گفت‌وگوی اختصاصی تاریخ ایرانی با جان فوران، نظریه‌پرداز برجسته انقلاب: انقلاب ایران غیرخشونت‌آمیز بود

سامان صفرزائی
۲۸ بهمن ۱۳۹۰ | ۱۵:۲۵ کد : ۷۴۴۷ انقلاب ۵۷؛ نگاهی از آن سو
خواسته‌های آیت‌الله خمینی که شاه و نفوذ آمریکا باید بروند برای موفقیت انقلاب واجب بود... انقلاب ایران تا اندازه‌ای «ساخته» شد.
گفت‌وگوی اختصاصی تاریخ ایرانی با جان فوران، نظریه‌پرداز برجسته انقلاب: انقلاب ایران غیرخشونت‌آمیز بود
تاریخ ایرانی: پروفسور جان فوران، استاد دانشگاه «سانتا باربارا» در جنوب غرب ایالات متحده، از مطرح‌ترین جامعه‌شناسان و اندیشمندان «انقلاب‌های اجتماعی» در جهان است که به ویژه در دهه هشتاد میلادی انقلاب ایران را مورد مطالعه موشکافانه قرار داد. او کتاب‌های متعددی پیرامون انقلاب و جنبش‌های اجتماعی ایران و جهان نوشته و ده‌ها مقاله در معتبر‌ترین نشریات جامعه‌شناسی غرب پیرامون انقلاب ایران منتشر کرده است. حوزه‌های مطالعاتی و تدریس وی شامل مطالعه تطبیقی انقلاب‌های قرن بیستم و تغییرات رادیکال اجتماعی قرن بیست و یکم است.

 

در گفت‌وگوی اختصاصی با جان فوران در خصوص برخی نظریات وی پیرامون انقلاب ایران، از جمله تاثیر «گشایش سیستم جهانی» بر انقلاب ۱۹۷۹ و همچنین اختلاف نظرش با برخی جامعه‌شناسان در خصوص «ساخته شدن» یا «راه افتادن» انقلاب‌ها پرسش‌هایی را مطرح کرده‌ایم.

 

دکتر فوران در گفت‌وگو با «تاریخ ایرانی» جنبش انقلابی ایران را جنبشی غیرخشونت‌گرا معرفی می‌کند و از حضور پنج فرهنگ سیاسی مبارزه در آن سخن می‌گوید. او همزمان جنبش سال ۷۹-۱۹۷۸ را ائتلافی چند طبقه‌ای ارزیابی و خاطرنشان می‌کند به دلیل وقوع جنگ، انقلاب ایران نتوانست تمام چیزی که می‌توانست داشته باشد را به دست آورد.

 

وی همچنین معتقد است دو خواسته آیت‌الله خمینی در رفتن شاه و نفوذ امریکا از ایران در پیروزی انقلابیون حیاتی بوده است. او به «تاریخ ایرانی» می‌گوید، در سیستم شاه نیز همانند تمامی سیستم‌های دیکتاتوری، فساد قابل توجهی در همه سطوح دولت و اقتصاد وجود داشته است.

 

***

 

پروفسور فوران، در بسیاری از نظریات کلاسیک جامعه‌شناسی وضعیت بد اقتصادی ایرانیان دلیل نارضایتی از سیستم و شورش علیه آن عنوان می‌شود. عده‌ای دیگر ضدیت جامعه با هنجارهای ضداسلامی حکومت - وجه مذهبی - را دلیل این خیزش می‌دانند. من به دشواری دیده‌ام در هنگام تحلیل انقلاب ایران تلاش جامعه برای رسیدن به منزلت‌های دموکراتیک، حقوق شهروندی، حق آزادی و عدالت دموکراتیک، برخورداری از نماینده دموکراتیک در پارلمان و غیره به عنوان دلیل اصلی خیزش جامعه مطرح باشد. در حالی که در سال ۱۹۰۶ با چنین ارزش‌هایی جامعه به دفاع از مشروطه پرداخت یا در سال‌های نخست دهه ۱۹۵۰ از دولت دموکراتیک مصدق دفاع کرد. اما چرا وجود انقلاب ایران را بیشتر با دلایل اقتصادی یا مذهبی یا ضداستعماری مورد کنکاش قرار می‌دهند؟

 

تا حدودی پاسخ این است که در حقیقت انقلاب شدیدا در گروی عوامل اقتصادی، مذهبی و ضداستعماری بود. از نقطه نظر فکری، مطالعات انقلاب، به طور عام، معمولا نقش عامل انسانی - و به طور خاص آنچه من «فرهنگ سیاسی مخالفت و مقاومت» می‌نامم - را کم اهمیت جلوه داده‌اند. در کتاب «مقاومت شکننده»، من بحث کرده‌ام که دست کم پنج فرهنگ مبارزه سیاسی مقاومت در میان بوده است. سه تا از آن اسلامی و دو تا سکولار.

۱- اسلام مبارز آیت‌الله خمینی

۲- اسلام رادیکال علی شریعتی

۳- بازرگان و جنبش «اسلام لیبرال» وی

۴- مخالفان مارکسیست سازمان فدائیان و توده

۵- ملی‌گرایی لیبرال دموکرات مصدق

به طور حتم، دلایل سیاسی و ایدئولوژیک نیز در این موضعیت وجود داشته است: مارکسیست‌ها بر مبانی اقتصادی و ضدیت با امپریالیسم تاکید داشتند. فعالان اسلام‌گرا عمدتا نقش آیت‌الله خمینی و علمای مبارز را می‌دیدند.

 

 

در بررسی جنبش اجتماعی ایران در سال ۱۹۷۸ خشونت‌گرایی معترضان را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا می‌توان آن را جنبشی مسالمت‌آمیز نام گذاشت؟

 

سوال خوبی است و جواب من «آری» است. انقلاب ایران در سال ۷۹-۱۹۷۸ در درجه اول جنبش غیرخشونت‌آمیز تظاهرکنندگان غیرمسلح در خیابان‌های تهران و دیگر شهر‌ها در مواجه با ارتش شاه، درآمیخته با اعتصاب غیرخشونت‌آمیز کارگران صنعت نفت بود. خشونت از جانب حکومت سرازیر بود و نه اپوزیسیون. جریان کوچکی از چریک‌های اسلام‌گرا و مارکسیست نقش‌های مهمی در دهه هفتاد ایفا کردند و نقش کوچکی در سرنگونی نهایی شاه در نهم تا یازدهم فوریه ۱۹۷۹ داشتند.

 

 

یکی از نقد‌هایی که به نظریات شما پیرامون انقلاب ایران وارد است درباره نظریه گشایش جهانی شما است. شما مدعی هستید اگر قدرت‌های جهان رودرروی انقلاب ایران می‌ایستادند، امکان وقوع انقلاب وجود نداشت. اما برخی می‌گویند دولت کار‌تر گرچه نقدهایی به سیستم ضدحقوق بشری شاه داشت، اما تا آخرین ماه‌های انقلاب ایران کنار شاه ایستاد، با این حال جنبش انقلابی ایران موفق به سرنگونی حکومت شد.

 

من فکر نمی‌کنم اگر ایالات متحده با شدت بیشتری در هشت ماه منتهی به فوریه ۱۹۷۹ از شاه حمایت می‌کرد، انقلاب به شکست منجر می‌شد. اما واقعا فکر می‌کنم حمایت تزلزل‌ناپذیر از جانب ایالات متحده نتیجه را تحت تاثیر قرار می‌داد- خشونت فزون‌تر از جانب ارتش شاه، شاید یک کودتای نظامی علیه شاه و غیره- زمان‌بندی و چه بسا ماهیت انقلاب را به گونه‌ای که دانستنش دشوار است تحت‌الشعاع قرار می‌داد. در حقیقت دقیقا زمانی که ایالات متحده در پاییز ۱۹۷۸ پشت شاه را خالی کرد، جنبش نیرو گرفت. من اعتقاد دارم که این گشایش سیستم جهانی، این کاهش حمایت یک قدرت اصلی جهانی برای رژیم، در میان عوامل متعددی قرار می‌گیرند که رژیم را سست و مخالفان انقلابی را قدرتمند کرد.

 

 

شما از ائتلاف طبقات اجتماعی علیه حکومت در جنبش انقلابی ایران سخن به میان آورده‌اید. ممکن است توضیح مختصری پیرامون طبقات درگیر در جنبش انقلابی ایران در سال ۱۹۷۹ بگویید و اینکه هر کدام از این طبقات تا چه اندازه در ساقط کردن شاه سهیم بودند؟

 

من استدلال می‌کنم که انقلاب از ائتلاف گسترده چند طبقه‌ای ساخته شده بود. مرکب از کارگران شهری (اعتصاب‌کنندگان نفت)، طبقه حرفه‌ای سکولار و مذهبی اساتید، نویسندگان، هنرمندان و علما، طبقه متوسط شهری که از تورم صدمه دیده بودند و ایران دموکراتیک‌تری می‌خواستند، و فرودستان شهری تا حدی، بدون اینکه تظاهراتشان به آن گستردگی باشد. همه در سرنگونی شاه با اهمیت بودند، و گردهم آمدنشان در موضع اپوزیسیون کلید موفقیت انقلاب بود. پس از آن علما و برشی از نخبگان شهری و روستایی به قدرت رسیدند و کارگران، فرودستان شهری و روستایی، و طبقه متوسط تنها تا حد محدودی منتفع شدند. ایران پس از انقلاب بخشی از اقتصاد سرمایه‌داری جهان باقی ماند، از این رو جای شگفتی نیست که طبقاتی که در بالا گفته شد بیش از همه سود کردند. نمی‌خواهم بگویم که بسیاری از ایرانیان از انقلاب منتفع نشدند، اما بخش زیادی از آنچه می‌توانست به دست آید از میان رفت، جنگ با عراق همزمان با تهدید تحکیم قدرت حاکمان و نخبگان، پتانسیل رشد اقتصادی و توزیع اقتصادی را تضعیف کرد.

 

 

جنبش انقلابی ایران دارای یک رهبر فرهمند بود که تقریبا مورد تایید تمامی نیروهای اجتماعی و سیاسی در داخل و خارج از کشور بود. آیا جنبشی که در سال ۱۹۷۸ به پا شد، این امکان را داشت تا بدون برخورداری از چنین رهبری راه ساقط کردن دیکتاتور را ادامه دهد. همانند اتفاقاتی که همین سال گذشته در مصر یا تونس رخ داد؟

 

غیرممکن است بدانیم جنبش بدون رهبری نمادین و سیاسی آیت‌الله خمینی و سازماندهی علما که وی در ایران نمایندگی می‌کرد، به موفقیت می‌رسید. چیزی که می‌توانیم بگوییم این است که بدون مخالفت آیت‌الله خمینی، یا مثلا اگر شریعتی زنده مانده بود، اوضاع متفاوت می‌شد. بله، قطعا. نقش کلیدی توسط آیت‌الله خمینی ایفا شد و خواسته‌های متعددش که شاه و نفوذ آمریکا هر دو باید بروند برای موفقیت انقلاب واجب بود.

 

 

یکی از موضوعات مورد مناقشه میان شما و برخی دیگر از جامعه‌شناسان همچون تدا اسکاچپل در خصوص جنبش‌های انقلابی به این گزاره خانم اسکاچپل بر می‌گردد که می‌گوید «انقلاب‌ها ساخته نمی‌شوند، بلکه می‌آیند.» به نظر می‌آید شما دست کم در مورد انقلاب ایران مخالفت خود را با این ایده نشان داده‌اید. علت چیست؟

 

اسکاچپل خودش تصدیق کرده که انقلاب ایران تا اندازه‌ای «ساخته» شد، زمانی که اوایل دهه هشتاد آن را تحلیل کرد. اختلاف من با وی در مورد ایران زیاد نیست، اما من احساس می‌کنم همه انقلاب‌ها در تاریخ بشر توسط کنش‌های مردم «ساخته» شده‌اند، درست به اندازه نقش عوامل ساختاری بدون فاعلی که وی در تئوری انقلاب خود مورد تاکید قرار می‌دهد. به دیگر بیان، او مورد ایران را یک «خلاف قاعده» می‌بیند و من آنچه پیرامون دلایل انقلاب ایران یاد گرفتم را محور قرار دادم تا به تمام انقلاب‌های جهان سوم نزدیک شوم.

 

 

یکی دیگر از موضوعات مورد اختلاف پیرامون انقلاب ایران، در خصوص نقش طبقه کارگر در پیروزی آن است. در حالی که بسیاری از نظر‌ها بر این استوار است که انقلاب بدون حضور کارگران پیروز نمی‌شد، اما برخی جامعه‌شناسان ایرانی همچون احمد اشرف می‌گویند اولا کارگران پس از مرحله سوم انقلاب - یعنی پس از کشتار ۱۷ شهریور - وارد اعتراضات شدند و از آن مرحله تا پیروزی انقلاب نیز بخش بزرگی از آن‌ها به مبارزه بی‌تفاوت ماندند. آن‌هایی که حرکتی هم کردند تنها در چارچوب مبارزات صنفی- اقتصادی درجا زده و به عرصه مبارزه سیاسی قدم نگذاردند. تحلیل شما از نقش این طبقه در انقلاب ایران چیست؟

 

ساده‌لوحانه است اگر انکار کنیم اعتصابات بخش نفت در به زیر کشیدن شاه ضروری بوده است. چیزی که درست است اینکه صنعت نفت تنها درصد اندکی از کارگران ایرانی را شامل می‌شد. از سوی دیگر، کارگران در بخش‌های دیگر در اعتصاب‌ها ایفای نقش کردند، و در بزرگترین تظاهرات‌ها هزاران کارگر شرکت داشتند.

 

 

به نظر می‌آید در سال‌های منتهی به ۱۹۷۸، هیچ متخصص، استاد دانشگاه، مقام رسمی یا سیاستمدار غربی فروپاشی حکومت شاه را پیش‌بینی نکرده بود. یا مثلا در خاطرات و مصاحبه‌های هیچ کدام از مخالفان داخلی شاه و انقلابی‌های آینده نشانه‌ای از امکان بروز انقلابی سهمگین علیه محمدرضا شاه پهلوی به چشم نمی‌خورد. آیت‌الله خمینی هم از ۲۵ سال پیش از آن یک اپوزیسیون واقعی بود اما تا پیش از آن فرصت نیافته بود تمام جنبش اجتماعی را زیر چتر خود گیرد. چه اتفاقی افتاد که جامعه ناگهان نشان داد که تحمل رژیم شاه دیگر برایش ممکن نیست؟

 

شمار انقلاب‌هایی که در تاریخ جهان توسط پژوهشگران یا دیگران پیش بینی شده‌اند، اندک است. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. پژوهشگران تنها دربارهٔ چرایی وقوع انقلاب‌ها پس از پیروزی آن‌ها توضیح می‌دهند. این مساله برای من حیرت‌آور نیست چرا که انقلاب‌ها نیازمند گردهم آمدن تعدادی از عوامل مختلف است که به ندرت در‌‌ همان جامعه و در‌‌ همان دوره کنار هم قرار می‌گیرند. سال ۱۹۹۷ در مقاله‌ای در فصلنامه «جهان سوم»، «حدسیاتی» را درباره آیندهٔ احتمالی انقلاب‌ها در صد سالهٔ پیش رو مطرح ساختم و با موفقیت سرنگونی دولت مکزیک در طی انتخابات و سقوط موبوتو دیکتاتور زئیر را شناسایی کردم. من همچنین اینطور استدلال کردم که ایران و کوبا ثبات خواهند داشت که اینگونه هم بود. اما فکر نمی‌کنم که ما در واقع بتوانیم جنبش‌های اجتماعی و یا هر رویداد دیگری که نیازمند کنش مردم باشد را پیش‌بینی کنیم، چنین رویدادهایی از قاعده‌هایی ثابت پیروی نمی‌کنند و یا حداقل مردم قابلیت ایجاد طیف گسترده‌تری از برآمد‌ها را نسبت به پیش‌بینی تئوری‌های ما دارا هستند.

 

 

در سال ۱۹۸۵ نیکلای ریژکف، نخست‌وزیر شوروی در دوره گورباچف به شدت نسبت به وضعیت اخلاقی جامعه اعلام خطر کرده بود: «ما از هم می‌دزدیدیم، رشوه می‌دادیم و رشوه می‌گرفتیم، در تلویزیون، در روزنامه‌ها و در تریبون‌ها دروغ می‌گفتیم و در دروغ‌هایمان تلو تلو می‌خوردیم... به همدیگر مدال افتخار می‌دادیم و خوشحال می‌شدیم. و همه این‌ها از پایین به بالا، و از بالا به پایین انجام می‌شد، از مردم به حکومت و از حکومت به مردم.» این وضعیت در ایران سال ۱۹۷۸ هم وجود داشت؟ آیا اعضای جامعه احساس می‌کردند دولت طوری حکومت کرده است که آن‌ها به یک زوال اخلاقی برسند و از این موضوع دچار خشم انقلابی شد؟

 

این کاملاً واضح است که فساد قابل توجهی در همهٔ سطوح دولت و اقتصاد وجود داشته است. همان‌گونه که در همهٔ دیکتاتوری‌ها وجود دارد. خشم اخلاقی ائتلاف گسترده‌ای که انقلاب را ایجاد کرد به نظر من تا اندازهٔ زیادی ناشی از تاثیرات همین فساد‌ها بود، یعنی نابرابری آشکاری که در ۲۵ سال سلطنت شاه در ایران رشد یافته بود. مردم اقلیت آسوده‌ای را می‌دیدند که شرایط و فرصت‌های زندگی خود را بهبود می‌بخشند، در حالی که وضع زندگی اکثریت گسترده‌ای در سطوح مختلف زندگی از جمله مسکن، تغذیه، مراقبت‌های پزشکی، آموزش و بیشتر مقیاس‌های کیفیت زندگی انسانی و اجتماعی و همینطور بهزیستی بد‌تر می‌شد.

 

 

نهاد‌های لیبرال دموکراتیک چقدر در تبلور جنبش اجتماعی ایران موثر بودند؟ جامعه‌شناسان در غرب چقدر فکر می‌کردند که جنبش اجتماعی ایران در ‌‌نهایت به سوی یک دموکراسی مورد اعتماد پیش رود؟

 

من به جای دیگران نمی‌توانم صحبت کنم، اما نگاه من دربارهٔ تاریخ بلندمدت ایران این است که از منظر تاریخی جنبش‌های پر قدرت اجتماعی - حداقل از جنبش تنباکو در سال‌های ۱۸۹۰- برای مشارکت بیشتر سیاسی و برابری اقتصادی ثبت شده است. انقلاب مشروطه در سال‌های ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۱، جنبش‌های کردستان و آذربایجان در سال‌های ۴۶-۱۹۴۵، ملی شدن صنعت نفت در دورهٔ مصدق، انقلاب ۷۹-۱۹۷۸، جنبش‌های دانشجویان، طبقهٔ متوسط و طبقهٔ کارگری با هدف‌های مشابه سال ۱۹۷۸ و جنبش اخیر از جمله‌ این جنبش‌ها هستند. معتقدم ایران به دموکراسیِ مبتنی بر مشارکت دست خواهد یافت و روزی نابرابری اقتصادی کمتری خواهد داشت. این پیش‌بینی من از تاریخ انقلاب‌های ایران است.

 

 

کتاب‌شناسی آثار فوران:

 

- مقاومت شکننده- دگرگونی اجتماعی در ایران از سال ۱۵۰۰ تا انقلاب

- قرن انقلاب، جنبش‌های اجتماعی در ایران

- آینده انقلاب‌ها، دوباره اندیشیدن به تغییرات رادیکال در عصر جهانی شدن

-  فرضیه‌ای کردن انقلاب

- انقلاب در ساختن جهان مدرن، هویت‌های اجتماعی، جهانی‌سازی و مدرنیته

 

دکتر فوران در یکی از آخرین کتاب‌های خود «در دست گرفتن قدرت، خاستگاه انقلاب‌ها در جهان سوم» تئوری جدیدی از دلایل انقلاب‌ها بر اساس موارد متعددی از آمریکای لاتین تا خاورمیانه از سال ۱۹۱۰ تا سال ۲۰۰۵ ارائه داد. این کتاب جایزه انجمن جامعه‌شناسی پاسفیک (the Pacific Sociological Association) را دریافت کرد. وی این روز‌ها بر روی کتاب جدیدش «کسب قدرت یا (باز) سازی قدرت: جنبش‌ها برای تغییرات رادیکال اجتماعی و عدالت جهانی» کار می‌کند.

 

کلید واژه ها: انقلاب اسلامی جان فوران


نظر شما :