سخنان منتشر نشده هاشمی رفسنجانی در سال ۶۸: امام نمی‌خواستند بعد از خودشان کشور در جنگ بماند

۰۶ مرداد ۱۳۹۱ | ۱۳:۵۶ کد : ۲۴۳۸ از دیگر رسانه‌ها
آیت‌الله هاشمی رفسنجانی طی سخنانی منتشر نشده در جمع ائمه جمعه سراسر کشور در سال ۱۳۶۸، ضمن روایت کاملی از گره‌گشایی‌های امام برای آینده انقلاب، تاکید کرد: من حالت نگرانی پیامبر (ص) را در سال آخر عمر مبارکشان، چنین حالاتی را در حضرت امام در ماه‌های اخیر، شاید یک‌ساله، هفت و هشت ماه اخیر، می‌دیدم. ایشان عملا دنبال این مسایل آینده بودند که بعد از خودشان مشکلی در جلوی راه انقلاب نباشد.

 

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله هاشمی رفسنجانی؛ گزیده سخنان منتشر نشده ایشان در ۱۳ تیرماه ۱۳۶۸ که در سمینار ائمه جمعه سراسر کشور ایراد گردیده، بدین شرح است:

 

* متأسفانه ما در اولین سمینار ائمه جمعه در غیاب حضرت امام امت صحبت می‌کنیم که انسان نمی‌تواند اندوه و احساسات خودش را کنترل کند. ما با فقدان حضرت امام امت وضعی را در درون خودمان و روحیه خودمان احساس می‌کنیم که مثل کسی است که در خلاء زندگی می‌کند.

 

تأثیر فقدان هنوز آدم نمی‌تواند خودش را با شرایط فقدان امام در جامعه امام (ره) منطبق کند. من معمولا وقتی ‌که در حال طبیعی هستم و مشغول کاری نیستم، آن حال تبعید امام در وجودم جلوه می‌کند. ما یک دوران طولانی داشتیم که امام را تبعید کرده بودند. به‌هرحال هر کسی در وجود خودش از تبعید امام یک احساسی داشت، دوران طولانی هم بود. این حالات موضوع دارند، آن تبعید‌ها و آن افسردگی‌ها را در ضمیر ناخودآگاه‌مان داریم.

 

* درست چنین وضعی الان برای من هست. لابد همه شما هم مثل من هستید. من از خودم که حساب می‌کنم، این‌چنین وضعی را می‌بینم، آدم دلش نمی‌خواهد باور کند که دیگر امام را ندارد، ولی واقعیت این است که نداریم. طبعا آن کارهای مهمی را که شخص امام با اهمیت شخصیتشان و بزرگواری وجودشان انجام می‌دادند به‌تنهایی امتی بودند، آن‌ها تقسیم می‌شود بین ما که باید همگی یک قدری آن سنگینی باری که بر دوش امام بود بر دوش خودمان احساس کنیم که داریم می‌کنیم. ما چنین احساسی داریم، شما هم حتما چنین احساسی دارید و با همین احساس است که ما داریم می‌فهمیم.

 

* آقایان همه آشنا هستند [می‌دانند] که پیغمبر اکرم (ص) در اواخر عمرشان [نسبت به] مسایل آینده نگران بودند و با آیه شریفه (یأَیُّهِا الرَّسولُ بَلّغ ما اُنزِلَ إلَیکَ مِنْ رَبّک) چه حالاتی را تجسّم داشتند، من چنین حالاتی را در حضرت امام در ماه‌های اخیر، شاید یک‌ساله برنامه‌ریزی اخیر، هفت و هشت ماه اخیر، می‌دیدم. ایشان عملا دنبال این مسایل آینده بودند که بعد از خودشان مشکلی در جلوی راه انقلاب نباشد، کشور انقلابی که ایشان خیلی برایش تلاش کرده بودند و از جوانی تا آخر عمر به‌این شجره مبارکه‌ای که نهال کرده بود و آبیاری کرده بود، با خون دل فکرهایی برایش کرده بود و با تلاش‌های پیگیر نمی‌خواستند این شجره بعد از خودشان پژمرده بشود و درست وظیفه آن باغبان واردی را که آینده این درخت مقدس را، درخت مقدس انقلاب را و اسلام عملی را در جامعه تضمین بکند، برنامه‌ریزی کرده بودند. خوب یادمان است ایشان بعد از اینکه در سال‌های اوایل پیروزی انقلاب دچار کسالت قلبی شدند، نگرانی دیگر برای همه ما همیشه بود، ما همیشه دلهره داشتیم. به تعبیر خیلی از افرادی که با وضع جسمی ایشان آشنا بودند، می‌گفتند ایشان مثل یک ظرف چینی خاصی هستند که ضربه خورده باشد و ترک برداشته باشد و هر موجی ممکن است که این ظرف را به‌ هم بریزد.

 

* کسانی که مسئولیت داشتند اطراف انقلاب و وضع جسمی ایشان را می‌دانستند، همیشه نگران بودند، هر روز ممکن بود یک حادثه اتفاق بیافتد.‌‌ همان سال‌ها بود که یک نفر از اهل سیر و سلوک و معنا گفته بود که حضرت امام از آن تاریخی که از پاریس آمدند و در فرودگاه مهرآباد پا گذاشته‌اند، یازده سال خواهند ماند. این حرف اگر چه خوب برای ما اطمینان نمی‌داد، ولی خب تسکینی برایمان بود. این پیش‌بینی با توجه به معنویتی که در گوینده سراغ داشتیم این تسکین بود، امّا همیشه دلهره داشتیم. ولی امام خودشان دلهره نداشتند، محکم بودند و می‌فرمودند که خداوند این انقلاب را حفظ می‌کند، من هم یک وسیله هستم. این وسیله در دست خداست و تا هر وقت من لازم باشم برای این انقلاب، انقلاب را خداوند به‌دست من نگه می‌دارد و هر وقت لازم نباشم هم به‌دست دیگران این کار انجام می‌شود.

 

* این اواخر ایشان به فکر حل کردن مشکلات افتادند، البته ما قبلا به‌این فکر افتاده بودیم، اینکه سال‌ها قبل مجلس خبرگان تلاش کرد که جانشینی برای حضرت امام داشته باشد به‌خاطر همین نگرانی‌ها بود. یعنی ما چون همیشه فکر می‌کردیم که هر روز ممکنه اتفاقی بیافتد، لذا دستمان خالی باشد.‌‌ همان نقطه‌ای که دوستان نگران بودند و دشمنان هم امید بسته بودند، این‌جوری بود. دشمنان فکر می‌کردند در زمان امام نیرو‌هایشان را مصرف نکنند، ذخیره کنند برای اینکه یک‌دفعه ضربه کاری را وارد بکنند وقتی‌که ما از درون متزلزلیم. دوستان هم نگران چنین وضعی بودند، چون کم‌وبیش از برنامه‌ریزی دشمنان آگاه بودند.

 

امام با پیش‌بینی‌های خوبی که کردند کار را در روال درستی انداختند. آن‌موقع ما با دید خودمان یک ضمانتی برای تداوم وظیفه رهبری تنظیم کرده بودیم که متأسفانه اواخر به اشکال برخورد کرد که آقایان در جریان اشکال کار هستند. در این اواخر وقتی که به اشکال برخورد کردیم، همه‌مان نگران بودیم و شاید خیلی از مردم هم نگران بودند که چه خواهد شد. ولی امام راه را درست باز کردند، اصل مسأله را حل کردند و به‌گونه‌هایی که ما گفتیم و شما شنیدید، ایشان راه را نشان ما دادند، اما معذوراتی داشتند که این معذورات مانع صراحت ایشان بود. شاید نمی‌خواستند در تاریخ یک بدعتی بشود که همیشه رهبری را رهبر قبل تعیین بکند و بگذارند به‌روال قانون خودش انجام بشود، لذا با صراحت نمی‌گفتند.

 

شاید معذوراتی داشتند از اینکه بالاخره شخصیت‌های بزرگوار و عظیم علمی و عملی که ما در کشور داریم با تصریح امام ممکن است، مسایلی از لحاظ توقعات و غیره به‌وجود بیاید، این هم منظور دیگری بود. اما ایشان به‌نظر می‌رسید که مصمم بودند به یک نحوی این مطلب را به ماها برسانند. در جلسات متعددی که به مناسبت‌هایی بحث می‌شد و ابراز نگرانی می‌شد، ایشان به نحوی می‌فرمودند که به‌هرحال راه ما همین است، من این‌ها را در نماز جمعه گفتم و حتما آقایان شنیدند و اینجا نمی‌خواهم تکرار بکنم. ایشان بحثی که در مورد اجتهاد اواخر شروع کردند یعنی تذکراتی که می‌دادند، حالا ما بیشتر معنایش را می‌فهمیم که امام چه اصراری داشتند که مفهوم اجتهاد و مصداق مجتهد مناسب کارهای اجتماعی و رهبری را برای ما مشخص کنند.

 

* بالاخره مجتهدی که در امور ولایت کشور می‌خواهد دخالت بکند، این نیاز به یک سری معلومات و اطلاعات و آشنایی‌ها با مسایل اجتماعی دارد که معمولا در مدرسه دست آدم نمی‌آید، هرقدر هم که آدم در مدرسه باسواد باشد و استاد باشد و متبحر باشد ولی به‌هرحال باید در میدان عمل با واقعیت‌های زندگی و پیچیدگی‌های زندگی صنعتی امروز آشنا بشود. دنیا و اجتهاد را یک معنای وسیعی برایش در نظر گرفتند که این خیلی در کارمان به درد خورد و بعد به‌گونه‌هایی مصداق آن اجتهاد را هم برای ما تعیین کردند و این مهم است. همه مفاهیم کلی را می‌شود تطبیق کرد، اما اینکه ایشان با اشاراتی تعیین کردند مصداق آن مجتهد مورد نظر خودشان را، این دو تا را که آدم نگاه می‌کند می‌بیند که باز‌‌ همان وظیفه رهبری است بَلّغ ما اُنزِلَ الیک مِن ربک که نگران آینده نباشند که مبادا برخورد آرا و جزای مجاهدت‌های اندیشه‌ها و تمایلات کار مملکت را دشوار بکند.

 

* خداوند به ما خیلی مردم کمک کرد. باز این هم از خوبی مردم است، خداوند جزای این مردم را داد، واقعا این مردم استحقاق این را نداشتند که بعد از ده سال فداکاری و شهادت‌طلبی و این همه مرارت‌های راه انقلاب یک‌دفعه بیدار بشوند و ببینند که اختلافات در سطح بالا زحماتشان را دارد از بین می‌برد و دشمنان را خوشحال می‌کند و دوستان را ناراحت می‌کند. حق این مردم نبود که چنین دردی برایشان پیش بیاید. بعد از این همه مرارت‌ها، خداوند جزای مجاهدت‌های آن‌ها را این‌جوری داد و این بحث را تمام کرد.

 

کار دیگری که امام پذیرفتند و قبلا نمی‌کردند، مسأله اصلاح قانون اساسی بود. ما خیلی وقت بود که خدمت امام می‌گفتیم که قانون اساسی در اداره کشور مشکلات دارد، این [حرف] تازه‌ای مسأله اصلاح نیست، سال‌هاست می‌گوئیم. من خودم مدت‌ها پیش چند تا مسأله را قانون اساسی نوشتم؛ من‌جمله همین قانون اساسی را که به‌هرحال ما با این قانون اساسی نمی‌توانیم کشور را درست اداره بکنیم که حالا نقاطش را عرض می‌کنم که چه مشکلاتی داشتیم. البته در بحث‌ها این‌ها را آقایان شنیدند که امام قبول نمی‌کردند و می‌گفتند خیلی خوب، حالا زمانش می‌رسد.

 

در زمان خودشان، ایشان خودشان مشکل را حل می‌کردند. هر جا با قانون اساسی ما به مشکل برخورد می‌کردیم، خودشان با اختیاراتی که داشتند، با شخصیتی که داشتند دخالت می‌کردند مسأله حل می‌شد، ولی ما نمی‌توانیم. حل، حل موقتی است، حل موضعی است، باید نظام روی سیستم باشد که سیستم خودش کار‌ها را انجام بدهد، نه اینکه شخص همیشه حلال مشکل باشد.

 

این اواخر به‌گونه‌ای علاقه نشان دادند که ما آن روز نفهمیدیم، ولی حالا می‌فهمیم که چرا شد. ایشان فرمودند که خوب آن چیزی که درباره قانون اساسی می‌گفتید، حالا می‌شود مطرح کرد، آن‌جاهایی که فکر می‌کنید لازم است، بگویید، هر کسی نظرات خودش را داد و ایشان هم نظرات همه را شنیدند، در آخر آنچه که خودشان به آن رسیده بودند، آن را مطرح کردند. این نقاطی که الان در بازنگری قانون اساسی هست، واقعا باید حل می‌شد، نمی‌شد با این وضع کشور را اداره کرد. ولی ما هنوز تمام نکردیم، دارد تمام می‌شود ان‌شاءالله به رفراندوم می‌رسد.

 

* من خدمت شما ائمه جمعه عرض بکنم که شما بزرگواران نظام هستید مخصوصا حالا که دیگر رفراندوم بناست مطرح بشود، شما باید مردم را در جریان بگذارید. این مواردی که گفته شد بعضی‌هایش خیلی مهم نبود، ولی بعضی‌هایش مهم بود. آنکه مهم نبود مثلا حالا مجلس تعداد نماینده‌اش ۲۷۰ تا است با قانون اساسی ممکن بود چهارصد، پانصد تا بشود؛ مشکل بوجود می‌آورد، اما قابل تحمل بود، حالا اگر هم نمی‌شد ما چندان مشکل آن‌جوری نداشتیم، ولی خب یک‌قدری کار را مشکل می‌کرد. یا وظیفه مهم مثلا در صداوسیما واقعا مشکلی بود. شیوه‌ای که ما در صداوسیما ائمه جمعه داشتیم این بود که سه نفر از سه قوه آنجا می‌رفتند و طبق قانونی که نوشته شده بود، تقریبا دو تا دستگاه موازی هم درست شده بود که فقط با صرف‌نظر از حقوق همدیگر، می‌توانستند آنجا را بگردانند. اگر کسی می‌خواست حرف قانونی خودش را اعمال بکند واقعا خانه چند کدبانو می‌شد و هیچی رو آنتن نمی‌رفت. صدا و سیمایی که بایست لحظه به لحظه تصمیم بگیرد که این را بگوئیم یا نگوئیم، باشد یا نباشد، دیگر آنتن صبر نمی‌کند که حالا سکوت کنیم بعد ببینیم چه می‌شود، باید هر لحظه تصمیم گرفت. این مسأله به‌حمداللّه حل شد، آخر کار هم قرار شد که زیرنظر رهبری باشد که مهم‌ترین جای کشور است.

 

اوایل انقلاب مسأله دستگاه قضایی و شورا برای ما یک شعار بزرگ بود. پس از دیکتاتوری زمان پهلوی ما رنج کشیده بودیم. همه ما همه چیز را می‌خواستیم از دست فرد بیرون بیاوریم و به‌دست شورا بدهیم به‌خاطر اینکه نگران تجدید دیکتاتوری بودیم. لذا هر چیزی را شورایی می‌کردیم. یکی از کارهای شورایی هم، حل مسأله شورای‌عالی قضایی شده بود، غافل از آنکه دستگاه قضایی - دستگاه قضایی اسلام - که خصیصه مهمش سرعت است و فصل خصومت و شورا است با قضاء شورایی دچار اشکال می‌شود. خیلی تصمیم گیری‌ها در شورای عالی قضایی الان به‌صورت پرونده مانده است، چون مثلا احتیاجی به‌اکثریت داشته و یا اتفاق آرا می‌خواسته، نشده و یک‌نفر نبوده که همه مسئولیت‌ها را خودش احساس بکند، منتها از مشورت هم استفاده بکند که به‌حمداللّه این مسأله حل شد، چون امام دستور تمرکز داده بودند و ما هم این تمرکز را پیش‌بینی کردیم که باز برای رفراندوم می‌آید.

 

در قوه مجریه وضع از این بد‌تر بود. قانونی که خبرگان اول برای اداره کشور در بخش اجرایی نوشته بودند، به‌گونه‌ای بود که وظایف رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر در خیلی موارد با هم تداخل می‌کرد. مشکل قوه رئیس‌جمهور مدعی بود حق اوست و نخست‌وزیر مدعی بود حق مجریه اوست و این باعث می‌شد که بسیاری از کارهای مملکت می‌خوابید. من حالا چند تا نمونه فقط می‌گویم که شما ببینید چه مشکلی بود. فرض کنید در معرفی وزیر کابینه به مجلس، خوب ظاهرا این کاری بود که نخست‌وزیری که رئیس‌جمهور انتخاب کرده، وزراءاش را معرفی بکند، رئیس‌جمهور هم قبول بکند بعد این‌ها به مجلس بیایند. آدم این را خیلی ساده اول فکر می‌کند، ولی خوب این طوری هم نیست.

 

ما برای انتخاب وزراء همیشه به‌مشکل برخورد می‌کردیم. خوب نخست‌وزیر می‌خواست کار بکند، می‌گفت من این آقا را می‌پسندم، با این می‌توانم کار کنم، رئیس‌جمهور می‌گفت نه من این را نمی‌پسندم، من مسئولم، من شما را معرفی کردم، من باید جوابگو باشم، من این را نمی‌پسندم، بار‌ها و بار‌ها ما کابینه‌مان ناقص بود به‌خاطر اینکه دو نفر نمی‌خواستند توافق داشته باشند. یا وزرایی می‌آمدند که یکیشان قبول نداشتند؛ یعنی تحمیل شده بود، وزیر احساس می‌کرد وزیر رئیس‌جمهور نیست یا وزیر نخست‌وزیر نیست. آخر دیگر کار به‌جایی رسیده بود که امام ما را - رؤسای سران سه قوه را - مأمور کردند و گفتند هر جا نخست‌وزیر و رئیس‌جمهور با هم توافق نکردند، رأی شما حاکم باشد. گاهی اتفاق می‌افتاد که نه رئیس‌جمهور قبولش داشت و نه نخست‌وزیر، ما انتخاب می‌کردیم و می‌گفتیم این را به مجلس معرفی کنید به‌خاطر اینکه به‌جایی نمی‌رسید و باید هم همین کار را می‌کردیم.

 

خیلی اوقات بود که بعضی از وزارتخانه‌های ما وزیر نداشت. همین حالا وزارت بازرگانی این‌طوری است، به‌همین دلیل هم هست، یعنی به خاطر اینکه آقایان توافق نکردند. بازرگانی که مشکل وزارت این‌همه کار دارد، مسأله توزیعی که در کشور ما است، الان بازرگانی خریدهای خارجی و توزیع ما همه دست وزارت بازرگانی است، به‌خاطر حساسیت روی وزیرش توافق نشده است. الان بدون وزیر مانده و فقط ما سرپرست داریم. سرپرست هم احساس موقتی بودن می‌کند. کار بازرگانی کار یک‌روز، دو روز، سه روز نیست، ما مثلا جنسی که لازم داریم اگر حالا برای خریدش اقدام بکنیم، ممکن است هشت ماه هفت ماه بعد به‌دست ما برسد. مواد کارخانه‌ها یا گندم یا برنج یا چیزهای دیگری که اگر یک روز در مملکت نباشد مشکل درست می‌کند، حالا اگر اقدام بکنیم و برنامه‌ریزی بکنیم، هفت و هشت ماه بعد می‌توانیم در اختیار مردم قرار بدهیم. بعضی‌هایشان این‌طوری است. به جای وزیر بازرگانی که سرپرست موقت گذاشته‌اند، ممکن است یک ماه دو ماه بعد کس دیگری به جایش بیاید، او نمی‌تواند برای یک سال برنامه‌ریزی کند.

 

این نمونه مشکلات ما بود که در کشور داشتیم. در قانون اساسی جدید که اصلاح کردیم، دیگر این مشکلات تا آنجائی‌ که تجربه به ما نشان می‌دهد، دیگر نیست یعنی جوری کردیم که رئیس‌جمهور که خودش مسئول کابینه هست، بتواند سریع افراد مورد نظر خودش را انتخاب بکند. البته گاهی با مجلس ممکن است مسأله پیش بیاید، ولی به‌هرحال یک مرحله است. آن‌موقع در سه مرحله بود، تازه آن دو نفر که انتخاب می‌کردند و به مجلس می‌آمد، در مجلس هم چون یک عده طرفدار رئیس‌جمهور و یک عده طرفدار نخست‌وزیر بودند، یکی به این رأی نمی‌داد که آن‌طرفی است، یکی به آن رأی نمی‌داد که چون آن‌طرفی است. این هم یک مشکل دیگری می‌شد.

 

خلاصه این همیشه ممکن است اتفاق بیافتد، ولی آن‌موقع بد‌تر بود و این اختلاف بیشتر بود و چیزهای دیگری هم بود. البته نگرانی‌هایی هم بود که خوب چون رئیس‌جمهور نمی‌توانست مورد سؤال مجلس قرار بگیرد، ممکن بود در این‌ها یک نوع خودکامگی به‌وجود بیاید که ما این پیشنهاد را هم دادیم و برطرف شد و مجلس می‌تواند از رئیس‌جمهور هم سؤال بکند که یک نوع نظارتی وجود داشته باشد. باز این‌ها خدمت شما می‌آید و می‌بینید.

 

به‌هرحال با تلاشی که از شخص امام شروع شد و کار به اینجا دارد می‌رسد و این موانع احتمالا تا حدود زیادی از سر راه امور اجرایی کشور برداشته می‌شود. ما خامی‌هایی اول انقلاب داشتیم به‌خاطر اینکه با امور کشورداری آشنا نبودیم. نیروهایی که الان کشور را اداره می‌کنند، عمدتا کسانی هستند که در امور کشور حضور نداشتند، یا در مدرسه بودند، یا در دانشگاه بودند و یا در جای دیگری خارج از محیط اداری کشور بودند. با تجربه‌ای که فعلا پیدا کردیم، آنچه که در قانون اساسی نوشتیم، خیلی بهتر از آن است که در گذشته نوشتیم و آقایان هم باید این‌ها را ملاحظه بفرمایند. البته اگر خودتان قبول کردید که این‌ها بهتر است، شما هم باید در خطبه‌های نماز جمعه این مسائل را برای مردم روشن بکنید که مردم بدانند برای چه این تغییرات به‌وجود آمده [است].

 

حل مسأله اختیارات در مورد مسأله رهبری هم، باز یک مسأله‌ای بود که آن هم حل شد. یک مقدار البته اختیارات رهبری را ما براساس آن ولایت مطلقه می‌دانیم که رهبر همه جا می‌تواند اعمال نظر بکند و کارش را انجام بدهد. اما در قانون اساسی باز یک محدودیت‌هایی بود که نکات عمده‌اش را برطرف کردیم. با اصلاحاتی که شده، هنوز هم در دستمان است و آن کارهای جاری فعلی که آن‌ها را انجام می‌دهیم، باعث می‌شود اعمال وظیفه رهبری در شرایط جدید قانون اساسی بهتر باشد و یک‌مقدار کسری حضور امام را با این جبران بکنیم و با این قانون اساسی که حالا ان‌شاءالله مردم رأی خواهند داد و مورد عمل قرار خواهد گرفت، یک مقدار راه‌مان درست بشود.

 

* وقتی‌که امام قطعنامه را پذیرفتند، خیلی‌ها نگران شدند؛ مخصوصا طبقه رزمنده و جوانان و این‌ها یک‌مقدار برایشان گران بود، اما امام می‌دانستند که بعد از خودشان اداره این جنگ برای کشور کار دشواری است و می‌دانستند اگر این بنا است حل بشود در زمان خودشان باید حل بشود. این کار را خودشان پیشقدم شدند و این کار را انجام دادند و جزو‌‌ همان قسمت بحث اول من است، اینکه خودشان راه انقلاب را باز می‌کردند و هموار می‌کردند. این کار را ایشان کردند و سیاست ما هم واقعا این است که جنگ نکنیم ولی نمی‌توانیم، آن یک‌طرف قضیه است، چون یک‌وقت می‌بینیم دشمنان ما مصلحتشان نبود که صلح باشد، دشمنان که مصلحتشان نیست صلح بشود، این داخلی‌ها و این نزدیکی‌ها بر مصلحتشان است.

 

* یکی از کارهای ما الان رونق اقتصادی است که ما در قدم اول باید یک کاری بعد از ختم بکنیم که این کارخانه‌هایمان فعال بشوند. این کار‌ها آسان است و جنگ آسان‌تر از کارهای دیگر است. یک کارهایی هست که انجام دادن آن‌ها طول می‌کشد مثلا فرض کنید ما باید انرژی تولید بکنیم، برق یک کار هفت هشت ساله است که ما بتوانیم مملکت را حسابی از انرژی مستغنی کنیم و در همه شرایط بتوانیم استفاده کنیم. یا همه جای کشور را لوله‌کشی گاز بکنیم، این طول می‌کشد. این‌طور نیست که حالا تصمیم گرفتیم، بشود. اگر بخواهیم به شهرهای دور هم گاز برسانیم، طول می‌کشد.

 

یا فرض کنید همه جاده‌ها خوب بشود یا همه معادن استخراج بشود، این‌ها همه طول می‌کشد و دارد ادامه پیدا می‌کند. کارهای زیربنایی کشور دارد انجام می‌شود و پیش می‌رود. ما یک کار موجودی داریم و کارخانه‌هایی داریم که متأسفانه خیلی از این کارخانه‌ها در گذشته ساخته شده که نوعا با مواد خارجی کار می‌کنند. ما سیاستمان این نیست که کارخانه‌های مصرفی را به‌کارخانه‌هایی بگوییم که متکی باشد به‌مواد خارجی. ما آنهایی را می‌گوئیم که در داخل بتوانند خودشان را بگردانند. اما قبلا این‌جور نبوده. آن کارخانه‌های سرمایه‌گذاری شده باید فعال بشود.

 

* ان‌شاءالله این تذکر برادرانه من را شما از زبان من به شرکت در دیگران می‌فرمائید که دیگران هم مواظب باشند. ما امیدواریم که با انتخابات همکاری و همراهی در خدمت رهبری معظم انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بتوانیم مشکلات کشور را حل بکنیم. من بسیار امیدوارم به تأثیر حضور رهبری جدید در جامعه، البته ما اگر توقع کنیم که رهبری جدید بتواند مثل حضرت امام به مسایل برسد از لحاظ شخصیتی، خوب این توقع زیادی است. ما همه‌مان در مقابل حضرت امام قطره‌ای هستیم، ولی ایشان فردی است که همه وجودش از انقلاب هست. از دوران نوجوانی تا به حال دیگر شما می‌دانید که سراپا در خدمت انقلاب بود.

 

از لحاظ اطلاع [از اوضاع کشور] مناسب‌ترین فرد در کشور است. از لحاظ اطلاع ما از ایشان می‌توانیم باسواد‌تر در کشور داشته باشیم علماء بزرگوار داریم، مراجع عظیم‌الشأن داریم، در بین خود شما شخصیت‌های بزرگوار، باسواد، مجتهد، عادل عظیم‌الشأن داریم اما ویژگی‌های ایشان پشت سر خودش سوابق انقلابی در زمان رژیم گذشته را دارد و دوران تجربه کاری را در این زمان دارد و خلوص خودش را هم نشان داده است و ایشان حاضر است از همه چیزش برای اسلام و انقلاب بگذرد که همه‌مان می‌دانیم. آن وقت اعتماد روحانیت و مردم هم به ایشان هست. ایشان اگر رهبر هم نبود، شما دیدید در مسافرت‌ها و در برخورد‌هایشان چه جور مردم به ایشان علاقمند بودند. کسی که محبوب باشد و کاملا با مردم آشنا باشد و مردم افکار ایشان را به‌خوبی بشناسند و آشنا باشد با وظایف کشورداری و آماده باشد که همه چیزش را برای انقلاب فدا بکند، یک‌چنین کسی الان در رأس ماست. با اطاعت از این رهبری و حمایت ایشان ما هم می‌توانیم خیلی از مشکلات کشور را حل کنیم. به‌حمداللّه یک وحدت عجیبی در جامعه ما هست.

کلید واژه ها: هاشمی رفسنجانی قانون اساسی


نظر شما :