منتجب‌نیا: انجمن حجتیه در دوره اصلاحات قصد تفرقه‌افکنی داشت

۰۵ مرداد ۱۳۹۳ | ۱۷:۰۶ کد : ۴۵۴۳ از دیگر رسانه‌ها
تاریخ ایرانی: رسول منتجب‌نیا، نماینده ادوار گذشته مجلس شورای اسلامی در یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «امام و حجتیه» خاطراتی از برخوردهایش با اعضای انجمن حجتیه نقل کرده است:

 

انجمن حجتیه یا به عبارت دیگر انجمن ضد بهایی‌ها، تشکیلاتی است که در زمان رژیم پهلوی توسط مرحوم آقای شیخ محمود حلبی یا آقای تولایی تاسیس شد. در ابتدا هدف از تشکیل انجمن، مبارزه با بهائیت و بابیت بود بنابراین خیلی‌ها آن را تحت عنوان انجمن ضد بهائیت نامگذاری کردند. حتی مامورانی را برای تعقیب و مراقبت برخی از مبلغان بهایی‌ها گماشته بودند که مانند سایه آن‌ها را دنبال کنند.

 

اصول و مبانی انجمن را می‌شود در هفت اصل خلاصه کرد: نخست ضرورت افزایش ظلم و جور و فساد برای تعجیل در ظهور حضرت ولی‌عصر. از همین‌رو با انقلاب اسلامی چون یک حرکت اصلاحی بود مخالف بودند. اصل دوم جدایی سیاست از دیانت بود و این شعار هم شعار بهایی‌ها بود و هم شعار انجمن حجتیه. بهایی‌ها هم از زمانی که تاسیس شدند در مرامنامه‌شان چنین چیزی آمده بود. در تعهدات انجمن از اعضا هم خواسته شده بود که فعالیت سیاسی نداشته باشند. به اعضا اجازه شرکت در تظاهرات نمی‌دادند و اگر کسی نوار امام را گوش می‌داد یا اعلامیه امام را می‌خواند توبیخ می‌شد. اصل سوم مخالفت با تمامی اصلاحات اجتماعی بود؛ چون معتقد به این بودند که زمینه ظهور حضرت، گسترش فساد است. بنابراین هر گونه اصلاح در جامعه امری منفی قلمداد می‌شد. اصل چهارم، مخالفتشان با فلسفه اسلامی و فلاسفه اسلامی از جمله حضرت امام، علامه طباطبایی، ملاصدرا و... بود. یک اندیشه ضد فلسفی افراطی و شدیدی داشتند. این در حالی بود که یکی از سران انجمن حجتیه به نام آقای افتخارزاده عضو انجمن شاهنشاهی فلسفه بود. اصل پنجم تکیه‌شان بر چند حدیث ضعیف یا قابل تاویل در مورد تشکیل حکومت قبل از تشکیل حضرت مهدی بود. معنای آن روایات این است که هر حکومتی قبل از ظهور حضرت مهدی، حکومت طاغوتی است و هیچ ملتی حق ندارد قبل از ظهور مهدی، حکومت تشکیل دهد، این‌ها به همین دو، سه روایت تکیه می‌کنند که در وسایل‌الشیعه آمده و سایر روایات معتبر را کنار می‌زنند. اصل ششم اعتقاد شدید به خواب و خواب‌نما شدن بود، آن هم خواب‌هایی که متناسب با اعتقادات آن‌ها بود. هفتمین اصل، ایجاد تفرقه بین مسلمانان بود. با وحدت جهان اسلام به شدت مخالفت می‌کردند و می‌کنند.

 

من همین جا داستانی برای شما نقل می‌کنم و آن اینکه انجمن حجتیه بعد از پیروزی انقلاب که افراد جرات اظهار طرفداری از مسلک استعماری بهائیت را نداشتند، شروع کردند به ایجاد تفرقه و اختلاف بین فرقه‌های اسلامی، یعنی استراتژی خود را تغییر دادند. در دوران اصلاحات زمانی که حجت‌الاسلام یونسی، وزیر اطلاعات بود در یک جلسه چند نفره به ما گفت که انجمن حجتیه تمام هم و غمش را روی ایجاد اختلاف و تفرقه بین شیعه و سنی بنا کرده است و گفت که ما اخیرا مقادیر زیادی کتاب و جزوه از انجمن حجتیه کشف و ضبط کردیم که در مورد توهین به علمای اهل سنت بوده و قرار بوده که این نوشته‌ها را در میان اهل سنت پخش کنند تا آن‌ها را عصبانی کنند و به اختلافات دامن بزنند. این پایه‌های فکری آن‌هاست.

 

انجمن حجتیه از اوایل نهضت با حرکت انقلابی حضرت امام مخالف بود و هرگز حاضر به همکاری نبود. اسناد و مدارکی را که نیروهای انقلابی از ساواک منحله به دست آورده‌اند هم حکایت از این دارد که ساواک هم از این انجمن حمایت می‌کرد. در ۱۳ سال نخست‌وزیری هویدا انجمن حجتیه به عنوان انجمن تابلو‌دار مخالف بهایی‌ها مجوز داشت و مورد حمایت بود، در حالی که معروف بود که هویدا بهایی‌ است. معلوم بود آن‌ها در زمان شاه از مصونیتی برخوردار بودند و مورد حمایت بودند. حتی به اعضا توصیه شده بود اگر مشکلی پیدا کردید کارت انجمن را ارائه کنید و عوامل رژیم با شما همکاری می‌کنند. متاسفانه با حمایت برخی مراجع محترم تقلید در نجف و ایران به اهداف و برنامه‌های خودشان ادامه می‌دادند. من نمی‌خواهم نامی از آن‌ها ببرم و خدای ناخواسته توهینی به ساحت مقدس افراد شود فقط راهنمایی می‌کنم که دوستان و اهل تحقیق به مصاحبه‌ای که جناب آقای روح‌الله بیانی، امام جمعه سابق نکا در روزنامه اطلاعات ۱۸ آبان سال ۶۰ و مصاحبه ‌آقای مهندس طیب که جزو سران جدا شده از انجمن بود و ما سال‌ها در مجلس شورای اسلامی و کمیسیون امور دفاعی همکار بودیم، مراجعه کنند. ایشان هم ۱۹ اسفند ۵۸ مصاحبه‌ای در مورد انجمن دارند که در روزنامه صبح آزادگان منتشر شده که به خوبی بیانگر ماهیت انجمن است.

 

می‌خواهم درباره برخورد امام با انجمن و افشاگری‌های ایشان مطالب مبسوطی بیان کنم. نخستین موردی که من درباره انجمن البته با واسطه از ایشان شنیدم به سال ۴۶ در مدرسه فیضیه برمی‌گردد که من آنجا حجره داشتم. یکی از شاگردان حضرت امام به نام آیت‌الله محجوب جهرمی آمد در حجره ما و بحث سیاسی پیش کشیده شد. ایشان گفت که من از طرف امام وکالت و نمایندگی در وجوهات شرعیه دارم. گفتند که قبلا امام اجازه داده بودند که ما بتوانیم از وجوهات به انجمن کمک کنیم ولی اخیرا پیامی را برای ما فرستادند که به هیچ‌وجه راضی نیستم که کمکی شود.

 

مورد بعد سال ۱۳۶۰ بود که بولتن داخلی دفتر سیاسی سپاه پاسداران مطلبی درباره انجمن حجتیه نوشته و ماهیت انجمن را تبیین کرده بود. آنجا با آیت‌الله خزعلی مصاحبه‌ای کرده بود. ایشان گفته بود که: «من از طرف امام مدتی در انجمن می‌رفتم بعد امام من را خواستند و فرمودند که شما از این تاریخ از ناحیه من در جلسات انجمن شرکت نکنید. من از امام سؤال کردم که حضرت آقا شما من را از ورود به انجمن کلا منع می‌کنید یا اینکه به نمایندگی از طرف شما من ممنوعم. امام فرمودند که شما مختارید اما در مورد خودم می‌گویم از ناحیه من مجاز به شرکت در انجمن نیستید.»

 

مورد سوم را هم من از مرحوم آیت‌الله سید جلال طاهری اصفهانی، امام جمعه سابق اصفهان مستقیم شنیدم که سال ۶۹ به من گفت: «من یک روز به ملاقات امام رفتم و قبل از ملاقات من اعضا شورای نگهبان با امام ملاقات داشتند، بعد که ملاقاتشان تمام شد مرحوم حاج احمد آقا آمد اتاق بیرونی به من گفت بفرمایید داخل. مرحوم احمد آقا می‌خواست برخی اعضا خصوصی نزد امام صحبت نکنند. من رفتم داخل اتاق امام، دیدم آقای خزعلی آنجا نشسته با امام درباره انجمن حجتیه صحبت می‌کند. به امام گفت این انجمن فعلی از انجمن قبلی جدا شده و اسمش عباد صالح است و اتفاقا این‌ها با انقلاب خوبند. اصرار داشت امام وقت ملاقات به آن‌ها دهند ولی امام اجازه ندادند و فرمودند لازم نیست با من ملاقات کنند. سپس در مورد وجوهات صحبت کرد که ظاهرا اعضای انجمن وجوهاتی را برای امام فرستاده بودند اما امام فرمودند که اگر دادن وجوهات آن‌ها منوط به ملاقات با من شده باشد نمی‌خواهد وجوهات بدهند.»

 

صحنه دیگری که به یاد دارم به سال ۵۶ بر می‌گردد که من در اصفهان میهمان یکی از دوستان بودم و یکی از مبلغین انجمن حجتیه هم دعوت شده بود. آن روز ما بحث مفصلی با آن آقایی که نامش خاطرم نیست درباره انقلاب و امام داشتیم و یادم هست که ایشان به شدت انقلاب و حرکت امام را محکوم را می‌کرد. به من می‌گفت اگر بخواهیم کاری انجام دهیم باید با بهایی‌ها مخالفت کنیم چون ریشه همه مفاسد بهایی‌ها هستند و رژیم شاه وابسته به بهائیت است. من گفتم که رژیم شاه به استعمار وابسته است و بهائیت هم به استعمار وابسته است. چنین تفکر بچگانه‌ای یک باند محدود استعماری را که انگلیس برای ایجاد اختلاف ایجاد کرده بود به عنوان ابرقدرت جهان قلمداد می‌کرد و می‌گفت اگر بخواهیم انقلاب کنیم باید علیه بهایی‌ها انقلاب کنیم.

 

می‌دانید که امام بعد از پیروزی انقلاب به صراحت انجمن را رد کردند و حتی وقتی شنید که مرحوم حلبی آماده همکاری با ایشان هستند و گفته‌اند از نیروهای‌ ما در انقلاب استفاده شود. امام فرمودند همان‌ها که انقلاب کردند انقلاب را حفظ می‌کنند؛ یعنی تا این حد امام در مورد انجمن موضع داشتند. نه اینکه مانع ورود آن‌ها به صحنه انقلاب شوند. امام حس کردند آن‌ها دنبال معامله بودند و بعد از سابقه بدی که داشتند، می‌خواستند خودشان را تطهیر کنند و منتی سر امام و مردم داشته‌ باشند. امام در پیام‌هایشان آن‌ها را مترادف با مرتجعان و متحجران تعبیر کردند و به حرکتی که پیش از انقلاب در قم و برخی جا‌ها داشتند اشاره کرده بودند. در حالی که به علت کشتار وحشیانه رژیم، امام(ره) دستور داده بودند که نیمه شعبان آن سال جشن نداریم. اما انجمن جشن گرفت و یکی از مراکز فرهنگی قم هم با وجود اینکه خود را انجمن حجتیه‌‌ای نمی‌دانستند در آن جشن شرکت کردند.

 

بر حسب ظاهر که انجمن اعلام کرده‌ بود تعطیل است؛ اما تشکل آن‌ها به صورت‌های دیگر به خصوص بعد از رحلت امام تحت عنوان مهدویت یا اسامی مشابه تشکیل می‌شود و عجیب‌تر از این مساله اینکه تعدادی از سران آن‌ها با تغییر ظاهر و نقاب جدید، وارد سیاست شده‌اند و همان‌هایی که از اصول فکریشان، جدایی دین از سیاست بود، با تمام جدیت تلاش می‌کنند که وارد سیاست شوند و پست و مقام بگیرند.

 

من داستان عجیبی برای شما نقل می‌کنم که متاسفانه در صحیفه نور نیامده و من در جلسه‌ای به حاج سید حسن خمینی گفتم که نوار آن را پیدا کنید که بسیار حساس و تعیین کننده است. ماجرا این است که در دوره دوم مجلس وقتی که در کمیسیون امور دفاعی، اساسنامه ستاد پاسداران انقلاب را به تصویب رساندیم اجازه خواستیم با امام ملاقات کنیم. اعضای کمیسیون یعنی دکتر حسن روحانی، مرحوم شهید محلاتی، بنده، آقای مهندس طیب و جمع دیگری حدود ۱۲ نفر بودیم. بعد از قرائت گزارش توسط آقای روحانی، امام سخنرانی عجیب و تاریخی‌ای در مورد ممنوعیت ورود نیروهای مسلح، اعم از ارتش سپاه و بسیج و نیروی انتظامی در مسائل حزبی و سیاسی ایراد کردند و گفتند کار خوبی کردید که در اساسنامه این را قید کرده‌اید و بعد اشاره کردند که نیرو‌های مسلح حتی حق عضویت در حزب جمهوری اسلامی را که در راس آن آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی هستند هم ندارند. چون معلوم نیست آینده حزب چه شود و مصلحت نیست. توضیح زیادی دادند که چون نزدیک به ۳۰ سال از ماجرا گذشته من نقل به مضمون می‌کنم. در بخش دیگر فرمایشات خود در مورد انجمن حجتیه فرمودند به این تشکیلاتی که مدعی است ما طرفدار امام زمان(عج) و منتظر ظهور حضرت هستیم به هیچ‌وجه اجازه ورود به نیرو‌های مسلح ندهید. فرمودند اگر از این گروه یک نفر از آن‌ها در مجلس باشد مجلس را خراب می‌کند؛ اگر یک نفر از آن‌ها در کمیسیون باشد کمیسیون را خراب و اگر یک نفر از آن‌ها در دولت باشد دولت را خراب می‌کند. بعد امام رو کرد به ما و گفت من به شما تکلیف می‌کنم اگر کسی از این انجمن مسئولیت کلیدی دارد او را برکنار کنید و نگذارید خطر ایجاد کند. این‌ها برای انقلاب خطرناکند.

 

در جمع ما مهندس طیب در انجمن سابقه عضویت داشت. وقتی امام صحبت می‌کرد همه ذهن‌ها متوجه ایشان بود و ما به مهندس طیب نگاه کردیم. در اتاق بیرونی آقای طیب به من گفت تکلیف من روشن شد. گفتیم چرا؟ گفت در کمیسیون من بودم که سابقه انجمن داشتم فردا یا پس‌فردای آن روز، ما در مجلس جلسه علنی داشتیم آ‌قای مهندس طیب یک نامه نوشت مبنی بر استعفا از نمایندگی که فکر کنم به من هم نشان داد چون به من نزدیک بود و بعد هم رفت نامه را به رئیس مجلس، آقای هاشمی نشان داد. خود آقای طیب برای من نقل کرد که آقای هاشمی به او گفته بود فعلا دست نگه‌دار تا من از امام سؤال کنم. در جلسه بعد آقای هاشمی به ایشان می‌گوید من رفتم خدمت امام رسیدم و قضیه را مطرح کردم امام فرمودند که آیا آقای طیب هنوز هم در انجمن حجتیه هست یا نیست؟ آقای هاشمی می‌گوید نه مدت‌هاست که خارج شده و علیه انجمن مصاحبه کرده ‌است. امام فرمودند که پس استعفا را پس بگیرید و ایشان تا آخر نماینده بودند و نماینده خوبی هم بودند.

 

قضیه دیگر این بود که چون امام فرموده بودند من به شما تکلیف می‌کنم که اگر کسی مسئولیت کلیدی دارد کنارش بگذارید، ما یکی از نظامی‌ها را به کمیسیون امور دفاعی دعوت کردیم. آقای روحانی و برخی از ما با ایشان صحبت کردیم و داستان را نقل کردیم که امام به ما تکلیف کردند که چنین کنیم و ما شنیدیم که شما با انجمن ارتباط داشتید؛ آیا همچنان ارتباطتان محفوظ است و هوادار هستید یا نه؟ اگر نیستید ما مصاحبه مطبوعاتی بگذاریم شما راجع به انجمن صحبت و مخالفت خود را ابراز کنید اما اگر هستید ما تکلیفمان را بدانیم. ایشان به ما گفت من عضو رسمی انجمن نیستم ولی از آنجا که حاج آقا حلبی من را با امام زمان آشنا کرده ‌است من به ایشان ارادتمندم و هر از چندی برای دستبوسی خدمت ایشان می‌رسم. ما بعد از رفتن ایشان از کمیسیون، تصمیم گرفتیم با نخست‌وزیر وقت صحبت کنیم. اگر اشتباه نکنم زمان معرفی هیات دولت جدید بود. قرار شد که نخست‌وزیر، فرد دیگری را معرفی کنند.

 

الان هم افرادی از سر‌شناسان انجمن حجتیه را در ارگان‌های مختلف داریم اما این‌ها هیچ‌وقت نیامدند به صراحت اعلام کنند ما با انجمن مخالفیم؛ با اینکه خواص می‌دانند آن‌ها سابقه حضور در انجمن را دارند. از سوی دیگر ما ردپای انجمن را در جامعه می‌بینیم. چه بسا این جریان افراطی‌گری که در جامعه ما ایجاد شده بخشی به انجمن حجتیه مرتبط شده باشد. می‌بینیم که برخی اعضای نهاد‌ها این تفکر را پیدا کردند.

 

من شنیدم به مناسبت‌هایی تحت عنوان مهدویت و منتظران جلساتی دارند. در مورد برخی نزدیکان رئیس دولت سابق هم این مسائل مطرح می‌شد و گاه به انجمن حجتیه آن‌ها را نسبت می‌دادند اما از نگاه من آن یک تفکر مبتنی بر خرافه‌گرایی بود و انجمن حجتیه یک تفکر دیگری بود.

 

در‌‌ همان ارتباط هم من سال ۸۵ از خود آقای احمدی‌نژاد سؤال کردم که این حرف‌ها که از شما نقل می‌شود و یکسری خرافات به شما نسبت داده می‌شود یا رد کنید یا اگر نمی‌کنید بگویید به چه علت گفتید که متاسفانه هیچ جوابی ندادند ولی نشریات وابسته، یک روز من را مورد حمله قرار دادند و حتی نماینده احمدی‌نژاد از من شکایت کرد؛ درحالیکه سؤال من بر مبنای نقل قول‌هایی بود که خیلی از موثقین نقل کرده بودند.

کلید واژه ها: منتجب‌ نیا انجمن حجتیه


نظر شما :