آیتالله طالقانی، عالم روشناندیش- صادق آیینهوند
اگر از این زاویه به موضوع نگاه کنیم و این دو را در یک ردیف قرار دهیم، میتوانیم همان نگاه دیرین حکیمان را در تفسیر و تبیین جوهر کارکرد انسانها، ساری و جاری بدانیم و بگوییم: انسانها بر دو دستهاند: سودرسانان و سودجویان، یعنی: فرصتسازان و فرصتجویان.
از بعضی از این انسانها خیر میبارد و برکت میجوشد و به جد برای استوار داشتن و بر پا نگاه داشتن مبانی و مفاصل شبکههای اخلاق اجتماعی و اجتماع اخلاقی میسوزند تا معبد معنویت را روشن کنند و محفل بشریت را در برابر بیماریهای انسانی جوشن بپوشانند.
این دو دسته را حکیمان از زاویه منش، شخصیت و بهرهوری از موهبت و مکرمت اخلاقی به عظیم و قدیر تقسیم کردهاند. عظیم، کسی است که ذاتا از او خیر میجوشد از جوهری انسانی و اصالتی اخلاقی بهره برده، ذاتا فرصتهای فراوان را در اختیار بشر مینهد و در مواجهه با ناسپاسیها و نامردمیها نیز از سودرسانی و فرصتسازی و خیرآوری دریغ ندارد.
عظیم است، یعنی شخصیتی کرامند و فرهمند دارد، بزرگیاش از ذاتش میجوشد و کارهای بزرگ را رقم میزند و نام بزرگی از بزرگای اوست، برخلاف قدیر که فعلش از ذاتش نمیجوشد، گویی چاهی است که در او آب میریزند، نه چشمهای که از او، آب میجوشد، نه برومند است نه فرهمند. از امکانات و ابزارهای اجتماعی بهره میجوید تا خویشتن را برکشد ولی تا آن حد که این ابزارها، او را یاری کنند، او با بشریت دمسازی دارد. اگر انسان عظیم، بزرگ آن است قدیر بزرگنماست.
او چشمهای است که بیمنت برای سیرابی جامعه و باروری حیات طیب میجوشد و این چاهی است که به مدد بهرهگیری از شرایط تاریخی و ابزارهای اجتماعی برای برکشیدن خود بر دیگران و سود بردن از تنعمات میکوشد. عظیم، دیگران را بر میکشد و این خود را. عظیم خود را میسوزاند تا نور بخشد و این از شانه دیگران بر میآید.
در میراث اسلامی در تفسیری دیگر از این درونمایههای شخصیت و بروندادههای انسانیت، دو تعبیر کثیرالمعونه و قلیلالموونه برای دسته اول و عکس آن را یعنی قلیلالمعونه و کثیرالموونه را برای دسته دوم به کار بردهاند.
امیرالمومنین علی علیهالسلام بر بالین یکی از یارانش در واپسین دم زندگی او فرمود: چه اندازه بهرهرسان بودی و چه مقدار اندک بهرهگیر! یعنی خدایت بیامرزد که زندگیات برای جامعه و انسانها سراسر خیر بود و بهرهات از دنیا اندک بود، پر سود بودی و کم هزینه.
این صفت انسان بزرگ منش و عظیم است. بر این اساس و بر بنیاد این تقسیم مورد اتفاق خردمندان، آیتالله طالقانی را باید در ردیف فرصتسازان عظیم بشری بهشمار آورد.
این چهره دانا و نجیب در حقیقت عالمی بود در کسوت مصلح. بیش از نیم قرن برای بسط اخلاق، معنویت، آزادی و فضیلت کوشید و با تمام رنجها و ناگواریهایی که از نامردمان عصر خویش دید، هیچگاه از خیرخواهی و خیررسانی دست نکشید، کینهای از کسی در دل جا نداد و خشمی از او متوجه جامعه نشد.
در علوم اسلامی، روشنگری و روشنبینی را زینتبخش خود کرده بود و به اقتضای عصر پرتلاطم خویش از هیچ دستاوردی بیبهره نبود. اردوگاه شرق و غرب را در عصر جنگ سرد به خوبی میشناخت و بین امر واقع که از بطن تعاملات و بر محور اقتضائات سر بر میآورد و آنچه از دل هیاهوها و بلوکبندیهای دو قدرت آن زمان سر میکشید، تمیز مینهاد و با ژرفنگری در تحلیل آن حوادث و با شناخت عصر و نسل هدایتگر جامعه بود.
موقعیت و مقام روحانی و فرهمندی اجتماعی او به مثابه یک زعیم معتمد مقامی از او ساخته بود که کمتر کسی در دوران معاصر توانسته بود، این جامعیت مبارزاتی و ویژگیهای اخلاقی و زیورهای علمی را یکجا در خود جمع کند. سماحت خلق و تواضع در رفتار و بیاعتنایی به مقام از او شخصیتی برآورده و منزلتی برکشیده بود که دستیابی به هرگونه جایگاه اجتماعی را برای او میسر میکرد ولی او بنا بر سلامت نفس و مرتبت والای اخلاقی و تقید اجتماعی یک زعیم از همه اینها به سلامت میگذشت تا عظمت شخصیت خویش را فدای خواستههای نامیمون دنیا نکند و به چابکی از این دامی که پهلوانان مدعی در آن افتاده بودند، رسته بود. در تفسیر کتاب خدا، تحلیل جامعه، اقتصاد و سیاست دستی توانا داشت. خطیبی توانا و سخنرانی چیرهدست بود و اجتماعات پرشور عصر خویش را میتوانست به خوبی رهبری کند.
کسی از همنشینان با او قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تعریف کرده است:
«در باغی بودیم که برگهای خزان روی آب روان بود و با وی قدم میزدیم. پرسیدم آیا این انقلاب به پیروزی میرسد، فرمود: این حکومت و اعوانش همانند این برگها که روی آب هستند، میروند و ساقط میشوند، ولی مهم اداره بعد از آن است.»
آیتالله طالقانی از نخبگان عصر است و شاید هر عصری نتواند حتی گاه یکی از آنها را در خود بپرورد. مردم را دوست داشت و مردم هم او را همینسان دوست داشتند. این دوستی دوسره چه در دوران مبارزه وی و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و مرتبت او در انقلاب اسلامی همواره رو به تزاید بود. روز تشییع پیکر آن بزرگ، مردم قدردان ایران ثابت کردند که «از دل نرود هر آنکه از دیده برفت.»
منبع: ویژهنامه روزنامه شرق
نظر شما :