حسین علایی: سلاح شیمیایی عراق ابزار فشار روانی به مردم بود

۰۸ مهر ۱۳۹۲ | ۱۶:۲۶ کد : ۷۶۸۶ حملات شیمیایی عراق به ایران؛ رویکرد غرب
عراق از اسفند ۱۳۶۲ بکارگیری سلاح‌های شیمیایی علیه ایران را آغاز کرد... اسنادی که اخیرا منتشر شده، نشان می‌دهد آمریکایی‌ها از استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی مطلع بوده‌اند. اما آن‌ها برای مدتی نسبتا طولانی ادعای ایران در مورد استفاده عراقی‌ها از سلاح‌های شیمیایی را تائید نکردند. ایران بالاخره از طریق اعزام مجروحان شیمیایی به خارج از کشور و با کمک سازمان ملل توانست این مساله را در دنیا به اثبات برساند...آمریکا می‌خواست جنگ نه برنده داشته باشد و نه بازنده.
حسین علایی: سلاح شیمیایی عراق ابزار فشار روانی به مردم بود
سخنان دکتر حسین علایی، رئیس اسبق ستاد مشترک سپاه پاسداران در نشست بررسی «حملات شیمیایی عراق به ایران؛ رویکرد غرب» که روز اول مهر ۹۲ از سوی سایت «تاریخ ایرانی» در سالن کنفرانس روزنامه اطلاعات برگزار شد:

 

***

 

یکی از مباحث مهم در جنگ عراق علیه ایران، نوع رفتار قدرت‌های بزرگ، قدرت‌های منطقه‌ای و همسایگان ماست. چه آنکه رفتار آن‌ها در بروز، تداوم و خاتمه جنگ تاثیرگذار بوده است. یکی از این کشور‌ها که عملکرد و رفتارش در جریان جنگ علیه ایران موثر واقع شد، آمریکاست.

 

بسیاری از صاحب‌نظران معتقدند جنگ زمانی آغاز شد که رئیس حکومت عراق به این نتیجه رسید که دولت آمریکا با آن مخالفتی ندارد، بلکه حتی از عراق به عنوان ابزاری برای مهار اندیشه و قدرت انقلاب اسلامی استفاده خواهد کرد. ملاقات صدام حسین با برژینسکی، مشاور امنیتی کار‌تر در تیرماه سال ۱۳۵۹، زمینه‌ساز اطمینان حکومت عراق از امکان آغاز جنگ با ایران بود.

 

به محض آغاز جنگ، آمریکایی‌ها ۴ فروند هواپیمای شناسایی آواکس را که قرار بود پیش از انقلاب به ایران بفروشند به همراه خدمه آن‌ها به عربستان اعزام کردند. به این ترتیب ۳۰۰ نظامی آمریکایی به همراه ۴۰۰ نفر خدمه فنی در پایگاه‌های آمریکا در عربستان مستقر شدند و مراقبت از منطقه شمال خلیج فارس و کنترل جبهه‌های جنگ عراق با جمهوری اسلامی ایران را بر عهده گرفتند. بنابراین ۱۰ روز پس از آغاز جنگ که آواکس‌های آمریکایی در عربستان مستقر شدند، این هواپیماهای جاسوسی که مخصوص کسب اطلاعات از جبهه‌ها از طریق هوا بودند، کار خود را از پایگاه‌های عربستان آغاز کردند. این هواپیما‌ها از طریق عربستان اطلاعات لازم را از تحرکات قوای ایران کسب می‌کردند و آنچه را لازم می‌دیدند به صورت مدیریت شده و کنترل شده‌ در اختیار ارتش عراق قرار می‌دادند. اینکه آمریکا اطلاعات کسب شده را به صورت مستقیم و یا از طریق دولت عربستان در اختیار عراق قرار می‌داد مشخص نیست. اما به نظر می‌رسد که ارتش آمریکا در مرحله اول از طریق عربستان، اطلاعات را در اختیار عراق قرار می‌داده است. باید توجه داشت که از سال ۱۹۶۷ تا چند ماهی پس از شروع جنگ تحمیلی، آمریکا و عراق روابط سیاسی و دیپلماتیک با یکدیگر نداشتند، بنابراین آمریکایی‌ها در اوایل جنگ به صورت رسمی با دولت عراق مرتبط نبودند.

 

در سال اول جنگ به خصوص در ماه‌های ابتدایی، ارتش عراق‌ در خاک ایران پیشروی می‌کرد، تا جایی که به گفته صدام حسین، عراقی‌ها در مجموع ۲۰ هزار کیلومتر مربع از خاک ایران را در حاشیه نوار مرزی اشغال کردند. از ماه دوم جنگ، نیروهای مسلح ایران توانستند با کمک رزمندگان داوطلب مردمی جلوی پیشروی ارتش عراق را بگیرند و شروع به تثبیت عراقی‌ها در مواضع تصرف شده کردند. از این به بعد دیگر ارتش عراق پیشروی چندانی در خاک ایران نداشت. متاسفانه ایران در سال اول جنگ موفقیتی در دفع تجاوز و بیرون راندن ارتش عراق از خاک میهن عزیز نداشت و تنها موفقیت رزمندگان اسلام این بود که اجازه ندادند که عراقی‌ها سرزمین‌های بیشتری را در استان‌های مرزی اشغال کنند، یا حتی عملیات‌های ناقصشان را به سرانجام برسانند. برای مثال در جریان محاصره آبادان، قوای ایران و مردم مقاوم این شهر اجازه اشغال آن را به عراقی‌ها ندادند. آبادان برای حدود یک سال در محاصره ماند تا اینکه در روز ۵ مهرماه ۱۳۶۰ با انجام عملیات ثامن‌الائمه(ع) حصر این شهر نفتی شکسته شد.

 

بنابراین عراقی‌ها در جریان تهاجم به ایران نتوانستند به اهداف نظامی طرح‌ریزی شده خود دست یابند. پس از اجرای این عملیات‌ها، برای آمریکایی‌ها مشخص شد که ایران توانایی آزادسازی سرزمین‌های خود با انجام عملیات نظامی نیروهای مسلح و با بهره‌گیری از توان قدرت ملی و داوطلبانی که از بین مردم سازماندهی شده بودند را دارد. بنابراین آمریکا یک اقدام بسیار مهم انجام داد و در زمستان سال ۱۳۶۰، پس از انجام عملیات طریق‌القدس، نام عراق را از فهرست کشورهای حامی تروریسم حذف کرد. این عمل از نظر حقوقی به این معنی است که آمریکایی‌ها به صورت رسمی قادر بودند تا کمک‌های اطلاعاتی و حتی تجهیزات نظامی را در اختیار دولت عراق قرار دهند.

 

از همین زمان است که همکاری‌های اطلاعاتی آمریکا و عراق آشکار می‌شود و توسعه می‌یابد. با باز شدن راه همکاری آمریکا با عراق، یک تاجر ارمنی لبنانی‌الاصل، سلاح و مجموعه‌ای از نقشه‌های نظامی نوار مرزی ایران را با مقیاس یک پنجاه هزارم در اختیار عراق قرار داد. لازم به ذکر است که طرح‌های عملیات‌ نظامی بر پایه نقشه‌هایی با این مقیاس صورت می‌گیرد. در پی عملیات طریق‌القدس شهر بُستان در غرب سوسنگرد در استان خوزستان آزاد شد، اما هنوز هم مناطق وسیع مرزی مانند مناطق جنوب اهواز، خرمشهر و غرب دزفول در اشغال ارتش عراق بود. پس از اینکه ایران عملیات فتح‌المبین را در دوم فروردین ۱۳۶۱ انجام داد و در مناطق غرب دزفول و شوش خود را تا مرز فکه نزدیک کرد، آمریکایی‌ها رسما کمک‌های اطلاعاتی خود را در اختیار عراق قرار دادند.

 

آمریکا احساس کرد پیشروی نیروهای ایران برای آزادسازی مناطق اشغالی ادامه خواهد یافت و ممکن است این جنگ توسعه یابد و موجب پیروزی جمهوری اسلامی ایران در برابر عراق گردد و قدرت ایران باعث برتری‌ جمهوری اسلامی در خلیج فارس و سیادت دریایی ایران شود. بنابراین پنتاگون طرحی را به نام تشکیل نیروهای واکنش سریع برای حضور در خلیج فارس تهیه کرد تا در برابر اشغال افغانستان توسط شوروی هم بتواند نیرویی را در منطقه سازماندهی کند. بر این اساس آمریکا ۲۰۰۰ تفنگدار دریایی از دریای مدیترانه به سمت اقیانوس هند و از آنجا به خلیج فارس اعزام کرد. از سویی ناو هواپیمابر رنجر را با ۶ ناو جنگی دیگر به سمت خلیج فارس اعزام کرد. بنابراین آمریکا از ترس پیروزی ایران و آزادسازی مناطق اشغال شده، همکاری‌های خود را با عراق توسعه داد. کمااینکه ایران در ۳ خرداد ۱۳۶۱ موفق شد خرمشهر را که نماد موفقیت عراق در جنگ بود پس گرفته و آن را به علامت پیروزی ایران در جنگ تبدیل کند. البته با فتح خرمشهر همه سرزمین‌های ایران آزاد نشد، بلکه حتی پس از اعلام آتش‌بس از سوی بغداد، ارتش عراق حدود ۱۰۰۰ کیلومتر مربع از نواحی مرزی کشور از جمله نفت‌شهر را در اشغال خود داشت. از اسفند ماه سال ۱۳۶۲ با گسترش عملیات‌های ایران برای رسیدن به مرز و به منظور وارد کردن فشار بیشتر به ارتش عراق برای خروج از سایر نقاط مرزی، قوای ایران ناچار شدند تا از مرز عراق عبور کنند.

 

در سال‌های پس از جنگ اغلب در بین بعضی از محققین این پرسش مطرح می‌شود که چرا ایران از مرز عراق عبور کرد؟ این سوال از نظر نظامی اشتباه است، چرا که به محض عبور قوای یک کشور از مرز کشوری دیگر، عملا به کشور قربانی نیز مجوز داده می‌شود که اگر او هم قدرت دارد از مرز عبور کند، همان‌طور که هواپیماهای جنگی از مرز‌ها عبور می‌کنند و اهدافی را در عمق دو کشور مورد هدف قرار می‌دهند. بنابراین هنگامی که جنگ آغاز می‌شود مرز، مفهوم سابق خود را از دست می‌دهد. بنابراین در زمانی که عراقی‌ها خرمشهر را اشغال کردند، حتی اگر قوای ایران پیش از آزادسازی خرمشهر، شهر بغداد را هم اشغال می‌کردند، کسی به لحاظ حقوقی این اقدام را تجاوز تلقی نمی‌کرد. در این شرایط ایران می‌توانست بغداد را اشغال کند تا عراق را وادار کند سرزمین‌های ایران را‌‌ رها کند. بنابراین عبور از مرز از نظر نظامی یک عمل عادی و معمولی است. اما ایران در سال‌های اولیه جنگ سعی در عدم عبور از مرز داشت و نیرو‌هایش را به گونه‌ای در عملیات‌ها به کار می‌گرفت که بتواند سرزمین‌های خود را آزاد کند. البته جمهوری اسلامی شعار «تنبیه متجاوز» را هم داشت ولی باید توجه داشت که همواره شعار‌ها در جنگ، بالا‌تر از رفتار عملیاتی سر داده می‌شوند، اما به طور کلی می‌توان گفت این اقدام دارای اشکال نیست. برای مثال روز اول جنگ که هواپیماهای عراقی فرود‌گاه مهرآباد را بمباران کردند ما از نیروی هوایی نخواستیم که از مرز عبور نکند و به فرودگاه‌ها و پایگاه‌های هوایی عراق حمله نشود. همان‌طور که عراقی‌ها به عمق خاک ایران حمله کردند، هواپیماهای ایرانی هم مراکز و پایگاه‌ها و پادگان‌های نظامی را در درون خاک عراق بمباران کردند.

 

در برخی از مطالبی که گاهی مطرح می‌شود، اینگونه تلقی شده که انگار عبور عراقی‌ها از مرز ایران اشکالی نداشته است، اما عبور قوای ایران از مرز عراق دارای اشکال است. بنابراین می‌توان گفت که عبور نیروهای مسلح ایران از اروندرود در جریان عملیات والفجر ۸، از نظر نظامی به مفهوم اشغال خاک کشور مقابل تلقی نمی‌شود.

 

از اسفند ۱۳۶۲ عراقی‌ها به صورت گسترده‌ای بکارگیری سلاح‌های شیمیایی را در جبهه‌های جنگ و در خلال عملیات خیبر آغاز کردند. اولین گازهای شیمیایی بکار رفته از نوع خردل بود که خود من شاهد جنایت‌های عراق در استفاده از این سلاح بودم.

 

نکته بعدی حجم نیرو‌های ایرانی نسبت به نیروهای عراقی در جبهه‌ها است. بر اساس ادعای عراق حجم نیروهای ایران در عملیات خیبر نسبت به نظامیان عراقی بیشتر بوده است و به دلیل حجم بالای نیروی پیاده، آن‌ها از سلاح‌های شیمیایی استفاده کرده‌اند.‌ این ادعای عراقی‌ها صحت ندارد. در همه عملیات‌ها و در همه جبهه‌ها تقریبا نیروهای عراقی از نظر نفرات نسبت به نیروهای ایرانی بیشتر بوده‌اند. تنها در مقاطعی محدود آن هم در زمان عملیات‌ها از نظر تعداد نیروهای ایرانی نسبت به عراقی‌ها بیشتر می‌شدند. علاوه بر این، آن‌ها مجهز به سلاح‌های سنگین بودند و به صورت گسترده از زره، تانک، نفربر و تجهیزات بیشتری نسبت به ایران استفاده می‌کردند. در عین حال که در قوای زرهی نفرات انسانی کمتری وجود دارد باز هم نفرات نیرو‌های عراقی نسبت به ما که متهم به بکارگیری حجم انبوهی از نیروهای انسانی هستیم بسیار بیشتر بود. البته در برخی از عملیات‌ها قوای مسلح ایران توانسته‌اند نفرات خود را نسبت به نفرات ارتش عراق در یک جبهه مشخص افزایش دهند.

 

زمانی که عراقی‌ها شروع کردند به بکارگیری سلاح‌های شیمیایی، آمریکایی‌ها در مقابل این عمل، واکنش منفی از خود نشان ندادند. اسنادی که اخیرا منتشر شده، نشان می‌دهد آمریکایی‌ها از استفاده عراق از سلاح‌های شیمیایی مطلع بوده‌اند. اما آن‌ها برای مدتی نسبتا طولانی ادعای ایران در مورد استفاده عراقی‌ها از سلاح‌های شیمیایی را تائید نکردند. ایران بالاخره از طریق اعزام مجروحان شیمیایی به خارج از کشور و با کمک سازمان ملل توانست این مساله را در دنیا به اثبات برساند.

 

در سال ۱۳۶۳ و پس از انجام عملیات خیبر، دونالد رامسفلد که بعدا وزیر دفاع آمریکا شد به عنوان فرستاده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا جهت عادی‌سازی روابط سیاسی با بغداد عازم عراق شد. از این زمان تحولی در حمایت آمریکا از عراق به وجود آمد و عملیاتی به نام استانج طراحی شد تا امکان تامین سلاح توسط ایران از بازارهای غیررسمی را هم متوقف کنند. لازم به ذکر است که ایران هیچ‌گاه به صورت رسمی در دوران جنگ، حتی از سوی آمریکا تحریم تسلیحاتی نشد، گرچه عملا آمریکا ایران را تحریم تسلیحاتی کرده بود.

 

آمریکایی‌ها سلاح‌ها و قطعات یدکی خریداری شده از سوی ایران در زمان شاه را تحویل ندادند و حتی دارایی‌های ایران را نیز بلوکه کردند. اما با این حال باز هم ایران را به صورت رسمی تحریم تسلیحاتی نکردند. بنابراین ایران قادر بود از بازارهای مختلف مقدار کمی قطعات یا برخی از نیازهای خود را تامین کند. در همین زمان آمریکا دو اقدام مهم انجام داد، یکی اینکه دست اروپایی‌ها را برای واگذاری انواع تجهیزات پیشرفته به عراق باز گذارد و دوم جلوی تامین سلاح ایران را گرفت. از همین زمان عراقی‌ها مجهز به نیروی هوایی غربی با هواپیماهای میراژ ۲۰۰۰ فرانسوی شدند. قدرت نیروی هوایی عراق از زمانی که هواپیماهای اروپایی به این کشور واگذار شد نسبت به زمانی که فقط از هواپیما‌ها میگ روسی استفاده می‌کرد، افزایش چشمگیری یافت. بنابراین از آذرماه سال ۱۳۶۳ آمریکا رسما به تحریم سیاسی عراق خاتمه داد.

 

این وضعیت ادامه یافت تا سال ۱۳۶۴ که در این سال عده‌ای از آمریکایی‌ها از جمله رئیس ایستگاه سیا در بیروت به گروگان گرفته شدند. در این وضعیت آمریکایی‌ها برای رهایی این افراد برنامه‌ای طرحی کردند تا از نیاز ایران به ملزومات جنگی استفاده کنند و افراد خود را آزاد کنند. از آنجایی که ایران به دنبال قطعات یدکی به خصوص برای هواپیما‌ها و موشک‌های هاگ بود، آن‌ها با خریداران ایرانی در اروپا تماس گرفتند و اعلام کردند به ازای آزادی گروگان‌ها حاضر به فروش این قطعات از طریق واسطه هستند. ایران هم پذیرفت تا اینکه ماجرای مک‌فارلین پیش آمد.

 

این ماجرا نیز یک سال و نیم ادامه داشت. در این مدت ایران با رایزنی‌های خود به لبنان توصیه می‌کرد که گروگان‌ها را آزاد کند. آمریکایی‌ها هم برخی از قطعات و موشک‌ها مانند تاو و هاگ را از طریق واسطه به ایران می‌فروختند. رقم فروش این تجهیزات طبق منابع رسمی، ۲۲.۵ میلیون دلار بود که البته نسبت به قیمت‌های روز گران‌تر بوده است. این اقدام باعث شد که آمریکا ارسال کمک‌های اطلاعاتی به عراق را متوقف کند. در این فاصله با اینکه دولت ریگان در آمریکا حاکم بود ولی ماجرای مک‌فارلین باعث شد تا توقفی در رفتار آمریکایی‌ها در حمایت از عراق به وجود آید. تا اینکه در ۱۳ آبان ۱۳۶۵ این ماجرا رسما افشا شد و پیش از آن نیز مذاکرات بهم خورده بود. از آنجایی که با شکست ماجرای مک‌فارلین، رفتار آمریکا نسبت به قبل تغییری اساسی کرده بود، ایالات متحده تصمیم گرفت از عراق در مقابل ایران با تمام قوا حمایت کند. از این زمان آمریکایی‌ها به صورت رسمی اطلاعات تحرکات نیروهای ایرانی را در اختیار عراق قرار دادند. عملیات‌های کربلای ۴ و ۵ در زمستان ۱۳۶۵ به دلیل اطلاعات نظامی که آمریکا در اختیار عراق قرار داد منجر به عدم موفقیت و تلفات بالا شد.

 

این اقدامات ادامه داشت تا اینکه آمریکا و شوروی به این نتیجه رسیدند که باید در جنگ عراق و ایران مداخله گسترده‌تری داشته باشند. ریگان و گورباچف در ملاقاتی تصمیم به افزایش فشار به ایران جهت اتمام جنگ گرفتند. علاوه بر آن، آمریکا تصمیم گرفت جلوی پیروزی ایران در جنگ را بگیرد. بنابراین سیاستی که آمریکا از زمستان سال ۱۳۶۵ در برنامه‌ریزی خود اتخاذ کرد این بود که جنگ نه برنده داشته باشد و نه بازنده. مفهوم این تصمیم جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ و عدم شکست عراق در مقابل ایران بود.

 

از این زمان، عراق برای موفقیت در جنگ استراتژی‌ای را طراحی کرد که مبتنی بر چهار مولفه بود. مولفه اول این بود که در جبهه‌های جنگ به گونه‌ای ساختار نیروی زمینی‌شان را مهندسی کنند که امکان نفوذ قوای ایران در خطوط مقدم آن‌ها و گرفتن مواضع ارتش عراق فراهم نشود. دومین مولفه این بود که جنگ را به خلیج فارس بکشانند و تمام مراکز درآمد ایران از صادرات نفت را از بین ببرند. بر همین اساس عراق نیروی هوایی مقتدری را برای حمله به نفتکش‌ها و تاسیسات نفتی در جزیره خارک و سایر بنادر نفتی ایران به کمک فرانسوی‌ها ایجاد کرد که تا تنگه هرمز پیش می‌رفتند، به عبارتی هواپیما‌های جنگی ۱۵۰۰ کیلومتر از مرز عراق به سمت اهدافی در خلیج فارس پرواز می‌کردند و عملیات انجام می‌دادند. کشورهای حاشیه خلیج فارس به ویژه عربستان و امارات هم کمک‌های اطلاعاتی و پشتیبانی از نیروی هوایی عراق را انجام می‌دادند. اگر هواپیماهای جنگی عراق مشکلی داشتند در فرودگاه‌های امارت، عربستان و کویت فرود می‌آمدند و یا از آن‌ها سوخت می‌گرفتند.

 

مولفۀ بعدی جنگ شهر‌ها بودند. برنامه‌ریزی‌ عراق مبتنی بر ایجاد فشار عظیم روانی بر مردم جهت عدم حمایت آن‌ها از جنگ و گسترش بکارگیری سلاح‌های شیمیایی از نظر حجم و غلظت بود. در سال ۱۳۶۶ نوع سلاح‌های شیمیایی به کار رفته در جبهه معروف به گازی شبیه سیانور بود. به یاد دارم در اسفند ماه سال ۱۳۶۶ به سمت مرز در حال حرکت بودیم که عراقی‌ها گاز شیمیایی بکار بردند. ماشینی که جلو‌تر از ما حرکت می‌کرد و تعدادی از دوستانمان در آن بودند در معرض حمله شیمیایی عراق قرار گرفتند. هنگامی که به آن‌ها رسیدیم همه در جای خود خشک شده بودند. سردار شهید قجاوند یکی از این افراد بود.

 

تفاوت گاز شبه سیانور و خردل معمولی در این بود که گاز خردل بر روی پوست ضایعه ایجاد می‌کرد اما گاز‌های شبه سیانور به محض استنشاق، منجر به شهادت فرد می‌شد. فکر می‌کنم که این گاز در حلبچه هم مورد استفاده قرار گرفت، چرا که به یاد دارم هنگامی که عراقی‌ها گاز‌های شیمیایی را در حلبچه مصرف کردند در یک نقطه که جان‌باختگان را جمع‌آوری کرده بودند خود من آن‌ها را شمردم که تعدادشان ۳۰۰ جنازه می‌شد. این افراد بلافاصله جان خود را از دست داده بودند.

 

در دو سال آخر جنگ آمریکایی‌ها در کمک به عراق گام‌های بلندی برداشتند. در این سال‌ها که بکارگیری سلاح‌های شیمیایی از سوی عراق افزایش یافت، آمریکا قراردادی به مبلغ یک میلیارد دلار با عراق منعقد کرد. این مبلغ اعتباری برای بخش کشاورزی و واگذاری سموم کشاورزی به عراق فراهم می‌کرد. بعضی معتقدند که تحت پوشش سموم کشاورزی، بعضی امکانات شیمیایی هم به عراق منتقل شده است. از طرفی آمریکایی‌ها برخلاف تصور، تجهیزات قابل استفاده در جنگ هم در اختیار عراق قرار دادند. از جمله اقدامات مهمی که آمریکا انجام داد این بود که هلیکوپترهای ST214 که پیش‌تر در زمان شاه قرار بود در کارخانه‌ هواپیماسازی اصفهان ساخته شود را به عراق واگذار کرد. این هلیکوپتر‌ها مخصوص آب و هوای منطقه ایران و عراق بود و تعدادی از آن‌ها در آمریکا ساخته شد که قرار بود در ایران مونتاژ شود. در آن زمان، ایران بزرگترین ناوگان هلیکوپتری منطقه خاورمیانه را در اختیار داشت. ایران در انتهای جنگ یک فروند از این هلیکوپتر‌ها را در جبهه جنوب به غنیمت گرفت. این هلیکوپتر هم‌اکنون در صنایع پشتیبانی و نوسازی هلیکوپترهای ایران موجود است.

 

در مجموع آمریکایی‌ها پس از تصویب قطعنامه ۵۹۸ در تیرماه سال ۱۳۶۶ تا روز پایان جنگ ۹ درگیری با ایران داشتند. مهم‌ترین این درگیری‌ها هدف قرار دادن هواپیمای مسافربری ایران بود که در جریان آن ۳۰۰ مسافر و خدمه هواپیما جان خود را از دست دادند. اما غیر از آن ۴ سکوی نفت ایران را نیز مورد حمله قرار دادند که بیش از یک میلیارد دلار خسارت مستقیم در پی داشت. همچنین سه ناو جنگی ایرانی و قایق‌های تندرو سپاه را مورد حمله قرار دادند. آمریکا در منطقه خلیج فارس بیش از ۵ میلیارد دلار خسارت به ایران وارد کرد. همچنین برنامه آمریکا در دو سال آخر جنگ عدم امنیت خلیج فارس برای ایران بود و اینکه تنگه هرمز را به روی صادرات نفت ایران ببندد. این در حالی بود که سیاست ایران باز نگه داشتن تنگه هرمز برای کشورهای منطقه به جز عراق بود.

کلید واژه ها: حسین علایی حمله شیمیایی عراق


نظر شما :