تاریخ نهضت ایران
ح. مدیر حلاج
ح. مدیر حلاج که از روزنامهنگاران دهههای اول سده ۱۳۰۰ شمسی بود، با چنین دید و هدفی «تاریخ نهضت ایران» را به رشته تحریر درآورد که امروزه در کتاب شناسی مشروطه جایگاه ویژهای دارد؛ این کتاب در آبان سال ۱۳۱۲ توسط «مطبعه مهر» در طهران منتشر شد و ناشرش علی اکبر سلیمی (صاحب موسسه مربی) بود؛ قیمت هر جلد کتاب ۸ ریال خورد، با ۱۷۹ صفحه که به نوشته نویسنده: «نگارشهای مذکور در این کتاب مشحون از یک رشته حوادث و تطورات میباشد که در وطن عزیز ما ایران رخ داده و خلاصهای است در دو دیباچه و پایان و دوازده فصل بدین ترتیب از علل پیدایش مشروطیت، مداخلات بیگانگان تا مهاجرت و اثرات آن، جنگ بینالملل و تاثیر آن در ایران، تصادم نفوذ روس و انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹ میلادی، مختصری از تاریخ احزاب و مطبوعات ایران، بالجمله نشان دادن وضعیت جریان فکری و اجتماعی برای اخذ تمدن جدید.»
حلاج تاریخ نهضت تجدد و مشروطیت را در ایران از زمان و دورهای میداند که ایران دستخوش سیاست مغرب زمین گشته و صحنه مملکت میدان رقابت دول اروپایی شده بود؛ و به اواسط دوره فتحعلی شاه قاجار بین سنوات ۱۲۵۰ الی ۱۲۶۰ هجری قمری باز میگردد که «بوسیله پیشرفت و غلبه قشون روسیه در سواحل دریای سیاه از طرفی و قفقاز و ترکستان و بحر خزر از طرف دیگر، توجه ناپلئون به شرق و هند، تاخت و تاز و تسلط انگلیسها در سراسر هندوستان، موجبات و اسباب رفت و آمد ایرانیان را با ممالک اروپ فراهم و انظار عقلا و متفکرین به اوضاع و علوم و فنون و نظامات فرنگستان بیش از پیش جلب گردید. از سنه ۱۲۳۶ الی ۱۲۴۲ هجری قمری دوره ده ساله زد و خورد ایران و روس مخصوصا بعد از شکستهای پیاپی لشکریان ایران بواسطه اسلحه ماشینی و آتشی از مهاجمین روسی، توجه بیشتری باخذ تمدن جدیده در طبقات عالی و رجال حل و عقد مبذول گردید.»
نویسنده از عباس میرزا نائب السلطنه که در سال ۱۲۵۶ هجری قمری «ایاب و ذهاب فرنگیان به ایران و مامورین ایران به فرنگ ازدیاد پذیرفته و ادخال نفوذ و تمدن و نظامات فرنگ» صورت گرفته بود و مرحوم میرزا بزرگ و میرزا ابوالقاسم قائم مقام که «بیشتر از سایرین بذل مساعی جهت اجرای نظامات غربی در امور مملکت داری نمودهاند»، یاد کرده و نوشته که «اثر عمده پیشرفت نفوذ علم و فن مغرب زمین در ایران از دوره میرزا تقی خان امیرکبیر شروع و مرحوم امیر عالمانه خرابی اوضاع ملک و ملت را با چشم بصیرت مشاهده و اصلاحات جدیده از قبیل ایجاد و تاسیسی دارالفنون (۱۲۸۶ هجری قمری) و اعزام محصل علمی و فنی به اروپا تنظیم و تنسیق و بودجه را فراهم و بعدا در سنه ۱۲۷۹ هجری قمری اولین کتابچه قانونی یا دستور عدالتخانه با فرمان اجرای از طرف ناصرالدین شاه توسط حاجی علی خان اعتمادالسلطنه وزیر عدالتخانه و حاجی محمدقلی خان قاضی تحقیق مجری گردیده است. ایجاد و تاسیس دارالشورای دولتی در سال ۱۲۸۱ قمری صورت عمل بخود گرفته و مرحوم میرزا حسین خان سپهسالار جدیت مخصوصی در ادخال تمدن و نظامات غربی بعمل آورده و به جلسات مشاوره هیئت وزرا رسمیت بخشیدهاند.»
در ادامه فرمان ناصرالدین شاه «راجع به دستور عدلیه و اجرای کاپیتولاسیون» آمده که درباره تکالیف سایر وزارتخانهها با دیوان عدلیه اعظم و تکالیف دیوان عدلیه اعظم با حکام ممالک محروسه است. از امینالدوله به عنوان کسی یاد شده که «خدمات شایانی به نهضت و ترقی و تکامل و قبول نظامات فرنگ در دوایر مختلفه و تکمیل دوایر نموده است.» سیدجمال الدین اسدآبادی (افغانی) و دوستان نزدیک او در زمره اشخاصی نام برده شده که خدمات عمده به عالم شرق و ممالک اسلامی عموما و ایران خصوصا نموده و موجبات جنبش عمومی و خلجان افکار را فراهم ساختهاند.
به نوشته حلاج: «رفته رفته دانایان و اصلاح خواهان از هر طبقه از گوشه و کنار بفکر اصلاحات افتاده و دنباله این جریان غیرمستقیم ادامه داشت تا در دوره مظفری استقراضهای پیاپی از روسها و اسراف در مخارج بواسطه مسافرتهای بلانتیجه به فرنگستان و بذل و بخشش بیجا و خرابکاریهای امیر بهادرها تقریبا زمینه را به جهت قیام آماده ساخت.»
جنگهای روس و ژاپن و اختلال اوضاع تجارت که صدی پنجاه از بیلان تجارت و مملکت در دست روسها افتاده بود و کمیابی قند و نفت و شلاق زدن سیدهاشم و سیدحسین قندی از بازاریان توسط علاالدوله هیجانات اولیه انقلاب بود که «صدای واشریعتا و وادینا ورد زبانها گردید... درب منازل علما دین که قبلا مهیا شده بودند مانند مرحوم آقای سید محمد طباطبایی مجتهد و مرحوم آقای سیدعبدالله مجتهد بهبهانی بر روی سرجنبانان بازار و طلاب علوم دینیه باز شد... مساجد رونق گرفت و حاج شیخ محمد واعظ معروف به سلطان الواعظین بیشتر از سایرین جوش و جلا میزد... حکم توقیف واعظ مذکور از طرف صدراعظم صادر و درصدد گرفتاری او بودند... حمله مهاجمین به قراولخانه باعث شلیک سرباز شده و در این میان سیدعبدالحمید تام طلبه جوان مقتول گردید... شهرت قتل سید و هیجان کسبه بازار و طلاب باعث قیام علنی علما دین شده و بعنوان توقف در اماکن مقدسه از طهران طرف قصبه حضرت عبدالعظیم و قمر حرکت نمودند. (۱۸ شوال ۱۳۲۳ قمری)... برای اشکات علما و مردم از طرف مظفرالدین شاه فرمان رسیدگی به عرایض مردم و علما و تکمیل عدالتخانه صادر و عدهای از علما از قم مراجعت نموده... بعد از حرکت آقایان به اماکن مقدسه دو نفر که در راپورت رسمی مندرج در کتاب آبی اسم نمیبرند! در سفارت قلهک یا شارژ دافر در زمینه تهیه وسایل تحصن مصاحبه بعمل آورده... با وجود تظاهر به تهدید و اعلام پیغام خشن در موقع ورود جمعی به سفارت به هیچ وجه اقدامی در جلوگیری از تحصن و بست نشستن بعمل نیامد و بلافاصله عصر روز نوزدهم ژوئیه ۱۹۰۶ میلادی مطابق ۱۳۲۳ هجری قمری قریب پنجاه نفر از طلاب و تجار و اصناف به محل سفارت طهران رفته و شب را در آنجا ساکن شدند و بر عده ایشان روز به روز منظما افزوده میگشت تا بجایی که تعداد نفرات متحصنین به چهارده هزار نفر بالغ شد... دوران ثروت پناه جستگان سفارت نیز مساله بغرنجی را تشکیل داده بود. برخی معتقد بودند که از طرف تجار عمده پرداخت میشود و بعضی میگفتند وجوهات ظل السلطان یا سالارالدوله و میرزا علی اصغرخان اتابک مشکل گشایی مینماید و بالنتیجه شاید همه میدادند و بر ضد همدیگر کارشکنی میکردند و هر کدام در طریق مقصود نظریه خاصی داشته در پی اغراض خود افتاده بودند. در هر صورت سور و پلو در راه و بالاخره نتیجه بر له ملت تمام شد... در بین گروه اجتماع کنندگان ظاهرا حرف و مطالبی غیر از تقاضای امنیت و اجرای احکام شرع و عدالت و اصلاح ذکری نبود... نگارنده که خود شاهد قسمتی از قضایا بودم خوب بخاطر دارم روزی به شعبه تبلیغ خبر دادند که از طرف مرتجعین و مخالفین در بین جوانان نجار و اره کش اعمال غرض شده و جوانان نجار از اینکه نمیدانند چه میخواهند و برای چه اینجا آمده و از کار بیکار شدهاند، ناراضی و عصبانی شده و با نق نق زیاد خیال تفرقه دارند... شورای مبلغین شروع به رای زدن نموده و هر یک چیزی گفتند. یکی از سردستههای مبلغین زبردست معروف به مشهدی حسین شیشه بر دستور تبلیغ را بدین نهج صادر نموده و گفت به جوانان نجار بگوئید برادران دینی. متحصنین سفارت که شما اخوان خود از آنها هستید میگویند: در این روزها کاری صورت عمل بخود گرفته که شمر از ارتکاب آن شرم دارد و عرش خدا بلرزه آمده. برای آنکه گناه لواط از قتل امام بالاتر است از این مصیبت کبیره بالاتر تخریب بنیان بیتالمال مسلمین است از تمام اینها عظیمتر تضییع اخلاق اطفال و جوانان نادان و معصوم است. برادران دینی، مگر نشنیدهاید که بواسطه مجالست یک شب با عزیز رقاص یهودی عشرت آباد که یکی از باغهای معروف سلطنتی است، بعزیز بخشیده شده و این مساله طوری در انظار کافر و مسلمان بدنما شده که هر جوان فاسدی هر روز و هر شب خیال دارد عزیز بشود تا صاحب باغ عشرت آباد گردد، معلوم است با این ترتیب دامنه بیغیرتی بالا خواهد گرفت و شریعت غرای محمدی از دست میرود! قربان جوانانی میروم که حاضرند جان خود را فدای دین و ناموس بنمایند. بقدری این کلمات در حضار تاثیر بخشید که تمام جوانان هم قسم شده و تا آخر تحصن مردانه ایستاده و با بیکاری و گرسنگی ساختند... عاقبتالامر شاهزاده عینالدوله از مقام صدارت عظمی برکنار و مقام خود را تسلیم مرحوم میرزا نصرالله خان مشیرالدوله نائینی نمود. و از طرف مظفرالدین شاه مرحوم عضدالملک رئیس سالخورده طایفه قاجاریه برای استقبال و مراجعت آقایان علما بطرف قم و حضرت عبدالعظیم عازم و آقایان را با سلام و صلوات به دارالخلافه وارد و دستخط تاسیس دارالشورای ملی و انتخاب وکلا در چهاردهم جمادی الثانیه ۱۳۲۴ هجری قمری صادر و بحریان تحصن خاتمه داده شده و بازارها مفتوح و کسبه و تجار پس از شش ماه بلاتکلیفی به کسب و کار مشغول شدند.»
«منظره مطبخ ملی» و دیگهای پلو برای چهارده هزار متحصن سفارت انگلیس برای حلاج یادآور زنجیر سپاهیان حبشه و افریقای مرکزی بود و ورود منتخبین آذربایجان به دارالخلافه جهت شرکت در اولین مجلس شورای ملی به ورود ژاکوبنها به پاریس شباهت داشت: «اولین جلسه انتخابات دور قانونی مشروطیت در روز هیجدهم اوت ۱۹۰۶ میلادی مطابق ۱۳۲۴ هجری قمری در اطاق نظام محل فعلی عدلیه دایر و چندی بعد فرمان انتخابات عمومی و طبقاتی به ایالات و ولایت مخابره گردید. وکلای طبقات مقیم ایالات و ولایات بتدریج انتخاب و بطرف طهران اعزام و پیاپی به مرکز وارد و بر قدرت و اهمیت مجلس میافزود. نمایندگان آذربایجان با حرارت بخصوصی از طرف اهالی تبریز انتخاب و با استقبال و هیاهوی موثری وارد دارالخلافه شدند، شوال ۱۳۲۴ هجری قمری ورود منتخبین آذربایجان از نظر تاریخی بیشباهت به ورود وکلای مارسیل (ژاکوبنها) در انقلاب ۱۷۸۹ میلادی به پاریس نبود. چه همان طور که (ژاکوبنها و ژیروندنها) سبب توسعه انقلاب فرانسه شدند، همینطور ورود وکلای آذربایجان باعث ازدیاد حرارت مرکزیان شده و دنباله انقلاب آرام را به جدال و خون ریزی کشانیدند، و نهضت آزادی و قانون و عدالت خواهی بیشتر از همه جا در تبریز اثر بخشیده بود.»
صلای آزادی و مشاجرات بین مجلس و دربار مظفری از سویی باعث ازدیاد توسعه اجتماعات گردید و به نوشته حلاج «بیانات سرشاری از طرف اشخاص مشکوک که غالبا آلت اغراض سیاسی بودند ادا میشد و باعث بسط نفاق و دوری فیمابین مجلس و دربار میگردید. در این میان انجمنهای آذربایجان، برادران دروازه قزوین اصلاح خواهان و حقوق و آدمیت، نقشه مخفی و عمدهای را بازی میکردند و تقاضای تکمیل قانون اساسی را مینمودند. بالاخره تقاضای ملت توسط محمدعلی میرزا که اخیرا بواسطه بستری بودن پدر تاجدار بمرکز احضار شده بود بسمع شاهانه رسید و متمم قانون اساسی پیشنهادی دارالشورای ملی در شوال ۱۳۲۵ هجری قمری بامضای مطفرالدین شاه مزین و بعامه اعلام گردید. در همین اوان مطفرالدین شاه که از مدتها قبل مریض و بواسطه شدت مرض بستری شده بود دنیا را وداع گفته و محمدعلی میرزا رسما بدون منازع تخت و تاج پدر را تصاحب و تکیه بر اورنگ خسروی زد.»
پسر که تاجدار شد، اوضاع مشروطه خواهان دشوار شد. حلاج نوشته «بواسطه تلقینات امیربهادرها و (شاپشال روسی) درصدد بر هم زدن اساس مشروطیت برآمد و برای پیشرفت مقصود خویش با روسهای تزاری بند و بست نمود.» مقدمات خرابی مجلس فراهم شد، الواط و اراذل به تحریم مخالفین مشروطیت برای مرعوب کردن اهالی و بیزاری مردم از مشروطه و قانون در بازار و کوچه افراد و کسبه را به باد فحش و چپاول گرفته و عبا و ردای عابرین را به مصادره میبردند. اینگونه اقدامات شرارت انگیز نه تنها از طرف حکومت وقت جلوگیری و ممانعت نمیشد، بلکه تقویت هم میشد: «تاجدار جدید محمدعلی میرزا در باغشاه بیرون دروازه شهر منزل گرفته و کاملا پریشان و عصبانی بود. در همان اوایل زبانزد عوام شده بود که محمدعلی میرزا شبها در حال مشتی و بیخودی هفت تیر خود را کشیده و تیر میانداخت و میگفت: «تقیزاده و سیدجمال را کشتم، البته تکرار این عبارت در زبان خواص و عوام در هر محفل و مجلس خالی از اغراق نبود ولی پر بیجهت هم شهرت نداشت و معلوم بود محمدعلی میرزا از تندی نقشههای سیدحسن تقیزاده و بیانات موثر مرحوم سیدجمال الدین واعظ اصفهانی در هراس و از رویه قائدین ملت نگران و از اوضاع بیمناک بود. بویژه از سیدجمال و تقیزاده که بیش از هر کس در مرکز و پایتخت یکی در مجلس و دیگری در بین جماعات بوسیله نطق و خطابه عامه را برای مبارزه با ارتجاع و قبول تجدد در رویه زندگانی و نهضت فکری و انقلاب آماده نموده و مریدان و شاگردان خوبی برای روز مبادا حاضر میکردند.»
مجلس به توپ بسته شد، راه بر کشتار مشروطه خواهان باز شد و استبداد حاکم شد، که شرح بگیر و ببندها و قتل مشروطه خواهانی چون ملک المتکلمین، میرزا جهانگیرخان صور، روح القدس و غیره و تبعید سید محمد طباطبایی و سید عبدالله بهبهانی در تاریخ نهضت ایران آمده است. فرجام اولین دارالشورای ملی تلخ بود، اما میراثی نیک از خود برجای گذاشت که حلاج درباره آن چنین توصیفی میکند: «دوره اول مجلس و مشروطه کبیر یا مجلس موسسان را باید یکی از ادوار تاریخی نهضت ایران باستانی برای تجدید عظمت دیرینه ایران در قرون اخیره محسوب داشت. چه علاوه بر اینکه برای اخذ تمدن جدید و اصلاحات اساسی در اداره مملکت هزاران نفر از افراد وطن در گوشه و کنار تلف و ملیونها اموال بواسطه اعتصابات و ناامنی بباد رفته و بالنتیجه موجبات وضعیات اصلاح امور داخلی فراهم گشت. از نظر سیاست خارجی نیز بیتاثیر نبوده و خدمات مهمه به استقلال کامل با تمام معنی کشور باستانی نمود که قریب صد سال یعنی از اواسط سلطنت فتحعلی شاه قاجار مطمع نظر همسایگان اروپایی شده و از هر حیث مغلوب مبارزه دو حریف پنجه قوی گردیده و در عین آنکه عمال اجنبی غیرمستقیم در تمام شئون داخلی مداخله مینمودند اخیرا از بیحالی و ندانمکاری و شهوتپرستی دربار خراب مظفرالدین شاه استفاده و قوای مالی و نظامی مملکت را مستقیم و غیرمستقیم در دست گرفته و به عنوان احترام عادات ملی کیفیت توسل به بیگانه را برای تهیه موجبات تکمیل دخالت در امور و توسعه نفوذ سیاسی در تمام مظاهر اجتماعی ترویج میکردند و خود مستقیما در ایجاد نهضت مشروطه طلبی مساعدتهای علنی و مخفی بعمل میآوردند. شاید تجدد را ملعبه خود قرار دهند، معهذا از پیشرفت نهضت آزادی و استقلال طلبی اهالی اندیشهمند شده و برای جلوگیری و ممانعت از پیشرفت جنبش عمومی قسمت مهمی از معاهده منحوس ۱۹۰۷ میلادی را به اختناق ایران متجدد اختصاص داده و به جهت تحمیل معاهده مذکور به عناوین مختلفه توسل جسته قوه فشار را تا بجایی کشانیدند که در دوره دوم بصورت اتمام حجت (اولتیماتوم) عرض اندام نموده و باعث انحلال دوره دوم دارالشورای ملی با تعلیمات ناصرالملک گردید.»
نویسنده اوضاع جنگ بینالملل و دسته بندی دول اروپا در هنگامه جوش و خروش ایرانیان برای اخذ تمدن و نیز اثرات جنگ بینالملل در ایران را از نظر دور ندارد. در پایان جنگ جهانی اول در کالج آمریکایی تهران کنفرانسی برگزار شد که سیدضیاءالدین طباطبایی مدیر روزنامه رعد خطیب کنفرانس در رد بیطرفی ایران گفته بود: «اگر در آن موقع کابینه مستوفیالممالک به پیشنهادات نمایندگان دول همسایه ترتیب اثر میداد و در جنگ دخالت رسمی میکرد میتوانست منافع زیادی برای مملکت حاصل نمایند.» به نوشته حلاج، وضعیات بعد بخوبی نشان داد که نظریه مذکور مورد نداشته و با ضعف و اوضاعی که آن روز برای ایران پیش آمده بود و با رویهای که عمال تزاریست پیش گرفته بودند، اگر در آن موقع ایران تسلیم هوا و هوس این و آن شده و مهاجرت و قیام ملیون پیش نیامده بود، قطعا سرنوشت ایران کنون تغییر یافته و صورت نازیبایی بخود گرفته بود.
فرق سیاسی و نیز روزنامهنگاری در ایران از دیگر فصول کتاب «تاریخ نهضت ایران» است؛ فرقی که پیشینهاش به قیام کاوه میرسد: «در ایران بطوریکه افسانه تاریخی حکایت میکند اولین ظهور فرقه سیاسی را باید از انقلاب و قیام کاوه آهنگر و پیروان او بر ضد ضحاک سلطان بیباک اجنبی محسوب داشت که ایرانیان برای خاتمه دادن به فرمانفرمایی اجانب (ضحاکیان) قیام نموده و فریدون را که مغلولا در کوه و هامون سرگردان و از نژاد پاک تاجداران کیان بود از طرف ملت به سمت پادشاهی برگزیدند.»
به نوشته حلاج «در قرون اخیره یعنی در دوره ناصرالدین شاه قاجار اولین اقدامات سیاسی حزبی را باید از تاسیس و تشکیل (فراماسیون) یا باصطلاح فراموش خانه یادداشت کرد که در نتیجه زحمات پرنس ملکمخان و امین الدوله و جمعی از معاریف آن روزی تشکیل گردید.» او تشکیل و تاسیس فراماسون در ایران را «برای نزدیکی روابط شرق و غرب و جهت تعدیل اوضاع سیاسی و ترویج تمدن فرنگ در ایران» دانسته که «ظاهرا مسائل خیریه و معارف و اصلاحات اخلاقی را دنبال کرده و تا اندازهای باعث توسعه امور خیریه از قبیل مدرسه و مریضخانه نیز شدهاند. همچون مریضخانه مرحوم شیخ هادی نجم آبادی و غیره.» با این حال تردیدی نیست که به قول نویسنده «شیوع و انتشار حزبی سازی و فرقه بازی و بحران اجتماعات سیاسی مولود مشروطیت و حکومت پارلمانی بوده و این دوره را باید بهار جنجال سیاسی احزاب ایران دانست.» و افزوده: «در دوره مشروطیت کبیر یعنی مجلس اول برای تحکیم و حفظ مشروطیت و دفاع از حقوق ملی جماعات گوناگون با عناوین مختلفه و مقاصد متنوعه و پریشان در تحت عنوان انجمن پا به عرصه بروز و ظهور گذاردند. ظاهرا عمده مقاصد و هدف و آمال انجمنها را بسط و توسعه و حفظ حقوق ملی و تحکیم استقلال با تمام معنی ایران تشکیل میداد. و در مواقع لازمه پشتیبان محکمی جهت مجلس نوزاد مقننه نیز بودهاند.»
نگارنده تاریخ روزنامه را با کشمکشهای دستجاتی و اختلافات حزبی توام دانسته که غالبا اولیا مطبوعات گرفتار شدت و سختیها شده و گاهی نیز بر شداید غلبه جسته و منویات خود را بر وفق دلخواه بموقع اجرا گذاردهاند. به عقیده حلاج «در ایران ما هم مطبوعات به تناسب عده محدود خود از جزر و مد بینصیب نماینده و هم تلفات داده و هم مقامات بلندی را در جامعه اشغال کردهاند... چنانکه اشخاصی مانند میرزا جهانگیرخان شیرازی مدیر و محرر روزنامه انقلابی صوراسرافیل و مدیر جریده «روحالقدس» و متین السلطنه صاحب امتیاز و ناشر نامه «عصر جدید» و رکن الاسلام مدیر روزنامه «کوکب ایران» شربت ناگوار مرگ اجباری را چشیده و کسانی همچون مجدالاسلام کرمانی مدیر جریده «ندای وطن» و میرزا حسین خان صبا موسس «ستاره ایران» و امثالهم به حبس و تبعید گرفتار و در راه آمال خویش مبتلا به انواع مشقات شدهاند.»
حلاج گفتار امروزی مطبوعات رکن چهارم دموکراسی است را ۸ دهه قبل اینگونه ترجمه کرده که «روزنامهنگاری یکی از شاهکارهای اصول تمدن جدید است که میتوان آن را قوه چهار تمدن ملل خواند.» نگارنده با نام بردن از «وقایع اتفاقیه» به عنوان اولین روزنامه عمومی به وسعت دایره مطبوعات در دوره وزارت علوم علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه اشاره کرده و از روزنامههایی چون عروهالوثقی، اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، چهره نما و شمس و باختر یاد کرده که نقش مهمی در بیداری ایرانیان ایفا کردند. در استبداد صغیر از انتشار و طبع مطبوعات عمومی جلوگیری شد و در دوره دوم مجلس شورای ملی بود که مجددا بازار مطبوعات ملی رونق گرفت. نگارنده فاصله زمانی پیدایش روزنامه به معنی امروزی مطبوعات ملی تا آن زمان را به سه دوره متمایز تقسیم بندی کرده است:
اول- دوره تحول و ترقی و بروز و ظهور آمال ملی در زمینه تجدد و آزادیخواهی و استقلال طلبی.
دوم- دوره بحران و تصادم منافع فردی و اجتماعی.
سوم- دوره رشد و بردباری.
حسن ختام و نتیجه گیری کتاب با عنایت به روزگار نویسنده جز ذکر سیه روزی ایرانیان تا قبل از برآمدن رضاشاه و امید به آیندهای روشن نیست: «تا قبل از کودتا (۱۲۹۹) غالبا از دهان برخی از نمایندگان بیگانه متوقف در ایران شنیده شده بود که گفته بودند (با این همه ابتلائات و با رویه و اخلاق ظاهری اکثر ایرانیان تعجب میکنم چطور تاکنون ایران زنده و استقلال خود را نباخته است) چندی از این گفته نگذشته بود که دستی از غیب بدرآمد و بر سینه نامحرم زد و عظمت و جلالت دیرینه را تجدید کرد. تا قبل از کودتای ۱۲۹۹ مملکت هم از نظر داخله و هم از نظر خارجه بمنتهای خرابی و مذلت و بیچارگی رسیده بود که هیچ دانشمند عاقلی ظاهرا امید بهبودی وضعیات را نداشت. خزانه تهی و کار بجایی رسیده بود که در سنه ۱۳۳۶ هجری قمری وزیر مالیه وقت چند هزار جو- بقایای انبار غله دولت را در ازاء حقوق ادارات فیمابین جمعی از مستخدمین دولت توزیع کرده و جریان قحطی مصنوعی را تسریع و بالنتیجه قریب شصت هزار نفر در طهران پایتخت مملکت از گرسنگی مردند و عده صدقه خور مبلغین مذهب پروتستان گردیدند. مملکت تا قبل از کودتا نوعی فاقد قوای منظم بود... تقریبا از یک قرن به این طرف مملکت از هر حیث اسیر فشار و تجاوز دو همسایه مقتدر جنوبی و شمالی شده بود... عدم علاقه دربار سلاطین قاجار خصوصا در ادوار مشروطیت بیشتر سبب پریشانی وضعیات سیاسی و اجتماعی گردید... ناگهان صبح سوم حوت ۱۲۹۹ شمسی طلوع و در اندک زمانی خرابیها اصلاح و آب رفته را بطوری بجوی بازگردانیدند که ایران جدید ابدا قابل مقایسه با ترتیبات قرون اخیر نیست.»
«تاریخ نهضت ایران» ادبیاتی ساده و شرحی عامه فهم دارد که مرهون قلم روزنامهنگاری چون حلاج است؛ پایه نگارش تاریخ نهضت ایران بر روی اختصار گذاشته شده و اگر غیر از این بود نگارنده که تا آن زمان سابقه هفده سال کار مطبوعاتی داشت باید تاریخ روزنامهنگاری را با شرح و تفصیل بیشتری شرح میداد که به گفته او «از عهده وظایف خود راجع به اساتید اهل قلم و آنانی که در طریق معارف و مطبوعات ملی و با خلوص نیت گام زدهاند، برآمده باشم.»
نظر شما :