بحران سیاسی در دولت مشروطه- لطف‌الله آجدانی

۱۶ مرداد ۱۳۹۰ | ۱۷:۳۲ کد : ۱۱۲۰ از دیگر رسانه‌ها
در هر جریان و جنبش سیاسی نوگرایانه، نیروهای اجتماعی جدیدی ظهور می‌یابند که نظام حزبی و تشکل‌های سیاسی در صورت بهره‌گیری از عملکرد سالم می‌توانند نیروهای اجتماعی نوین ناشی از نوخواهی و نوسازی را به درون نظام سیاسی جذب کنند. آیا احزاب و گروه‌های سیاسی مشروطه‌طلب، در جهت تثبیت و تحکیم نظام حکومتی مشروطه و مشارکت ملت در حکومت و توزیع قدرت سیاسی عمل کردند؟ دقت در تاریخ احزاب سیاسی در عصر مشروطه از این واقعیت خبر می‌دهد که فعالیت‌های حزبی غالبا با ایجاد جنجال و آشوب‌طلبی و ایجاد موانع در مسیر تداوم و تکامل جنبش، از نهادینه شدن خود و نیز آرمان‌های انقلاب و حکومت مشروطه جلوگیری کرده و به تشدید نابسامانی‌ و گسترش آشفتگی‌ سیاسی ایران انجامید. با وجود اهمیت و ضرورت توازن میان نیروهای اجتماعی و احزاب سیاسی در جهت اعتلای سیاسی هر جامعه، احزاب و گروه‌های سیاسی ایران در عصر مشروطه تنها از جناح‌های سیاسی پدید آمدند و ریشه‌های عمیقی در نیروهای اجتماعی نداشتند.

 

محمد طباطبایی درباره محدود شدن وظایف و عملکرد احزاب به «باندبازی» به درستی نوشته است که: «با کمال تاسف پارتی‌بازی یا دسته‌بندی سیاسی همه مسائل و قضایای جاری را با اختلاف طبیعت و ماهیتی که داشتند وابسته به اصول حزب‌سازی و پارتی‌بازی می‌کرد.» (محمد طباطبایی، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، ص‌۱۵۶) در واقع چنین به نظر می‌رسد که در کشور در حال نوسازی ایران عصر مشروطه، غالبا جناح‌بندی پارلمانی احزاب و دسته‌بندی نمایندگان به گروه‌های اقلیت و اکثریت، نتیجه و برآیند دسته‌بندی‌های سیاسی نیروهای اجتماعی در بیرون از پارلمان و در داخل جامعه نبود. دسته‌بندی نیروهای اجتماعی با پشتوانه آگاهی اجتماعی وجود نداشت. این وضع آشفتگی سیاسی در حکومت و جامعه را به دنبال داشت.

 

یکی از کاستی‌ها و ضعف‌های مهم مشروطیت ایران آن بود که احزاب سیاسی بر بنیان استواری قرار نداشت. کار غالب فرقه‌ها، محافل و گروه‌های سیاسی مجلس و خارج از آن، بیشتر به بند و بست‌های سیاسی می‌گذشت. (فریدون آدمیت، فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران. ص‌۴۳۱) و در واقع مانند کارچاق‌کن افراد و رجال کهنه‌کار سیاسی عمل می‌کردند. (مهدی ملک‌زاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، جلد شش و هفت، ص‌۱۳۳۱) چنانکه سردار اسعد بختیاری به واسطه کدورتی که میان او و سپهدار محمد ولیخان تنکابنی وجود داشت، اعتدالیون از سپهدار حمایت کرده و دموکرات‌ها مخالف سپهدار بودند. سردار اسعد نیز به اعتبار مخالفت دموکرات‌ها با سپهدار، خود را به دموکرات‌ها نزدیک ساخت. یا فرقه دموکرات‌ که در جهت قدرت‌طلبی به این دلخوش بود که در ترکیب دولتی که تشکیل می‌شد، یکی دو تن با حمایت این حزب به وزارت دست یابند، از فردی چون وثوق‌الدوله که افکارش هیچ قرابتی با مسلک سوسیال دموکراسی نداشت، به پشتیبانی برخاست.

 

نمی‌توان این واقعیت تاریخی را نادیده گرفت که هرگاه دسته‌بندی‌های پارلمانی احزاب بازتاب دسته‌بندی‌های آگاهانه و فعالانه مردم بود و رقابت سالم برای کسب قدرت جای خود را به فعالیت‌های سیاسی افراطی، خشونت‌طلبانه و گاه تروریستی نمی‌داد و مطابق اصول پارلمانتاریستی و الزامات دموکراتیک عمل می‌شد، بسیاری از آشفتگی‌های سیاسی به وجود آمده در ایران عصر مشروطیت شکل نمی‌گرفت. اما حزب دموکرات که خود را پشتیبان منافع اقشاری چون کشاورزان، پیشه‌وران و خرده‌ بورژوازی شهری معرفی می‌کرد، به سبب فقدان توازن لازم و کافی میان آن حزب با نیروهای اجتماعی و عدم حمایت متقابل آن دو از یکدیگر، نتوانست به شیوه‌ای تاثیرگذار حافظ منافع پیشه‌وران و کشاورزان و اقشار پایین اجتماعی باشد. دموکرات‌ها تحت تاثیر انقلابیون قفقاز و ایده‌ها و آرمان‌های سوسیالیستی معتقد بودند که جز با آهن و آتش و جنگ و قهر نمی‌شود آزادی را حفظ کرد و حکومت مشروطه را مستقر و پایدار کرد. هر چند پاره‌ای افراطی‌گری‌های توأم با قدرت‌طلبی دموکرات‌ها که از گذرگاه غفلت از مصالح و منافع ملی عبور می‌کرد، عامل مهمی در ناکامی‌ سیاسی و اجتماعی حکومت مشروطه و جامعه ایران در عصر مشروطه بود، اما در این تراژدی سیاسی و اجتماعی، اعتدالیون نیز سهم مهمی داشتند.

 

درست است که اعتدالیون عصر مشروطه برخلاف دموکرات‌ها، غالبا معتقد به فعالیت‌های سیاسی صلح‌جویانه بودند اما فعالیت‌های سیاسی آنان نیز بطور عمده مطابق با اصول پارلمانتاریستی نبود. بیشتر اعضای فرقه اعتدالیون که تحت نفوذ و مورد حمایت خوانین و تجار ثروتمند بودند، به اقتضای خواسته‌های اقلیت صاحب نفوذ و منافع، با آنکه اکثریت مجلس را که خانه ملت بود در دست داشتند، در جهت حفظ منافع‌‌ همان اقلیت، خواهان حفظ وضع موجود و توقف انقلاب بودند. اکثریتی که در مجلس شکل گرفت در واقع نماینده منافع اکثریت جامعه نبود. نوشته دکتر آدمیت را نمی‌توان خالی از واقعیت دانست که: حزب دموکرات و اعتدالیون می‌توانستند در چارچوب اصول پارلمان و قانون اختلافات خود را حل کنند. اما دموکرات‌ها که در اقلیت بودند و اصل پارلمانی تبعیت از شیوه انتخابی اکثریت را مغایر اصول انقلابی می‌دانستند، آداب پارلمانتاریسم را رعایت نمی‌کردند و بحران‌های سیاسی پیاپی را باعث می‌شدند و حتی از روش ترور نیز رویگردان نبودند.

 

 

منبع: روزنامه اعتماد

 

کلید واژه ها: مشروطه لطف الله آجدانی


نظر شما :