کاستی‌ها و فروکاستی‌های کتاب زندگی‌نامه سیاسی علاء/ سرگردان در دهلیزهای قدرت یا سردرگم در پستوهای تاریخ؟

وحید باسره ـ پگاه طوسی
۲۷ دی ۱۳۹۰ | ۱۷:۴۸ کد : ۷۴۲۱ حسین علاء؛ نقش‌های اول، نفس‌های آخر
علاء همچنان یکی از مهره‌های پنهان و سردرگم تاریخ معاصر ایران است. ما هنوز شناخت آگاهانه‌ای نسبت به نطق پر سر و صدای او در مجلس پنجم علیه سلطنت رضاشاه نداریم که چگونه پس از به حکومت رسیدن رضاشاه، از مدافعان سرسخت وی شد؟...نویسنده کوشش نمی‌کند تا به لحاظ تیپولوژی سیاسی یک تیپ از رفتار، کردار و منش سیاسی از علاء بدست دهد...اتحادیه اهمیت و نقش علاء را در غائله آذربایجان مهم‌تر از احمد قوام، سیدحسن تقی‌زاده و محمدرضا شاه می‌داند، اما برای این اهمیت و جایگاه سند و شواهد متقن و محکمی ارایه نمی‌دهد.
کاستی‌ها و فروکاستی‌های کتاب زندگی‌نامه سیاسی علاء/ سرگردان در دهلیزهای قدرت یا سردرگم در پستوهای تاریخ؟
تاریخ ایرانی: کتاب «در دهلیزهای قدرت» اثر دکتر منصوره اتحادیه، نویسنده و تاریخ‌نگار عصر قاجاریه و استاد سابق دانشگاه تهران، این روز‌ها یکی از بحث برانگیز‌ترین آثار مطرح در حوزه تاریخ معاصر ایران است. اتحادیه صاحب‌نظر و یکی از خبره‌ترین تاریخ‌نگاران عصر قاجاریه است و تاکنون اثری از او مستقیما پیرامون دوره‌ پهلوی منتشر نشده است، اما این بار به تاریخ زندگی سیاسی حسین علاء، نخست‌وزیر و وزیر دربار پهلوی دوم پرداخته و در متن آن به بخشی از روابط بینابینی رجال عصر پهلوی‌ها نیز نظر دارد. اهمیت کتاب از حیث محتوای تاریخی، به دو جنبه آن است؛ یکی اساسا توجه و التفات به زندگی سیاسی حسین علاء است که تاکنون کمتر اثری ـ حتی اختصاص فصول یا بخش‌هایی ـ به آن معطوف شده است و مضافا اینکه، هیچ کتاب ویژه‌ای به نقش او در جریان‌های حساس سیاسی از جمله روابط او در سازمان ملل و رایزنی او با امریکایی‌ها در غائله آذربایجان، موضع‌گیری وی در مجلس پنجم علیه سلطنت رضاشاه، مذاکرات پنهان او با دولت‌های خارجی پیش و بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نپرداخته است. دیگر آنکه، اثر مذکور به گره‌های بازنشده پیرامون نقش احمد قوام در غائله آذربایجان، مسکوت ماندن قتل ماژور ایمبری کاردار سفارت امریکا در ایران، پشت پرده استخدام و جذب میلسپو، احتراز و ممانعت از ورود مجدد مورگان شوستر امریکایی  پرداخته که کمتر مورخی به آن مداقه نموده است.

 

***

 

حسین علاء از جمله سیاستمداران ایرانی است که در سال‌های اخیر کمتر از دیگر رجال متنفذ عصر پهلوی‌ها، نام و یادی از او برجای مانده است. در پهلوی اول، او در برابر مردان بزرگی چون نصرت‌الدوله فیروز، علی‌اکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش، مشیرالدوله، مستوفی‌الممالک و سیدحسن تقی‌زاده چندان سابقه و پیشینه درخوری نداشت و به همین جهت نقش بارزی ایفا نکرد. در دوره پهلوی دوم، شاید بیشتر به این علت که وقتی شاه جوان از جدال و برزخ نیروهای مخالف خود ـ سیاستمداران کهنه‌کار عصر پهلوی همچون محمدعلی فروغی، مستوفی‌الممالک، احمد سهیلی، احمد قوام و نیروهای جبهه ملی همچون دکتر محمد مصدق، حسین فاطمی، غلامحسین صدیقی، علی شایگان و ... و نیز نیروهای چپ همچون جعفر پیشه‌وری، فریدون کشاورز، علی رادمنش، ایرج اسکندری، خلیل ملکی و... جان بدر برده بود، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کم کم در پی آوازه جدیدی برای خود بود. حسین علاء اگرچه در دو دهه اول سلطنت محمدرضا شاه پهلوی حضوری چشمگیر داشت اما در تعامل با شاه جوان کمتر سیاستمداری مخالف و توطئه‌گری اغواگر جلوه می‌نمود و در برخورد با او بلکه بیشتر حامی و به نوعی پدر معنوی وی به شمار می‌رفت. سه دوره وزارت دربار و نیز دو دوره نخست‌وزیری نشان از اعتماد متقابلی بود که او به شاه و شاه از او سراغ داشت.

 

مخصوصا خدمات صادقانه او در غائله آذربایجان در مصاف با همسایه سرخ به عنوان سفیر ایران در امریکا، و نیز رایزنی‌های مخفیانه او با دولت‌های خارجی برای سرنگونی دولت ملی‌گرای دکتر محمد مصدق با آن ایمان و اعتقادی که خود به نظام سلطنتی داشت، چنان در آمال و آرزوهای شاه جای خوش کرده بود که شاه پس از عزل فضل‌الله زاهدی او را به نخست‌وزیری منصوب کرد. بیهوده نیست که نقش حساس او در غائله آذربایجان، مهم‌ترین خاطره دوران فعالیت‌های سیاسی علاء و شکایت به شورای امنیت و واگذاری دفاع از حقوق ایران بزرگترین افتخار برای او و خانواده‌اش محسوب شد و همین ناشی از ایمان او به نهاد سلطنت بود. حتی در بخشی از کتاب نیز آمده است: «او پس از سقوط قاجاریه چون به نهاد سلطنت به لحاظ قانونی معتقد بود، چه در دوره سلطنت رضاشاه چه در زمان سلطنت محمدرضا شاه صادقانه و با جدیت نسبت به آن خدمت کرد.» (ص ۷۹)

 

بنابراین، حسین علاء بی‌هیچ پرده‌‌پوشی و کتمان‌گویی یکی از وفادار‌ترین رجال به نهاد سلطنت پهلوی بود، چنانچه یکی از نمایندگان مخالف مجلس پنجم با سلطنت رضاشاه کمی بعد به یکی از وفادار‌ترین سیاستمداران به رضاشاه مبدل شد.

 

در کنار این صفات و خصایص علاء، او همچنان یکی از مهره‌های پنهان و سردرگم تاریخ معاصر ایران است. ما هنوز شناخت آگاهانه‌ای نسبت به نطق پر سر و صدای او در مجلس پنجم علیه سلطنت رضاشاه نداریم که چگونه پس از به حکومت رسیدن رضاشاه، از مدافعان سرسخت وی شد؟ یا اینکه دیگر مخالفان رضاشاه همانند سیدحسن مدرس، سیدحسن تقی‌زاده و دکتر محمد مصدق در مخالفت با سلطنت رضاشاه در مجلس پنجم چه نسبتی با علاء داشته‌اند؟ و تا چه اندازه با او همگن یا ناهمگن بوده‌اند؟ او در نقش سفیر ایران در سفارت ایالات متحده امریکا پس از قتل ماژور ایمبری چگونه به اعتراضات دولت امریکا پاسخ گفته و یک اقناع ملی در بحران ایران ـ امریکا ایجاد کرده است؟ یا اینکه او در جایگاه وزیر دربار محمدرضا شاه چه نقشی در سرنگونی دولت مصدق داشته است؟ اساسا رایزنی‌هایی که در دوره مصدق با دولت‌های خارجی داشته از چه کیفیتی برخوردار بوده است؟ ملاقات ۹ اسفند علاء با لویی هندرسون (سفیر وقت امریکا در تهران)، آیت‌الله کاشانی و ملکی پیرامون چه نکاتی بود؟ ارتباط مالی او با حبیب ثابت سرمایه‌دار و تاجر معروف سال‌هایی دهه ۳۰ و ۵۰ از چه جنسی بوده است؟ آیا تنها یک ارتباط مالی ساده بود یا روابطی توأمان با تبانی؟

 

کتاب «در دهلیزهای قدرت» به خواست و نیت بازگشایی چنین ابهاماتی نگاشته شده است. اما خواننده پس از مطالعه کتاب دقیقا با همین ابهامات آن را به پایان می‌رساند. چرا مورخ و نویسنده معتبر و برجسته‌ای چون منصوره اتحادیه در نگارش کتاب زندگی سیاسی حسین علاء به چنین فرجامی نزدیک می‌شود؟

 

این نوشته تنها به بخشی از نقصان‌های کتاب اشاره دارد تا خواننده ناآشنا به تاریخ دچار این خطا نشود که کتاب به قصد گشایش راز سر به مهری و یا بازگشایی ابهامی منتشر شده است. بنابراین بخشی از کاستی‌های کتاب بدین شرح است:

 

۱ـ شاید اساسی‌ترین کاستی کتاب در این باشد که نویسنده کوشش نمی‌کند تا به لحاظ تیپولوژی سیاسی یک تیپ از رفتار، کردار و منش سیاسی از حسین علاء بدست دهد، چنانکه ویلیام شوکراس و ماروین زونیس از آخرین شاه ایران و حمید شوکت از احمد قوام، رابرت پاین از ولادیمیر اولیانف ایلیچ [لنین] ارایه داده‌اند. در نتیجه خواننده پس از پایان کتاب هنوز نمی‌داند که حسین علاء در امواج ناملایم سیاسی پهلوی پدر و پسر و مخصوصا در گلوگاه‌های پرحادثه وقایع سیاسی ایران تا چه اندازه به اصول و پرنسیب سیاسی اعتقاد داشته است؟ دیدگاه واقعی او در ناهنجاری‌ها، بحران‌های سیاسی و در ناکارآمدی‌های نظام پهلوی چه بوده است؟

 

۲ـ نویسنده این اثر در چندین بخش از کتاب به صبغه فرهنگی و تمایلات ناسیونالیستی حسین علاء اشاره می‌کند اما در پر سر و صداترین موقعیتی که او به عنوان سفیر ایران در فرانسه قرار می‌گیرد سخنی نمی‌گوید. بار‌ها موافقان و مخالفان حسین علاء در دوران سفارت او در پاریس در خاطرات و یادداشت‌های شخصی‌شان وی را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهند تا شاید بتوانند انگیزه او را نسبت به اتخاذ رویکردهایی که برای دانشجویان ایرانی مقیم پاریس قابل درک نبود، به بحث عمومی بگذارند. اما نویسنده «در دهلیزهای قدرت» سخنی در این‌باره نمی‌گوید.

 

۳ـ یکی از بخش‌هایی که نویسنده کتاب به آن می‌بالد و به نظر باید بخش مهم کتاب باشد، سه دوره سفارت علاء در امریکاست. خواننده برای فهم دقیق و شفاف‌تر این سه دوره نیاز دارد که روابط دو کشور ایران ـ امریکا را در نظام بین‌الملل درک کند. ساختار حاکمیت امریکا را به درستی باز شناسد، نظام حاکم بر عرصه بین‌الملل را کالبدشکافی کند و در ‌‌نهایت جایگاه حسین علاء را در این ساختار رصد و سپس تحلیل نماید. اما نویسنده اهتمامی به این کار ندارد، تنها به روایتی می‌پردازد که اسناد موجود او را راهبری می‌کند و در نتیجه آنچه که به خواننده می‌رسد نگاهی یک‌سویه و یک‌طرفه به تعامل علاء با امریکایی‌هاست.

 

۴ـ بخش مهمی از دو دوره نخست سفارت علاء در امریکا این است که او با مورگان شوستر و آرتور میلسپو، مدیران مالی و کار‌شناسان خبره امریکایی برای دعوت آن‌ها به ایران و مهندسی اقتصاد رو به زوال ایران، مکاتبات و مراوداتی داشته است. حتی آرتور میلسپو به دعوت علاء به ایران آمده و با مقامات ایرانی آشنا شده اما نویسنده کمتر از کتاب «ماموریت امریکایی‌ها در ایران» اثر آرتور میلسپو سود می‌جوید. نویسنده جز چند اشاره محدود و اثبات رابطه این دو کمتر از میلسپو مستند می‌کند. در نتیجه آنچه که خواننده باید از نحوه ورود و خروج میلسپو ـ یکی قبل از رضاشاه و دیگری بعد از سقوط حکومت رضاشاه ـ بداند درک درستی پیدا نمی‌کند.

 

۵ـ یکی دیگر از نکاتی که در کتاب با آن مواجه می‌شویم تاکید نویسنده به دوران تحصیل علاء در انگلیس و مخصوصا در مدرسه «وست مینستر» لندن است. نویسنده حتی در مقاطعی ـ وقتی از استدلال و براهین خالی می‌شود ـ سعی می‌کند با رجوع دادن علاء به اینکه در انگلستان تحصیل کرده، او را از اتهامات احتمالی آیندگان مبرا سازد. این اگرچه خالی از ایراد نیست اما آنچه که خواننده به آن نیاز دارد نوع تربیت در این مدرسه و تحصیلات عالی علاء در این کشور است. متاسفانه ما هیچ شناختی از مدرسه «وست مینستر»، نوع آموزش و احیانا کسانی که در این نهاد آموزشی به تحصیل پرداختند، نداریم.

 

۶ـ شاید مهم‌ترین بخش کتاب روایت خدمات ناسیونالیستی علاء در ماجرای اشغال آذربایجان به عنوان سفیر ایران در ایالات متحده امریکاست. می‌دانیم که ماجرای این غائله و نقش رجال در آن، چنان پیچیده است که ایفاگری نقش دقیق بازیگران هرگز به طور آشکار معلوم نمی‌شود. حمید شوکت در بخشی از کتاب خود «در تیررس حادثه» نوشته است: «پس از گذشت سال‌ها با وجود انتشار مطالب زیادی درباره غائله آذربایجان، هنوز نقش هر یک از دست‌اندرکاران تا حدی مبهم به نظر می‌رسد. در واقع ارزیابی اینکه کدام یک از شخصیت‌های مختلف و چه عواملی در ‌‌نهایت باعث شد که ایران در برابر شوروی غالب شود آسان نیست. چنانچه دیدیم قوام تردید داشت و هدایت صریحی نمی‌کرد. عده‌ای معتقدند که این یک بازی عمدی بود. قوام گاه بر این نکته تاکید می‌نهاد که ضروری است شکایت ایران همچنان در دستور کار شورای امنیت باقی بماند و گاه ادعا می‌کرد چنین دستوری را به علاء نداده است.‌ گاه بر مظفر فیروز خرده می‌گرفت که مطالبی را به غلط از جانب او عنوان کرده و گاه روزنامه‌ها را متهم می‌ساخت که اظهاراتش را درست بازگو نکرده‌اند.» بنابراین ایفاگران نقش در دهلیزی گرفتار آمده بودند که بخشی از رفتار‌ها و اعمال سیاسی آنان بسته به موقعیت و واکنش طرف‌های آنان بود. اما اتحادیه در بخشی از یک مصاحبه مطول خود حتی اهمیت و نقش حسین علاء را مهم‌تر از احمد قوام، سیدحسن تقی‌زاده و محمدرضا شاه می‌داند، اما برای این اهمیت و جایگاه سند و شواهد متقن و محکمی ارایه نمی‌دهد. در نتیجه خواننده در این کتاب، نه از رابطه شاه با قوام اطلاعی بدست می‌آورد، نه از صورت مذاکرات مجلس در این ماه‌ها داده‌ای دارد، و نه از واکنش دربار اطلاعات مفیدی به خواننده می‌دهد. حتی در هیچ کدام از بخش‌های مهم کتاب، نه شاه، نه قوام و نه گروه‌های سیاسی مجلس شورای ملی از خدمات علاء تقدیری به عمل نمی‌آورند.

 

۷ـ نقص دیگر کتاب که برآمده از نارسایی‌های پیش گفته است پیرامون سبک نامانوس تاریخ‌نویسی است. یکی از عناصر مهم پژوهش‌های تاریخی این است که پژوهشگر تاریخ پیش از آنکه به شخص اول داستان توجه داشته باشد و به پردازش آن اهتمام ورزد، باید فضای پیرامونی آن اعم از زمان وقوع حادثه، مکان حادثه و شخصیت‌های رویداد بپردازد. این شاید یکی از اساسی‌ترین گره‌های کتاب برای خوانندگان آن است. به عنوان مثال برای خواننده ناآشنا به تاریخ رخداد آذربایجان و شخصیت مظفر فیروز چندان معلوم نیست. آنان از پیشینه تقی‌زاده به عنوان سفیر وقت ایران در لندن اطلاعی ندارند. همین‌گونه شخصیت‌های مهم دیگر که در جای جای کتاب نام برده می‌شوند، وزن و اعتبار آن‌ها معلوم نیست. به همین جهت خواننده از مراودات و وزن کنش‌ها و واکنش‌ها درک درستی پیدا نمی‌کند.

 

۸ـ نویسنده همان‌گونه که در اثر او آشکار است و در مصاحبه‌های خود نیز در این‌باره گفته است کمتر از خاطرات شفاهی، خاطرات مکتوب و روایت‌های متعدد دیگران استفاده نموده و بیشتر به اسناد وزارت خارجه ایران رجوع داده است. استفاده از اسناد خلایی در یک اثر ایجاد نمی‌کند اما فقدان روایت دیگران از شخصیت نخست واقعه کمی به زنده بودن و جان مایه اثر، خدشه وارد می‌کند و مهم‌تر آنکه وزن و جایگاه افراد بیش از آنکه در اسناد موجود باشد بیشتر در اقوال و روایت‌های فردی افراد منعکس می‌شود. در نتیجه، قدر مسلم، به همین دلیل است که خواننده نمی‌تواند درک دقیقی از مظفر فیروز، احمد قوام، علی امینی، علی رزم ‌آرا، سادچیکف و سیدضیاء طباطبایی داشته باشد.

 

شاید به همین جهت است که نویسنده کتاب در ابتدای اثر خود بیش از آنکه تصویر دقیقی از حسین علاء برای خوانندگان ارایه دهد با تشریح و توصیف کلیات او را به جامعه خوانندگان معرفی می‌کند و می‌گوید «با اینکه از سال‌های مدید خدمت دیپلماتیک علاء، مکاتبات بسیاری به جای مانده است، ولی از خلال آن شناخت زیادی از تفکر و شخصیت او به دست نمی‌آید. او یک بوروکرات صدیق و وظیفه‌شناس بود. نامه‌هایش بیشتر کوتاه و مربوط به موضوع خاصی است و چندان جنبه خصوصی، شور، علاقه، دشمنی، عصبانیت یا خرسندی در آن دیده نمی‌شود.» (ص ۲۵)

 

***

 

نتیجه آنکه، کتاب «در دهلیزهای قدرت» بیش از آنکه درخشش و روشنی‌های نقش حسین علاء را در کنار کژتابی‌ها و بی‌تابی‌های تیره و تار تاریخ معاصر بتاباند، منزلت و جایگاه او را در چالش و همراهی با دیگر رجال عصر خود کاسته و گاه حتی فروکاسته است. اثری که پس از نزدیک به نیم قرن از افول علاء می‌توانست بخش‌های گمشده و مغفول تاریخ ایران معاصر را هویدا سازد، اما تنها به حکایت‌ها و مستنداتی پرداخته که در ذهن خواننده نوجوی تاریخ معاصر نه تنها گرهی نگشوده بلکه ابهاماتی نیز برجای گذاشته است.

 

بایسته است که مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر ایران، این سخن دونالد ریتچ، مورخ امریکایی را نادیده نیانگارند که در مقدمه کتاب خود «بسترهای تاریخ شفاهی» آورده است: «هر شخصیت اثرگذاری در یک رویداد تاریخی، ابهام و گره‌های ناگشوده‌ای دارد. مورخ و تاریخ‌نگار آشنا به آن رویداد، اگر قرار است از کنار آن ابهام‌ها و گمشده‌ها عبور کند و دستی بر آن نکشد و گره‌های کور آن را بلاتکلیف بگذارد، بهتر آنکه اثری را به رشته تحریر در نیاورد.»

منابع:

 

۱- در دهلیزهای قدرت، زندگی‌نامه سیاسی حسین علاء، منصوره اتحادیه (نظام مافی)، نشر تاریخ ایران، ۱۳۹۰

۲- جستجوی نور در دهلیزهای قدرت، احمد بنی‌جمالی، ماهنامه مهرنامه، شماره ۱۵

 

کلید واژه ها: حسین علاء منصوره اتحادیه


نظر شما :