به بهانه تاریخ‌سازی‌های برخی شبکه‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان/ نعل وارونه بر مرکب تاریخ

۰۶ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۶:۳۲ کد : ۱۷۳۵ از دیگر رسانه‌ها
سید حمید متقی: «بنجامین، الاغ مزرعه احساس کرد پوزه‌ای بر روی شانه‌اش سنگینی می‌کند. سر را به عقب برگرداند. کلاور اسب مزرعه بود. چشم‌های پیرش تیره‌تر می‌نمود. بدون آنکه چیزی بگوید به آرامی او را به انتهای اسطبل برد. به جایی که هفت فرمان حیوانات، در آن‌جا نوشته شده بود. برای دقایقی به دیوار قیراندود که خطوط سفیدی بر روی آن نقش بسته بود خیره ماند. سپس با آرامی به بنجامین نگاهی کرد و گفت: چشمان من دیگر خوب نمی‌بیند.... ولی به نظرم می‌رسد که نوشته‌ها مثل قبل نیست. این نوشته‌ها‌ عوض شده؟ او ملتمسانه پرسید آیا این نوشته‌ها همان‌هایی بودند که در روز پیروزی حیوانات در اینجا نوشته شده بود؟... بنجامین متن روی دیوار را خواند. تنها یک خط روی دیوار درج شده بود. همه حیوانات با هم برابرند اما برخی برابرترند...»

 

این بخش از کتاب قلعه حیوانات اثر جرج ارول را می‌توان یکی از تراژیک‌ترین تابلوهای این رمان به شمار آورد. تصویر دردمند بخش عمده‌ای از ساکنان قلعه که به هر دلیل اهداف، آرمان‌ها و دلایل قیام پیروزمندانه ابتدای داستان را به نسیان سپرده‌اند و هر فرصت‌طلبی چه در صف قیام‌کنندگان و چه حتی در صف شکست‌خوردگان قیام از این فرصت برای بازآرایی تصویری جدید از گذشته‌ای نه چندان دور مطابق با منافع خود بهره می‌برد.

 

 شاید بسیاری از ما تابلوی ترسیم شده از گفت‌وگوی بنجامین و کلاور توسط جرج ارول را تا حدود زیادی اغراق‌آمیز ارزیابی کنیم و در ذهن به‌ ساده‌اندیشی این نویسنده بخندیم و بگوییم مگر امکان دارد که محیط بیرونی و برخی از بازیگران رند سیاسی وقایعی که خود دیده‌ایم و یا یکی از نقش‌آفرینان آن بوده‌ایم را قلب ماهیت دهند و ما از آن آگاه نشویم.

 

اگر این قدر خوش‌سلیقه و فرهیخته نباشید که همه اوقات فراغت خود را پای برنامه‌های آموزنده، متنوع و جذاب تلویزیون وطنی بنشینید، احتمالا برخی شبکه‌های نوپای فارسی‌زبان آن سوی مرز‌ها را به تماشا نشسته‌اید. شبکه‌هایی با امکانات خوب و کیفیت فنی قابل قبول که سبب شده مخاطبان زیادی را از نسل جوان و میانسال کشور به خود جذب کند. دستاندرکاران برخی از این رسانه‌ها به فراخور دیدگاه خود و سرمایه‌گذاران این شبکه‌ها دست به تولید برخی برنامه‌ها درباره تاریخ معاصر کشور زده‌اند. با توجه به انحصار نانوشته تولید اینگونه برنامه‌ها در صدا و سیما قاعدتا نفس ارایه دیدگاه‌های متفاوت و متضاد درباره وقایع مختلف تاریخی به پویایی مطالعات تاریخی و بازخوانی تجربه تاریخ دو سه نسل گذشته کشور کمک شایانی می‌کند. با این حال این فرصت یک تهدید بزرگ را نیز به همراه دارد و آن این مساله است که با شعبده تصویر و ارایه اطلاعات گزینشی و نه لزوما اشتباه، تصویری کاملا نگاتیوگونه از دوره‌ای که هنوز بسیاری از ایرانیان در آن زیسته‌اند، به وجود آمده و زیرکانه جای متهم و شاکی عوض شود.

 

به طور نمونه یکی از شبکه‌های پرمدعای ماهواره‌ای که تلاش دارد خود را رسانه‌ای کاملا حرفه‌ای جا بزند در ماه گذشته اقدام به پخش مستندی درباره جشن‌های ۲۵۰۰ ساله کرد. برنامه‌ای رپورتاژ آگهی‌گونه که برخی از دستاندرکاران این رویداد از همسر شاه سابق ایران گرفته تا برخی از مدیران اصلی پروژه هر چه می‌توانستند درباره این جشن بر زبان جاری کردند. بعید نیست نسل جوان و یا مخاطب عام جهانی با توجه به اطلاعاتی که در این برنامه به خورد آنان داده شده، تاریخ ایران را به پیش و پس از جشن‌های ۲۵۰۰ ساله تقسیم کنند. در این مجال کوتاه بد نیست نگاهی به جشن‌های ۲۵۰۰ ساله داشته باشیم. جشن‌هایی که از سوی رسانه‌های آن زمان به عنوان پرخرج‌ترین جشن تاریخ نامبرده شد.

 

 

مروری بر نمایش یک رویا

 

در اواخر سال ۳۹ رسانه‌های ایران برای نخستین بار از اراده پهلوی دوم جهت برگزاری جشن‌های شاهنشاهی تا سال ۴۲ خبر دادند. مسوولیت برگزاری نیز بر عهده سناتور بوشهری و دبیری ستاد نیز به شجاع‌الدین‌ شفا که بسیاری او را طراح اصلی این جشن می‌دانند سپرده شد. برگزاری این طرح بلندپروازانه به سبب حجم گسترده باری که بر بودجه عمومی تحمیل کرده بود، دست کم ۴ بار به تاخیر افتاد. جواد بوشهری نیز در سال ۱۳۴۷ عملاً از ریاست شورای مرکزی جشن‌های ۲۵۰۰ ساله کنار گذاشته شد و به جای وی اسدالله علم، وزیر دربار منصوب شد. علم در نوشته‌های ۵ اردیبهشت ماه ۱۳۵۲ خود ضمن اشاره به فوت جواد بوشهری درباره علت عزل وی از ریاست شورای جشن‌های ۲۵۰۰ ساله می‌نویسد: «سناتور جواد بوشهری فوت کرد. بیچاره مرد طماع و حریص عجیبی بود. ده سال به عنوان رییس شورای جشن‌ها حقوق گرفت و کاری نکرد تا بالأخره شاهنشاه به من فرمودند کار را انجام دهم و به حمدالله انجام شد.»

 

سرانجام با همه فراز و فرودها و به مدد دلارهای ناشی از افزایش لجام گسیخته قیمت نفت جشن شاهنشاهی در ۲۰ مهر۱۳۵۰ برگزار شد. جشنی که بسیاری از مورخین آن را یکی از عوامل اصلی نارضایتی طبقه‌های متوسط و محروم ایران از پهلوی دوم به شمار می‌آورند. برخی حتی از این نیز فراتر رفته تلنگر آغازین دومینوی فروپاشی رژیم سلطنتی را در این بالماسکه بزرگ جست‌وجو می‌کنند.

 

 

جشن‌های ۲۵۰۰ ساله

 

ویلیام شوکراس در کتاب «آخرین سفر شاه» جشن‌های ۲۵۰۰ساله شاهنشاهی را چنین توصیف می‌کند: «در اکتبر ۱۹۷۱، محمدرضا پهلوی ضیافتی ترتیب داد که از تمام میهمانی‌ها بر‌تر بود. او از تمام رهبران جهان دعوت کرد. البته همه نیامدند... همه چیز جشن را هم از پاریس آورده بودند. در دشت خاکی خشک و مرتفع تخت جمشید اردوگاهی مرکب از خیمه‌های گران‌بها به وسیله ژانسن دکوراتور فرانسوی برپا شده بود... آرایشگران طراز اول از سالن‌های کارینا و الکساندر پاریس به تخت جمشید پرواز کردند. «الیزابت آردن» یک نوع کرم صورت تولید کرد که نام آن را «فرح» گذاشت تا در جعبه‌های مخصوص به میهمانان هدیه شود. «باکارا» گیلاس پایه‌دار کریستال طراحی کرد، «سرالین» جایگاه میهمانان را روی سفال‌های قرن پنجم پیش از میلاد ساخت‌. «رابرت هاویلند» فنجان و نعلبکی‌هایی ساخت که فقط یک بار مورد مصرف میهمانان قرار گرفت‌... «لان ون» یونیفرم‌های جدیدی برای کارمندان دربار تهیه کرد که نیم تنه آن به طرز شکیل ولی نه زننده با بیش از یک و نیم کیلو نخ طلا دوخته شده بود. دوختن هر یک از این یونیفرم‌ها، نزدیک به ۵۰۰ ساعت کار لازم داشت‌. غذاهای ضیافت تخت جمشید را اصولاً رستوران «ماکسیم‌» تهیه می‌کرد... صورت غذای ضیافت شام اصلی با مرکب سیاه روی صفحات پوست آهو نقش شده و با یک ریسمان تابیده طلایی به صورت یک کتاب کوچک با جلد ابریشمی آبی و طلایی صحافی شده بود.»

 

برای تکمیل برنامه تزئین پایتخت و شهر شیراز از یک مؤسسه انگلیسی نیز کمک گرفته شد. ساواک در بولتن ویژه در این خصوص چنین آورده است‌: «به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس پیرامون تزئین شهرستان تهران و شیراز به وسیله یک مؤسسه انگلیسی مؤسسه (ایروین مارتین) مقیم شهر سافولک انگلستان که یکی بزرگترین مؤسسات تزئینی جهان به شمار می‌رود، ۸۶۴ هزار دلار لامپ و مجسمه‌های پلاستیکی تهیه می‌کنند که در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به مصرف تزئین خیابان‌های تهران و شیراز برسد... سخنگوی این موسسه گفت مجسمه‌های پلاستیکی متعددی از کوروش کبیر، داریوش و همچنین مرغ طاووس که مظهر تخت طاووس ایران است تهیه خواهد کرد...»

 

جالب است که به یاد بیاوریم طبق مستند آن شبکه خیلی حرفه‌ای، همه برنامه‌ها توسط موسسات و کارخانجات داخلی انجام شده بود و تنها امر خطیر تغذیه مهمانان گرامی به سبب عدم وجود فناوری تولید غذا برای مقامات جهانی در ایران به رستوران ماکسیم پاریس سپرده شده بود.

 

بنا بر اسناد در این برنامه حضور ده‌ها مقام بلندپایه به عنوان یکی از دستاوردهای شاه در برنامه دیپلماسی تهاجمی وی در جهان معرفی شد. واکنش برخی رسانه‌ها و مقامات جهانی به این مراسم نیز قابل تامل است. هزینه ۳۰۰ میلیون دلاری این جشن برای کشوری که سرانه مردم آن بیشتر از۳۰۰ دلار نبود، برای بسیاری شگفت‌آور بود. ضیافت مسرفانه‌ای که برگزاری آن توسط هر یک از مقامات غربی از محل بودجه عمومی برفرض امکان وقوع، به خداحافظی همیشگی وی از قدرت ختم می‌شد.

 

با مرور مطبوعات آن زمان شاهد هستیم که حتی «تایمز» و «نیوزویک» تحسین‌کنندگان همیشگی شاه نیز نتوانستند از این برنامه پرخرج به سادگی عبور کنند و برخلاف انتظار دربار، هر دو نشریه در گزارش‌هایی انتقادی جشن‌های تخت جمشید را پوشش دادند.

 

جرج بال معاون وزارت امور خارجه امریکا نیز در یادداشتی اعلام کرد: «چه مناظر پوچ و زننده‌ای، پسر یک قزاق خود را پادشاه کشوری می‌شمرد که سالانه مردمش ۲۵۰ دلار درآمد سرانه دارند، مانند یک امپراتور جشن می‌گیرد و با ادعای مدرن کردن کشور، البسه و پوشاک دوران استبداد باستانی را به نمایش گذاشته است.»

 

شاه که به شدت از برنامه برگزار شده در تخت جمشید به وجد آمده بود باور نمی‌کرد مهمانان پس از آن همه خرج، حرمت نان و نمک! را بشکنند وبا انتقاد از وی تلاش کنند از این جشن تبری بجویند. وی زیر همه شعارهای مدرن خود هنوز یک سلطان دوران گذشته بود که ایران را ملک طلق خود می‌پنداشت و درک نمی‌کرد که چرا باید بابت میهمانی که از جیب خودش، شما بخوانید بودجه کشور، پرداخت شده پاسخگو باشد. ادبیات وی در گفت‌و‌گو با روزنامه لوموند حاوی همین پیام مهم است. پهلوی دوم در این مصاحبه تاکید کرد: «این‌ها دیگر چه گله‌ای دارند؟ ما برای برخی از سران و میهمانان دو بار ضیافت گرفتیم...»

 

 

یک سوال تاریخی

 

دست‌اندرکاران این مراسم مطالعات دقیق و معرفی تاریخ ایران به ملل دنیا را نیز یکی از پیامدهای این جشن به شمار می‌آوردند. با این همه تا به حال از خود پرسیده‌اید که چرا با وجود چندین تمدن پیش از هخامنشی، رژه با ارتش کوروش آغاز می‌شود؟ چرا نشانی از پادشاهان بزرگ ایلام در این برنامه‌ها دیده نشد؟ و اصولا از نظر تاریخ‌دانان بزرگ پهلوی پیش از هخامنشی‌ها ایران سرزمینی متروکه بوده است؟ این پرسشی است که مدافعان این جشن باید به آن پاسخ دهند.

 

 

جای خالی منتقد

 

کلیت و ساختار برنامه به اصطلاح روشنگر این شبکه خیلی حرفه‌ای! درباره ظلم سه دهه گذشته به این اقدام افتخارآفرین پهلوی دوم یک ویژگی‌ مشترک با دوران سلطنت پهلوی دوم به ویژه از سال ۳۲ به بعد داشت و آنجای خالی منتقدان بود. جالب اینکه همه منتقدان این جشن با‌‌‌ همان ترکه تنبیهی زمان قدرت اعلیحضرت و شهبانو تنبیه و تحقیر شدند. مرحوم شریعتی و یاران مرحوم مصدق در این برنامه به کودکانی لجوج تشبیه شده بودند که به سبب کینه از شخص پهلوی دوم و حسادت نسبت به پیشرفت‌های دوران وی با هر حرکت شاه بدون توجه به نتایج آن مخالف بودند. منتقدین خارجی نیز چشم دیدن ایران مدرن را نداشتند. مردم هم که اصلا محلی از اعراب نبودند. کافی بود که لحظه‌ای چشم‌ها را ببندید و ادبیات محمدرضا پهلوی در مصاحبه با اوریانا فلاچی را به یاد آورید که خطاب به او می‌پرسید مگر اقدامات من ایرادی دارد که کسی با آن مخالفت کند... این برنامه با همه تصویرسازی‌های اغراق شده و کاذب یک واقعیت عریان داشت و آن فریز شدن شکست‌خوردگان قیام ملت در سال ۱۳۵۷ است. هنوز هم پس از سی و سه سال این جریان طلبکارانه منتقدان اعلیحضرت! را مشتی نادان، ساده‌اندیش و اجنبی‌پرست معرفی می‌کنند.

 

در کنار تولید اینگ‌ونه برنامه‌های سفارشی تاریخی امروزه شاهدیم که برخی از وابستگان رژیم سابق از جمله فرزند ارشد پهلوی دوم بدون پوزش‌خواهی از ملت با موضعی کاملا طلبکارانه به آنان امر و نهی نیز می‌کنند و حتی در طنزی تلخ شاهدیم در سالگرد جنایت پدر در ۱۶ آذر یاد قربانیان آن روز را گرامی داشته و از دمکراسی و حقوق بشر سخن می‌‌گوید.

 

 

و اما پایان

 

شاید بسیاری از جوانان امروز خاطره‌ای از فضای ایران در سال ۵۰ و جشن‌های ۲۵۰۰ ساله نداشته باشند. برخی نیز احتمالا به سبب دلخوری‌ها، انتقادات، حوادث سال‌های اخیر و از همه مهم‌تر تولید برنامه‌های تاریخی یک‌سویه صدا و سیما که هر روز نیز از تعداد راویان دست اول آن کاسته شده، به رسانه‌های رسمی کشور اعتماد چندانی نداشته باشند. در این فضا رسالت همه دلسوزان این ملک و ملت است که با روشنگری منصفانه، تاریخ معاصر را همانگونه که به وقوع پیوسته به تصویر بکشند و با این اقدام مانع رندان طلبکاری شوند که بر مرکب تاریخ نعل وارونه زده مسیری دلخواه را از آن مراد می‌کنند. بسیار تراژیک خواهد بود که روزی که مانند «کلاور» کاراتر داستان ابتدای این نوشتار بخواهیم ببینیم که «چرا انقلاب کردیم؟»، «چرا در ۲۸ مرداد کودتا شد؟»، «چرا جنگیدیم؟» و... از تابلوی گذشته تنها جمله‌ای انحرافی، باقی نمانده باشد. اصولا امروز مهم نیست که کوروش خواب باشد یا بیدار... مهم این است که ملت با چشمان باز میراث خود را حراست کنند.

 

 

منبع: ماهنامه نسیم بیداری

کلید واژه ها: جشن های 2500 ساله شاهنشاهی


نظر شما :