قدیری ابیانه: کیک مک فارلین را در فرودگاه خوردند، کلت و انجیل را به هاشمی دادند

۰۶ خرداد ۱۳۹۰ | ۱۷:۴۰ کد : ۸۳۱ از دیگر رسانه‌ها
محمد رحمانی: شاید با مرور تیتر و نام قدیری ابیانه برای عده‌ای سؤال مطرح شود که «این ماجرا به قدیری چه ارتباطی دارد؟» اما راز ارتباط قدیری با این پرونده حاصل سال‌ها همراهی با هاشمی رفسنجانی است؛ تا آنجا که وی به سفارش رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مسئول نگارش کتاب مک فارلین می‌شود. وی که اتفاقاً رابطه مستمری با رسانه‌ها دارد این بار با محافظه‌کاری به سؤالات مرتبط با مک فارلین پاسخ می‌داد. البته وی معتقد است که «من اجازه افشای اطلاعات سری را ندارم و این امر محافظه‌کاری نیست.»

 

***

 

گویا شما قرار بوده به درخواست آقای هاشمی کتابی را در رابطه با ماجرای مک فارلین به نگارش درآورید، ماجراهای نگارش کتاب و نقش ناتمام خود در این پرونده را برای ما شرح بدهید؟

 

این واقعه یکی از مهم‌ترین فرازهای سیاست خارجی دو کشور ایران و امریکا به حساب می‌آید و در حقیقت پیروزی بزرگ برای کشور و شکستی بزرگ برای امریکا به حساب می‌آید. در حالی که امریکا، دیگر کشور‌ها را محکوم و حتی به جرم رابطه اقتصادی با ایران مجازات می‌نمود، مک فارلین به عنوان یکی از بالا‌ترین مقامات کاخ سفید، مخفیانه با مقداری سلاح، کیک و انجیل به تهران اعزام شد. البته به اضافه یک سلاح کمری که برای آقای هاشمی هدیه آورده بودند.

 

افشا شدن این ماجرا ضربه بزرگی به حیثیت آمریکا زد، باید دید که کشورهایی که برای قطع روابط اقتصادی خود تحت فشار امریکا بوده و حال از تعامل و عطش امریکا برای روابط آگاه شدند چه حالی داشتند. اصولا افشای نوع سفر یک مقام ارشد امریکا آن هم به ایران حاکی از نفاق و ضلالت امریکا و از سوی دیگر عزت ایران بود، این امر برای کابینه ریگان تبدیل به یک رسوایی عظیم شد. در آن ایام همه شرایط نشانگر پیروزی ایران و شکست قطعی صدام بود و هدف دیگر امریکا نزدیکی به طرف پیروز جنگ بود، به هر حال بعد از افشای این ماجرا در قالب کمیته بررسی و ارزیابی تعدادی از رجال سیاسی امریکا تحت لوای مجلس سنا با بررسی این ماجرا آن را به صورت کتاب و گزارش منتشر کردند، یکی از اهداف بزرگ گزارش «تاور» سرپوش گذاشتن بر این شکست بزرگ بود. بنابراین تصمیم گرفته شد تا این ماجرای بزرگ تاریخی و دیپلماتیک از دیدگاه ایران نیز منتشر شود.

 

 

این تصمیم توسط آقای هاشمی رفسنجانی اتخاذ شده بود؟

 

بله، ضمن اطلاع حضرت امام (رحمة‌الله علیه)، مدیریت پرونده در ایران با آقای هاشمی رفسنجانی بود، هنگامی که رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در خطبه‌های نماز جمعه رسماً ابعاد ماجرا را فاش ساخت گویا بمبی در دستان ریگان منفجر شده بود. از همین رو ایشان تصمیم گرفت که نوشتن کتاب را به یک نفر محول سازد، فرد انتخابی ضمن حفظ اسرار، در حوزه سیاست خارجی نیز باید تسلط می‌داشت، لذا ایشان من را انتخاب کردند و من نیز در خود این توانایی را می‌دیدم. دعوت از من و صدور حکم مشاور رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام با هدف اصلی نگارش کتاب بود. من از توان و امکانات گروه امریکایی اطلاعات خوبی را داشتم، لذا برای تدوین گزارش قوی می‌بایست امکانات کافی در اختیار تیم پژوهش قرار داده می‌شد.

 

 

و شما مشاور آقای هاشمی شدید؛ عنوان مشاورت شما چه بود؟

 

مشاور در امور مطبوعاتی و اطلاع رسانی مجمع تشخیص مصلحت نظام،‌‌ همان طور که اشاره کردم هدف اصلی تدوین کتاب بود، البته به علت کمبود جا در دفتر رئیس مجمع، حسب‌الامر ایشان در مرکز تحقیقات استراتژیک با مدیریت آقای روحانی، مستقر شدم و البته قرار شد امکانات در آنجا در اختیار ما قرار داده شود. از این رو باید اسناد داخلی، خارجی و مصاحبه‌های مقامات ایرانی جمع‌آوری و بررسی می‌شد، که نیاز به همکارانی داشت که ما را در این راه یاری کنند اما متأسفانه مرکز مطالعات استراتژیک این امکانات را در اختیار من قرار نداد. بعد از مدتی تلاش و مشاهده عدم همکاری آن مرکز، من خدمت آقای هاشمی رسیدم و گفتم با توجه به عدم همکاری‌ها من قادر به ادامه کار نیستم.

 

 

نظر آقای هاشمی چه بود؟

 

ایشان معتقد به ادامه همکاری بودند، اما من عرض کردم که برای انتشار گزارش قوی نیاز به همکاری است و با توجه به عدم تمایل مسئولان مرکز مطالعات استراتژیک عملاً این کار امکان‌پذیر نیست. آنجا از ایشان خواهش کردم که مسئولیت را از من بگیرند و آقای هاشمی با درخواست من موافقت کردند، البته با توجه به فلسفه حکم از ایشان خواستم که حکم من نیز ابطال شود که ایشان با این امر موافقت ننمودند. در هر صورت معتقدم که این پرونده باید از دیدگاه طرف ایرانی پیگیری و حتی به تمامی دانشکده‌های علوم سیاسی و تاریخ دنیا ارسال شود.

 

 

کار شما تا کجا پیش رفت؟

 

در حد تحقیقات مسکوت ماند.

 

 

به نظر شما ریشه‌های اصلی سفر مک فارلین به تهران به چه مواردی بازمی‌گردد، آیا امریکا به دنبال احیای روابط آسیب دیده خود با ایران بود؟

 

آمریکا، ایران را پیروز جنگ تصور می‌کرد، چین و شوروی حمایت گسترده‌ای از عراق می‌کردند، امریکا نیز به دنبال منافع خود بود، البته باید همین‌جا اذعان کنم که هرگز امریکا به دنبال سود رساندن به کشور ما نبوده است، دوستی امریکا هم بوی دشمنی می‌دهد. در واقع غذایی که امریکا به ما تعارف می‌کند مملو از زهر است.

 

 

با توجه به ایده‌ای که مطرح کردید آیا اصولاً خرید سلاح از امریکا را مجاز می‌دانید؟

 

الآن هم اگر به ما سلاح بدهند، باید بخریم، اما چون این امر به نفع ما تمام می‌شود اما آمریکایی‌ها با تحریم جلوی آن را سد کرده‌اند.

 

 

نظر امام در این راستا چه بود؟

 

کشور هرگز به دنبال تحریم نبوده است، البته اگر تحریم و تهدیدی صورت گرفت باید ما آن را تبدیل به فرصت کنیم؛ طبیعتاً هواپیماهای ما نیاز به قطعات یدکی و موشک‌های مخصوص داشت، حتی تحریم را تا مرز سیم خاردار پیش بردند، لذا ما دنبال تحریم نبوده‌ایم. حتی ما سلاح‌های خریداری شده در رژیم قبلی را هم دریافت نکرده‌ایم هر چند که تا به امروز بسیاری از نیاز‌ها در داخل کشور مرتفع شده است. بنابراین تمامی اقدامات آقای هاشمی که در آن ایام فرمانده کل جنگ هم بودند با اطلاع کامل امام صورت گرفته است.

 

 

بنا به صحبت‌های شما مبنی بر لزوم خرید سلاح، برای حفظ منافع ملی و دفاع از حریم اسلامی، چرا خرید سلاح از رژیم صهیونیستی تا بدین حد دارای تابو است؟

 

به بیان حضرت امام، اسرائیل اگر دستش را به دریا بزند آنجا نیز نجس شده است لذا اصولاً ما رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی‌شناسیم و هرگز حاضر به استفاده از سلاح اسرائیلی نیستیم؛ البته اگر بتوانیم آن را مصادره کنیم حتماً از آن استفاده خواهیم کرد.

 

 

یعنی همین اتفاقی که در ماجرای خرید سلاح از امریکا پیش آمد و ما در پارت سوم به دلیل عبری بودن نوشته‌های روی سلاح‌ها آن‌ها را بازگرداندیم؟

 

بله آن‌ها می‌خواستند با این امر ادعا کنند که ایران و اسرائیل روابط پشت پرده دارند و با جریحه‌دار کردن افکار عمومی، راه را برای دولت‌های مرتجع منطقه جهت برقراری ارتباط با اسرائیل مهیا سازند، البته این طرح با هوشمندی مسئولان کشور ناکام باقی ماند.

 

 

آقای قدیری! قربانی‌فر کیست و چه نقشی در این ماجرا داشت؟

 

اجازه بدهید من در رابطه با مک فارلین دیگر صحبت نکنم و کسانی که اجازه مطالعه و انتشار آن را دارند در این زمینه سخن بگویند.

 

 

شما به عنوان کار‌شناس و مطلع می‌توانید به شفاف شدن ابعاد ماجرا کمک کنید.

 

اسناد با هدف خاصی در اختیار بنده بود و انتشار آن در مسیر دیگر صحیح به نظر نمی‌آید.

 

 

شما آدم محافظه‌کاری نبودید.

 

یک وقت شما نظر می‌خواهید یک وقت اطلاعاتی را طلب می‌کنید که در اثر مطالعه اسناد محرمانه به دست آمده است. وقتی کتاب می‌خواهد نوشته شود و طرف امریکایی هم اسناد را منتشر کرده و در داخل کشور هم مصاحبه‌های فراوانی صورت پذیرفته، دیگر طبقه بندی این اسناد کمی مخدوش به نظر می‌رسد. اگر کتاب را هم قرار بود من چاپ کنم برای تأیید باید نزد مسئولان می‌رفتم.

 

 

چگونگی ورود قربانی‌فر به عنوان یک دلال بدنام که در کودتای نوژه نیز دست داشته و همچنین معرفی این فرد به عنوان مشاور آقای میرحسین موسوی کمی جای سؤال دارد.

 

هر کسی می‌تواند در این راستا ادعا کند. خب شما بررسی کنید که چگونه پای قربانی‌فر به این ماجرا باز شده است. قاچاقچیان مواد مخدر تنها به دنبال سود کلان خود هستند اگر این سود از راه قاچاق کتب مذهبی نیز صورت می‌گرفت آن‌ها هیچ ابایی برای این کار نداشتند.

 

 

و آقای قربانی‌فر به دنبال سود شخصی خود بوده؟

 

تمامی دشمنان انقلاب به دنبال سود شخصی نامشروع خود هستند.

 

 

پس چگونه پای قربانی‌فر به ماجرا باز شد؟

 

حتماً گفته با توجه به شناخت‌هایی که دارد می‌تواند ضمن ایجاد روابط، نیازهای تسلیحاتی کشور را مرتفع سازد. من به نظرم اگر کسی بیاید و رابطه شود که مثلاً وسایل F14 را به ایران بفروشد ما باید تلاش کنیم که بخریم، چرا که هر دو به دنبال سود خود هستیم. ما سیاست بسیاری از کشور‌ها نظیر انگلیس، آلمان یا فرانسه را نمی‌پسندیم اما در حالی که آنان به دشمنان ما نیز کمک می‌کنند آنچه که روابط ما را تضمین می‌کند منافع ما به حساب می‌آید چنانچه مزایای این روابط بیش از مضار آن بود روابط برقرار می‌ماند.

 

 

مسئولان ارشد کشور از عدم اطلاع خود در ماجرای سفر مک فارلین خبر می‌دهند، آیا این سفر بدون هماهنگی و اتفاقی انجام گرفته بود؟

 

نه بدون هماهنگی نبوده است.

 

 

پس چگونه از هاشمی تا ولایتی تصریح دارند که ما از ماجرای سفر مک فارلین بی‌اطلاع بوده‌ایم؟

 

لازم نیست اتفاقی باشد، وقتی آقای هاشمی ماجرا را به امام اطلاع می‌دهد، قرار می‌شود رابطه باز نشود، خیلی اوقات اتفاقی می‌افتد که بعضی از مسائل را تنها مقامات خاصی بدانند. اینکه آقای هاشمی اعلام کردند در جریان نبوده‌ام و مک فارلین سرخود و با پاسپورت جعلی به کشور آمده شاید کمی عجیب به نظر رسد، برای یک میهمانی ساده خانوادگی هماهنگی به عمل می‌آید چطور یکی از عالی‌رتبه‌ترین مقامات کاخ سفید بدون هماهنگی به کشور دشمن خود سفر می‌کند؟ جناب آقای هاشمی هنگامی که مطلع شدند با امام این ماجرا را مطرح می‌کنند. هنگامی که ایشان ضمن دادن اجازه می‌فرماید حالا ببینم چه می‌شود.

 

 

اما مک فارلین را کسی در ایران ملاقات نکرد، اگر قرار بود کسی ملاقاتش نکند اصلاً چرا به ایران آمد؟

 

این هم جزو همین موارد عجیب انقلاب است، هنگامی که یک مسئول درجه چند امریکا می‌خواهد به کشوری سفر کند باید از مدت‌ها قبل ضمن هماهنگی مقدمات سفر آماده شود در حالی که یکی از بالا‌ترین مقامات کاخ سفید به کشور ما می‌آید این نشانه ضعف کشور ما نیست.

 

 

تا به چه میزان برخورد با مک فارلین و هیأت امریکایی و ماجراهای بعدی آن با عرف دیپلماتیک تطبیق دارد؟ عده‌ای معتقدند سفر مک فارلین به تهران بهترین موقعیت برای کاهش فشارهای بین‌المللی و تأمین مایحتاج جبهه‌ها بوده به تعبیر دیگر این کار‌شناسان معتقدند فرصت سفر مک فارلین تبدیل به یک تهدید شد؟

 

البته اولین بار این رویداد سری از بیت آقای منتظری و شخص مهدی هاشمی معدوم و از طریق نشریه لبنانی الشراع فاش شد، بنا به این قرار نبود که به این زودی‌ها مسئله رسانه‌ای شود و وقتی این مسئله مطرح شد ایشان مسئله را در نمازجمعه افشا ساختند چرا که تا هنگامی که الشراع موضوع را چاپ کرده باشد این امر در حد شایعه است. اما هنگامی که رئیس مجلس شورای اسلامی و فرمانده جنگ آن را مطرح می‌کند ماجرا متفاوت می‌شود. البته من معتقد نیستم که این ماجرا می‌توانست به بهبود روابط ایران و امریکا منتهی شود.

 

 

اما می‌توانست بسیاری از تنش‌ها را به عنوان گام اول کمرنگ کند.

 

اختلافات ایران و امریکا مبنایی استراتژیک و بر سر منافع حیاتی است. آنان که احساس می‌کنند با لبخند زدن به امریکا مسئله حل خواهد شد در اشتباه به سر می‌برند.

 

 

بحث بر سر لبخند نیست؛ بر سر گفت‌وگوی برابر براساس احترام متقابل است.

 

من به حل مشکلات براساس گفت‌وگو معتقد نیستم چرا که موضوع مبهمی بین ۲ کشور وجود ندارد.

 

 

آقای هاشمی در خاطرات خود آورده‌اند که چند روز قبل به آقای وحید مسئول اطلاعات سپاه مأموریت دادند که حفاظت را برعهده گیرد، منظور از حفاظت چیست، آیا حفاظت از هیأت امریکایی مد نظر بوده است؟

 

نمی‌دانم.

 

 

اطلاع ندارید یا صلاح نیست که بیان شود؟

 

نمی‌دانم.

 

 

گویا اسرائیل هم در این هیأت نماینده‌ای داشته است.

 

نماینده نداشته است. در کشورهای مختلف اسرائیلی‌ها خود را با پاسپورت امریکایی یا اروپایی معرفی می‌کنند حتی ممکن است کسی خود را به عنوان خبرنگار واشنگتن پست با پاسپورت امریکایی معرفی کند اما شما از تابعیت او اطلاع نداشته باشید. این اتفاق گاهی برای نمایندگان مجلس نیز به نوع دیگری رخ می‌دهد مثلاً کسی خود را خبرنگار ایرانی معرفی می‌کند و بعداً مشخص می‌شود که مثلاً وی خبرنگار بی‌بی‌سی بوده.

 

 

ورود یکباره فریدون وردی‌نژاد به اواسط مذاکرات چگونه و به چه دلیلی رخ داد؟

 

من معتقد به این نیستم که اطلاعاتی را که در اختیار من قرار داده‌اند رسانه‌ای کنم.

 

 

آیا بعد از گذشت بیش از ۲۰ سال مردم هنوز هم حق دانستن اصل ماجرا را نباید داشته باشند؟

 

خب اطلاع رسانی مرجع دارد، اینطور نیست که کسانی که به اطلاعات جنگ دسترسی دارند هر وقت خواستند اطلاعات را علنی کنند.

 

 

اما در همین چند سال خصوصاً هنگام تقابل آقای هاشمی و رضایی خیلی از اسناد و نامه‌های محرمانه یکطرفه رسانه‌ای شد.

 

به هرحال ایشان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند چه کار دارد به من، البته من موافق طرح مسائل سری در چارچوب مصالح شخصی نیستم.

 

 

عده‌ای معتقدند محرمانه باقی ماندن مسائل مهم تاریخ سیاسی و اتفاقات حاصله از آن گاهی به دلیل باقی ماندن بازیگران اصلی ماجرا در کرسی قدرت به حساب می‌آید. شاید محافظه کاری شما ناشی از ترس از تبعات افشاگری علیه کسانی باشد که هنوز صاحب کرسی قدرت هستند.

 

به این خاطر نیست، من در ماجرا درگیر نبودم و اسناد طبقه‌بندی در اختیار من بوده است اما به طور کلی می‌توانم بگویم که ماجرای مک فارلین از افتخارات نظام است.

 

 

آیا گفت‌وگو برای خرید تعدادی موشک و رهایی چند گروگان در لبنان ارزش ریسک سفر مک فارلین به تهران را برای دو طرف داشت. یا آنکه مباحثی دیگر همچون پایان جنگ مطرح بود؟

 

برای ما ریسکی نداشت و تنها خطر جابه جایی سلاح‌های امریکایی با سلاح‌های اسرائیلی بود. امریکایی‌ها خود آغازگر جنگ بودند، امریکایی‌ها در کل به دنبال عدم پیروزی ایران بودند و با مشاهده آثار پیروزی کشور به دنبال پایان جنگ بودند.

 

 

ماجرا بعد از چندی عمومی‌تر می‌شود. به طوری که ۸ تن از نمایندگان مجلس سؤالی را از وزیر خارجه مطرح می‌کنند که واکنش تندی علیه آنان صورت گرفت، چرا سؤال این ۸ نفر در نطفه خفه شد و آنان سال‌ها از سیاست طرد شدند؟

 

ماجرایی با اجازه امام پیش آمده بود و سؤال کنندگان هم این را می‌دانستند و با طرح سؤال از وزیر خارجه قصد آسیب به آقای هاشمی را داشتند. قطعاً امامی که خود این اجازه را به شخص هاشمی دادند دیگر تحمل تخریب ناحق ایشان را ندارند.

 

 

آیا شما نسبت به اذن حضرت امام و اطلاع نمایندگان اطمینان کافی دارید؟

 

در رابطه با اذن امام اطمینان کافی دارم چرا که در زمان حیات حضرت امام آقای هاشمی رسماً از اطلاع حضرت امام سخن به میان آوردند و ایشان هم این اطلاع را تکذیب نکردند.

 

 

ایشان گفته‌اند امام را در جریان گذاشتم نه اینکه امام در جریان بوده است. این دو خیلی متفاوت است.

 

به هرحال آقای هاشمی این عمل را به موقع انجام دادند.

 

 

یک سؤال حاشیه‌ای دارم، انجیل امضا شده و کلت چگونه به دست آقای هاشمی رسید. خود مک فارلین که نداده بود پس واسطه چه کسی بود؟

 

کیک هم آورده بودند اما دوستان در فرودگاه به کیک رحم نمی‌کنند و همانجا خورده می‌شود اما مابقی را به دست آقای هاشمی می‌رسانند.

 

 

انجیل و کلت که پس فرستاده نشد.

 

کیک خورده شده را که نمی‌شد پس داد، کلت و انجیل را هم پس ندادند.

 

 

ارزیابی کلی شما از ماجرای مک ‌فارلین چیست؟

 

این ماجرا یک پیروزی قاطع و بسیار بزرگ برای کشور محسوب می‌شود

 

 

اما عده‌ای معتقدند به موجب افشاگری‌های ایران و فشار افکار عمومی امریکا این کشور تحت تأثیر عصبانیت حاصل از این اتفاق ضمن دادن چراغ سبز به عراق جهت استفاده از سلاح‌های شیمیایی مسیر تجهیز همه جانبه عراق را هموار ساخت، آیا اگر این تغییر را که سرانجام منجر به سقوط فاو و پیشروی عراق در تمامی جبهه شد بپذیریم، باز هم باید با عنوان پیروزی بزرگ از این واقعه یاد کنیم؟

 

من به این تحلیل اعتقادی ندارم، امریکا منافع و مصالح نامشروعش را در ضربه همه‌جانبه به ایران می‌داند. استراتژی غرب تجزیه کشورهای اسلامی است، چرا که براساس تحلیل‌ها هژمونی جهان اسلام در حال شکل‌گیری است. حال آنکه به اعتراف خود غربی‌ها اگر در هر کشور اسلامی انتخابات آزادی برگزار شود، افراد ضدامریکایی بر سر کار خواهند آمد.

 

 

منبع: رجانیوز

 

کلید واژه ها: مک فارلین قدیری ابیانه قربانی فر


نظر شما :