ترانه‌ای که مرتضی احمدی برای اشرف پهلوی خواند: چادرتو بنداز رو سرت

۰۵ آبان ۱۳۹۳ | ۰۰:۵۸ کد : ۴۷۸۵ از دیگر رسانه‌ها
الهه خسروی یگانه: مرتضی احمدی که این روز‌ها به دلیل کهولت سن در بستری بیماری به سر می‌برد، این روز‌ها شاهد انتشار کتاب تازه‌اش «پیش‌پرده و پیش‌پرده‌خوانی» است.

 

«پیش‌پرده و پیش‌پرده‌خوانی» عنوان کتابی است که مرتضی احمدی برای انتشارش مدت‌ها انتظار کشید. وزارت ارشاد دولت احمدی‌نژاد، سال‌ها از دادن مجوز به این کتاب ممانعت کرد تا اینکه بالاخره کتاب حالا به چاپ رسید.

 

«پیش‌پرده و پیش‌پرده‌خوانی» کتابی درباره هنر پیش‌پرده‌خوانی در سال‌های نخست حکومت محمدرضا شاه است. هنری که بنا به گفته مرتضی احمدی سابقه طولانی داشت اما با ظاهری متفاوت دوباره زنده شد.

 

احمدی در مقدمه خود بر این کتاب می‌گوید که سرودن و خواندن ترانه‌هایی با مضامین فکاهی در کشور ما وجود داشته است اما بعد‌ها در سال ۱۳۱۹ چون هر نمایشنامه سه، چهار و پنج پرده بوده و در فواصل پرده‌ها تعویض دکور‌ها حدود پانزده تا سی دقیقه و گاهی بیشتر زمان می‌برده، مردم خسته و کلافه می‌شدند و شب‌های زیادی کار به اعتراض کشیده می‌شده است. به همین خاطر مدیران تماشاخانه‌های تهران به فکر چاره می‌افتند و با پیشنهاد غلامعلی دریابیگی، کارگردانی که تحصیلات خود را در رشته کارگردانی تئا‌تر در آلمان به پایان رسانده بود برای اولین بار ترانه‌ای فکاهی همراه با گروه نوازندگان در بین پرده دوم و سوم با نام «آوانس» به خوانندگی مجید محسنی که قبلا هم ترانه‌ای در سینما تئا‌تر سپه خوانده بود و در جلو پرده آن هم به صورت آزمایشی گنجانده شد که شاید رضایت تماشاچیان جلب و مشکل هر شبه برطرف گردد که خوشبختانه با پسند دور از انتظاری روبرو و از آن شب به بعد جزئی از برنامه‌های هر شبه شد.

 

البته کلمه «آوانس» بعد‌ها با اعتراض کسانی تنی چند از نویسندگان و دست‌اندرکاران تئا‌تر روبرو شد و ‌آن‌ها کلمه پیش‌پرده را به جای «آوانس» برگزیدند.

 

بدین ترتیب پیش‌پرده‌خوانی‌ها که در آغاز فقط دربرگیرنده مطالب طنز و فکاهی بود که پیش‌پرده‌خوان به همراه گروه نوازندگان اجرا می‌کرد اما رفته رفته، شعر‌ها رنگ و بوی انتقادی به حاکمیت و مسائل روز جامعه را به خود گرفت.

 

اما به گفته مرتضی احمدی، از سال ۱۳۲۴ سانسور پیش‌پرده‌خوانی آغاز شد و در این میان ریاست یک زن آمریکایی برای کنترل پیش‌پرده‌خوانی عرصه را به همه تنگ کرد. احمدی با‌‌ همان لحن طنز و شیرین خود در این باره می‌نویسد: ‌ «در ‌‌نهایت تاسف، از تاریخ اشاره شده به بعد اشعار پیش‌پرده‌ها قبل از به صحنه بردن بایستی به تائید یک زن پا به سن گذاشته آمریکایی به نام میس کوک که حتی قادر نبود زبان فارسی را به راحتی حرف بزند می‌رسید و معلوم نشد این بانوی تنومند عبوس بیگانه و تو آب نمک خوابانده دست‌های پنهان و مرموز ناشناخته به چه مناسبت از ینگه دنیا با عنوان سانسورچی مطبوعات و ادبیات ملی ما به استخدام دولت ایران درآمده بود. لازم به یادآوری است که قبل از ورود این تحفه تو آب نمک خوابانده آمریکایی هر گونه اجرای صحنه‌ای برابر روش‌ سال‌ها برای تصویب نهایی به اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر فرستاده و تصویب می‌شد.»

 

احمدی حتی یک بار به خاطر پیش‌پرده خوانی به زندان هم افتاده است. او می‌نویسد: «زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشاهی، از سفر امریکا به ایران بازگشت در فرودگاه مهرآباد در حالی که پالتو پوست گرانقیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بی‌مثالش» را با‌‌ همان شکل و قیافه زینت‌بخش روزنامه‌ها کردند، به خصوص روزنامه «مرد امروز» که آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه عصمت و طهارت وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را در باره این زن دار و دسته‌چی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع‌زاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم، پس از ضرب و شتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر ساعت ده صبح روز بعد آزاد شدیم که متاسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانه‌سرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت»

 

احمدی در این کتاب می‌نویسد که بعد از کودتای ۲۸ مرداد دیگر جلوی پیش‌پرده‌خوانی با حمله اراذل و اوباش به تماشاخانه‌های فرهنگ، تهران، جامعه باربد و به آتش کشیدن تئا‌تر سعدی، و بازداشت هنرمندان صاحب‌نام به اتهام عضویت در احزاب سیاسی مخالف رژیم و پرونده‌سازی آخرین نفس پیش‌پرده‌خوانی در کانون اجرایی خودش قطع شد.

 

یکی از پیش‌پرده‌های سیاسی که در اعتراض به عملکرد نمایندگان مجلس سروده شده در ادامه می‌آید. شاعر این شعر پرویز خطیبی است و حمید قنبری آن را خوانده است:

 

اقلیت و اکثریت

 

خداوندا ملت از مجلس ذله‌س/ خودش لاغر وکیلش چاق و چله‌س/ هستیش دس دو سه تا وجیهه المله‌س

 

از پیش کرسی با لنگه ارسی/ وکلا مشغول می‌شن به احوالپرسی

 

اون وکیلی که هیکلش نخاله‌س/ مشتش از بهر همکاراش مچاله‌س/ به گمونش که پارلمان خونه خاله‌س

 

وکیل زاپاس که اهل دعواس/ مجلسو منتقل کنین به بندرعباس

 

اکثریت به فکر کار دولت/ اقلیت بود غمخوار دولت/ اکثریت می‌خواد بشه سوار ملت

 

دولت درگیره خورد و خمیره/ وسط این بکش واکش ملت می‌میره

 

اکثریت کند کابینه‌سازی/ واسه دولت نماید پااندازی/ اینا هی دولت می‌سازن برای بازی

 

گرک بد کیشه دشمن می‌شه/ زند بر پیکر وطن همیشه تیشه

 

اکثریت طرفدار نون دونیس/ اقلیت با او دشمن خونیس/ نوکر اجنبی کجا فکر ایرونیس

 

وکیلان ما بس کردند دعوا/ دارالشورا شده بدل به دارالدعوا

 

اقلیت به مجلس چون پیدا شد/ اکثریت مشتش خیلی زود وا شد/ کار دلال ارتجاع شلم شوربا شد

 

بی‌چک و چونه/ توی این لونه/ اکثریت یک امسالو فقط مهمونه

کلید واژه ها: مرتضی احمدی


نظر شما :