نگاهی به مهمترین روزنامهنگاران عصر پهلوی دوم/ کشته شدند، فرار کردند، دولتی شدند
کثرت مطبوعات این عصر که پرهیجانترین دوره آزادی نسبی برای مطبوعات[۲] ایران قبل از انقلاب بود[۳] و کاهش قدرت رژیم و فضای باز سیاسی[۴] امکان افشاگری را فراهم ساخت به گونهای که انتشار بیش از هزار روزنامه و مجله (حزبی، دولتی، و....) معضلی در برابر رژیم شد،[۵] به ویژه دوران مصدق که دوران آزادی مطلق در تاریخ مطبوعات بود؛[۶] اما متاسفانه جز عدهای، اغلب روزنامهنگاران این دوره به جای بیان مشکلات اساسی جامعه، به رواج خشونت، بیبندوباری، افترا و هتاکی در جهت عقیده خود یا گروهشان پرداخته[۷] یا برای جیب پر کردن[۸] یا بقای رژیم کوشیدند.[۹] برخی هم روزنامهنگاری را نردبان ترقی، به مقام وزارت و... قرار دادند. افرادی نیز چون دکتر فاطمی و کریمپورشیرازی جان بر سر قلم گذاشتند.[۱۰] تعداد نشریات دولتی به مدیریت از فرنگ برگشتهها، به ۱۲۹ عنوان رشد یافت.[۱۱]
مهمترین روزنامهنگاران
۱) عباس مسعودی، مدیر روزنامه «اطلاعات» که اولین شماره آن از ۱۳۰۵ هر روز عصر به طرفداری دولت منتشر میشد. وی در ۱۳۱۴ به نمایندگی دوره دهم مجلس شورای ملی انتخاب و روزنامهاش از چهار صفحه به هشت صفحه رسید و شش دوره پی در پی نماینده بود. از ویژگیهای این روزنامه دولتی، تنوع اخبار آن بود.
۲) روزنامه کیهان با مدیریت عبدالرحمن فرامرزی و صاحب امتیازی دکتر مصباحزاده که دارای دکترای حقوق از پاریس و زرنگ و باهوش؛ اما فاقد صداقت و شدیداً متمایل به انگلیسیها بود. توسط فردوست با استفاده از نارضایتی محمدرضا شاه از روزنامه اطلاعات و کمک ۲۰۰۰۰۰ هزار تومانی شاه «کیهان» را راهاندازی[۱۲] و نه ماه بعد بهترین چاپخانهها را وارد کرد و به تعهداتش در حمایت از شاه وفادار بود. در جریان ملی شدن نفت، هر دو روزنامه، هم پای روزنامههای هوادار مصدق همچون «باختر امروز و شاهد» در وقایع ۲۵ تا ۲۸ مرداد، مقالاتی درباره «توطئه کودتا علیه حکومت ملی مصدق» منتشر و به شاه حمله کردند. با سقوط حکومت مصدق، اطلاعات و کیهان توقیف و سرانجام با تلاش امیرانی (مدیر خواندنیها)، از دوستان زاهدی (نخست وزیر وقت)، دوباره، منتشر شد.
۳) محمد مسعود؛ ابتدا روزنامهنگار اطلاعات بود، در سال ۱۳۲۱ش. روزنامه هفتگی «مرد امروز» را منتشر کرد و با سرمقالات تندش مقامات مملکتی را مورد انتقاد قرار میداد. سرانجام کمی پس از انتشار مقالهای توهینآمیز به اشرف در ۲۲ بهمن ۱۳۲۶ مقابل چاپخانه روزنامهاش به خواست دربار[۱۳] توسط خسرو روزبه از فعالان حزب توده به قتل رسید.[۱۴]
۴) احمد دهقان؛ از خانوادهای فقیر که فعالیتهای سیاسیاش را در زادگاهش اصفهان آغاز کرد و در ۱۳۱۵ در تهران پس از کار در داروخانه، وارد اداره «هنر و پیشه» و سپس روزنامه «اطلاعات» شد[۱۵] و همزمان به مدرسه هنرپیشگی رفت. چون خوش سیما و جذاب بود، با توجه و حمایت اشرف به سرعت ترقی و در ۲۷ مرداد ۱۳۲۱ به انتشار اولین شماره مجله تهران مصور به سردبیری عبدالله والا پرداخت که در آن به کمونیستها و ملیگرایان میتاخت.
او مالک تئاتر تهران در لالهزار و با عنایت دربار، نماینده مردم خلخال در دوره پانزدهم و شانزدهم مجلس شورای ملی شد. با محمدعلی نصر اولین هنرستان هنرپیشگی ایران را راهاندازی کرد که هنرمندان نامداری در آن تربیت شدند. با ارتش و رزمآرا روابط بسیار نزدیکی داشت.[۱۶] سرانجام در خرداد ۱۳۲۹ در دفتر کارش با شلیک گلوله حسن جعفری کشته شد.[۱۷]
۵) محمد مهرداد؛ در ۸ بهمن ۱۳۰۸ش در خانوادهای دیوانی در کرمانزاده شد. با استقرار پدرش در تهران در دبستانهای ایمان و خرد و دبیرستان شرف درس خواند. در ورامین با فعالیتهای سیاسی حزب توده و اراده ملی آشنا، اما جذب آنان نشد. در جوانی به حمایت از ملیگرایی و دکتر مصدق، گروهی دانشآموزی تشکیل داد. در ۱۳۲۶، در دارالفنون با داریوش فروهر آشنا شد و به دانشکده حقوق دانشگاه تهران رفتند و به جبهه ملی پیوستند.[۱۸]
روزنامه پرچمدار- ارگان حزب پان ایرانیسم - را در ۱۳۲۰ پدید آورد و خود سرمقالههای مهم آن را بر محور ملیگرایی مینوشت و بارها تهدید شد. با فشار رزمآرا بر مطبوعات با عدهای علیه وی در مجلس تحصن کردند. مطبوعات مخالف مصدق، نشریه «جانسپاران میهن» و «قیام میهن» پیوسته به ملیگرایان و بویژه «پرچمدار» حمله میکردند و شکایات مهرداد به دادگستری نیز بیفایده بود. مهرداد برای گفتگو با مسوولان روزنامه جانسپاران، از دفتر نشریه جانسپاران به دفتر چاپخانه نقش جهان فرستاده شد و چون آنجا نیز نبودند سوار تاکسی شد تا باز گردد؛ اما با پرتاب آجر به سوی تاکسی و سپس شلیک سه گلوله توسط یک افسر ارتش، به پا، سینه و گردن و آسیب زدن به نخاع، برای همیشه او را که دانشجویی ۲۴ ساله بود، فلج کردند. روزنامه اطلاعات (۱۷ بهمن ۱۳۳۰) وانمود کرد مهرداد هنگام جلوگیری از انتشار روزنامه، چند نفر به او و دوستانش حمله کردهاند. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که فعالان جبهه ملی مورد تعقیب قرار گرفتند، نظامیان به طرفداری ضارب مهرداد شعار سر دادند. ضارب تبرئه شد و... و با وجود جلوگیری از ورودش به دانشگاه، با سرسختی درسش را تمام کرد.[۱۹]
۶) پرویز جوادزاده (جعفر پیشهوری): در ۱۲۷۲ش در خلخال متولد شد و در ۱۲۸۵ به باکو رفت. در ۲۵ سالگی عضو حزب عدالت شد. در ۱۲۹۸ و ۹۹ روزنامه «حریت» را سردبیری کرد. همراه برخی اعضاء حزب عدالت از دست ارتش روسیه به ایران گریخت و در انزلی با همفکراناش، حزب کمونیست ایران را برگزار و در جنبش جنگل شرکت، با حیدر عمواغلی، سلطانزاده و کامران نشریه کامونیست را در گیلان منتشر کرد.[۲۰] با متلاشی شدن نهضت جنگل به باکو بازگشت و روزنامه «اکین جی» را منتشر کرد. در ایران، دبیر تشکیلات کمونیستها در تهران شد و سر مقالههای روزنامه حقیقت را مینوشت. در ۱۳۰۹ به دلیل فعالیتهای کمونیستی دستگیر و به ده سال زندان محکوم شد. در ۱۳۲۰ در جلسه مؤسسان جزو رهبران حزب توده شد؛ اما کنارهگیری کرده و در دوره مجلس چهاردهم از تبریز انتخاب؛ اما اعتبارنامهاش رد شد. سپس روزنامه «آژیر» را منتشر کرد که توقیف شد. در آذربایجان فرقه دموکرات را تاسیس کرد که در ۱۳۲۵ بر چیده شد. سپس در باکو با مقامهای محلی آنجا درگیر، و در ۲۰ تیر ۱۳۲۶ در یک سانحه ساختگی کشته شد.[۲۱]
۷) رضا گنجهای مدیر روزنامههای فکاهی «بابا شمل» اولین شماره جدیترین و سنگینترین روزنامه فکاهی سیاسی ایران را در ۲۷ فروردین ۱۳۲۲ به طور هفتگی منتشر کرد. تمام اشعار و کاریکاتورهای آن سیاسی و مربوط به مسائل روز بود. «بابا شمل» به حدی مورد توجه عموم بود که گنجهای در دوره چهاردهم انتخابات، کاندیدای نمایندگی تهران شد.[۲۲]
۸) پرویز خطیبی: متولد ۲۸ اردیبهشت ۱۳۰۲در تهران، اولین شعرش در ۱۳۱۵ در سیزده سالگی در هفتهنامه «توفیق» - مهمترین نشریه فکاهی ایران - چاپ و در ۱۳۱۹ (هفده سالگی) یک سالی سردبیر توفیق شد. خطیبی روزنامهنگاری فعال بود: نشریات بهرام، علیبابا و حاجیبابا را منتشر کرد که به خاطر انتقادهای سیاسی بارها توقیف و سرانجام برای همیشه تعطیل شدند. نشریه «حاجیبابا» که زنندهترین کاریکاتورها را درباره شاه و دربار منتشر میکرد از سال ۱۳۲۸ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از پرطرفدارترین نشریات فکاهی سیاسی زمان خود بود.
خطیبی در جریان حوادث کودتای ۲۸ مرداد، برای شرکت در فستیوال جوانان به بخارست رفت. در بازگشت با عدهای از شرکتکنندگان این فستیوال در بندرپهلوی (انزلی) دستگیر و سرهایشان را تراشیدند. با اینکه کارهای خطیبی دست کمی از کریمپورشیرازی نداشت؛ اما جان به در برد.[۲۳]
پس از کودتای ۲۸ مرداد، دستگیر و پس از رهایی از زندان در سال ۱۳۳۳ بر اثر فشارهای سیاسی و تضییقات فرهنگی، رشد هنری خطیبی متوقف شد و تا پیش از انقلاب در ایران به فعالیت هنری در رادیو ونیز تئاتر ادامه داد. او در سال ۱۳۵۶ به نیویورک مهاجرت کرد. پس از انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷ به امید فعالیت هنری در فضایی بازتر به ایران بازگشت؛ اما چون نتوانست فعالیتهایش را ادامه دهد، برای همیشه به آمریکا مهاجرت کرد و سرانجام اول اوت ۱۹۹۳ در لسآنجلس درگذشت.[۲۴]
منابع:
[۱]. مطبوعات عصر پهلوی، تهران، مرکز بررسی اسناد وزارت اطلاعات، ۱۳۷۹، ص۶.
[۲]. طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، نشر علم، ۱۳۷۲، ج۲، ص۷۸۲.
[۳]. همان، ص۵.
[۴]. همان، ص۳.
[۵]. سفری، ص۶۷.
[۶]. طلوعی، پیشین، ج۲، ص۷۸۷.
[۷]. قاضیزاده، علی اکبر، جان باختگان روزنامه نگار، تهران، جامعه ایرانیان، ۱۳۷۹، ص۵۴۳.
[۸]. مطبوعات عصر پهلوی، ص ۵.
[۹]. همان، ص۶۸، ط۱.
[۱۰]. همان، ص۶.
[۱۱]. همان، ص۶.
[۱۲]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، ص۱۳۱-۱۳۲.
[۱۳]. تابانی، حبیب الله، فریاد روشنفکران، تبریز، پریور، ۱۳۷۹، ص۱۱۶-۱۲۱.
[۱۴]. قاضیزاده، ص۴۹۱-۴۹۲.
[۱۵]. همان، ص۱۷.
[۱۶]. مطبوعات عصر پهلوی، ص۳۳۰-۳۲۷.
[۱۷]. قاضیزاده، پیشین، ص۵۲۳-۵۳۵.
[۱۸]. همان، ص۵۳۷-۵۳۸.
[۱۹]. همان، ص۵۳۸-۵۴۱.
[۲۰]. همان، ص۴۹۵-۴۹۶.
[۲۱]. همان، ص۴۹۶-۴۹۷.
[۲۲]. طلوعی، پیشین، ص۷۸۸ -۷۸۹.
[۲۳]. همان.
منبع: خبرآنلاین به نقل از سایت پژوهشکده باقرالعلوم
نظر شما :