برژینسکی؛ نابغه‌ای که تاریخ او را ندید

ادوارد لوس/ ترجمه: شیدا قماشچی
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۳ | ۱۱:۵۶ کد : ۴۲۶۳ کتاب
برژینسکی؛ نابغه‌ای که تاریخ او را ندید
تاریخ ایرانی: کتاب‌های زیادی راجع به هنری کیسینجر، دیپلمات ارشد آمریکا در دوران جنگ سرد نوشته شده است. تاکنون هیچ کتابی به زبان انگلیسی دربارهٔ همپا و رقیب بزرگ او یعنی زبیگنیو برژینسکی نوشته نشده بود. مرسوم است که تاثیر آقای کیسینجر بر‌تر شماره شود چرا که به گسست رابطهٔ چین و شوروی کمک کرد و برای آشتی آمریکا با چین میانجیگری کرد. اما دو کتاب هستند که از زاویهٔ دیگری به موضوع نگاه کرده‌اند.

 

طبق نظر هر دو کتاب، نوشته شده توسط اقتصاددان و روزنامه‌نگار لهستانی آندره لوبوفسکی و دیگری ویرایش چارلز گتی استاد دانشگاه جانز هاپکینز، تاریخ از نقش اساسی برژینسکی در پیش‌بینی وقایع و سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی چشم‌پوشی کرده است. فرانسیس فوکویاما در مجموعه مقالات گردآوری شده توسط گتی دربارهٔ ۶۵ سال فعالیت حرفه‌ای برژینسکی می‌نویسد: «تصور اینکه روند تاریخی حوادث فردی را این‌گونه مبرا سازد، بسیار مشکل است.»

 

شباهت‌های میان کیسینجر و برژینسکی کمی عجیب هستند: هر دو در اروپای چندین پاره شدهٔ مابین دو جنگ جهانی متولد شده‌اند: آقای کیسینجر در سال ۱۹۲۳ در آلمان، آقای برژینسکی در سال ۱۹۲۸ در لهستان. هر دو در سال ۱۹۳۸ اروپا را به مقصد آمریکای شمالی ترک کردند. هر دو به عنوان محقق برجسته راه خود را به هاروارد و فرا‌تر از آن گشودند. هر دو لهجه خود را حفظ کردند ولی توانستند به قلهٔ سیاست خارجی که در تسخیر واسپ‌ها (آنگلوساکسون‌های سفیدپوست پروتستان) قرار داشت، دست پیدا کنند. موضوعی که زمینه‌ساز شوخی‌هایی نیز شد: «آمریکا جایی است که مردی با نام زیبگنیو برژینسکی می‌تواند به نام و نشان برسد بدون آنکه مجبور باشد نامش را تغییر دهد.»

 

شباهت‌ها همین جا به پایان می‌رسند. کیسینجر مهارتی افسانه‌ای در عزیز کردن خود نزد دیگران داشت: طوری رفتار می‌کرد که همهٔ دشمنان فکر می‌کردند او با آن‌ها موافق است. شیمون پرز، نخست‌وزیر سابق اسرائیل گفته بود: «با احترام به آقای کیسینجر باید بگویم که او گمراه‌ترین آدمی است که تاکنون دیده‌ام.» از سوی دیگر زبیگ (Zbig) - نام جهانی آقای برژینسکی - به دلیل دشواری تلفظ نامش، با دقت موشکافانه‌ای سخن می‌گوید. او از آغاز فعالیتش به عنوان متخصص عالی‌رتبه در تحلیل مسائل اتحاد جماهیر شوری در دههٔ ۱۹۵۰ این‌گونه بود. در پایان دههٔ ۱۹۷۰ زمانی که به عنوان مشاور امنیت ملی دولت کار‌تر انتخاب شد و سیاست خارجی آمریکا را به عهده داشت نیز این‌گونه رفتار می‌کرد. هنگامی که ابراز مخالفت می‌کرد دیگر تردیدی وجود نداشت. آقای کیسینجر خود از قربانیان مخالفت‌هایش بود. برژینسکی درباره‌اش گفته است: «او مجذوب دشمنانش هست ولی از دوستانش بیزار است.»

 

برژینسکی شاید به دلیل لهستانی بودن، هرگز در قصد و غرض اتحاد جماهیر شوروی شک نداشت. او درک عمیقی از ناسیونالیسم روسی داشت - امری که به عقیدهٔ او در بحران اخیر اوکراین نادیده انگاشته شده است - و این امر او را از دیگرانی که بر ایدئولوژی شوروی متمرکز بودند متفاوت می‌ساخت. این «پنجره‌ای به ویستولا» ـ اصطلاحی که محقق اسرائیلی شلومو آوینری آن را بکار می‌برد - او را فردی شک‌گرا ساخته بود، بسیاری آن را نقطهٔ قدرت او می‌دانستند ولی حوادث بر آن تاثیر گذاشتند. او به درستی پیش‌بینی کرده بود که اتحاد جماهیر شوروی به مرور زمان یکپارچگی و قدرتش را از دست خواهد داد و اقمار پیمان ورشو به اصل ناسیونالیسم خود باز خواهند گشت. او در دوران کار‌تر تمام تلاش خود را کرد تا این اتفاق رخ بدهد.

 

کیسینجر به «موازنه قدرت» اعتقاد داشت، برژینسکی آن را تحقیر می‌کرد. لطیفه‌ای دربارهٔ همزیستی مسالمت‌آمیز با اتحاد جماهیر شوروی گفته می‌شد: «آنچه که مال من است، مال من است، ولی آنچه که مال توست قابل مذاکره است.»

 

دوران ریاست جمهوری کار‌تر، دوران حرکت نوسانی میان نبوغ ریچارد نیکسون و سرکشی ریگان شناخته می‌شود. این شناخت غیرمنصفانه است. بیشتر به دلیل وجود برژینسکی، تاثیر کار‌تر بسیار پویا بوده است. او پیمان ۱۹۷۵ هلسینکی را گسترش داد تا جماهیر شوروی را در زمینهٔ حقوق بشر تحت فشار قرار دهد و به این وسیله به پدید آمدن سامیزدات‌ها و دیگر ابزار انتقادی کمک کرد. او گفت‌وگوی محدودسازی جنگ‌افزار‌های راهبردی را به پیش برد تا استفاده از سلاح هسته‌ای کاهش بیابد. پس از آنکه افغانستان به تصرف شوروی درآمد، او کار‌تر را تشویق کرد تا نیروی مقاومت مجاهدین را تجهیز کند. دیوید راتکف در کتاب گتی می‌نویسد: «کار‌تر و برژینسکی نه تنها سقوط اتحاد جماهیر شوروی را پیش‌بینی کرده بودند بلکه به تسریع آن نیز کمک کرده‌اند.» و در ‌‌نهایت، او به میانجیگری در پیمان تاریخی کمپ دیوید کمک شایانی کرد.

 

او شکست‌هایی را نیز متحمل شد که از آن میان بحران گروگانگیری ایران مشهورتر است. چند ماه پیش از وقوع انقلاب، کار‌تر، ایران تحت سلطهٔ شاه را «جزیرهٔ ثبات» نامیده بود. درک برژینسکی از مسائل خاورمیانه هرگز به پای فهم او از اتحاد جماهیر شوروی نرسید. حتی امروزه نیز، به عنوان شاید بر‌ترین مفسر سیاست خارجی آمریکا، نقاط کوری در تحلیل‌هایش به چشم می‌آید. او هند را یک دولت چند قومیتی می‌داند که بعید است دوام بیاورد، دیدگاهی که باقیماندهٔ نگاه به جهان از منشور اتحاد جماهیر شوروی است. اما در میان سیاستمداران آمریکایی اواخر قرن بیستم، کمتر کسی همتای او یافت می‌شود. همان‌گونه که لوبوفسکی نیز به آن اشاره کرده است، غیرمنصفانه است که در کتاب ۷۴۰ صفحه‌ای «دیپلماسی» کیسینجر حتی یک ‌بار نیز از او یاد نشده است.

 

هر دوی این کتاب‌ها می‌بایست بسیار زود‌تر منتشر می‌شدند. با این وجود، آقای برژینسکی در انتظار کتاب زندگینامه‌اش است که درخور اوست.

 

 

منبع: فایننشال تایمز

کلید واژه ها: برژینسکی کیسینجر


نظر شما :