ادعای تازه درباره نقش افبیآی در خودکشی ارنست همینگوی
پیتر بِمونت/ گاردین- ترجمه: بهرنگ رجبی
بعضی مقصر را افسردگیِ فزایندهای دانستهاند ناشی از پی بردن به اینکه روزهای اوجِ کارِ نوشتنش تمام شده. دیگرانی گفتهاند دچارِ اختلالِ شخصیتی شده بود. حالا اما دوست و همکارِ همینگوی در سیزده سالِ آخرِ زندگیِ او پای عاملِ دیگری را هم پیش کشیده که تا پیش از این صرفاً پارانویای نویسندهٔ برندهٔ نوبل میخواندندش و از کنارش میگذشتند؛ اینکه همینگوی میدانسته جِی. ادگار هووِر، رئیس اِف. بی. آی.، او را تحتِ نظر دارد و به ارتباطاتِ او با کوبا مشکوک است، و این احتمالاً در سوق دادنش بهسوی لحظهٔ واپسین نقش داشته است.
آ.ای. هاچنِر، نویسندهٔ کتابهای «بابا همینگوی» و «همینگوی و دنیایش»، بهمناسبت پنجاهمین سالگردِ مرگِ همینگوی برای «نیویورک تایمز» مطلبی نوشته و گفته بهنظر او تحتِ نظر بودنِ همینگوی از سوی اف. بی. آی. تأثیر بسیار زیادی در اضطراب و نگرانیِ او و خودکشیاش داشت و اضافه میکند خودش در موردِ ترسِ دوستش از دمودستگاهِ نظارت متأسفانه غلط قضاوت کرده است.
این ارزیابیِ تازهٔ هاچنِر مهم است، همچنان که «بابا همینگوی» کتابِ مهمی بود و برای نخستین بار ترسِ نویسنده از سرک کشیدنها و تعقیب کردنهای اِف. بی. آی. را مطرح کرد. تغییرِ عقیدهٔ پُرتأخیرِ هاچنِر نوری تازه بر چند ماهِ آخرِ زندگیِ همینگوی میتاباند و بهخصوص روی دو واقعه متمرکز است.
هاچنِر مینویسد در نوامبر ۱۹۶۰ به کِچامِ آیداهو رفته بود تا برای همراهی در مراسمِ شکاری سالانه سری به همینگوی و مری بزند. رفتارِ همینگوی عجیب و غریب بوده، هاچنِر به یاد میآورد که «ارنست و دوستمان، دوک مکمولِن، به ایستگاهِ قطارِ شُشُنِ آیداهو دنبالِ من آمدند تا با ماشین به کِچام برویم، اما برخلافِ معمول دمِ بارِ روبهروی ایستگاه توقفی نکردیم، چون ارنست بیقرار بود به جادهٔ اصلی برسد.
پرسیدم: چرا عجله؟
- مأمورها.
- چی؟
- تمامِ طولِ مسیر تعقیبمون میکردن. از دوک بپرس.
- خیلی وحشتناکه. وحشتناکترین. دیگه دارن تو همهچی سرک میکِشن. برای همین با ماشینِ دوک اومدیم. تو مالِ من میکروفن گذاشتن. تو همهچی میکروفن گذاشتن. تلفن نمیتونیم بزنیم. نامهها رو باز میکنن.
چند مایل مسیر را در سکوت رفتیم. پیچیدیم توی کِچام که ارنست آرام گفت: «دوک، بزن کنار. چراغهاتو خاموش کن.» زل زد به شعبهٔ بانکی آندستِ خیابان. در آن دو نفر مشغولِ کار بودند.
پرسیدم: ماجرا چیه؟
- این حسابرسها. اِف. بی. آی. بهشون گفته ریزِ حسابِ منو دربیارن و گزارش بدن.
- آخه از کجا میدونی؟
- چرا دو تا حسابرس نصفه شب باید سرِ کار مشغول باشن؟ معلومه قضیهٔ حسابِ منه دیگه.
حین دیدار این تنها باری نبوده که همینگوی اشاره زد که تحتِ نظرِ اِف. بی. آی. است. در آخرین روزِ حضورِ هاچنِر در کنار آقای نویسنده و همسرش، سرِ شامی که در یک بار میخوردند، همینگوی دو تا مرد را با انگشت نشان داده و گفته «مأمورهای اِف. بی. آی.» اند.
این دو واقعه درست قبل از بستری شدنش در درمانگاهِ مایوی مینهسوتا رخ داد؛ آنجا در روندِ درمان به او شوکِ برقی وارد کردند. بعد از مرخص شدن از درمانگاه هم چند خودکشیِ ناموفق کرد. اغلب کسانی که دربارهٔ همینگوی نوشتهاند غُرغُرهایش در مورد اِف. بی. آی را بهکل توهم خواندهاند و از کنارش گذشتهاند.
با این حال در دههٔ ۱۹۸۰ پس از درخواستِ جفری مایِرز برای "آزادسازیِ اطلاعات"، پروندهٔ همینگوی در اِف. بی. آی. انتشار عمومی یافت، پروندهای که آن زمان صرفاً موضوع تحقیقی در دانشگاه کُلُرادو شد. مطالبِ پرونده نشانگرِ بررسی و پرداختنِ جدی و مفصلِ اِف. بی. آی. به همینگوی بودند، از جمله آنها گزارشهایی دربارهٔ تلاشهای او در زمان جنگ برای سامان دادن بهِ یک شبکهٔ جاسوسیِ ضدّفاشیستی بهنام «کروک فَکتری»؛ بررسیها و تعقیبها تا پا گذاشتنش به درمانگاهِ مایو در ۱۹۶۰ ادامه یافته بود.
این حقیقت دارد، در ژانویهٔ ۱۹۶۱ مأموری که تعقیب و تحت نظر گرفتنِ او به عهدهاش بود، وظیفهشناسانه به هووِر گزارش داد همینگوی «هم بهلحاظ جسمی و هم روحی مریض است.» آن پرونده هم که بیش از ۱۲۰ صفحه بود (پانزده صفحهاش بهدلایلی مرتبط با امنیت ملی بود و حسابی خط خطی و سیاه شده بود)، کاملاً نشان میداد هووِر و سازمانش چه توجه و علاقهای به همینگوی دارند. بازنگریِ مطالبِ افشاشده در آن پرونده است که باعث شده هاچنِر بابتِ جدیتر نگرفتنِ غُرعُرهای همینگوی اظهار تأسف کند و احتمالِ تأثیرِ بالقوهٔ چنین نظارتی را بر روی مردی که دورهٔ بیماریِ روانی را میگذرانده، بالا بداند.
نظر شما :