اردشیر زاهدی: دلیل اصلی انقلاب این بود که حکومت پهلوی به مردم آزادی نمی‌داد/ نگذارید سلطه آمریکا و انگلیس برگردد

۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۹ | ۱۳:۵۱ کد : ۸۴۴۵ دیگر رسانه‌ها

‌‌‌‌‌‌‌

حدود یک دهه است که اردشیر زاهدی، داماد سابق پهلوی دوم و وزیر خارجه و سفیر سابق ایران در انگلیس و آمریکا، در باب زیاده‌خواهی دولت‌هایی که از قضا در گذشته با مسئولان آن‌ها مراودات نزدیک داشته، هشدارهایی جدی می‌دهد. این مواضع اما بازتاب‌ها و واکنش‌های مختلفی را در پی داشته است. عده‌ای او را عامل جمهوری اسلامی می‌دانند و عده‌ای هم مواضع او را به روحیه وطن‌پرستی‌اش نسبت می‌دهند. اما زاهدی خودش بارها گفته و می‌گوید مواضعش همین‌هایی است که به صراحت بیان می‌کند و هیچ عامل دیگری در این مواضع دخیل نیست. البته که آدمیزاد در گذر زمان تغییر می‌کند و بالا رفتن سن و سال و گذر ایام، تجربه‌ها و تفکرات تازه‌ای را برایش رقم می‌زند. وی در در گفت‌وگو با جام‌جم به سوالات به این شرح پاسخ می‌دهد:

شما با توجه به مسئولیتی که طی سال‌های ۴۵ تا ۵۰ در صحنه سیاست خارجی ایران داشتید و شناختی که از مناسبات بین‌المللی و به‌ویژه از آمریکا دارید، آیا تأیید می‌کنید نوع مواجهه آمریکا با جهان به خصوص ایران مواجهه‌ای ظالمانه و زورگویانه است؟

من تأیید می‌کنم که آمریکا می‌خواهد به ایران زور بگوید، البته ایران را نمی‌شناسند و از شرایط موجود دنیا سوءاستفاده می‌کنند. این حرفی که این‌ها امروز به ایران می‌زنند، خلاف شرف، اخلاق و انسانیت است، به خصوص کشوری که ادعای ابرقدرتی می‌کند. ابرقدرت باید فهم داشته باشد و مخاطب خود را بشناسد. رابطه ایران و آمریکا بیشتر از ۱۶۷ سال سابقه دارد و اسباب تأسف است که آمریکا چنین دوستی را از دست داده است. ایران این‌قدر از خودش حوصله نشان داد و برای اینکه مشکلاتش را حل کند و به مردمش برسد، گفت‌وگو با ۱+۵ را قبول کرد و دو سال و خرده‌ای هم چانه زدند تا پنج کشور اروپایی بعلاوه آمریکا آن را امضا کردند. کشوری که خودش را ابرقدرت می‌داند، به دلیل اینکه رئیس‌اش یا اطرافیان او دل‌درد گرفته‌اند، نمی‌تواند به خودش اجازه دهد که زیر این قرارداد بزند، چون هم خلاف اخلاق و هم خلاف وجدان است و در هیچ جای دنیا نمی‌تواند اخلاقاً قابل قبول باشد، به خصوص که سازمان ملل و این پنج کشور امضا کردند، اما ایشان چون از آقای اوباما خوشش نمی‌آمد، این کار را کرد که هم بچه‌گانه و هم غلط و هم غیرقابل قبول بود.

سیاست دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی در برخورد با آمریکا را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

هر چیز در موقعیت خودش معنا پیدا می‌کند. البته من هم دیپلمات برجسته‌ای نبودم، ولی سعی کردم هر چیزی که از دستم برمی‌آید برای مملکتم انجام دهم. مسلماً در شروع کار، مسئولین ایران فراز و فرودهای زیادی را تجربه کرده و احتمالاً اشتباهاتی هم داشته‌اند، ولی همان‌طور که من در نطقی که دموکرات‌ها و دیپلمات‌ها هم حضور داشتند گفتم، در تمام مذاهب، بخشش بزرگترین لذت در دنیاست و انتقام گرفتن یکی از بدترین چیزهاست.

امروز جمعیت مملکت ۸۳ میلیون است، وقتی که ما بودیم ۳۵ میلیون بود. از این ۸۳ میلیون، حداقل ۶۰ میلیون سواد دارند و می‌توانند بخوانند و بنویسند. ۴۰ میلیون دانشگاه‌رفته هستند. ۳۰ میلیون از ۸۳ میلیون، کسانی هستند که کار می‌کنند و ۲۰ میلیون آن‌ها خانم‌ها هستند که برای ایران و هر کشور دیگری افتخار است و همه باید به آن افتخار کنیم. باید بگویم که به‌خصوص در چند سال اخیر، برای وزارت خارجه‌ای که دوست داشتم و آن را مثل فرزند خودم می‌دانم، احترام زیادی قائل هستم. من در اینها حس وطن‌پرستی می‌بینم و به آن‌ها تبریک می‌گویم که سیاستشان قابل احترام است. حتی رئیس‌جمهور کنونی ایران هم، با کمال قدرت و ادب پاسخ رئیس‌جمهور آمریکا را داد. برای من دولت‌ها فرق نمی‌کنند، آنچه که مهم است مملکت و وطن و مردمانی هستند که من آن‌ها را برادرها و خواهرهای خود می‌دانم. به این‌ها ظلم شده است و می‌شود.

یک کشور که ادعای ابرقدرتی می‌کند، نمی‌تواند حتی دارو را برای این مردم تحریم و برای آن‌ها زحمت ایجاد کند. صرفاً به این دلیل که تصور می‌کند تغییر رژیم در ایران به این سادگی‌هاست و می‌تواند آن‌ها را به زانو درآورد. این را خطاب به جوان‌ها می‌گویم که تاریخ ۲۰۰ ساله اخیر ایران را بخوانند تا ببینند که متأسفانه، همیشه اجنبی‌ها به ایران زور گفته‌اند و لذا ایران باید قدرت داشته باشد تا بتواند در مقابل زورگویی خارجی‌ها بایستد. این مردم نجیب - که من واقعاً افتخار می‌کنم بگویم ایرانی هستم - تمام این مشکلات را تحمل می‌کنند تا خودفروشی نکنند. متأسفانه افرادی هم هستند که یا مملکتشان را فراموش کرده‌اند یا شرافت و حیثیت خود را از دست داده‌اند. ضرب‌المثلی فارسی داریم که بر این‌ها منطبق است: بدترین آدم کسی است که سینه مادرش را گاز گرفته است! یک عده‌ای مصداق این ضرب‌المثل هستند و تِز می‌دهند که: بروید و روی ایران بمب بیندازید! بر سر چه کسی؟ سر مردمی که بی‌جهت به آن‌ها ظلم می‌شود؟ روی سر مردمی که این‌طور شرافتمندانه مشکلات را تحمل می‌کنند تا بتوانند به مملکتشان کمک و خدمت کنند. این مردم قابل احترام و افتخارند. ممکن است عده‌ای از این حرف‌ها خوششان نیاید و فحش هم بدهند. من به این حرف‌ها نه اهمیت داده‌ام، نه می‌دهم و فقط آنچه را که از دستم برمی‌آید و وظیفه من هست، انجام می‌دهم که در برابر وجدان و خدای خودم شرمنده نباشم. از طرف خارجی‌ها به ایران ظلم شده و ظلم می‌شود و باید جلوی آن را گرفت. خوشبختانه ایرانی‌ها مرد و مردانه ایستاده و توانسته‌اند به تدریج حق خود را بگیرند و خود را ثابت کنند. همین الان که دارم با شما صحبت می‌کنم، مقاله نیویورک‌تایمز جلوی روی من هست که درباره مقاومت ایرانی‌ها در برابر این فشارها نوشته. منظورم این است که خود آمریکایی‌ها هم این را قبول دارند.

من معتقدم این‌ها با این قرتی‌بازی‌هایی که انجام می‌دهند، به جایی نمی‌رسند. این‌ها با عربستان سعودی معامله می‌کنند. عربستان سعودی چه عنوانی دارد جز اینکه یک رژیم آدمکش و خونخوار است که می‌رود و در مملکت دیگری آدم‌ها را می‌کشد و بعد می‌گوید: من حافظ مکه هستم! کسی که مسلمان است و شرف دارد، آدم‌کشی و خونخواری نمی‌کند، آن هم این‌طور وحشیانه. این‌ها خلاف وجدان و قوانین انسانی است و من نمی‌توانم با این چیزها موافق باشم. ایران هزاران سال تاریخ دارد و همیشه به دنبال صلح بوده است. حکومت‌ها همیشه آمده و رفته‌اند، ولی باید امروز و فردا را دید. آب ریخته را نمی‌شود به جوی برگرداند. من به همه هموطنانم قول می‌دهم که شرافت و وجدانم را در اختیارشان قرار بدهم و در هر جا که از دستم بربیاید، از وطنم دفاع خواهم کرد، چون افتخار می‌کنم که هم ایرانی باشم، هم مسلمان و از چیزی هم باک ندارم. این را باید غرب بفهمد که اگر یک مسلمانی بد کرد، او نامسلمان است، نه اینکه همه مسلمان‌ها بد هستند. این جوان‌ها آتیه این مملکت هستند. من به روح پدر و مادرم - که عزیزترین کسانی هستند که داشتم - قسم می‌خورم که وقتی تلفنی یا حضوری با این جوان‌ها صحبت می‌کنم، به آن‌ها حسادت نمی‌کنم، بلکه افتخار می‌کنم و خجالت می‌کشم که در قدیم آن‌طور که باید و شاید متوجه این‌ها نبودیم! این‌ها لیدرهای جدید هستند و غیرت و شرف و هوش دارند. معلوماتی را که این‌ها دارند، امثال من ندارند! بنابراین من خیلی خوشبین هستم و تردید ندارم که بالاخره حق به حقدار می‌رسد.

تئوری دولت آمریکا این است که با استراتژی فشار حداکثری مردم در تنگنا قرار می‌گیرند و این باعث نارضایتی و شورش مردم می‌شود که نهایتاً تغییر رژیم اتفاق می‌افتد. از آنجا که ایران در چند سال آینده تبدیل به بزرگترین قدرت موشکی منطقه می‌شود، می‌خواهند جلوی این فرآیند را بگیرند تا ایران به زانو دربیاید و تسلیم خواسته‌های آن‌ها بشود. در این باره چه دیدگاهی دارید؟

غلط می‌کنند و بسیار زیاد هم غلط می‌کنند! به قول معروف، «شتر در خواب بیند پنبه دانه». آن‌ها کی هستند که به ما دستور بدهند؟ هر کسی که علیه مردم خودش صحبت کند، یا از اعراب منطقه و اسرائیل و سیا پول بگیرد و خودفروشی کند، بدنام است و به درد مردم نمی‌خورد و نهایتاً هم با بدنامی ساکت خواهد شد!

احقاق حق ایران هم بسته به اراده خود ایرانی‌هاست. چرا نداشته باشند؟ اسرائیل از روز اولی که به وجود آمده، بمب اتمی داشته و امریکا هم چشمش را به روی این موضوع بسته است. من چندین بار در ملاقات با سفرای مختلف و در سازمان ملل گفته بودم که ما حاضریم بیاییم و تمام منطقه را عاری از سلاح‌های اتمی کنیم، ولی این‌ها به خاطر اینکه زرادخانه اسرائیل دست نخورد، قبول نکردند! حق ایران است، مخصوصاً که این‌ها ۱۵۰ میلیون اسلحه به سعودی‌ها فروختند که برود و در یمن کثافت‌کاری کند و مردم را بکشد! این اشخاصی که این حرف‌ها را می‌زنند، دنبال منافع خود هستند. برای اینکه مسائل حل شود، طرفین باید شرافتمندانه رفتار کنند، نه اینکه به هم دروغ بگویند! اعتماد و اطمینان نباید از بین برود. من سر قضیه چکسلواکی با آندره گرومیکو وزیر خارجه روسیه مشکل داشتم، اما حرف همدیگر را می‌فهمیدیم. اختلافات را مطرح و در عین حال احترام و دوستی خودمان را هم حفظ می‌کردیم، به خاطر اینکه به هم اعتماد داشتیم و دروغ نمی‌گفتیم. این‌ها اگر حرفی با ایران دارند، بیایند شرافتمندانه حرف بزنند و دروغ نگویند. اروپا آمده و قرارداد برجام را امضا کرده. حالا آمریکا آمده و آن‌ها را تحت فشار قرار داده و آن‌ها تدریجاً دارند به خاطر حفظ منافع و شرکت‌هایشان، به تدریج عقب می‌کشند! این کار اتحادیه اروپا خلاف اخلاق و خلاف تعهدی است که داشته‌اند. البته چین و روسیه سر تعهدشان ایستاده‌اند، برای اینکه برجام را امضا کرده‌اند، ولی خب بعضی وقت‌ها شل می‌شوند!

اینکه یکی بگوید چون قدرت دارم هر کاری دلم خواست می‌کنم، درست نیست. با قلدری هیچ قدرتی نمی‌توانی داشته باشی و در مقابل مردم دنیا کاری نمی‌توانی انجام بدهی! تمام منطقه خلیج فارس و جاهای دیگر را به کثافت کشیده‌اند! آمده‌اند و برخلاف تمام شواهد تاریخی، فلسطین را گرفته‌اند و حالا می‌گویند: دستشویی هم که می‌خواهی بروی، باید از من اجازه بگیری! کدام قانون بین‌المللی این رفتار را قبول دارد؟

بعضی از اعراب هم برای پول و برای اینکه به آن‌ها کمکی شود، فلسطینی‌ها را فراموش کرده‌اند! رفتاری که با فلسطینی‌ها می‌شود، برخلاف حقوق بشر است. چرا در این مورد کسی حرفی نمی‌زند؟ آنچه مال من است، مال من است، آنچه هم که مال شماست، مال من است؟! این را یک بار به گرومیکو گفتم که به او برخورد و البته بعد هم آشتی کردیم. حرف باید منطقی باشد.

باز هم می‌گویم که به ایران افتخار می‌کنم که عمده چیزهایی را که نیاز دارد، بدون اینکه از خارج خریده باشد، با همت و تلاش و غیرت همین مهندسین جوان، برای خودش تهیه کرده است. زیردریایی و موشک و هر چه را که نیاز دارد، درست و این همه پیشرفت کرده. ایران باید در مقابل دشمن قوی باشد. مگر قرار است ایران همه چیزش را بدهد و کاری را که با قذافی کرده‌اند، با ایران هم بکنند؟ ایران لیبی نیست که آنجا را به کثافت کشیده و هنوز هم توی آن مانده‌اند! قذافی گول خورد. ایران باهوش‌تر از این حرف‌هاست. تاریخ دارد و شرف دارد و به این آسانی نمی‌شود آن را از جا تکان داد. من هم شرافتمندانه برای این افراد دعا می‌کنم که این‌طور همه ناراحتی‌ها و مشکلات را تحمل کرده‌اند تا به برادرها و خواهرهایشان خدمت کنند. این قابل تقدیر است.

کشور ما طی ۲۰۰ سال گذشته به هیچ جا حمله نکرده، اما بارها به آن حمله شده است… ایران هیچ وقت مهاجم نبوده. به جوان‌ها می‌گویم که باید بروند و تاریخ کشورشان را بخوانند. در این ۲۰۰ سال بروید بخوانید و ببینید چه ظلم‌هایی که به ما نشد…

...نسل شما شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط متفقین و نسل ما جنگ هشت ساله را دیده. ایرانِ بعد از انقلاب طی هشت سال جنگ و پس از آن در دوره تحریم‌های همه‌جانبه، در برابر این زیاده‌خواهی‌ها ایستادگی کرده است. امروز کشورهای حوزه خلیج فارس به سردمداری عربستان سعودی چند کار را کرده‌اند. یکی تغییر نام خلیج فارس برای توسعه قدرت خودشان و زمینه‌سازی برای تجزیه جنوب ایران و دیگری مدعی‌شدن بر سر جزایر سه‌گانه و تلاش‌هایی که برای سرکوب بحرین کردند. شما به عنوان کسی که سفیر ایران در انگلستان بودید، ماجرای اقدام متقابل ایران علیه مصادره کشتی ایرانی توسط انگلیسی‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

انگلیسی‌ها خلاف قوانین بین‌الملل عمل کردند که کشتی ایرانی را گرفتند. ایران هم خوشبختانه استقامت کرد و حقوقدانان و قضات اروپایی هم دیدند انگلیس کار اشتباهی کرده و نهایتاً کشتی ایرانی آزاد شد. ایران در مقابل تهاجم آن‌ها کشتی‌اش را گرفت و البته کار بسیار خوبی کرد، چون همان‌طور که گفتم: حساب حساب است، کاکا برادر! بنابراین ایران قوی عمل کرد و زیربارِ منم‌منم انگلیسی‌ها نرفت. اگر زنده بمانم تا سه ماه دیگر جلد سوم کتاب خاطراتم را هم تمام می‌کنم که درباره دوره وزارت خارجه است و اگر بیشتر زنده باشم، جلد چهارم را هم با تمام مدارک و اسناد تاریخی این روابط منتشر خواهم کرد. فراموش نکنید در همین عربستان سعودی اگر ایرانی وجود نداشت، شلوارش را نمی‌توانست بالا بکشد! عربستان سعودی و عمان وضع خیلی بدی داشتند.

دنیا می‌دانست که اگر آنجا سقوط کند، وضع دنیا از لحاظ نفت عوض خواهد شد. ما به عربستان کمک کردیم که بتواند دوام بیاورد. این وضع را داشت و اگر ما نبودیم، از بین رفته بود! حالا این پسرک برای ما هارت و پورت می‌کند! خوب است یکی پیشینه این‌ها را به یادشان بیاورد!

به هرحال ما نباید اجازه دهیم که دوباره استیلای آمریکا و انگلیس تکرار شود. یادم هست بچه که بودم، پدر مرا با آن فضاحت دزدیدند و ما همین‌طور ویلان و سرگردان، بدون پدر و مادر مانده بودیم! با چه مصیبتی رفتیم برای دیدار با خواهرم و بعد آمدیم تهران. از خانه می‌خواستیم برویم جایی، باید به سرباز روسی یا انگلیسی یا آمریکایی حساب پس می‌دادیم که: از کجا آمده‌ایم و کجا می‌خواهیم برویم! توی خانه خودمان، با ما مثل دزدها رفتار می‌کردند. این وضع ما بود. از لحاظ اقتصادی هم که اوضاع کشور خراب بود. روزولت، چرچیل و استالین برای کنفرانس تهران آمدند اینجا. روزولت و چرچیل به دیدن پادشاه نیامدند، اما استالین با واسطه‌هایی آمد و ایشان هیچ‌وقت این محبت استالین از یادشان نرفت! این رفتار امپریالیسم با ما بود. این‌ها همه در من اثر گذاشته و می‌دانم که جنگ چقدر بد است. در صف می‌ایستادیم و نان «سیلو» می‌گرفتیم که از سنگ‌های درونش، دندان‌هایمان می‌شکست! ما باید از مملکتمان دفاع کنیم و نگذاریم یکسری عروسک‌های پشت پرده بیایند و منافع مملکت ما را به خطر بیندازند. تردیدی ندارم که جوانان امروز ایران تاریخ را خوب می‌خوانند و می‌دانند. غیرت و جراتش را هم دارند. کسی نتوانسته تا به امروز به ایران زور بگوید و آخر سر این ملت حقش را کف دستش گذاشته‌اند.

حالا هم باید قدرت داشته باشد و حق آن‌ها را کف دستشان بگذارند. چرا آن‌ها داشته باشند و ما نداشته باشیم؟ این‌ها کی هستند که بخواهند ما را قضاوت کنند؟ چه کسی چنین حقی به آن‌ها داده؟ آیا رفتارشان شرافتمندانه است؟ نه. بنابراین من به همه این جوان‌ها افتخار می‌کنم. به آن‌ها می‌گویم که این شرافت شما را نشان می‌دهد که در مملکتتان مانده‌اید و می‌خواهید از حق‌تان دفاع کنید. خدا را هزار بار شکر که قدرتش را هم دارید.

بوش گفت ایران محور شرارت است و با هر سلاحی که لازم باشد، به ایران حمله می‌کنیم. اوباما گفت: آمریکا هیچ وقت از سلاح‌های اتمی خود استفاده نمی‌کند، ولی حق حمله اتمی به ایران و کره شمالی را برای خودمان محفوظ می‌داریم! کلینتون هم در تبلیغات ریاست‌جمهوریش گفت: اگر ایران برای اسرائیل مشکلی به وجود بیاورد، ایران را محو می‌کنیم. ترامپ هم اخیراً گفته: واکنش نظامی ما حالت محو کردن دارد. حتی فرانسه در دوره‌ای و از زبان ژاک شیراک، ایران را تهدید به حمله هسته‌ای کرد. با این تفاصیل، اگر ایرانی‌ها برای حفظ امنیت خودشان سلاح هسته‌ای بسازند که دیگر کسی جرأت نکند ایران را تهدید هسته‌ای کند، کار برحقی نخواهد بود؟

باید بگویم سگ زرد برادر شغال است. همه کارهایشان هم دیوانگی. آن بلایی که سر عراق آوردند و جنگ راه انداختند و این هم وضعیت امروز عراق که همه جا را تخریب کردند یا در کشور عزیز همسایه‌مان افغانستان یا در پاکستان که گرفتاری‌های دیگر درست می‌کنند. هر کدامشان هم برای این‌که دو روز اضافه بر سر قدرت بمانند، تحت تأثیر اطرافیانشان و نفوذ اسرائیل، هر کاری می‌کنند. ایران هم می‌تواند از حق خودش دفاع کند. من از نزدیک با باراک اوباما دیدار نداشته‌ام، ولی به هر حال آمد نشست و توافقنامه امضا کرد، اما یک خلی هم پیدا شد و این‌طوری عمل کرد. البته به هیچکدام از این‌ها نمی‌شود ایراد گرفت، چون هرکدام منافع مملکت خودشان را می‌خواهند، ولی این ایراد به آن‌ها وارد است که وقتی ما می‌گوییم ما هم منافع مملکت خودمان را می‌خواهیم، می‌گویند: نه. البته غلط زیادی می‌کنند و چنین حقی هم ندارند. ایران بارها گفته من برای امضای موافقت‌نامه منع سلاح اتمی حرفی ندارم، به شرط اینکه همگی قرارداد خلع سلاح هسته‌ای را امضا کنیم.

البته کشورهایی مثل آمریکا، اسرائیل و…، منافعشان ایجاب نمی‌کرد خلع سلاح هسته‌ای بشوند و همکاری که نکردند هیچ، تحریک هم کردند. اتم هم چیز کثیفی است، هم چیز خوبی است. درست مثل زبان که اگر خوب بگوید خوب است و گر بد بگوید، بد است. اگر قرار است همه کشورها از اتم فقط برای برق و مسائل غیرجنگی استفاده کنند، ایران هم باید داشته باشد. دوست و رفیق من ذوالفقار علی بوتو می‌گفت: ما پاکستانی‌ها حاضریم علف بخوریم، ولی تسلیم نمی‌شویم… و کارشان هم در اتمی به نتیجه رسید. ولی عادتاً، اتم ضد بشر است و من هر چیزی را که ضد بشر باشد، ته دلم با آن مخالفم. بشر، بشر است. هوادار همه انسان‌ها هستم. به نژاد برتر هم اعتقاد ندارم. کثافتکاری‌هایی که این‌ها در یمن کرده‌اند و می‌کنند، چه حکمی دارد؟ در سوریه چه غلطی کردند؟ و در جاهای دیگر!

در داخل ایران برخی جریانات و چهره‌های سیاسی مواضع اخیر شما را نپسندیدند و در مقابلتان گارد گرفتند. علت چیست؟

وقتی کسانی در خارج یا داخل ایران علیه من موضوع می‌گیرند در زمانی که من با تحریم مردم مخالفت می‌کنم و از استقلال کشور و حق داشتن امکانات هسته‌ای دفاع می‌کنم و پای ملت و مردمم می‌ایستم، وقتی کسی در جهت مقابل این موضع‌گیری بایستد هر کس که باشد او بدون شک تیشه به ریشه ملت می‌زند و خائن است چه اصلاح‌طلب باشد چه سلطنت‌طلب و نزد مردم ماهیت خود را معرفی می‌کند و مردم جواب او را خواهند داد.

هرحکومتی مخالفانی دارد که به طور طبیعی علیه آن موضع دارند، ولی در میان اپوزیسیون خارج از ایران، کسانی هستند که با دولت آمریکا و نهادهایی که تلاش می‌کنند در ایران آشوب راه بیندازند، لابیگری و حتی توصیه می‌کنند ایران را بمباران کنند تا آن‌ها بیایند و به قدرت برسند و حرمتی برای حفظ امنیت و منافع ملت ایران قائل نیستند. به این‌ها چه نصیحت و توصیه‌ای دارید؟

این‌ها قابل نصیحت نیستند و من فقط حرفم را برای ثبت در تاریخ می‌زنم. هر فرد و گروهی که علیه کشور و مملکتش اقدام کند و برود و برای نابودی کشورش از دیگران پول بگیرد، نه قابل اعتماد است، نه قابل احترام. اگر هم به این مملکت بیاید، باید نوکری کسی را بکند که او را سر کار آورده تا او را نگه دارد. حرف همه این‌ها مفت است. همه این‌ها دارند خیانت می‌کنند. این آقایی که می‌گوید: برو بمب بینداز، اگر هم توی ایران کس و کاری ندارد، مگر قبر پدر و مادر و خاله و عمه‌اش در ایران نیست؟ این‌ها احمق و خائن هستند و به جایی هم نمی‌رسند و باعث تأسف هم هستند، چون من معتقدم ایرانی شرف دارد و باید دنبال شرافت و عدالت برود. متأسفانه امروز در دنیا عدالت و شرافت پیدا نمی‌شود و هر کسی که زور و پول دارد، هر غلطی که دلش می‌خواهد می‌کند و این‌ها هم دنبال آن‌ها می‌دوند. این چه جور عدالتی است که در سازمان مللش، با یک «نه» همه چیز می‌مالد و می‌رود؟ به هر حال بودنش بهتر از نبودنش است، اما در آن عدالت نیست. در مورد اتم، معتقدم چیز کثیفی است، ولی اگر دیگران می‌توانند داشته باشند، چرا ایران نباید داشته باشد؟ اگر مساوات است که همه باید داشته باشند. دو دوتا، چهار تا می‌شود. سعودی چکاره است که بخواهد بیاید در مملکت من آقایی کند؟ من لجن می‌مالم به سرش! این حرف‌ها چیست؟ در سوریه چه غلطی کردند جز ویرانی؟ توانستند رژیم را عوض کنند؟ در افغانستان چه غلطی کردند جز تخریب؟ در یمن همین‌طور. این‌ها منافع خودشان را می‌خواهند. اگر انصاف وجود دارد که هر کشوری حق دارد از منافع خودش دفاع کند. اگر هم حق را بی‌شرمی و توپ و تفنگ معلوم می‌کند که همین بساطی است که راه انداخته‌اند.

به هر حال، تغییر در هر کشوری به دست مردم آن کشور باید صورت بگیرد، نه به دست عامل خارجی. خارجی چه کاره است؟ کارهایی که آمریکا دارد علیه ایران انجام می‌دهد، رفتارهای بچه‌گانه و احمقانه است. یک ابرقدرت که نباید حرف‌های بچه‌گانه بزند. باید مطالعه داشته باشد. انگلیسی‌ها دست‌کم هر جا رفتند، حساب‌شده و با مطالعه کار کردند. نگاه که می‌کنید همه اقدامات این‌ها غیرعادلانه و غیرشرافتمندانه است. شاید به من ایراد بگیرند که این حرف‌ها را می‌زنم، ولی همه این حرف‌ها از ته قلبم هست و ترسی هم از کسی ندارم.

بی‌بی‌سی رسانه‌ای است که پیشینه تاریخی خوبی در ایران ندارد و مواضعش همواره علیه ایران بوده است. چرا برای ابراز موضع معمولاً بی‌بی‌سی را انتخاب می‌کنید؟

من اصولاً برای انتقال حرفم از هر تریبونی استفاده می‌کنم من مسئول پیام خودم هستم نه ماهیت تریبون. یک بلندگو به هر کسی می‌تواند تعلق داشته باشد. من به سیاست‌های همین بی‌بی‌سی هم انتقاد دارم ضمناً من با همه رسانه‌ها گفت‌وگو کرده و می‌کنم و تریبون یک وسیله است و من وابستگی به هیچ رسانه‌ای ندارم. بارها در مصاحبه‌ها و مقالاتم چه در دوران مسئولیت چه بعد از انقلاب درباره صدمات انگلیس به ایران آشکار موضع گرفتم و تنها کسی بودم در تاریخ ایران که وزیر خارجه بریتانیا جورج براون را تهدید کردم اگر یک بار دیگر هواپیماها و جت‌های جنگی شما از بالای سر ناوهای ما در خلیج فارس عبور کنند می‌زنیم و منهدمشان می‌کنیم.

شما به عنوان یک چهره اثرگذار در رژیم پهلوی، چه عواملی را باعث فروپاشی و زوال حکومت شاهنشاهی دخیل می‌دانید؟ فساد سیستمی و آلودگی دربار و سران و مقامات چقدر در اضمحلال رژیم پهلوی نقش داشت؟

به نظر من دلیل اصلی انقلاب این بود که حکومت پهلوی به مردم آزادی نمی‌داد. این یک واقعیت است. در عصر امروز آزادیِ حرف زدن، حق مردم است. درباره اوضاع مملکت و علت زوال پهلوی باید بگویم علت اصلی این بود که حکومت و رجال و مقامات واقعیت‌ها را نمی‌دیدند و در این شکی نیست امثال علم و هویدا و رجال فاسد دیگر چه بر سر این مملکت آوردند. وقتی این وزیر دربار باشد یا آن هویدا نخست‌وزیر باشد چه انتظاری از حکومت می‌شود داشت. هر دو خیلی هم با من دشمن بودند و افراد دنباله‌روی این‌ها. این اواخر کار سر همین مسائل من خودم بارها از مسئولیت‌هایم استعفا کردم که پذیرفته نشد.

ممنونم از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، در پایان اگر نکته ناگفته‌ای دارید بفرمایید.

ان‌شاءالله زیر سایه خدا، همه سالم و موفق و ایران قدرتمند و سرافراز باشد. امیدوارم حرف‌هایم راهگشا و روشنگرانه بوده باشد و اگر کسی هم نقدی بر حرف‌های من داشته باشد، با کمال میل و افتخار گوش می‌دهم.

یک خانواده کاملاً سیاسی

در تاریخ دوره پهلوی، نام خانوادگی زاهدی، ما را به یاد دو شخصیت می‌اندازد؛ فضل‌الله و اردشیر. پدر و پسری که در دوره زمامداری پهلوی‌ها هر کدام عهده‌دار نقش سیاسی برجسته‌ای بودند. فضل‌الله زاهدی که ریاست شهربانی و ژاندارمری، سناتوری مجلس سنا، وزارت کشور، نخست‌وزیری و نمایندگی دائم ایران در دفتر اروپایی سازمان ملل را در کارنامه دارد، شاید بیش از همه به دلیل نقش‌آفرینی‌اش در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد و بازگرداندن محمدرضا به سلطنت شهره باشد. به همین دلیل نام او در تاریخ در مقابل نام محمد مصدق قرار گرفته است. زاهدی پسر هم مثل پدر وارد عرصه سیاسی در بالاترین سطح خود شد و در دوره پهلوی دوم به مناصبی مثل سفارت ایران در آمریکا و انگلستان و وزارت امور خارجه رسید. از اردشیر زاهدی پیش از این خاطرات و مصاحبه‌های پراکنده‌ای به چاپ رسیده بود که نخستین آن‌ها پس از واقعه ۲۸ مرداد در مجله اطلاعات ماهانه به صورت دنباله‌دار بود. مجموعه‌ای که بعدها از سوی انتشاراتی‌های مختلف تجدید چاپ شد. اما حالا مجموعه‌ای دو جلدی از خاطرات وی در دست علاقه‌مندان قرار دارد.

فرصت‌های فرنگستان

اردشیر زاهدی طبق گفته‌های خودش، از طرف مادر به خاندان قاجار گره می‌خورد. وقتی اردشیر در سال ۱۳۰۷ در تهران متولد شد، پدرش مشغول جنگ در گیلان بود. فضل‌الله زاهدی با توجه به اینکه مدام در جنگ بود، نمی‌خواست پسرش اینجا بماند و تمایل داشت او را برای ادامه تحصیل به خارج بفرستد. همین‌طور هم شد. اردشیر پس از گذراندن دوره دبستان و دبیرستان دیپلم خود را از یک مدرسه در بیروت که وابسته به دانشگاه آمریکایی بیروت بود، گرفت و برای ادامه تحصیل روانه آمریکا شد و در آنجا در رشته‌های کشاورزی و اقتصاد مشغول تحصیل شد. در همانجا بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و هر یک به ازدواج دیگری تن دادند. زمانی که اردشیر در آمریکا بود، محمدرضا شاه برای بار نخست راهی این کشور شد و در آنجا اردشیر به عنوان نماینده محصلین ایرانی ایالت یوتا برای به اصطلاح شرفیابی خدمت شاه رسید و آن دیدار شاید جرقه‌ای برای آغاز آشنایی و رابطه وی با محمدرضا بود.

انقلاب اسلامی و دگرگونی سیاسی

در بحبوحه انقلاب ایران اردشیر با «برژینسکی» مشاور امور امنیتی رئیس‌جمهوری آمریکا در تماس بود و برای بقای رژیم شاه تلاش می‌کرد و در این زمینه با «کارتر» دیدار و گفت‌وگو کرد. سپس برای دیدار با شاه به ایران آمد و در دیدارهای مکرری که با شاه داشت، موضع سیاست جدید آمریکا را درباره منطقه خاورمیانه و ایران با او در میان می‌گذاشت. او معتقد بود که شاه باید قاطعانه یک دگرگونی بنیادی و بسیار سریع را در ایران اجرا کند. زاهدی امیدوار بود، بتواند با اقدامات خود و سازماندهی نظامیان و افسران طرفدار شاه و برخی از بازرگانان و دست‌اندرکاران امور اقتصادی و دیگر صاحب‌منصبان کشوری دست به کارهایی بزند تا شاه بتواند بر امور مسلط و امور کشور را مجدداً تحت کنترل درآورد و تا حدی هم توانسته بود، نظرات خود را به شاه القا کند؛ اما تمام این تلاش‌ها در برابر امواج خروشان مردم بی‌نتیجه ماند. مصاحبه زاهدی با روزنامه «کیهان لندن» حاکی از این موضع بود که حکومت پهلوی و آمریکا تحلیل درستی از حرکات انقلاب مردم نداشتند.

تاریخ از نگاه زاهدی

اردشیر زاهدی تاکنون چند بار هم دست به قلم شده و تاریخ را از نگاه خودش روایت کرده است. او خاطرات خود را در قالب کتابی منتشر کرده و جلد اول آن در ایران توسط نشر کتابسرا به چاپ رسیده است. ظاهراً جلد دوم این کتاب هم در ایران منتشر شده و با اقبال خوبی در میان تاریخ‌پژوهان روبه‌رو بوده است. جلد اول کتاب دربردارنده خاطرات زاهدی از کودکی تا استعفای فضل‌الله زاهدی از سمت نخست‌وزیری بوده و بخش عمده کتاب روایتگر روزهای بحرانی ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از چشم‌انداز اردشیر زاهدی است. ناشر کتاب در ایران اعلام کرده کتاب بدون حتی یک کلمه دخل و تصرف به چاپ رسیده است. در ضمیمه کتاب بخشی از مکاتبات وزارت امور خارجه بریتانیا درخصوص وقایع ایران اشغال شده در خلال جنگ جهانی دوم به چاپ رسیده است. در جلد دوم هم نقل دوره پرماجرای دکتر مصدق از نگاه زاهدی مطرح شده است.

منبع: روزنامه جام‌جم / ۳۱ اردیبهشت ۹۹

کلید واژه ها: اردشیر زاهدی


نظر شما :