آیدین آغداشلو: در حق کمال‌الملک کم‌کاری شده است

۲۹ آذر ۱۳۹۰ | ۱۳:۴۴ کد : ۱۶۲۴ از دیگر رسانه‌ها
آیدین آغداشلو: در حق کمال‌الملک کم‌کاری شده است
‌در نشست زندگی و آثار محمد غفاری (کمال‌الملک) که عصر روز یکشنبه ـ ۲۷ آذرماه ـ در موزهٔ ملی ملک‌ برگزار شد، جدید‌ترین اثر کمال‌الملک که حدود یک هفته پیش کشف شده بود هم به نمایش درآمد.

 

به گزارش ایسنا، در این مراسم، حسینی، مدیر کتابخانه و موزهٔ ملی ملک در سخنانی گفت: یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های ما باید حفظ فرهنگ و ملیت دینی ما باشد و در این راستا یکی از مهم‌ترین ارکانی که در طول تاریخ توانسته‌اند حافظ فرهنگ و ملیت دینی باشند، خاندان‌های فرهنگ و هنر هستند.

 

وی ادامه داد: این کتابخانه به عنوان سومین مرکز نگهداری آثار محمد غفاری سعی دارد به این موضوع بپردازد تا دریچه‌ای به خاندان‌های فرهنگی و هنری کشور باز کرده و آغازی برای معرفی دیگر خاندان‌ها باشد.

 

حسینی با اشاره به اقداماتی که در طول چند ماه گذشته تاکنون برای معرفی بیشتر خاندان کمال‌الملک از سوی این موزه انجام شده است، گفت: علاوه بر ایجاد تالاری به عنوان کمال‌الملک همهٔ آثار وی مستندسازی و وب‌سایتی از آن آثار، راه‌اندازی شد.

 

ابوالعلا سودآور، نوهٔ کمال‌الملک هم در این مراسم با بررسی خاندان‌های هنری به ویژه خاندان غفاری و تاثیر این خاندان بر هنر ایران گفت: هنرمندان ایرانی همیشه بر قدرت قلم و چیرگی دست تاکید داشته و دارند. اما این نکته را نیز نباید از یاد برد که مبنای آموزش در هنر ایران بر روابط شاگرد و استادی استوار بوده و شاگردان باید سال‌ها مشق می‌کردند تا به این قدرت دست پیدا کنند و احیانا به مقام استادی برسند.

 

او افزود: تحول نقاشی ایران به خصوص مینیاتور در ایران از دوران گذشته به دلیل قدرت دست، بسیار ضعیف بود. حتی رضا عباسی که در نقاشی ایران تاثیرگذار و دنباله‌روی دو نسل گذشته خویش بود، ولی باز هم پیشرفت کُندی در این زمینه داشت.

 

وی تاکید کرد: آنچه تحول در این زمینه را سرعت بخشید، یک عامل خارجی یعنی برخورد با نقاشان خارجی و برخورد فلسفی بود. خارجی‌ها حقیقت را ثبت و ضبط می‌کردند اما ایرانی‌ها در نقاشی‌های خود به حقیقت توجهی نمی‌کردند و تصویر ذهنی خود را می‌کشیدند. به اعتقاد سودآور، نقاشان خارجی از پرسپکتیو و سایه روشن به عنوان دو وسیله برای بهتر کردن واقعیت در نقاشی‌های خود استفاده می‌کردند.

 

نوه کمال‌الملک در ادامه توضیح داد: پرسپکتیو نظام مهندسی است که تقدم و تاخر را در اشیا تنظیم می‌کند. در حالی که این وسیله برای نقاشان ایرانی معنایی ندارد ولی نقاشان ایرانی در مقابل سایه روشن نتوانستند مقاومت کنند. او اضافه کرد: تا زمانی که تصاویر، سایه روشن نداشتند مسطح به نظر می‌رسیدند تا دوران پایانی صفویه که «محمد زمان» سایه روشن را وارد کارهای خود کرد و به این ترتیب اشیا حجم‌دار‌تر و گویا‌تر به نظر رسیدند.

 

نوهٔ کمال‌الملک صورت‌سازی را یکی از ارکان مهم تصویر خواند و ادامه داد: هر نقاشی به دلایلی مانند خلقیات نقاش که در تصویر مشخص است، خصوصیت خاص خود را دارد. سودآور افزود: با آمدن عبدالحسن غفاری کاشانی در اواخر دوره زندیه، وی در سال‌های پایان زندگی‌اش به نقاشی پرداخت، نمی‌دانیم او چقدر تمرین داشته و اصلا چه زمانی تمرین می‌کرده است، حتی شاید بیشتر نقاشی‌هایش تفننی بوده ولی بیشترین علاقه‌اش برای ثبت و ضبط تاریخ بوده است.

 

او تاکید کرد: بیشترین تصاویر باقی‌مانده از ابوالحسن غفاری مربوط به خاندانش است. او اگر قدرت قلم نداشت دست کم قدرت تجسم داشت. نفر دوم از این خاندان نیز یعنی عبدالحسن دوم، با نام صنیع‌الملک وارد می‌شود که باید دربارهٔ قدرت قلم و آثارش مطالعه زیادی شود. وی قدرت استفاده از رنگ‌های مختلف و قدرت قلم در تصویر و نگارش صورت را دو خصوصیت بارز کارهای صنیع‌الملک خواند و گفت: وی در کار صورت‌نگاری یدی طولانی داشت.

 

مدیر پیشین موزهٔ هنرهای ملی ایران نیز در این مراسم با بررسی جایگاه کمال‌الملک در قاب تاریخ اجتماعی هنر معاصر به ارزیابی و تحلیل جایگاه هنری و اجتماعی این هنرمند پرداخت و افزود: تا کنون بیشتر به آثار کمال‌الملک از وجه فنی نگاه شده است، هرچند معتقدم وی و شاگردانش مظلوم‌ترین هنرمندان هستند و جایگاهشان به هیچ وجه به درستی تبیین نشده است. ولی به این باور رسیده‌ام که در طول نیم قرن اخیر از لحاظ فنی و علمی برخی از آثار وی مورد بررسی قرار گرفته‌اند اما هرگز نخواستیم بفهمیم که ما کمال‌الملک را در چه تاریخی داشته‌ایم.

 

سیدمحمود افتخاری تاکید کرد: به اعتقاد من کمال‌الملک و مدرسه‌اش بسیار شتاب‌زده مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند، این در حالی است که عوام و خواص آثار وی را به راحتی پذیرفتند و با آن ارتباط برقرار کردند. او گفت: کمال‌الملک شخصیتی بود که به گفتهٔ شاگردانش از وی به عنوان یک پیامبر در عرصهٔ فکری یاد می‌کردند. زمانی که کمال‌الملک از میدان بهارستان به سمت مدرسه‌اش قدم‌زنان می‌رفت، مردم به احترام او مغازه‌هایشان را می‌بستند و تمام قد جلوی او می‌ایستادند، این نشان می‌دهد که او یک هنرمند مردمی بود.

 

افتخاری با اشاره‌ای کوتاه به تاریخچهٔ زندگی کمال‌الملک اظهار کرد: چه بخواهیم و چه نخواهیم و چه ناصرالدین شاه می‌خواست یا نه، کمال‌الملک راهی فرنگ می‌شد چون او یک سنت‌شکن و به دنبال یک جریان جدید بود. این هنرمند ادامه داد: کمال‌الملک بعد از بازگشت از فرانسه به ایران مکتب کلاسیک اروپا را که دویست سال قبل در اروپا منسوخ شده بود به ایران آورد، این قضیه شاید از ایرادتی باشد که افراد از وی می‌گرفتند. ولی به نظر من این بهترین کار او بود.

 

او تاکید کرد: در روزگار کمال‌الملک نقاشی کلاسیک نیاز اجتماعی ما بود. به گواه نوشته‌ها و افراد در قید حیات، کمال‌الملک و شاگردانش به عنوان یک مکتب و مدرسه بودند که در ایران یک قرن تاثیرات آن را دیدیم. وی با اشاره به ابوالحسن صدیقی، استاد علی خان، استاد محمود اولیاء و اسماعیل آشتیانی به عنوان شاگردان معروف کمال‌الملک، گفت: با توجه به شرایط اجتماعی تصور می‌کنم او و شاگردانش در جایگاه تاریخ ایران قرار گرفتند و حرکاتشان بر اساس نیاز جامعه بوده است.

 

بر اساس این گزارش، بهنام کامرانی نیز به بررسی و تحلیل نقاشی‌های منظرهٔ کمال‌الملک پرداخت و اظهار کرد: ضرورت‌های تاریخی پرداختن به کمال‌الملک از چند سال پیش احساس می‌شد. در آموزش‌های دانشگاهی که بر پایهٔ آموزه‌های مدرنیستی است از کمال‌الملک و شاگردانش به عنوان یک بار منفی یاد می‌شود. او افزود: شاید امروز در هنر معاصر ایران کمال‌الملک و شاگردانش حضور دارند و تجدید حیات می‌شود در واقع شیوهٔ نو کمال‌الملکی در جایگاه معاصر ایران تجدید حیات پیدا کرده و خود را پرقدرت نشان می‌دهد.

 

وی ادامه داد: کمال‌الملک در آثارش نگاهی دسته دوم به منظره‌ها دارد. اگر به کارهای وی نزدیک شویم ویژگی‌های خاصی را در آن می‌بینیم. یعنی ادامه سنت نقاشی منظره در واقع یک جور ریزه‌نگاری از منظره و ثبت دقایق که سیر شهرنشینی نیز در آن‌ها توضیح داده می‌شود، است. او تاکید کرد: هنوز در کارهای شاگردان کمال‌الملک نیز مناظر روستایی بسیار زیاد دنبال می‌شود.

 

کامرانی با اشاره به این نکته که ویژگی‌های فردی کمال‌الملک در برخی از آثارش مانند «آبشار دوقلو» نشان داده می‌شود، ادامه داد: این کار‌ها ترکیب‌بندی‌های جسورانه دارند و آب در آن‌ها نقش مرکزی برعهده دارد. حتی در کارهای ساختمان؛ حوض، جوی آب و یا حوض‌خانه حضور دارند ولی هرچه بیشتر پیش می‌رود ویژگی‌های امپرسیونیستی و جنبهٔ نقد آن مورد توجه است.

 

این استاد دانشگاه اظهار کرد: در آثاری که کمال‌الملک در دوران میان‌سالی‌اش خلق کرده است به گونه‌ای در آن نشانه‌های از افسردگی و تنهایی او نمایان است. در واقع منظره‌های میان‌سالی وی خلق‌وخوی خاصی دارند که در آن مناظر با همه ویژگی‌ها و جزئیات دیده می‌شود ولی انسان در آن‌ها وجود ندارد، این در حالی است که در تلاش‌های اولیهٔ کمال‌الملک معمولا انسان‌ها در کار‌هایش حضور دارند چون کار‌هایش جنبهٔ واقع‌نگاری دارند.

 

او ادامه داد: کمال‌الملک در یک نامه بسیاری از آثارش را رد کرده و اعلام کرده آن‌ها اهمیت چندانی ندارند ولی برخی آثاری که منظره‌ دارند را پراهمیت خوانده است. این نشان می‌دهد او به مناظر اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌دهد. وی افزود: کمال‌الملک به دلیل مسافرت‌های زیادش شناخت خوبی از طبیعت و مناطق مختلف ایران داشته است. در واقع کارهای وی از نقطه نظر قوم‌نگاری و مردم‌نگاری ارزش خیلی زیادی دارند.

 

به گزارش ایسنا، در ادامهٔ این مراسم، مدیر نشریهٔ «تندیس» با اشاره به کشف یک اثر دیگر از کمال‌الملک در دو هفته پیش اظهار کرد: هشتاد سال پیش این اثر از دید همه پنهان شد تا حدود دو هفته پیش که با بررسی‌های فراوان بر ما مسجل شد، آن متعلق به کمال‌الملک است. ‌محمد حسن حامدی نام اثر تازه کشف شده را «پورتیه» به معنای دربان خواند و یادآور شد: ۱۱۲ سال پیش این اثر در اروپا توسط کمال‌الملک کشیده شده و نهایتا وی آن را به ایران آورده است و بر حسب علاقه و احترامی که به برخی از شاگردان خود داشته آن را به استاد ابوالحسن‌خان صدیقی سپرد، ولی از آنجایی که آن اثر امضا و نامی نداشت تا چند هفته پیش مغفول مانده بود تا به صورت اتفاقی کشف شد.

 

او در توضیح چگونگی سپردن این اثر به ابوالحسن‌خان صدیقی گفت: پس از بروز اختلاف‌هایی بین کمال‌الملک و وزارت معارف، او تصمیم می‌گیرد آثارش را از مدرسه خارج کند. پس در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۰۷ این کار را انجام می‌دهد و به کمک سریدار مدرسه، تابلو‌هایش را از مدرسه بیرون می‌آورد. بعد از یک هفته همه از این اتفاق خبردار می‌شوند و وزارت معارف از طرف دولت به استاد اخطاریه‌ می‌فرستد که باید آثارش را به مدرسه بازگرداند. آن‌ها اعلام می‌کنند که کمال‌الملک وسایل مدرسه را خارج کرده است. در واقع نقاشی‌های کمال‌الملک را جزو وسایل مدرسه حساب کرده بودند.

 

حامدی افزود: پس از پیگیری‌هایی که وزارت معارف در آن زمان برای صحبت با کمال‌الملک انجام می‌دهد، او ابوالحسن‌خان صدیقی را به عنوان رابط خود برای صحبت در این زمینه به وزارت معارف می‌فرستد. صدیقی از موضع کمال‌الملک دفاع می‌کند و می‌گوید مگر دولت نقاشی می‌کشد؟ اما آن‌ها اعلام می‌کند چون آثار در مدرسه خلق شده است متعلق به دولت است. به همین دلیل ما حدس می‌زنیم کمال‌الملک این تابلو را به خاطر حراست بهتر و بیشتر به صدیقی سپرده است و از سوی دیگر به قصد تشکر و دادن هدیه برای تلاش‌های وی این کار را انجام می‌دهد. اما اینکه چرا ابوالحسن‌خان صدیقی از وجود این تابلو پرده‌پوشی کرده است به سیستم مدیریتی کمال‌الملک به عنوان مدیریت پدرانه‌اش در مدرسه باز می‌گردد.

 

او اضافه کرد: شاید اگر کسی مطلع می‌شد که از آثار کمال‌الملک چیزی به صدیقی رسیده است، تنشی میان شاگردان ایجاد می‌شد. همچنین این اثر به مثابهٔ یک ثروت بود که به ابوالحسن‌خان صدیقی رسیده بود. از سوی دیگر بر اساس عزمی که دولت برای بازگردان آثار کمال‌الملک به مدرسه داشت اگر متوجه هدیه دادن این اثر به صدیقی می‌شدند، می‌توانست باعث ایجاد اختلاف میان دولت و آن‌ها شود.

 

حامدی یادآور شد: دو ماه پیش به منزل دختر ابوالحسن‌خان صدیقی رفتم. وی جعبه‌ای در یک پاکت به من داد که بر روی آن نوشته شده بود؛ شیشهٔ استاد کمال‌الملک و آثار خودم. در آن ۱۰ شیشهٔ عکس بود که تا کنون سه شیشهٔ آن به چاپ رسیده است.

 

او با اشاره به اقداماتی که موزهٔ ملی ملک نیز در زمینه معرفی بیشتر کمال‌الملک انجام داده است گفت: در یکی از شیشه‌هایی که درون این پاکت بود عکسی از حضور استاد و شاگردانش در اتاق نقاشی‌های کمال‌الملک بود که این نقاشی نیز بر روی دیوار آن عکس قرار داشت. تابلوی «پورتیه» با تقسیم ارث به دختر ابوالحسن‌خان صدیقی رسیده بود. تجدید خاطرات نیز حکم در این زمینه را قطعی‌تر کرد که زمانی که کمال‌الملک قصد عزیمت به نیشابور را داشته است، تابلو را به صدیقی می‌دهد. تنها چیزی که همه حدس‌ها را به یقین تبدیل کرد تعصب‌های ابوالحسن‌خان صدیقی در زمان حیاتش نسبت به این تابلو بود.

 

حامدی با اشاره به مشخصات اصلی اثر نیز گفت: تابلوی «پورتیه» در قطع۵۰ در ۶۵ سانتی‌متر با تکنیک رنگ و روغن بر روی بوم در سال ۱۹۰۰ میلادی کار شده است. زمانی که کمال‌الملک در پاریس بوده این اثر به عنوان یکی از آخرین آثارش در خیابان «پرت مایو» کوچهی «قوآل» استاد آن را از دربان محل اقامت خود کشیده است. او افزود: برای بدست آوردن این اطلاعات به یک سند برخورد کردیم. مرحوم معیرالممالک در تیرماه سال ۱۳۳۶ در مجله خود به آن اشاره کرده است.

 

آیدین آغداشلو به عنوان آخرین سخنران این مراسم قرار بود به بررسی زندگی «کمال‌الملک» بپردازد اما در ابتدای سخنانش گفت: این کار در یک فرصت اندک امکان‌پذیر نیست پس سعی می‌کنم به نقاط تاریک زندگی او بیشتر بپردازم. این هنرمند تجسمی خاطرنشان کرد: کمال‌الملک در زمان به سلطنت رسیدن ناصرالدین شاه به دنیا آمد و زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشت. او بعد از کمال‌الدین بهزاد مهم‌ترین نقاش اساطیری ایران محسوب می‌شود. او یک شخصیت کاریزماتیک و جذاب بود و همهٔ عمرش را یکسان زندگی و فکر نکرد. درباره آثارش با یک مجموعهٔ مناقشه برانگیز و حضور مناقشه‌ برانگیز طرف هستیم. همیشه این سوال در ذهن ما مطرح می‌شود که کمال‌الملک چه کسی است و چرا این قدر مشهور است. جست‌وجوی ریشهٔ این قضیه اهمیت چندانی دارد و به عنوان یک دغدغه همیشه مطرح است.

 

این صاحبنظر سخنانش را اینگونه ادامه داد: آیا می‌توان کمال‌الملک را در یک چارچوب قرار داد؟ به طور قطع نه. باید این مسیر پر فراز و نشیب را از جوانی تا پیری وی تغییر داد. اما به این نکته نیز باید اهمیت داد که کمال‌الملک در همه عمرش آدمی بود که باری عظیم و سنگین را بر دوش کشید و بر اساس شخصیتش تا جایی که توانست سر فرود نیاورد.

 

آغداشلو تاکید کرد: کمال‌الملک توانست از چنبره‌های مختلفی گذر کند و دوره‌های گوناگون فراز و فرود را تجربه کند که اگر غیر از این بود، هیچ گاه این مقام اسطوره‌ای را به دست نمی‌آورد. وی ادامه داد: قبول داریم هیچ کس بی‌خطا نیست اما باور دارم که کمال‌الملک با حوصله‌، متانت و باور این راه را طی کرد. وی افزود: هنر نقاشی و نگارگری ایران در طول قرون همیشه هنری در وجه خیال بوده است، ولی اینکه به عنوان یک سنت دائم نبوده کاملا مشخص است.

 

آغداشلو اظهار کرد: نقاش کسی است که بتواند عین واقعیت را نقاشی کند. این وعده در طول هزار سال عمر تاریخ هنرهای تجسمی ایران یک وعدهٔ ضمنی بود اما کمال‌الملک به این وعده وفا کرد. کمال‌الملک زادهٔ دوران خود است و به بستر تاریخ خود تعلق دارد اما آن نشانه‌ای از پدید آمدن نوعی تفکر مدرنیته و فرهنگ است.

 

او تاکید کرد: از قرن سیزدهم هجری قمری می‌توان شواهدی را به دست آورد اما این نکته واضح است که زمانی که مدرنیته به سمت معاصر پیش می‌آید، مهم‌ترین کاری که می‌توان انجام داد این است که فرهنگ موجود را به گونه‌ای به هم بکوبد که موجب پراکندگی شود. این ضربه در زمان ناصرالدین شاه قاجار وارد شد. نقاشی‌های معمولی را مردم می‌توانند بر روی سردر بازار قیصریهٔ اصفهان هم ببینند، ولی نقاشی‌های کمال‌الملک در بخشی قرار گرفت که جزو پتک اصلی ضربه بود. درست است که نقاشی رسمی ایران نقاشی کمال‌الملک و شاگردانش است، اما کمال‌الملک در این میان قصوری نکرده است ولی به بخشی تعلق یافته که آن خاری در چشم شده است.

 

آغداشلو گفت: ما چرا همهٔ هنرمندان را‌‌ رها کرده‌ایم و به کمال‌الملک چسبیده‌ایم؟ فکر می‌کنم چون او موفق‌ترین بود. ما آئینه‌ٔ تابناکی را می‌شکنیم که چهرهٔ دوران ضعیف‌تری را نشان می‌دهد که بعد‌ها مورد غیظ قرار گرفت. بحث دربارهٔ کمال‌الملک به یک جفا تبدیل شد. ولی او بزرگ بود و پادشاهان متعددی را دید، به ناصرالدین شاه وفادار ماند و از مظفرالدین شاه دل‌زده بود.

 

این هنرمند تجسمی در بخش دیگری از سخنانش گفت: کدام کار از کمال‌الملک به اندازهٔ یکی از مجسمه‌های «هیچ» پرویز تناولی فروش رفته است؟ مجسمهٔ «دیوار» تناولی دو میلیون دلار در سال ۲۰۰۶ در یک حراجی در انگلیس به فروش رفت ولی نقاشی‌های بزرگ کمال‌الملک چه؟ اعتقاد دارم در حق کمال‌الملک کم کار شده و به آن جفا شده است. ما مجموعه شکست‌های خود را سرریز او کرده و سرشکنی می‌کنیم اما جایگاه کمال‌الملک حکم تاریخ است.
 

کلید واژه ها: کمال‌ الملک آیدین آغداشلو نقاشی


نظر شما :