاید‌‌‌ بهتر می‌توانستیم یکد‌‌‌یگر را قانع کنیم.

 

بعد‌‌‌ از شکست د‌‌‌ر عملیات رمضان نقد‌‌‌ ما شروع می‌شود‌‌‌. آن موقع اختلاف بین ما افتاد‌‌‌؛ ما فرماند‌‌‌هان می‌خواستیم تا سقوط صد‌‌‌ام جنگ را طراحی کنیم و لازم بود‌‌‌ که همه کشور وارد‌‌‌ بشود‌‌‌. اما آقای هاشمی معتقد‌‌‌ بود‌‌‌ که اگر ما یک عملیات موفق انجام بد‌‌‌هیم آبرومند‌‌‌انه جنگ تمام می‌شود‌‌‌. د‌‌‌ر این بحث نمی‌توانستیم ایشان را قانع کنیم، ایشان هم نمی‌توانست ما را قانع کند‌‌‌. هر د‌‌‌و برای خود‌‌‌مان استد‌‌‌لال‌های محکمی د‌‌‌اشتیم.

 

 حضرت امام معتقد‌‌‌ بود‌‌‌ تا سقوط صد‌‌‌ام بجنگیم. وقتی بین ما اختلاف پیش می‌آمد‌‌‌ امام می‌گفت از شورای عالی د‌‌‌فاع تبعیت کنید‌‌‌. آقای هاشمی تصمیماتشان را با نظر مقام معظم رهبری هماهنگ می‌کرد‌‌‌ند‌‌‌ و بعد‌‌‌ می‌آمد‌‌‌ند‌‌‌ به ما می‌گفتند‌‌‌ که تصمیم این شد‌‌‌. البته عرض کرد‌‌‌م تا قبل از عملیات خیبر خود‌‌‌ مقام معظم رهبری یک سال فرماند‌‌‌هی را بر عهد‌‌‌ه د‌‌‌اشت. قبل از ایشان من و براد‌‌‌رمان صیاد‌‌‌ جنگ را اد‌‌‌اره می‌کرد‌‌‌یم. از والفجر مقد‌‌‌ماتی به این طرف آقای هاشمی و مقام معظم رهبری فرماند‌‌‌هی می‌کرد‌‌‌ند‌‌‌. هیچ کسی حق وتو ند‌‌‌اشت. معمولا اقناعی بود‌‌‌ اگر هم اقناعی نبود‌‌‌، ما تبعیت می‌کرد‌‌‌یم. مثلا ما اختلاف نظر پید‌‌‌ا کرد‌‌‌یم. نقد‌‌‌ هم د‌‌‌اشتیم. اما آن چیزی که عمل کرد‌‌‌یم به نظر خود‌‌‌مان عمل نکرد‌‌‌یم، چون ما اصلا امکانات کل کشور را ند‌‌‌اشتیم. امام می‌فرمود‌‌‌ از آقایان تبعیت کنید‌‌‌، نظرمان را به امام می‌گفتیم. وقتی می‌د‌‌‌ید‌‌‌یم نمی‌شد‌‌‌، حرفمان را کنار می‌گذاشتیم و به نظر مسوولان کشور عمل کرد‌‌‌یم.

 

ما د‌‌‌ر صحنه جنگ د‌‌‌و حوزه فعالیت د‌‌‌اشتیم. یکی میز د‌‌‌یپلماسی بود‌‌‌ که اول جنگ تا آخر جنگ شرایط امام تغییر نکرد‌‌‌. آقای ولایتی که زحمت مذاکرات را با تیم خبره‌شان د‌‌‌اشتند‌‌‌ هیچگاه شرایط میز مذاکره را تغییر ند‌‌‌اد‌‌‌ند‌‌‌. امام تا آخر بر حرف خود‌‌‌ ماند‌‌‌. نیروها باید‌‌‌ برگرد‌‌‌ند‌‌‌ به مرزهای بین‌الملل. صد‌‌‌ام باید‌‌‌ محاکمه بشود‌‌‌ و غرامت باید‌‌‌ پرد‌‌‌اخت بشود‌‌‌. آنچه د‌‌‌ر میز مذاکره بود‌‌‌، تغییر نکرد‌‌‌. اما د‌‌‌ر بیرون از این میز از آزاد‌‌‌سازی سرزمین‌هایمان می‌گفتیم تا سقوط صد‌‌‌ام یا حتی اینکه راه قد‌‌‌س از کربلا می‌گذرد‌‌‌. بعضی‌ها د‌‌‌ر تطبیق این د‌‌‌و نمی‌توانند‌‌‌ خوب عمل کنند‌‌‌ و لذا د‌‌‌ر پذیرش ٥٩٨ گرفتار می‌شوند‌‌‌. امام د‌‌‌ر صحنه نبرد‌‌‌ می‌گفت تا سقوط صد‌‌‌ام ولی د‌‌‌ر میز مذاکره سقوط صد‌‌‌ام شرط نبود‌‌‌. بعضی‌ها د‌‌‌ر تحلیل جنگ به میز مذاکره تکیه می‌کنند‌‌‌ بعضی‌ها به صحبت‌های حضرت امام د‌‌‌ر صحنه نبرد‌‌‌. این‌ها مکمل هم هستند‌‌‌ چرا که اگر حد‌‌‌اقل شرایط ما د‌‌‌ر میز مذاکره را نمی‌پذیرفتند‌‌‌، ما تا قد‌‌‌س پیش می‌رفتیم.

 

سیاسیون می‌گفتند‌‌‌ اگر تمام کشور د‌‌‌ر جنگ شرکت کنند‌‌‌ زند‌‌‌گی مرد‌‌‌م چطور می‌شود‌‌‌؟ ما باید‌‌‌ هم جنگ را اد‌‌‌اره کنیم و هم زند‌‌‌گی مرد‌‌‌م را. ما می‌گفتیم که اگر می‌خواهیم د‌‌‌ر جنگ زود‌‌‌تر پیروز شویم و کار را زود‌‌‌تر انجام د‌‌‌اد‌‌‌ه و موفقیت‌مان را کامل کنیم، راهی غیر از این ند‌‌‌اریم و فوقش باید‌‌‌ مرد‌‌‌م مد‌‌‌تی ریاضت بکشند‌‌‌ و الا هم جنگ طول خواهد‌‌‌ کشید‌‌‌ و هم پیروزی بزرگی به د‌‌‌ست نخواهد‌‌‌ آمد‌‌‌. این یکی از اختلافات ما با سیاسیون بود‌‌‌. پس اگر ما می‌خواستیم آن حمله نهایی را انجام د‌‌‌هیم شد‌‌‌نی بود‌‌‌ ولی کار ساد‌‌‌ه‌ای نبود‌‌‌. مشکل د‌‌‌ومی که د‌‌‌اشتیم این بود‌‌‌ که ما می‌گفتیم صد‌‌‌ام باید‌‌‌ سقوط کند‌‌‌، از ما سوال می‌شود‌‌‌ که تا کجا می‌خواهید‌‌‌ پیشروی کنید‌‌‌؟ ما می‌گفتیم باید‌‌‌ تا بغد‌‌‌اد‌‌‌ پیش برویم. می‌گفتند‌‌‌ اگر تا بغد‌‌‌اد‌‌‌ پیش بروید‌‌‌ د‌‌‌ر نزد‌‌‌یکی بغد‌‌‌اد‌‌‌، امریکایی‌ها د‌‌‌خالت کرد‌‌‌ه و از بمب اتم استفاد‌‌‌ه خواهند‌‌‌ کرد‌‌‌.

 

د‌‌‌ر یک مقطعی از جنگ امریکایی‌ها احساس کرد‌‌‌ند‌‌‌ ایران احتمالا صد‌‌‌ام را شکست خواهد‌‌‌ د‌‌‌اد‌‌‌، لذا بد‌‌‌ون اینکه به صد‌‌‌ام بگویند‌‌‌ و به د‌‌‌وستان خود‌‌‌شان اطلاع د‌‌‌هند‌‌‌، ریگان، مک‌فارلین را به ایران فرستاد‌‌‌ و د‌‌‌ر حقیقت به د‌‌‌نبال این بود‌‌‌ که از طریق او یک نوع رابطه‌ای را با ما برقرار کند‌‌‌ که اگر د‌‌‌ر این تغییر و تحولات صد‌‌‌ام سقوط کرد‌‌‌، از د‌‌‌ر د‌‌‌یگری یعنی ایران بتوانند‌‌‌ وارد‌‌‌ اد‌‌‌اره منطقه شوند‌‌‌. خب این اتفاقات از طریق مشاور آقای میرحسین موسوی یعنی آقای کنگرلو صورت می‌گرفت، من زمانی متوجه شد‌‌‌م که بد‌‌‌ون اینکه ما مطلع شویم، پشت صحنه جنگ کارهایی د‌‌‌ر حال انجام است. من با ترفند‌‌‌ی یکی از د‌‌‌وستان خود‌‌‌مان را فرستاد‌‌‌م و اد‌‌‌اره این کار را بر عهد‌‌‌ه گرفتیم تا آن ‌چیزی که پشت صحنه و پنهان د‌‌‌ارد‌‌‌ صورت می‌گیرد‌‌‌، خارج از اد‌‌‌اره و صحنه جنگ نباشد‌‌‌. لذا به جای اینکه خواسته‌های ساد‌‌‌ه‌ای را به طرف امریکایی اعلام بکنند‌‌‌، من یک لیستی د‌‌‌اد‌‌‌م از توپ‌های ١٥٥ میلیمتری که بسیار برای ما د‌‌‌قیق می‌توانست بزند‌‌‌ و وقتی امریکایی‌ها این لیست را د‌‌‌ید‌‌‌ه بود‌‌‌ند‌‌‌، زیر بار نرفتند‌‌‌. شاید‌‌‌ فهمید‌‌‌ند‌‌‌ که اگر این توپ‌ها د‌‌‌ست ما بیفتد‌‌‌ ممکن است سرنوشت جنگ را عوض کنیم، زیر بار نرفته و با یک کیک و انجیل و مقد‌‌‌اری قطعات ضد‌‌‌ هوایی مک‌فارلین را فرستاد‌‌‌ه بود‌‌‌ند‌‌‌ د‌‌‌ر فرود‌‌‌گاه و چون خواسته‌هایی که ما از آن‌ها د‌‌‌اشتیم را نیاورد‌‌‌ه بود‌‌‌ند‌‌‌ و از طرف د‌‌‌یگر از سوی د‌‌‌فتر آقای منتظری، مطلبی د‌‌‌ر نشریه‌ای د‌‌‌ر لبنان به نام الشراع گفته شد‌‌‌ه بود‌‌‌، حضرت امام به آقای هاشمی فرمود‌‌‌ه بود‌‌‌ند‌‌‌ که بروید‌‌‌ و این قضیه را سریع افشا کنید‌‌‌ و به آنان بگویید‌‌‌ برگرد‌‌‌ند‌‌‌.

 

 

اگر جنگ ۲۰ سال هم طول می‌کشید، می‌ایستادیم

 

رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در تحلیلی مکتوب از هشت سال دفاع مقدس تاکید کرد که واقعاً جنگ اگر ۲۰ سال هم طول می‌کشید، به قول امام راحل می‌ایستادیم.

 

به گزارش خبرگزاری ایسنا، متن کامل تحلیل مکتوب آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به این شرح است: ۶۳۶ مورد تجاوزات مرزی، حفر ۵۰ حلقه چاه نفت غیرمجاز در نوار مرزی، حمایت از گروه‌های خرابکار، حمایت از کودتای نوژه، اعزام خرابکار به ایران و انفجار در مراکز جمعیتی و اقتصادی، تکرار ادعاهای امارات درباره جزایر سه‌گانه، حمله هوایی به گمرک بهرام‌آباد در تاریخ ۱۳/۱/ ۵۸، هجوم به خسروآباد در تاریخ ۱۴/۱/ ۵۸، اعلام برژینسکی مشاور امنیت آمریکا مبنی بر اینکه هیچ تضاد اصولی با عراق ندارند، پیشنهاد تأمین امنیت مرزهای دو کشور با عنوان طرح سیمرغ از سوی ایران و ردّ این طرح از سوی عراق، حمله هوایی به پاوه در خرداد ۵۸، ملاقات وزیر خارجه ایران با صدام در هاوانا، تأکید صدام بر حمایت از اقلیت‌های قومی ایران در ۷ فروردین ۵۹، اعلام آمادگی برای جنگ با ایران در تاریخ ۱۲/۱/ ۵۹، تأکید بر حاکمیت عراق بر خوزستان در تاریخ ۴/۲/ ۵۹، سیزده حمله هوایی به مراکز نفتی، تحویل یادداشت رسمی عراق به کاردار ایران و مطالبه سرزمین‌های مورد ادعا در تاریخ ۱۳۵۹/۶/۱۶، سخنان صدام در اجتماع وزرای خارجه عرب در خصوص بازپس‌گیری سرزمین‌های عراقی در تاریخ ۱۳۵۹/۶/۲، نامه عراق به سران هشت سازمان بین‌المللی و ادعای ارضی نسبت به ایران در تاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۳ و سرانجام لغو یک‌طرفه پیمان الجزایر در تاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۶ زمینه‌سازی‌های رژیم منحوس بعث عراق برای شروع یک اتفاق شوم تاریخی در جغرافیای استراتژیک خاورمیانه بود که ۸ سال تمام توانایی‌های بالقوه و بالفعل دو ملت مسلمان منطقه را صرف خواسته‌های نامشروع دشمنان اسلام کرد.

 

اگرچه غرور کاذب، غفلت از تحرکات مرزی همسایه بد قلق غربی و مهمتر از آن ضعف دیپلماسی دستگاه اجرایی کشور در آن سال‌ها، بر آتش مطامع حزب بعث می‌دمید، اما اسناد و مدارک نقش سردمداران بلوک شرق و غرب آن روزگار و حکومت‌های مرتجع منطقه برای آغاز جنگ تحمیلی را انکارناپذیر نشان می‌دهد. جنگی که صف‌بندی نیروهای درگیر آن در تاریخ جنگ‌های دنیا بی‌نظیر است.

 

یک سوی آن یک کشور تنها، با یک دگرگونی ساختاری تازه در بعد حکومتی، درگیری‌های سیاسی و قومیتی، تحریم‌های کمرشکن و مهمتر از آن با ارتشی در حال تصفیه و منقطع از منابع لجستیک و بسیج و سپاهی که هنوز شکل یک نیروی سازمان‌یافته نظامی را نگرفته بودند و در سوی دیگر آن کشوری قدرتمند و مورد حمایت شرق، غرب و ارتجاع و با ارتشی بسیار مجهز و مستعد قرار داشت و در این میان، خطر تجزیه، تمامیت ارضی کشور را در دو بُعد داخلی و خارجی به شدت تهدید می‌کرد.

 

تجاوز عراق شروع شد و ارتش بعث با جنایات غیرقابل وصف به پیشروی راهپیمایی‌گونه خویش در مناطق اشغال شده ایران اسلامی ادامه می‌داد و مسئول مربوطه در داخل اولاً هرگونه ندای دلسوزانه را دخالت در امور خویش می‌خواند و ثانیاً به دشمنی که آمده بود تا ظرف یک هفته همه ایران را تسخیر نماید، زمین می‌داد و به اصطلاح زمان می‌گرفت!!

 

شهرهای ایران در طول مرزهای آبی و خاکی جنوب، غرب و شمال غرب یکی پس از دیگری اشغال می‌شد و حتی خرمشهر پس از ۳۲ روز مقاومت جانانه مردمی سقوط کرد و دشمن تا پشت دروازه‌های آبادان، اهواز، اندیمشک، دزفول، کرمانشاه و مریوان آمد و بنی‌صدر که علاوه بر امور اجرایی، جانشینی فرماندهی کل قوا را در دست داشت، با بخل سیاسی، اولاً گزارش‌های دلبخواه به امام و مردم می‌داد و ثانیاً در دادن امکانات محدود نظامی به سپاه پاسداران و نیروهای مردمی دریغ می‌کرد.

 

به یاد دارم که در یکی از پرمخاطره‌ترین سفرها به آبادان، در زمان محاصره، یکی از فرماندهان سپاه با حالتی بغض‌کرده از عدم شلیک گلوله‌های توپ توسط ارتش گله کرد و وقتی علت را از فرماندهان ارتش حاضر در آبادان پرسیدم، دستور اکید سرفرماندهی ارتش مبنی بر منع شلیک را بهانه آوردند. موضوع را با امام مطرح کردم و وقتی امام از بنی‌صدر پرسیدند، در جواب گفت: «اولاً از این نوع گلوله‌ها خیلی محدود داریم و ثانیاً قیمت هر گلوله فلان مبلغ است.»

 

در همان ایام در آستانه یک سفر در فرودگاه تهران، یکی از فرماندهان ارتش با ترس و دلهره فراوان خود را به آیت‌الله خامنه‌ای رساند و گفت: نه تنها قیمت این گلوله‌ها زیاد نیست، بلکه در زرادخانه‌ها و حتی در مناطق جنگی از این گلوله‌ها فراوان داریم.

 

موضوع طی یک یادداشت کوتاه جهت پیگیری توسط آیت‌الله خامنه‌ای که آن روزها نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند، به اطلاع امام رسید و پس از آن بود که با شلیک مستمر آن نوع گلوله‌ها، جلوی پیشروی ارتش بعث گرفته شد.

 

به هر حال با حرکت انقلابی مجلس شورای اسلامی در تصویب طرح عدم کفایت سیاسی رئیس‌جمهور وقت و کنار رفتن اختلافات القایی سپاه و ارتش، شاهد تحرکات بسیار مثبت در جبهه ایران بودیم که آغاز آن عملیات دارخوین و سپس عملیات ثامن‌الائمه و سپس عملیات‌های بیت‌المقدس و فتح بستان و عملیات فتح‌المبین و پس از آن عملیات بیت‌المقدس و بازپس‌گیری خرمشهر بود و پس از دو عملیات ناقص به نام رمضان و والفجر مقدماتی، جبهه دچار رکود شد و با صدور حکم فرماندهی امام برای اینجانب دو عملیات خیبر و بدر در جزایر مجنون و شرق دجله شروع شد.

 

در این دوره شاهد فعالیت چشمگیر میانجی‌ها برای رهایی صدام از مخمصه بودیم، اما در گفت‌وگوها هیچ ضمانتی برای جلوگیری از تکرار شرارت‌های صدام نمی‌دادند. میانجی‌ها که اکثراً کشورهای عرب منطقه بودند، وقتی منطق و استدلال قوی ایران را در مورد خروج کامل ارتش عراق از خاک ایران و محاکمه متجاوز و پرداخت غرامت در مذاکرات دیدند، با کمک بوق تبلیغاتی غرب و با هدف تضعیف روحیه مقاومت و دفاع مردم ایران، اقدام به انتشار شایعات بی‌اساس می‌کردند که یکی از خبیث‌ترین شایعات آنان پیشنهاد غرامت‌ها پس از فتح خرمشهر بود.

 

شایعه‌ای که با همه بی‌اساس بودنش، در افواه افتاد و هنوز هم می‌بینیم کسانی که در علقه آنان به انقلاب و ایران شکی نیست، به آن دامن می‌زنند و نیز شانتاژهای کم‌سابقه با ادعای جنگ‌طلب بودن ایران مظلوم ورد زبان‌هایشان بود.

 

ارتش بعث پس از ناامیدی سردمدارانش در رهایی از تنگنای سیاسی و نظامی، با سبوعیت خاص اقدام به بمباران شهرها و مناطق غیرنظامی و حتی به‌کارگیری سلاح‌های شیمیایی در جبهه و پشت جبهه کرد و دنیای متمدن آن روز، با همه ادعاهای بشردوستانه و قوانین مترقی حمایت از غیرنظامیان در جنگ، نه تنها سکوت کرد، بلکه بعدها در اسناد و مدارک فاش شد که برای شکست ایران سلاح‌ها و مواد کشتار جمعی را در اختیار صدام می‌گذاشت!!

 

جنگ ادامه داشت، هرچند پیش از این و حتی از نخستین روزهای شروع جنگ نماینده امام و سخنگوی شورای عالی دفاع بودم، اما مسئولیت خطیر و انتظارات مردم، وظیفه‌ام را سنگین‌تر کرده بود. هنوز شیرینی لبخند ملیح امام در زمان خداحافظی برای اعزام به جبهه در مسئولیت جدید را با تمام وجود حس می‌کنم.

 

در جلسه قرارگاهی با فرماندهان عالی‌رتبه برنامه‌هایم را تشریح کردم، برنامه‌هایی که با درایت فرماندهان و نهایت جانفشانی فرزندان این آب و خاک در سپاه، ارتش و بسیج، پیروزی‌های مشعشعی را در فتح فاو، شلمچه، مهران، کربلای ۵، سرپل ذهاب، حلبچه و ده‌ها عملیات آفندی و پدافندی کوچک بر صحیفه تاریخ دفاع مقدس جاودان کرد.

 

برگ‌های تاریخ دفاع مقدس با پیروزی‌های پی‌درپی ورق می‌خورد که مثلث شوم حامیان صدام یعنی شرق و غرب و ارتجاع منطقه به دلهره افتادند و برخلاف روش‌های رایج دیپلماتیک، همه پنهانکاری‌ها را کنار گذاشته و با تمام امکانات مالی، اطلاعاتی و تجهیزاتی به میدان آمدند و وقتی مهر شکست را بر ناصیه ارتش بعث نمایان دیدند، مستقیماً به صحنه آمدند.

 

مسئولان جمهوری اسلامی با محوریت امام، ضمن بررسی همه جوانب، علاوه بر فعالیت‌های سیاسی، تحرکات نظامی را سرلوحه برنامه‌های خویش قرار دادند که نقطه اوج این مقطع پیروزی‌ درخشان سیاسی در ماجرای مک‌فارلین و فتوحات عملیات کربلای پنج در بعد نظامی است. عملیاتی که دستور آغاز آن در یک شب به یاد ماندنی در یک جلسه مهم با فرماندهان قرارگاه‌ها، لشکرها و گردان‌ها، از خاطرات همیشه جاویدان زندگی من است.

 

صدام و حامیانش که کاخ آرزوهای پوشالی خویش را در مسیر سیل بنیان‌کن اراده جوانان ایرانی می‌دیدند، ذات سبعانه خویش را بیش از پیش برملا کردند و این بار علاوه بر گشودن جبهه‌ای دیگر در جنگ نفتکش‌ها، بمباران شیمیایی شهرها را در دستور کار خویش قرار دادند و برای نشان دادن تصمیم خویش در اجرای این اقدام غیراخلاقی، غیراسلامی و غیرانسانی در پی بمباران شیمیایی سردشت، از حلبچه شروع کردند که زن و مرد و کودک و نوجوان را چون برگ‌ریزان خزان بر زمین ریختند. جنایتی که از رژیمی چون بعث بعید نبود در کرمانشاه، اهواز، تبریز و حتی تهران نیز تکرار شود.

 

ابتکارات نظامی نیروهای ایرانی در طول ۸ سال دفاع مقدس، مخصوصاً در اقدامات مقابله به مثل شرارت‌های صدام و حامیانش در بمباران و موشکباران شهرها و حمله به کشتی‌ها و هواپیماهای غیرنظامی و در زمان رویارویی مستقیم آمریکا با ایران در آب‌های خلیج‌فارس، حزب بعث، صاحبان کشتی‌ها و صاحبان پرچم‌های بالای کشتی‌ها را چنان به استیصال کشانده بود که سعی کردند با اعمال تحریم‌های جدّی و ایجاد موانع بر سر راه صدور نفت، ایران اسلامی را متقاعد به پذیرش قطعنامه‌های ناعادلانه سازمان ملل کنند، امّا در این مقطع نیز خلاقیت‌های علمی و اقتصادی نیروهای فنی و تکنولوژی ایران، آنان را مأیوس‌تر از همیشه کرد.

 

جنگ با همه خسارت‌های مادی و جانی که برای ایران داشت، به خاطر آرمان‌های انقلاب و دفاع از تمامیت ارضی کشور، برای مردم و مسئولان جمهوری اسلامی شیرین‌ترین مکروه بود که بر اساس یک اصل مترقی معارف اسلامی دفاع می‌کردیم. سرانجام وقتی که درگیری‌های همه‌جانبه زمینی، هوایی و دریایی و جنگ شهرها و کشتی‌ها و موشک‌ها اوج گرفت، به پیشنهاد رئیس‌جمهور محترم وقت، امام راحل سمت و جانشینی فرماندهی کل قوا را با اختیارات و مسئولیت‌های مهم به اینجانب محوّل کردند.

 

واقعاً جنگ اگر ۲۰ سال هم طول می‌کشید، به قول امام راحل می‌ایستادیم، امّا خدا را شکر که ایران اسلامی را از نعمت رهبری برخوردار کرده بود که صلابت و انعطاف و قاطعیت و قبول استدلال از ویژگی‌های ایشان بود. ویژگی منحصر به فردی که در سال‌های اوّل پیروزی انقلاب در قضیه بنی‌صدر از خویش بروز داده بودند یا سه روز بعد از فتح خرمشهر که در مورد نحوه ادامه دفاع مقدس بحث بود، وقتی منطق نظامی فرماندهان را شنیدند، دستور خویش را با قید چند شرط انسانی، اخلاقی و سیاسی مبنی بر ادامه عملیات در خاک عراق صادر کردند.

 

دقت و درایت امام در ماجرای قبول قطعنامه ۵۹۸، حتّی در تقدم و تأخر بندها و چگونگی اعلام آن برای ما در جلسات فوق سرّی ستودنی بود که چگونه یک پیرمرد ۹۰ ساله که سالیان سال از جماران بیرون نرفته بودند، بر همه مسائل اشراف کامل دارند و تأکید ایشان بر خلق و حفظ بعضی از اسناد برای جلوگیری از انحرافات احتمالی در تاریخ آینده مانند آن نامه‌ای که برای مسئولین کشور نوشته بودند، نشان از دوراندیشی ایشان بود.

 

یکی از اتفاقاتی که پس از قبول قطعنامه از سوی ایران افتاد، یعنی اشغال مجدد خاک ایران توسط ارتش بعث و با همراهی منافقین خودفروخته، پیش‌بینی سیاسی ایشان را در مذاکرات میانجی‌ها اثبات کردند که همیشه می‌گفتند ارتش بعث اگر فرصتی برای تجدید قوا پیدا کند، بر اساس خوی تجاوزگری خویش دوباره به ایران یا همسایگان دیگر حمله می‌کند.

 

دنیا دید که صلح‌طلبی صدام ادعایی بیش نیست؛ زیرا با پذیرش قطعنامه از سوی ایران تصور کرد که پذیرش قطعنامه از روی ضعف نظامی و اقتصادی است و فکر نکرد که ملاحظه اقدامات سبعانه و جنایات وحشیانه قتل‌عام مردم ایران و عراق با سلاح شیمیایی، ایران را به این نتیجه رساند که ادامه جنگ با این‌گونه اعمال وحشیانه که ایران اسلامی حاضر به مقابله به مثل با مردم آن‌ها نبود، عامل مهم در پذیرش قطعنامه است.

 

به هر حال وقتی هجوم سیل‌آسای مردم به سوی جبهه‌های جنگ را دیدند و ارتش متجاوز عراق به پشت مرزها رانده شد، دستپاچه‌تر از همیشه آستین‌ بالا زدند و این بار با صراحت‌های بیشتر و حتّی اعزام کارشناسان تخمین خسارات، عراق را شروع‌کننده جنگ و ایران را مستحق دریافت غرامت‌ها معرفی کردند. هرچند در برآورد هزینه‌ها، بسیار غیرمنصفانه عمل کردند.

 

سرانجام ایران اسلامی پس از پیروزی‌های درخشان نظامی، بزرگترین پیروزی سیاسی را نیز با سند مصوبه غیرقابل انکار سازمان ملل و بالاتر از آن اعتراف صریح و مکتوب صدام‌ حسین مبنی بر پایبندی به قرارداد ۱۹۷۰ الجزایر به دست آورد. پیروزی درخشانی که در تاریخ جنگ‌های ایران بی‌نظیر بود، چرا که جنگی بود که طی آن حتّی یک وجب از خاک وطن در اشغال دشمن باقی نماند و سپس تحقق وعده الهی در سرنوشت شوم صدامیان و ارتش بعث و ستون پنجم آن‌ها منافقان و گرفتاری آمریکا در باتلاق عراق و افغانستان رقم خورد.

 

همه این پیروزی‌ها مرهون فداکاری‌های شهدا، مفقودان، جانبازان، آزادگان، ایثارگران و خانواده‌های آنان بود که با ایثار جان، جسم، سلامتی، عمر و فرزندان خویش این فصل زرّین را بر تاریخ این سرزمین ثبت کرده‌اند.

 

اینجانب به عنوان کسی که از نخستین روزهای شروع تا پایان جنگ در مسئولیت‌های مختلف سربازی از سربازان و پاسداری از پاسداران و یک روحانی جان بر کف بودم، وظیفه خویش می‌دانم که در سالگرد آغاز آن حماسه جاویدان به همه پدران و مادران و خواهران و برادران درود و دست مریزاد بگویم و یادآوری کنم که نکند در مقابل این امدادهای الهی فردای قیامت، در بزم اولیاء و انبیاء و در پیشگاه شهیدان شرمنده باشیم.

کلید واژه ها: محسن رضایی هاشمی رفسنجانی جنگ تحمیلی فتح خرمشهر مک فارلین


نظر شما :