متن کامل گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با تیمسار رحیمی

۲۳ بهمن ۱۴۰۱ | ۱۴:۱۹ کد : ۸۸۵۲ گزیده‌های تاریخی برگزیده‌ها
یزدی: آیا امشب واحدهای شما باید برگردند به پادگان‌ها یا تو خیابون‌ها بمونن؟/ رحیمی: باید کنترل عبور و مرور را به عهده بگیرند.
متن کامل گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با تیمسار رحیمی

تاریخ ایرانی: «بعد از جلسه دادگاه انقلاب، ابراهیم یزدی به تیمسار ناسزایی ناموسی گفت و به شاه فقید هم اهانت کرد. ناگهان تیمسار در میان جمعیت، در گوش یزدی خواباند که وی عصبانی شد و دستور قطع دستش را داد!» این یکی از ادعاهای رایج درباره تیمسار مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران در دوره انقلاب است که گفته شده ابراهیم یزدی از او بازجویی کرده است؛ درحالی که یزدی در آن زمان عضو شورای انقلاب بود و سمت قضایی نداشت.

فیلم گفت‌وگوی ابراهیم یزدی با تیمسار رحیمی که از تلویزیون پخش شده نشان می‌دهد او تلاش کرده رحیمی دستور بازگشت نیروهای ارتش به پادگان‌ها را بدهد که موفق نمی‌شود. 

ادعای قطع دست تیمسار رحیمی «همان دستی که سلام شاهنشاهی داده بود» را همسرش منیژه سطوتی (خواهر پریوش سطوتی، همسر دکتر حسین فاطمی) مطرح کرده (گفت‌وگو با جمشید چالنگی) و همچنین  مدعی شده که ۴۰ هزار افسر و سرباز ارتش شاهنشاهی توسط ابراهیم یزدی اعدام شده‌اند! (گفت‌وگو با کیهان لندن، ۱۰ شهریور ۱۳۹۶) 

تیمسار رحیمی پنجشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در پشت‌بام مدرسه رفاه تیرباران شد و چنانکه سایت «عصر ایران» نوشته از اعدام او «عکاسان و خبرنگاران گزارش تهیه کردند و تصاویر جنازه‌ها هم در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات چاپ شد و این ادعا (قطع دست) با همان عکس‌ها رد می‌شود.»

یزدی نه تنها نقشی در اعدام‌های اول انقلاب نداشت که حتی مخالف آن روند نیز بود چنانکه صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب در خاطراتش گله کرده که «ابراهیم یزدی نمی‌گذارد من به کارها رسیدگی کنم...می‌خواستم بیست و چهار نفر را اعدام کنم اما این آقایان وقت تلف می‌کردند و هی این پا و آن پا می‌کردند.»

اتفاقات شامگاه ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ را ابراهیم یزدی در جلد چهارم خاطراتش «شصت سال صبوری و شکوری» (نشر کویر، ۱۳۹۸، صص ۶۷-۶۱) روایت کرده است؛ شرح بازداشت رحیمی و متن کامل گفت‌وگو با او:

***

تیمسار رحیمی، به عنوان فرماندار نظامی تهران ارشدترین افسر ارتش بود که مردم در صبح روز ۲۲ بهمن او را در خیابان شناخته و بازداشت کردند. به موجب آنچه بعداً کسی که او را دستگیر کرده و به مدرسه رفاه آورده بود (آقای کریمی) برای من شرح داد، در حالی که وی با لباس مبدل در حاشیهٔ خیابان سپه، حملهٔ مردم به پادگان باغشاه را تماشا می‌کرده است، توسط این فرد و دوستانش، از افسران زیردست رحیمی، که با انقلابیون همکاری داشت و او هم با لباس غیرنظامی در میان مردم بود، مورد شناسایی قرار می‌گیرد و چند نفری او را می‌گیرند و به مدرسهٔ رفاه می‌آورند. 

در آن روزها، هنوز دولت موقت به ساختمان نخست‌و‌زیری در خیابان پاستور نقل مکان نکرده بود. جلسات شورای انقلاب و دولت موقت در همان مدرسهٔ رفاه تشکیل می‌شد. در آن زمان من عضو شورای انقلاب بودم. وقتی خبر دستگیری رحیمی به جلسهٔ شورای انقلاب داده شد، آقای دکتر سید احمد صدر حاج‌سیدجوادی، به عنوان حقوقدان عضو شورای انقلاب، برای بازجویی از او رفتند. پس از رفتن آقای صدر، من پیشنهاد کردم با رحیمی صحبت بشود که او به عنوان فرماندار نظامی تهران از سربازان بخواهد که چون انقلاب پیروز شده است، با مردم درگیر نشوند و به پادگان‌ها برگردند. نظر ما این بود که به درگیری میان مردم و سربازان و کشتار بی‌مورد خاتمه داده شود. این نظر با موافقت اکثریت شورا تأیید شد. 

من چون خود پیشنهاددهنده بودم، شورای انقلاب از من خواست که خودم بروم و با رحیمی صحبت کنم. من موقعی رسیدم که آقای صدر هنوز مشغول بازجویی و صحبت با رحیمی بودند. آقای صدر حاج‌سیدجوادی طی یادداشتی جریان بازجویی از رحیمی را برای من نوشته‌اند.

درآن اتاق افراد زیادی از جمله صادق خلخالی جمع بودند. من در صحبت با رحیمی، مطلب مورد نظر را مطرح کردم، اما وی نپذیرفت و اصرار داشت که «نظامیان به وظایف قانونی خود عمل خواهند کرد». امتناع رحیمی از صدور فرمان به سربازان برای خودداری از ادامهٔ درگیری با مردم و بازگشت به پادگان‌ها، در حالی بود که اولاً در دورانی که وی به سمت فرماندار نظامی تهران، به جای ارتشبد غلامعلی اویسی، منصوب شده بود، کشتارهای زیادی در تهران و حومه صورت گرفته بود. علاوه بر این وی به عنوان فرماندار نظامی تهران روز قبل، یعنی ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ ساعت منع عبور و مرور در خیابان‌ها را از ۴:۳۰ بعدازظهر اعلام کرده بود. ثانیاً او چون با اعلام بی‌طرفی ارتش مخالف بود، به جای حضور در نشست شورای عالی ارتش که در ساعت ۱۰:۳۰ روز ۲۲ بهمن تشکیل شد، به خیابان رفته بود و در جلسه حضور نداشت و احتمالاً از نتیجهٔ تصمیمات و اعلامیهٔ صادره نیز بی‌خبر بود. شورای عالی
ارتش در این نشست خود به اتفاق آرا تصمیم می‌گیرد که: «برای جلوگیری از هرج‌ومرج و خونریزی بیشتر، بی‌طرفی خود را در مناقشات سیاسی آن روز اعلام و به یگان‌های نظامی دستور داده شد که به پادگان‌های خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همیشه پشتیبان ملت شریف و نجیب و میهن‌پرست ایران بوده و خواهد بود و از خواسته‌های ملت شریف ایران با تمام قدرت پشتیبانی می‌نماید.»

هنگامی که تیمسار رحیمی را دستگیر کردند و به مدرسهٔ رفاه آوردند، هنوز اعلامیهٔ شورای عالی ارتش منتشر نشده بود؛ بنابراین، ما برای جلوگیری از ادامهٔ درگیری‌ها و کشتار مردم از او خواستیم که دستوراتی را صادر کند، اما او حاضر نشد.

تلویزیون‌های وابسته به سلطنت‌طلبان - بهتر است گفته شود پهلوی‌طلبان - بخش کوتاهی از نوار صحبت‌های این جلسه را منتشر کرده و مدعی شدند که او به صورت من سیلی زده است و من در واکنش دست او را بریده‌ام. چنین چیزی مطلقاً صحت ندارد. اولاً آن‌ها که این نوار را به دست آورده‌اند چرا تمام آن نوار را منتشر نمی‌کنند و به پخش هفت - هشت دقیقهٔ آن اکتفا کرده‌اند. ثانیاً این نوار نشان می‌دهد با کسی که در دوران انقلاب فرماندار نظامی تهران و مسئول کشتار مردم در سطح شهر بوده، در آن جلسه نه تنها برخورد فیزیکی، بلکه هیچ صحبت تندی هم نشده است. در آن نوار ویدئویی هیچ علامتی از عصبانیت و خشونت نه در صحبت و نه در صورت رحیمی و یا در من یا سایرین دیده نمی‌شود. حتی صحبت‌های صادق خلخالی، اگرچه تند بود، اما تهدید و خشونتی هم در آن نبود. شاید بهتر آن باشد که متن صحبت در همان نوار ویدئویی هفت - هشت دقیقه‌ای، که این تلویزیون‌ها مرتب آن را پخش می‌کنند، به عنوان یک سند تاریخی، عیناً آورده شود:

متن گفت‌وگو با تیمسار رحیمی آخرین فرماندار نظامی تهران در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷
به نقل از سایت http://www.irani.org، پیاده شده از روی نوار:

«پ (پرسشگر ناشناس): ملت ایران شاه را مسئول تمام جنایات گذشته می‌داند آیا شما هنوز به او وفادارید؟ 

ر (تیمسار رحیمی): من قسمی خورده‌ام در شروع زندگی خدمتی‌ام و چون قسم خورده‌ام تا زمانی که پادشاه مملکت هستند من وفادارم. 

خ (خلخالی): قسم فقط در صورتی معتبر است که مطابق با موازین شرعی و قسم به الله و بالله بوده باشد؛ آن هم در مقابل کارهایی که خلاف شرع نباشد.

خ: تیمسار در زمان فرماندار نظامی تیمسار اویسی بیشتر در تهران کشتار و مجروح به پا شد یا در زمان شما؟

ر: عرض کنم که من، خدا می‌دونه [که] نسبتشو نمی‌دونم و می‌ترسم یک وقت چیزی بگم خدای نکرده برخلاف اصول و واقعیت مطلبی رو گفته باشم. ولی اون چیزی که مسلمه نیت به کشتن مطلقاً هیچ وقت نبوده و حتی ما، من به سهم خودم و تیمسار اویسی هم به سهم خودش تا آنجایی که مردم به خاطر دارند همیشه علاقه‌مند بودیم که کشت و کشتاری نشه و حتی همیشه تأکید می‌کردیم که خون از دماغ کسی نیاد. یعنی تا این حد راضی به… 

خ: تا چه حدی موفق بودید تیمسار؟ 

ر: تلاش می‌کردیم که تا هر چقدر که ممکنه توفیقمون بیشتر باشه که کشت و کشتار نشه. 

پ: این احتمال هست که شما امشب رو هم در اینجا به سر برسونید. تکلیف افراد فرمانداری نظامی تهران چی هست؟ کی به اونا دستور میده؟ و اونا امشب رو به چه صورت باید با مردم سر کنند؟

ر: اینا یه برنامه‌ای دارند، یه مقرراتی دارند. مقرراتشون رو اجرا میکنن دیگه. 

ی (دکتر یزدی): شما توصیه‌ای به اونا دارین که چه کار بکنند امشب؟ 

ر: وظایف وجدانی و وظایف خدایی‌شون رو باید انجام بدن. 

ی: یعنی اینکه اگر مردم دوباره شورش کردند بکشید؟ 

ر: هیچوقت، ابداً. 

ی: پس نفرمایید (نامفهوم). 

ر: هیچوقت (چند بار) ما علاقه‌مند نیستیم که کسی کشته بشه و این رو هر وقتی که من با افرادم باشم میگم. 

ی: همین امشب که اینو از تلویزیون پخش میکنن، از تلویزیون ایران این رو بفرمایید که اونا تکلیفشون چیه. 

ر: خودشون میدونن که تکلیفشون چیه. 

ی: یعنی اینکه به رویهٔ سابق ادامه بدن؟ 

ر: رویه‌ای که انسان باشرف، باحقیقت و به اصطلاح در حکم انسانیته. 

پ: تیمسار یکی دیگه از مسئولیت‌هایی که شما داشتین (ناتمام).

ی: منظور من اینه که آیا الآن افراد فرماندار نظامی بایست امشب به پایگاه‌های خودشون برگردند؟

ر: یعنی چی برگردند؟ 

ی: آیا باز هم در خیابان‌ها باشند یا برگردند به پادگان‌هاشون امشب؟ 

ر: عرض کنم که ساعت منع عبور و مرور هست؛ ساعت منع عبور و مرور کنترل میشه. 

ی: یعنی اگر کسی در ساعت منع عبور و مرور آمد بیرون باز هم (نامعلوم). 

ر: ابداً. ساعت‌های منع عبور و مرور، یک وقت هستش که مثلاً یک کسی اتومبیلش پنجر شده، یک کسی هست که. 

ی: جواب منو بدین از زیر جواب در نرین. شما الآن در مقابل ملت ایران قرار گرفته‌اید. هر نظری که شما بدین در حضور کسی که از نظر قضایی صلاحیت داره منعکس خواهد شد. شما بفرمائید که امشب شما که فرماندار نظامی تهران بودید آیا امشب واحدهای شما باید برگردند به پادگان‌ها یا تو خیابون‌ها بمونن؟

ر: باید کنترل عبور و مرور را به عهده بگیرند. 

ی: فقط عبور و مرور رو؟ مگه اونا مسئول ادارهٔ راهنمایی هستن؟ 

ر: تا وقتی که فرماندار نظامی هست. شاید مثلاً کنترل عبور و مرور ساعت ۱۲ شب به بعد. 

ی: همان‌طور که می‌دانید بختیار که استعفا داده؛ شما هم که اینجا هستین، مسئولید، کادرهای شما چه کار باید بکنند؟ 

ر: وظیفه‌شون رو انجام میدن در جهت وظیفهٔ وجدانی و خدایی خودشون انجام میدن. 

ی: پس تمام قوانین رو زیر پا بذارن و فقط طبق وجدان راستینشان رفتار بکنن؟ 

ر: و مقرراتی که بهشون ارائه شده. 

ی: کی ارائه داده اینا رو؟ 

ر: قوانین هست. 

ی: قوانینی که خلاف وجدان انسانیشون باشه؟ 

ر: ابداً. 

ی: بنابراین، افراد شما باید طبق وجدانشون اون‌طور که تشخیص میدن عمل بکنن. 

ر: حتماً.

ی: خوب حالا اگر چنانچه مردم در ساعات منع عبور و مرور اومدن تو خیابون باید بزننشون؟ چه کار [باید] بکنن؟

ر: اگر احیاناً اینا بیان بیرون و توجه بکنن. عرض کردم که به دلایل مختلف ممکن هست اشخاص بیان بیرون. یه وقت هست که یه کسی می‌خواهد بیاد بیرون معذرت می‌خواهم خدای نکرده بره دزدی. یه وقت هست که یکی می‌خواهد بیاد بیرون بره خدای نکرده گرفتاری و مشکلات دیگه‌ای رو برای مردم فراهم بکنه. یه وقت هست یکی ماشینش پنجر شده. این‌ها وظایفی دارن. اون کسانی که در مسیر انجام وظیفه در مسیر مشکلات جاریه روبه‌رو میشن اون‌ها رو رهاشون میکنن؛ حتی کمکشون میکنن و [حتی] به منازلشون هم میرسونن. اون‌هایی هم که برخلاف مقررات بیان بیرون هم که نمیکشن که. میگیرن میبرن فوقش فرماندار نظامی یه تحقیقاتی ازشون میکنن بعد هم رهاشون میکنن. 

ی: عین گذشته بایست عمل بکنن؟ 

ر: گذشته‌ای که شما اشاره می‌فرمایید شاید یک موارد خاصی وجود داشته که…

ی: گذشته‌ای که مردم رو می‌کشتین؟ 

ر: نه، همچین نیست (دو بار). 

خ: من چند تا سؤال شرعی دارم: یکی این مردمی که الان در خیابون‌ها در ساعات منع عبور و مرور به اصطلاح شما، به طرفداری از آقای خمینی و به مخالفت با شاه در خیابون‌ها تظاهرات میکنن (…) و اینکه شاه را طرد می‌کنه و می‌گویند شاه آدم‌کشه (…)

ر: نه که آزاد گذاشتیم برنامه رو. 

خ: به عقیدهٔ جنابعالی (…) اون کسانی که بر علیه شاه شعار بدن کاری نداشته باشد و آن‌هایی را که طرفداری از آقای خمینی شعار بدهند کاری نداشته باشد (…)

ر: عرض کنم که موقعی که فرماندار نظامی وجود داشته باشد اولاً کلیهٔ مقررات انتظامی تحت امر این فرماندار نظامی هست. 

ی: فرماندار نظامی در خیابون‌ها چه کار می‌خواهد بکنه؟ 

ر: من نمی‌فهمم یعنی چه؟ 

ی: یعنی افراد فرمانداری ارتش در خیابون‌ها چه کار میخوان بکنن؟ 

خ: من یک سؤال دیگه در رابطه با مسائل شرعی دارم، و آن عبارت است، شرعاً مراجع دین و علمای دین به مقتضای اصل دوم متمم قانون اساسی که شما خودتون قبول دارین حق وتو در قوانین دارند. اون‌ها خودشون به صراحت اعلام کردن که از سه - چهار ماه قبل، شاه خائن است و عنوان شاهی نداره و قسمی که شما خوردید به عنوان مملکت که به شاه وفادار باشید، آقایون مراجع در تمام این سال‌ها یک نفر هم وجود نداره که بگه این قسم صحیحه و این قسم شرعی نیست. قسم باید به الله و به الله و والله باشه و مورد قسم هم باید طوری باشه که خلاف شرع نباشه. مباح باشه یا واجب باشه یا مستحب باشه، و الا به یک کار حرامی اگر شما قسم بخورید این قسم هیچ قسم هیچ قابلیت عمل نداره؛ پس بنابراین، شما چگونه می‌توانید به این قسمتون پایبند بوده باشید؟ 

ر: ما قانون اساسی داریم که از آن قانون اساسی طرفداری می‌کنیم. ما طرفدار قانون اساسی هستیم. 

ی: آیا این قانون اساسی اجرا شد؟ 

ر: عرض کنم که شاید مثلاً به طور کامل اجرا نشده باشه، ولی در هر صورت اون چیزی که قابل احترام هست و همهٔ مردم مملکت ما بهش اعتقاد دارن در اون حد عرض می‌کنم. 

ی: (…) شاه رو خلع کردن، به خاطر خیانت و جنایاتی که مرتکب شد. آیا شما شاه رو به همین صفت میشناسین؟ 

ر: عرض کنم که شاهنشاه برای ما فرمانده هستند. من نظامی‌ام. شما اطلاع دارید که ایشون هم برای ما فرمانده هستند. و امور سیاسی و امور فرماندهی رو ما با همدیگر قاطی نمی‌کنیم. از آنجایی که من اشاره کردم و ایشون تقریباً سعی کردن که عرض منو برگردونن. ما در زندگی خودمون یک قسمی خوردیم به شاهی وفادار باشیم و تا وقتی که شاهنشاه، پادشاه مملکت ما و فرمانده ما باشه، این وفاداری رو ما با او داریم.»

به طوری که از این گفت‌وگو روشن می‌شود، تیمسار رحیمی حاضر نشد به عنوان فرماندار نظامی به نیروهای تحت فرمان خود دستور بدهد که به پادگان‌هایشان برگردند.


لینک دانلود فایل

کلید واژه ها: ابراهیم یزدی مهدی رحیمی


نظر شما :