چگونه آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را پدید آورد؟

۳۰ شهریور ۱۳۹۴ | ۱۶:۱۰ کد : ۵۱۸۲ وقایع اتفاقیه
از رآکتور آیزنهاور تا توافق اوباما
چگونه آمریکا برنامه هسته‌ای ایران را پدید آورد؟

استیو اینسکیپ/ ترجمه: شیدا قماشچی

تاریخ ایرانی: این داستان ایالات متحده آمریکا، ایران و اتم است. داستان یک توافق هسته‌ای تاریخی که شاید فکر کنیم آن را بلدیم. کنگره به تازگی بحثی جنجالی را به پایان رساند که در آخر به شکست قانونگذاران برای جلوگیری از این توافق انجامید. برای انعقاد یک پیمان یا آغاز جنگ، یک لحظهٔ مشخص و قطعی وجود نداشت و هیچ رأی‌گیری ملی نیز انجام نگرفت.

اما این فقط یک فصل از داستانی طولانی و پیچیده‌ای است که بیش از نیم قرن قدمت دارد. علی واعظ، تحلیلگر ارشد گروه بین‌المللی بحران در امور ایران می‌گوید: «برنامهٔ هسته‌ای ایران ریشه‌ عمیقی دارد. در حقیقت چهار سال از باراک اوباما بزرگتر است.» واعظ بزرگ شدهٔ ایران است و از اینسو برنامهٔ هسته‌ای ایران برایش یک داستان شخصی نیز به شمار می‌رود: «برنامهٔ هسته‌ای ایران در سال ۱۹۵۷ آغاز شد؛ جالب اینجاست که این برنامه به دست ایالات متحده خلق شد. ایالات متحده نخستین رآکتور تحقیقاتی را در اختیار ایران گذاشت؛ رآکتور هسته‌ای ۵ مگاواتی که هنوز هم در تهران مشغول به کار است.»


ایالات متحده این رآکتور هسته‌ای را در مجموعهٔ دانشگاه تهران راه‌اندازی کرد. همچنین اورانیوم غنی شده تسلیحاتی را نیز در اختیار ایران گذاشت. در آن زمان این یک ایدهٔ مناسب به نظر می‌رسید و بخشی از برنامهٔ رئیس‌جمهور آیزنهاور با عنوان «اتم برای صلح» محسوب می‌شد؛ برنامه‌ای که قصد داشت کشورها را به تکنولوژی صلح‌آمیز غیرنظامی مجهز کند تا مانع از دستیابی آن‌ها به برنامهٔ هسته‌ای نظامی شود. اسرائیل، هند، پاکستان و ایران کشورهای ذینفع بودند. ایران در آن زمان تحت سلطهٔ شاه قرار داشت که ایالات متحده از او حمایت می‌کرد. کشورهای زیادی از این برنامه نفع بردند و همهٔ آن چیزی که ایران دریافت کرده بود را به دست آوردند: یک رآکتور کوچک به همراه سوخت هسته‌ای.


واعظ می‌گوید: «در نتیجهٔ افزایش ناگهانی قیمت نفت در دههٔ ۱۹۷۰، برنامهٔ هسته‌ای ایران به یک برنامهٔ هسته‌ای غیرنظامی تکامل‌یافته تغییر یافت.» ایرانیان پول و سرمایهٔ آن را داشتند تا از دانشی که در اختیارشان قرار گرفته بود بهره‌برداری کنند و دانشمندان زیادی را تربیت کردند. به گفتهٔ واعظ، ایران در دههٔ ۱۹۷۰ به موسسهٔ فناوری ماساچوست (MIT) حدود ۲۰ میلیون دلار پول داد تا دانشمندان هسته‌ای ایران را آموزش دهد. او می‌گوید: «اکثر کسانی که به کشور بازگشتند و برنامهٔ هسته‌ای را آغاز کردند دانش‌آموختهٔ MIT هستند.» از آن زمان تاکنون، این دانش‌آموختگان در مرکز اصلی این برنامه قرار داشته‌اند.
 

در اواسط دههٔ ۱۹۷۰ میلادی مقامات آمریکایی گمان کردند که شاید روش اشتباهی در پیش گرفته‌اند. این ترس در آن‌ها ریشه گرفت که ایران به یکی از کشورهای جویای سلاح هسته‌ای بدل شود. دیپلمات‌های آمریکایی مذاکرات را آغاز کردند تا برنامهٔ هسته‌ای ایران را محدود کنند. مشکلات آن‌ها به مشکلات دیپلمات‌های کنونی شباهت داشت: ایران تحت سلطهٔ شاه اصرار داشت که دارای حقوق هسته‌ای مشابه دیگر کشورهاست: «شاه گفت تا زمانی که با ایران همچون یک کشور درجهٔ دوم برخورد شود به دنبال فروشندگان دیگر خواهد رفت و برای دستیابی به فناوری هسته‌ای با کمپانی‌های آمریکا همکاری نخواهد کرد.» ایران نیروگاه‌های هسته‌ای خود را از آلمان غربی و فرانسه خریداری کرد.

 

رآکتور تحقیقاتی دانشگاه تهران به فعالیت خود ادامه داد. اما این دانشگاه به واسطهٔ مسائل دیگری شهرت یافت. پس از سقوط شاه در سال ۱۹۷۹، در حکومت تازه تأسیس به رهبری آیت‌الله روح‌الله خمینی، هزاران تن از مردم هر جمعه در دانشگاه گردهم می‌آمدند و جانمازهایشان را به سمت مکه پهن می‌کردند. واعظ می‌گوید: «دانشگاه تهران کانون مراسم نماز جمعه است. همچنین محلی است که هر جمعه مردم گردهم می‌آیند تا در مراسم نماز، شعار مشهور مرگ بر آمریکا سر بدهند.» به گفتهٔ واعظ، روحانیونی که در ابتدا در صدر قدرت قرار داشتند به سراغ زیرساخت هسته‌ای موجود در ایران نرفتند. او می‌گوید: «برنامهٔ هسته‌ای ایران از جهات زیادی به چالش مدرنیته در ایران باز می‌گردد. این برنامه در زمان شاه نماد حرکت کشور به سمت مدرنیته محسوب می‌شد. پس از انقلاب به نماد مدرنیزاسیون پرسرعتی بدل شد که با غربزدگی و فساد همراه بود.»


«غربزدگی» واژه‌ای است که ایران مبدع آن است و به معنای تاثیرات مضر غربی است که باید از میان برداشته شوند. واعظ می‌گوید: «مشهور است که گفته شده بود نیروگاه‌های نیمه کارهٔ بوشهر باید به عنوان سیلوی ذخیرهٔ گندم مورد استفاده قرار گیرند.» در آخر نیز «آن‌ها نیمه کاره رها شدند زیرا نشانی بودند از تحمیل غرب بر کشوری سرشار از نفت.»

این طرز تفکر در دههٔ ۱۹۸۰ نیز ادامه یافت. در این دوره ایران درگیر جنگ خونین با کشور عراق به رهبری صدام حسین بود. در جریان جنگ، صدام بارها بوشهر را در نزدیکی نیروگاه هسته‌ای مورد حمله قرار داد، این نیروگاه در آن هنگام فعالیتی نداشت. جنگ که از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۸ به طول انجامید ایران را با مشکل کمبود نیروی برق مواجه کرد. در نهایت رهبران ایران تصمیم گرفتند تا برنامهٔ هسته‌ای را از نو راه‌اندازی کنند، تصمیمی که دلیل آن مشخص نیست. واعظ می‌گوید: «من در آن دوره در ایران بزرگ شدم، به یاد دارم که برق هر روز قطع می‌شد. نمی‌توان به طور صد درصد و قاطعانه گفت که کدام انگیزه برای راه‌اندازی نیروی هسته‌ای نزد ایرانیان مهم‌تر بوده است؟ آیا این برنامه به منظور ممانعت از حملات آینده به راه انداخته شد یا به دلیل نیاز مبرم کشور به الکتریسیته؟»


به محض اینکه موتور برنامهٔ هسته‌ای ایران به راه افتاد اسرائیل هشدار داد که پیشرفت هسته‌ای ایران خطرناک است. نگرانی آمریکا نیز پس از حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تشدید یافت. جورج دبلیو بوش در سال ۲۰۰۷ در مصاحبه‌ای با «ان‌پی‌آر» گفت: «پیام ما به مردم ایران این است که حکومت شما برایتان محرومیت به همراه خواهد آورد. اگر حکومت بر ساخت سلاح‌های هسته‌ای اصرار بورزد، مردم ایران موقعیت و فرصت‌هایشان را از دست خواهند داد. آن‌ها قادر نخواهند بود که از توانایی‌هایشان بهره ببرند.» ایران همواره نیاز به سلاح هسته‌ای را انکار کرده است ولی ایالات متحدهٔ آمریکا و بسیاری از دیگر کشورها حاضر به پذیرفتن این ادعا نیستند.


در اوایل قرن بیست و یکم، ایران پیشنهاد کرد تا برای آیندهٔ برنامهٔ هسته‌ای‌اش به مذاکره بنشیند. ایران حتی با قدرت‌های اروپایی به توافق دست یافت ولی آمریکا به ریاست جورج بوش حاضر به امضای این توافقنامه نشد. تلاش برای انجام این توافق ناکام ماند و ایران ساخت هزاران سانتریفیوژ را برای غنی‌سازی اورانیوم آغاز کرد. به گفتهٔ واعظ، در این برهه بود که معنای برنامهٔ هسته‌ای ایران «جهش» یافت. ایران در زمان رهبری آیت‌الله خمینی برنامهٔ هسته‌ای را به عنوان نماد غربزدگی رد می‌کرد ولی اکنون این برنامه به نماد مقاومت ایران در مقابل غرب بدل شد. واعظ می‌گوید: «این یک گفتمان جدید بود. شکل جدیدی از ناسیونالیسم حول این محور شکل گرفت.»

 

محمود احمدی‌نژاد در سال ۲۰۰۵ برندهٔ انتخابات ریاست جمهوری شد. او رهبری پوپولیست بود که هولوکاست را انکار کرد و بوش را به جنگ طلبید. در مصاحبه با «ان‌پی‌آر» در سال ۲۰۰۸ از او پرسیده شد که آیا دولت او «قادر است به جهانیان در زمینهٔ اورانیوم تضمین بدهد»، او پاسخ داد: «البته، ما یک پیشنهاد داریم: اینکه قانون برای همه یکسان اجرا شود.»


همانند دوران شاه، ایران همچنان اصرار داشت که برنامهٔ هسته‌ای حق این کشور محسوب می‌شود. احمدی‌نژاد به پافشاری‌اش ادامه داد، حتی زمانی که مردم کشورش شوریدند و اقتصاد نیز سقوط کرد. در ژوئن ۲۰۰۹ احمدی‌نژاد در انتخابات مجدداً به ریاست جمهوری رسید. مردم تهران و دیگر شهرها دست به تظاهرات زدند. نارضایتی‌ها به سرعت مهار شدند. در پایان آن سال دولت اوباما تلاش کرد تا دربارهٔ برنامهٔ هسته‌ای مذاکره کند ولی موفق نشد. ایالات متحده آمریکا و دیگر قدرت‌ها تحریم‌هایشان را تشدید کردند.
 

در سال ۲۰۱۳ انتخابات دیگری برگزار شد و مردم ایران رئیس‌جمهور جدیدی برگزیدند؛ حسن روحانی وعده داد که روابط ایران را با جهان بهبود خواهد بخشید. روحانیونی که در رأس قدرت بودند اجازه را صادر کردند. در این هنگام سیاستمداران ایرانی به صورت پنهانی با آمریکایی‌ها دیدار می‌کردند. دیپلمات آمریکایی ویلیام برنز - رئیس بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل - رئیس هیات آمریکایی در این مذاکرات محرمانه بود. او تشخیص داد که زمان خوبی برای تسامح است. او در ماه جولای به «ان‌پی‌آر» گفت: «ما تا سال ۲۰۱۳ توانسته بودیم فشارهای اقتصادی بین‌المللی زیادی را بر ایران وارد کنیم. باید توجه داشته باشید که صادرات نفت ایران ۵۰ درصد کاهش یافته بود. ارزش پول نیز ۵۰ درصد کاهش داشت.»


جواد ظریف، وزیر خارجهٔ جدید ایران گفت که اگر به ایران اجازه داده شود تا حدی اورانیومش را غنی‌سازی کند، توافق امکان‌پذیر خواهد بود. او سال گذشته به «ان‌پی‌آر» گفت: «شما می‌گویید ایران باید غنی‌سازی را متوقف کند، نمی‌توان فناوری را متوقف کرد، نمی‌توان علم را رها کرد. ما به خوبی متوجه این امر شده‌ایم. در نتیجه راه بهتر آن است که با شفافیت از این فناوری برای برنامهٔ صلح‌آمیز بهره‌برداری شود.» این در اصل همان بحثی بود که دولت اوباما آن را پذیرفت. طبق این توافقنامه فعالیت‌های هسته‌ای ایران محدود شده و بازرسی‌ها این امر را تضمین کرده و تحریم‌ها نیز لغو خواهند شد.


رابین رایت، خبرنگار آمریکایی می‌گوید که آشنایی رهبران امروز ایران با غرب برای دستیابی به توافق مفید واقع شد: «آقای روحانی در اسکاتلند تحصیل کرده است. جواد ظریف در کالیفرنیا، نیویورک و کلرادو درس خوانده است. هر دوی آن‌ها دیدی از جهان خارج از ایران داشتند که احمدی‌نژاد فاقد آن بود.»

 

آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر ایران، اجازه را صادر کرد. زمینه برای توافق فراهم شد و حالا وقت آن رسیده که به این توافق عمل شود. اکنون نقطهٔ عطفی در این نیم قرن به شمار می‌رود؛ اما تا پایان داستان راه درازی باقیست. رایت می‌گوید: «رسیدن به توافق بسیار مشکل بود؛ گرفتن تأیید از کنگره از آن هم مشکل‌تر. اما تا حالا فقط بخش آسان قضیه را دیده‌ایم. ۱۰، ۱۵ و ۲۰ سال آینده سال‌های بسیار مشکلی خواهند بود.»

 

 

منبع: ان‌ پی‌ آر

 

 

پرونده «تاریخ ایرانی» را در این باره بخوانید:

اسناد مذاکرات اتمی ایران و آمریکا در دهه ۱۹۷۰

کلید واژه ها: برنامه هسته ای ایران


نظر شما :