خرازی: عده‌ای برای خود سابقه جنگ جعل می‌کنند/تاریخ جنگ را با جوک آمیخته‌‌اند

معصومه شهریاری
۱۰ مهر ۱۳۹۰ | ۱۴:۰۴ کد : ۱۳۵۵ وقایع اتفاقیه
خرازی: عده‌ای برای خود سابقه جنگ جعل می‌کنند/تاریخ جنگ را با جوک آمیخته‌‌اند
جعل پیشینه و عقبه جنگ برای برخی جاافتادگان از دفاع مقدس بویژه مد شدن روال جاری آن از سوی برخی مسوولان در دولت حاضر از وقایعی است که سیدمحمدصادق خرازی عضو فعال ستاد تبلیغات جنگ از آن به شدت گلایه دارد. عکس‌های جعلی با چفیه‌های آهارداری که رنگ و بویی از خاک بر خود ندیده است با پس زمینه‌ای از ماکت‌های توپ و تانک آرشیوی امروز تنها شناسنامه برخی دوستداران جبهه‌ای است که هرگز خاک گوی و میدان آن را حتی نبوییده‌اند. او در کنار عموی خود سیدکمال خرازی بخش نه چندان کوتاهی از روزهای عمر خود را در ستاد تبلیغات جنگ سپری کرده و روزهای منظمی را نیز در ستادهای نامنظم شهید چمران به خدمت ایستاده است. خرازی که چند صباحی را نیز در شورای عالی اخبار جنگ قرارگاه خاتم‌الانبیا، ستاد پشتیبانی جنگ و ستاد پدافند کل کشور به قول خود انجام وظیفه کرده است، بیراهه رفتن هنر در زمینه دفاع مقدس را بار‌ها گوشزد کرده و می‌کند. ضمن آنکه بیراهه کشاندن فرماندهان بنام دیروز جبهه‌های جنگ به دسته‌بندی‌های سیاسی نیز یکی از دل نگرانی‌های اوست. در کنترل تبلیغات جنگ که بخشی از آن به جبهه داخلی نیز باز می‌گشت‌‌ همان بس که او یک روز از توزیع روزنامه رسالت در جبهه‌ها جلوگیری می‌کند. اگر‌چه او هیچگاه در این باره توضیحی نداد اما پس از گذشت ۲۵-۲۴ سال دلیل خود را برای این اقدام با توضیح اینکه برای بانیان این روزنامه، مرتضی نبوی، احمد توکلی، عسگر اولادی و مرحوم آذری‌قمی احترامی خاص قایل است انتشار مطالبی در این روزنامه اعلام می‌کند که نه در مخالفت با جنگ که در مخالفت با سیاست‌های دولت وقت بود. آنچه در پی می‌آید گفت‌وگوی روزنامه «اعتماد» با خرازی است:

 

***

 

آقای خرازی با وجود آنکه زمان رسمی جنگ ۲۹ شهریور ماه اعلام شده است اما برخی با استناد بر برخی رخداد‌ها، روز‌ها و ماه‌های قبل از این زمان را تاریخ شروع جنگ می‌دانند، شما تاریخ آغاز جنگ را چه روزی می‌دانید با توجه به آنکه از روزهای نخست براساس مسوولیتتان و رصد وقایع قبل از جنگ، در بطن این وقایع حضور داشتید؟

 

من هم باورم بر این است که آغاز جنگ ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ است به دلیل آنکه در این زمان بود که یک جنگ تمام‌عیار زمینی، هوایی و دریایی آغاز شد. یک جنگ تمام عیار و کلاسیک. اگرچه تا قبل از آن درگیری‌هایی مرزی با عراق داشتیم و در مرز‌هایمان با عراق درگیر بودیم حتی در اروندرود کشتی‌هایمان یا نیروهای مرزی‌مان با هم درگیر می‌شدند یا هواپیماهای دو طرف برای شناسایی در مرز‌ها پرواز داشتند و بار‌ها و بار‌ها هم قبل از شهریور ۵۹ تجاوز عراق را به برخی پاسگاه‌های مرزی‌مان در سازمان ملل ثبت کرده بودیم اما آغاز علنی و رسمی جنگ روزی بود که هواپیماهای عراقی به تهران و به فرودگاه حمله کردند و ایران را در شرایط دیگری قرار دادند. آن شب وضع فوق‌العاده برقرار شد و حضرت امام پیامی دادند و‌‌ همان شب جلسه شورایعالی دفاع به ریاست رییس‌جمهوری وقت تشکیل شد. فردای آن روز آیت‌الله خامنه‌‌ای که همراه شهید چمران نمایندگان امام در شورایعالی دفاع بودند در مجلس نطق کردند که پس از آن بیش از صد فروند جنگنده ایران به عراق حمله کرده و به این حمله پاسخ دادند. تاریخ رسمی جنگ‌‌ همان ۲۹ شهریور ۱۳۵۹ بود اما این دلیل نمی‌شود که ۶ تا ۷ ماه درگیری‌های مرزی را فراموش کنیم چرا که صدام با این حملات تست‌های پیش از حمله خود را می‌زد.

 

 

پس از چه زمانی ضرورت تشکیل ستاد تبلیغات جنگ احساس شد و چگونه و حول محور چه کسانی شکل گرفت؟

 

در نخستین جلسه شورایعالی دفاع پس از جنگ تصمیم بر آن شد که ستاد تبلیغات جنگ تشکیل شود. با دعوت از کمال خرازی به عنوان مسوول ستاد تبلیغات جنگ؛ با هدف هدایت و سیاستگذاری مدیریت منظم تبلیغات و هدایت خبری جنگ، این ستاد تشکیل شد منتهی ستاد تبلیغات جنگ ادوار مختلفی را پشت سر گذاشت. از زمان بدو تشکیل تا سال ۶۲ و از این سال تا پایان جنگ و از پایان جنگ تا به امروز بلوغ این ستاد ادوار مختلفی دارد که نیازمند به تحلیل محتوا و عملکرد آن است. آنچه قانون و مصوبه شورایعالی دفاع وضع کرده بود، ستاد تبلیغات جنگ نهادی پیوسته و وابسته به شورایعالی دفاع مهم‌ترین نهاد تصمیم‌گیرنده جنگ بود که تمام وسایل ارتباطات جمعی نهاد‌ها، روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون و تمام نهادهای فرهنگی می‌باید با ستاد تبلیغات جنگ هماهنگ می‌بودند. البته معضلات و نقصان‌های جدی هم در خود ستاد تبلیغات و‌‌ همان نهاد‌ها وجود داشت اما شأن تشکیل ستاد تبلیغات از‌‌ همان روز جنگ در شورایعالی دفاع بود که آقای دکتر خرازی عضو شورایعالی دفاع شدند و در تمام جلسات فرماندهی جنگ و شورایعالی حضور داشتند.

 

 

آیا انتخاب اعضای ستاد تبلیغات جنگ سهمیه‌بندی خاصی بین نهاد‌ها داشت یا ضابطه خاصی در این زمینه نبود؟

 

پس از آنکه قرار شد ستاد تبلیغات جنگ تشکیل شود، شورایعالی ستاد متشکل از نهادهای نظامی و تبلیغاتی و خبری که در کشور بودند از جمله صدا و سیما به عنوان نهاد ملی، شورایعالی تبلیغات اسلامی، بخش تبلیغات سپاه و ارتش، حوزه علمیه، جهاد سازندگی (معمولا اعضای شورای مرکزی این نهاد‌ها عضو شورای سیاستگذاری ستاد تبلیغات جنگ بودند) همچنین معاونان سیاسی و برخی معاونان وزارتخانه‌هایی چون خارجه، کشور و بعد‌ها اطلاعات اعضای اصلی ستاد تبلیغات جنگ بودند و جلسات دو روز یک‌بار برگزار شده و برنامه‌ریزی می‌کردند و کارشان را انجام می‌دادند.

 

 

آن سال‌ها درهای جهان به روی ما بسته بود و به طبع انتخاب ابزار تبلیغاتی کمی دشوار می‌نمود. از چه ابزاری بهره گرفتید؟

 

آن زمان ما در فضای کاملا متفاوت با فضای امروز زندگی می‌کردیم. امروز جهان انفورماتیک و الکترونیک و فضای مجازی بیداد می‌کند. آن موقع طراحی روزهای خبری و تبلیغاتی و فرهنگی جنگ سه بخش می‌شد. کار فرهنگی- هنری جنگ، کار تبلیغاتی و اطلاع‌رسانی جنگ بود که باز هر یک در شاخه‌های مختلف متمایز می‌شدند. این‌ها بیشتر برخاسته از نبوغ و ابتکار عمل مجموعه نیروهای کیفی و ملی بودند که درگیر با جنگ شدند و به عنوان یک فریضه برای انجام وظیفه برخورد می‌کردند. شخص دکتر کمال خرازی به عنوان یک شخصیت سیاسی و فرهنگی در آن مقطع یک موقعیت ویژه و شیخوخیتی داشتند که توانستند هسته مرکزی جمع‌آوری افراد شوند. ایشان چگونگی تبلیغات و عملیات روانی جنگ را طراحی و برنامه‌ریزی کرده و براساس روان‌شناسی جنگ از ابزارهای سنتی جنگ مانند شبکه مساجد، روحانیت، نماز جمعه و بخش رسمی؛ رادیو تلویزیون و روزنامه‌‌ها که بسیار مختصر بودند استفاده کردند. اینکه از‌‌ همان روز اول تحت عنوان یک اتاق فکر مانند آنچه امروز در بسیاری از سازمان‌های جنگی وجود دارد، داشته باشیم، نه نداشتیم. به مرور زمان اتاق فکر تبلیغات جنگ در نهاد تبلیغاتی جنگ تشکیل شد و آن نتیجه تلاش بی‌تکلف و جمعی بود که حول و حوش محور دکتر خرازی شکل گرفت و انجام وظیفه کرد.

 

 

ابتدای صحبت‌هایتان به برخی ناهماهنگی‌ها بین نهادهای درگیر جنگ اشاره کردید که در ستاد هم قابل لمس بوده است. اینکه برخی اوقات بعضی از نهادهای درگیر جنگ خود مستقل عمل می‌کردند و حتی اطلاعیه می‌دادند آیا صحت دارد؟ بطور مثال قرارگاه خاتم‌الانبیا در آن زمان یا سپاه خود در برخی مواقع مستقل عمل می‌کردند، نظر شما چیست؟

 

الزاما همه نباید با هم هماهنگ می‌کردند اما در یک هماهنگی انجام می‌شد. مثلا قرارگاه خاتم‌الانبیا در یک مقطع از جنگ عملا فرماندهی جنگ را برعهده داشت و شورایعالی دفاع جنبه لجستیک پیدا کرد و جنبه عملیاتی جنگ مسوولیت فرمانده قرارگاه خاتم‌الانبیا بود. فرماندهی قرارگاه خاتم‌الانبیا هم با آقای هاشمی‌رفسنجانی بود و آقای خرازی مسوول تبلیغات قرارگاه بود. این قرارگاه مرکز فرماندهی جنگ بود اما در آن شرایط در برخی مواقع برای اینکه نشان دهیم که یک سازمان عریض و طویلی درگیر جنگ هستند، سپاه و ارتش بیانیه‌های خود را بطور مستقل می‌دادند. اما بیانیه رسمی در واقع با اطلاع‌رسانی جنگ در شورایعالی اخبار جنگ بود که ما مدیریت آن را برعهده داشتیم. حتی بیانیه‌هایی را که به ما می‌دادند که می‌خواندیم، شاید از سوی ما نیز اصلاح می‌شد لذا این مانعه‌الجمع نبود. در واقع نهادهای دخیل در جنگ به عنوان رقیب عمل نمی‌کردند بلکه به عنوان یک جبهه متحد عمل می‌کردند. تمام موضوعات یکجا سیاستگذاری می‌شد. زمانی که قرار می‌شد امشب یا فردا شب عملیات صورت گیرد، اطلاعیه‌های عملیات و برنامه‌ریزی برای اعزام نیرو در ستاد تبلیغات طراحی می‌شد منتهی هر نهادی باید کار خود را انجام می‌داد. ما خیلی هم به دنبال تمرکزگرایی (سنترالیسم) در دوره مدیریت تبلیغات جنگ نبودیم، نمی‌گویم که خوب است یا بد اما در تبلیغات و فرهنگ جنگ به نظر من سنترالیسم جواب نمی‌دهد اما در خبر و اطلاع‌رسانی حتما سنترالیسم بخش لاینفک و غیرقابل اجتناب دستگاه سیاستگذاری تبلیغاتی و خبری جنگ خواهد بود.

 

 

امروز با نگاهی به آثار مستند و به جای مانده از جنگ این مساله قابل لمس است که در برخی حوزه‌های فرهنگی و ادبی، جنگ مغفول مانده است که بخشی نیز به اختلاف سلیقه، یک کاسه نبودن عقاید مدیران نسبت به این قضیه که‌ گاه به تعارض و سهم‌‌خواهی از جنگ می‌رسد، مربوط می‌شود. آیا با تجربه‌ای که در زمان جنگ پشت سر گذاشتید می‌توانید مدعی ارایه الگو یا تئوری برای مدیریت امور تبلیغات، ارتباطات و مسائل فرهنگی آن باشید؟

 

خب، بالاخره کشور روز به روز تکامل پیدا کرده است، تکاملی که در حال حاضر در حوزه فرهنگ و اندیشه و تبلیغات سیر می‌شود خیلی متفاوت است با روزهای بحرانی‌‌ای که ما پشت سر گذاشتیم. امروز می‌توان مدعی بود که در حوزه فرهنگی جنگ بسیار کم‌کاری شده است باید کارهای جدی انجام شود. چگونه می‌شود که جنگ سلطان محمود غزنوی تبدیل به یک شاهنامه می‌شود و مدت زمان هزار سال است که سلطنت ادبی آن، شاهکار حکیم ابوالقاسم فردوسی بر تاریخ ایران گسترده است. اما ما هنوز تاریخ منظومی از دفاع مقدس نداریم. شاعران برجسته و بزرگ ما که منظوم‌هایشان درباره جنگ در تاریخ کشور باقی مانده است کجا هستند؟ آن همه ایثار این دوره تاریخی با گذشته و ایثار جنگ‌های تاریخی قابل مقایسه نیست. ایران برای نخستین بار بود که درگیر جنگ بزرگ و تمام عیاری شد که یک طرف جبهه این جنگ، کل جامعه جهانی و تمام قدرت‌های جهان بطور مستقیم و غیرمستقیم در مقابل ایران ایستاده بود. خب، شاهنامه حماسه‌ای که مردم ایران در این جنگ خلق کردند کجاست؟ نشانی آن ادبیات منظوم، آن اشعار ادبیات منظومی که می‌توانست حقیقت مطلق دفاع مقدس و ایثار را در دل تاریخ بشکافد و برای نسل‌های دیگر به یادگار بگذارد را از چه کسی بگیریم؟ ۲۲ سال از پایان جنگ گذشته است. نقد تاریخی و عملکرد، واقعیت دارد و خوب است که انجام شود منتهی در حال حاضر در شرایط زمانی دیگری زندگی می‌کنیم. امروز در عصر بلوغ فکر، در راس شکوفایی تکنولوژی بطور قطع می‌توان کارهای بزرگ‌تری در عرصه تبلیغات و هنر و فرهنگ جنگ انجام داد که مغفول مانده است. به زعم من می‌شد که خیلی هماهنگ‌تر عمل کرد همانطور که در جنگ درگیری‌های خاص خودمان و اختلاف سلیقه‌ها و برداشت‌ها و مدیریت در جنگ داشتیم، در تبلیغات آن و در خبر نیز با آن درگیر بودیم. مهم‌‌ترین چالش جدی آن روز ما این بود که نهادهای مختلف از جمله سازمان‌های فرهنگی تبلیغاتی نمی‌خواستند بپذیرند که جنگ واقعیت و اولویت است و نمی‌خواستند بپذیرند که مهم‌ترین اولویت روزمره مردم جنگ و حماسه دفاع مقدس است. این تعارض و دوگانگی بود. سینمای ما سینمای جنگی نبود، ادبیات ما ادبیات منثور و منظومش مربوط به جنگ نبود. شعر جنگ کجاست؟ حماسه‌سرایی‌های جنگ کجاست؟ تئا‌تر ما در حوزه جنگ کجاست؟ یک داستان نوستالژیک در تاریخ وجود دارد که تاکنون ده‌ها تئا‌تر و فیلم از آن ساخته شده است. جنگ ما همه نوستالژی است. جنگ ما سراسر حماسه حس و احساس است. اگر خدایی نکرده الان هم جنگی صورت بگیرد بزرگ‌ترین متخصصان هنری، فرهنگی و تبلیغاتی جنگ باید خود در جنگ زندگی کرده باشند و فرهنگ جنگ را درک کرده باشند تا براساس آن خلق کنند و این ذهن‌ها و استعداد‌ها خلق شود.

 

 

بسیاری از خبرنگاران و عکاسان جنگ از شما به خوبی یاد می‌کنند چرا که اظهار می‌کنند جنابعالی جزو معدود افرادی بودید که به سال‌های پس از جنگ هم فکر کرده‌اید. انتشار مجموعه عکس جنگ ایران و عراق، واقعه حلبچه از آثار مستند به جای مانده از جنگ است که شما نیز در تهیه آن دستی داشته‌اید اما با این حال مستندات جنگ کویت در مقایسه با دفاع مقدس و عمق فاجعه آن غنی‌تر است، فکر می‌کنید چه تعداد آقای خرازی باید می‌بودند تا جنگ ایران و فجایع انسانی آن بیش از حال به جهان و جهانیان شناسانده می‌شد؟

 

آنچه تحت عنوان انتشارات جنگ صورت گرفته است و من هم در آن دست داشتم بیشتر ایده و ذهن خلاق شخص دکتر خرازی بود. آلبوم‌ها را ایشان پیگیری می‌کردند ما هم در خدمت ایشان بودیم و کارمند جنگ بودیم و حمایتشان می‌کردیم. بالاخره من معاون، مشاور و مدیر ایشان بودم و کمکشان می‌کردم. اما بیشتر کار ایشان بود و هر آنچه هم از تاریخ آن روز‌ها باقی مانده است نتیجه پیگیری و فکر شخص آقای دکتر خرازی است و نمی‌خواهم خدایی نکرده به من نسبت داده شود. بله کارهای بزرگی انجام شد. مجموعه کتاب‌های جنگ تحمیلی مستند‌ترین و ماندگار‌ترین بخش تاریخ مصور جنگ و دفاع مقدس است و کتاب‌هایی که در مباحث حقوقی و سیاسی این دوره تدوین شده است همگی نتیجه ذهن بلند مجموعه انسان‌هایی است که آن روز کار کردن را عین عبادت می‌دانستند و این جدول‌بندی صوری سیاسی امروزی حاکم نبود. آن روز‌ها؛ روزهای تلخ و پردرد و داد نبود که هر کس به دنبال زندگی خود باشد. همه ایثار می‌کردند و مخلصانه کار می‌کردند. شاید ماه‌ها خانه نمی‌رفتیم در برگزاری نشست‌ها، تبلیغات و برنامه‌ریزی کنفرانس‌ها تا درباره جنگ روشنگری شود. یادم می‌آید در جنگ شیمیایی حلبچه خیلی وقت‌ها ۳ تا ۴ بیمار شیمیایی را با هواپیمای ۷۴۷ به امریکا و آلمان می‌فرستادیم. بار‌ها اتفاق می‌افتاد که هواپیما جز سه تا چهار بیمار شیمیایی هیچ سرنشینی نداشت اما با‌‌ همان اقدام نبض تبلیغات جهان را می‌گرفتیم. زمان جنگ تمام درهای جهان روی ما بسته بود، این ما بودیم که می‌شکافتیم و وارد حریم‌ها می‌شدیم. خیلی کار‌ها می‌شد بیشتر از این انجام شود. من روزی به آقای گرمارودی گفتم؛ تو که این ادعا را داری که مانند خاقانی شعر می‌سرایی و مهم‌ترین حماسه‌‌سرای تاریخ ایران هستی پس کو آن غیرت حماسه‌‌سرایی و شعر دوران دفاع مقدس؟ البته من به ایشان خیلی امکانات دادم و به جبهه‌های جنگ رفت و آمد، اما این کار را نکرد. واقعا مایه تاسف است که مدعیان روشنفکری و مدعیان فرهنگ و ادب جنگ عافیت‌طلب بودند و گامی که در خور شأن مجاهدت‌های ملت ایران باشد برنداشتند. بسیاری این امکانات را داشتند و این کار را نکردند. یعنی واقعا شاهنامه دفاع مقدس یا لااقل بخشی از حماسه‌ آفرینی شهیدان جهان‌آرا، باقری و همت، باکری و ده‌‌ها شهید بالا منظر فراموش شده‌اند یا در زمان حصر یا شکست محاصره آبادان کاری که بسیاری از فرماندهان انجام دادند، حماسه سوسنگرد، حماسه دکتر چمران در شکست محاصره جنوب و غرب کشور، آزادی خرمشهر و هر کدام این‌ها برای هر ادیب و شاعری گفته بشود و کسی قدرت بیان داشته باشد می‌تواند شاهنامه تاریخ منظوم حماسه و مجاهدت‌های ملت ایران را از آن کشف و ضبط و استخراج کند.

 

 

چرا کارهای بیشتری انجام نشد؟

 

فرماندهان و مسوولان جنگ، تبلیغات جنگ را جدی نمی‌گرفتند. درگیر جنگ بودند. اگر هزینه دو تانک را به تبلیغات جنگ می‌دادند خیلی کارهای بزرگی می‌شد انجام داد. تشخیص نمی‌دادند، نمی‌خواهم بگویم به عمد این کار را انجام می‌دادند، نه. خیلی از آقایان اولویت‌‌شان این نبود. در حالی که تبلیغات و اطلاع‌رسانی در جنگ رمز اعلای موفقیت بود، با تبلیغات و انجام عملیات جنگ روانی می‌توانستیم چهار ستون دشمن را به لرزه در بیاوریم که گاهی اوقات موفق نیز می‌شدیم. بنابراین اتاق فکر جنگ و اتاق عملیات روانی باید دوباره بازسازی شود. با اینکه زمان زیادی گذشته است اما هنوز دیر نشده و باید این حماسه‌ها از ذهن‌ها استخراج شود تا بتوان از آن بهره گرفت.

 

 

ارتباط با خبرنگاران خارجی یکی از پرمخاطره‌ترین کارهای ممکن در کشور است، چه برسد به زمان جنگ که حساسیت‌ها بیشتر هم بوده است. شما در آن ایام چگونه این تعامل را کنترل می‌کردید؟

 

آن ایام خیلی باز‌تر از امروز عمل می‌کردیم. به دلیل آنکه دستور می‌دادیم به اداره کل مربوطه وزارت ارشاد وقت که خبرنگاران بیایند. زمانی که عملیات انجام می‌شد هماهنگ می‌کردیم، قرارگاه خاتم‌الانبیا اعلام می‌کرد که در حال حاضر موقعیت این است. سرفرماندهی جنگ آقای هاشمی و شورایعالی دفاع تصمیم می‌گرفتند که بخش‌هایی از موفقیت‌های یک عملیات مانند والفجر۳ یا کربلای ۵ اعلام شود. کار اعزام برعهده وزارت ارشاد و برنامه‌ریزی با ستاد تبلیغات بود. حتی بازدید خبرنگاران از برخی کمپ‌های اسرا، فرماندهان اسیر عراقی یا حتی حمله شیمیایی عراقی‌ها به اماکن مسکونی. برنامه‌ریزی می‌کردیم و برای هر یک از آنان برنامه‌ای داشتیم. در رابطه با تعامل با وزارت امور خارجه نیز این‌چنین بود. همینطور زمانی که عراقی‌ها در جایی از بمب‌های شیمیایی استفاده می‌کردند و نقض قوانین بین‌المللی را انجام می‌دادند ما به وزارت خارجه ابلاغ می‌کردیم که ظرف مدت دو ساعت به سازمان ملل اعلام کند و‌ گاه قبل از اطلاعیه وزارت امور خارجه، خود اطلاعیه منتشر می‌‌کردیم، اطلاعیه می‌دادیم و خیلی ابتکار عمل و سرعت عمل داشتیم و این کارهای تبلیغاتی جواب می‌داد.

 

 

هنر همیشه جزو لاینفک جنگ در هر کشوری بوده که با ادبیات خاص خود بخشی از تاریخ هر کشور را به تصویر کشیده است. نقاشی، موسیقی، عکس، سینما و... در کشور ما هم آثار ارزشمندی از جنگ به جای مانده است اما برخی کارهای مربوط به جنگ هم به بیراهه و ابتذال رفته است. نمونه حاضر نیز کمدی‌ها و خزعبلات طنزی است که در قالب طنز به حلق جماعت ریخته می‌شود، چطور می‌شود که این هنر در زمینه جنگ آلوده می‌شود؟

 

واقعا برخی ادعا‌ها وحشتناک و غیرقابل پذیرش است. هنوز نسل درگیر حماسه دفاع مقدس زنده‌اند، هنوز رمزگشایی از واقعیت‌های آشکار و پنهان جنگ نشده است، این روز‌ها کسانی از آن دوران دم می‌زنند یا آن دوران را نقد می‌کنند که یک ساعت در جنگ نبودند، من نمی‌دانم آقایان در کجا قرار گرفته بودند، جنگ جهاد مقدس بود. حماسه دفاع مقدس ملت ایران یک غیرت بود. این حماسه کوشش و تلاش و عزم جزم بود و صد تاسف که امروز آن همه تلاش و شور و غیرت و تعصب را با اباهه‌گری و لودگی دارند پیوند می‌‌زنند، جنگ نه فکاهی و نه جوک بود. فکاهی و جوک یک ده هزارم واقعیت‌های روزمره جنگ نبود. مناجاتی که نیمه شب بچه‌های مردم می‌کردند، نظم و مقاومتی که در روز داشتند، شب‌زنده‌داری که شب داشتند مثال‌زدنی بود. شالوده تفکر منسجم مدیریت انقلاب در دوران حماسه دفاع مقدس ملت ایران پایه‌گذاری شد، این آمیختگی تاریخ جنگ با فکاهی و جوک آن هم به این شکل توهین به تاریخ و توهین به مجاهدت‌های ملت ایران است، توهین به غرور ملی یک ملت و خون‌های مقدس و پاکی است که ریخته شده است. به صرف اینکه چند مخاطب را جذب کنند، اباهه‌گری را ترویج می‌کنند. آنچه در حال حاضر در حوزه تبلیغات جنگ و در حوزه مناسبات تولید فیلم و سینمای جنگ می‌بینیم اباهه‌گری است. آن مجاهدت‌ها، شب‌زنده‌داری‌ها، نماز شب‌ها و آن نوآوری‌ها اینکه درون ملتی فرماندهانی خلق شدند که تمام سازمان‌های نظامی و کلاسیک جهان را بهم ریختند؛ این‌ها را کشف، خلق و روی آن کار کنند، چرا اینقدر بی‌تفاوت هستند؟ بسیاری از فرماندهان هنوز زنده‌اند شاید با آنان اختلاف سلیقه داشته باشیم اما نمی‌توانیم مجاهدت فرماندهان سپاه و جنگ را نادیده بگیریم. فراموشی مجاهدت‌های انسان‌های خادم و فعال در دوره جنگ بزرگ‌ترین خیانت به تاریخ سیاسی این کشور و تاریخ جنگ کشور است، متاسفانه سینمای ما گرفتار آلودگی شده است. بسیاری از مقامات ما که ادعای حضور در جنگ می‌کنند، آن روز‌ها نبودند و تازه امروز با ماکت جنگ عکس‌های یادگاری می‌گیرند. وزیر امور خارجه دولت نهم در طول جنگ کجا بود؟ که حال عکس او را در سایتش می‌بینیم که با ماکت جنگ عکس یادگاری گرفته و به نمایش گذاشته‌اند. آن مقامات کجا و این مقامات کجا؟

 

انسان‌های با شرف با ماکت جنگ که عکس یادگاری نمی‌گیرند. با ماکت جنگ که نمی‌توان حماسه آفرید. وارثان واقعی دفاع مقدس امروز کنج خانه‌ها نشسته‌اند، می‌توانند این‌ها را احیا کنند و واقعیت جنگ را از درون سینه آنان استخراج کنند. مجاهدت‌هایی که افراد بزرگی آفریدند؛ آقا رشید سپاه، آقا محسن، آقا باقر قالیباف، آقای فضلی، رحیم صفوی، شمخانی، عرب‌نژاد قاسم و بسیاری دیگر و دیگران بسیاری از این انسان‌های والا مقام این‌ها همه هستند. این‌ها مبارزان و مجاهدان دوره جنگ بودند و بی‌تردید شناسنامه هویت انقلاب و مجاهدت‌‌های ملت ایران هستند، این‌ها سند هویت تاریخی ملت نستوه ایران هستند، بی‌توجهی‌ها باعث شده است که بسیاری راه دیگری بروند. همین حسین الله‌ کرم. او شناسنامه مجاهدت‌های یک نسل تاریخ دفاع مقدس است. ما حسین ‌الله‌ کرم را به دلیل اختلافات سیاسی که همه با هم دارند تبدیل به چیز دیگری کردیم. خب، این خیانت است. حسین ‌الله‌ کرم در این مملکت فرمانده بوده، جزو سرمایه‌ها و شناسنامه تاریخ سیاسی این کشور است، اما الان جور دیگری از او استفاده می‌کنیم. بهره‌برداری و سوءاستفاده می‌کنیم. در باب این سوءاستفاده و بهره‌برداری چه کسانی می‌خواهند جواب بدهند، این‌ها شناسنامه تاریخ مجاهدت ملت ایران هستند. با وجود اختلافات سیاسی که در حال حاضر با هم داریم اینگونه افراد را باید شناخت و تلاش و اخلاص آن‌ها را جست‌وجو کرد و یافت. آن‌ها در مقطعی در دوره دفاع مقدس جزو افتخارات تاریخ مجاهدت و سیاست یک ملت هستند.


جناب خرازی زمان پذیرش قطعنامه کجا بودید؟ ستاد تبلیغات به هر حال با توجه به شرایط حساس و واکنش‌برانگیزی که در این زمان داشت شرایط خاصی را پشت سر گذاشت. آن روز‌ها چگونه بود؟

 

در زمان پذیرش قطعنامه من در فرماندهی جنگ بودم و از همه زود‌تر مطلع شدم. حتی زود‌تر از دکتر خرازی چون در بیشتر جلسات حضور داشتم. آن موقع هم در پایان جنگ تغییراتی ایجاد شده بود. آقای خاتمی مسوولیت تبلیغات جنگ را به جای دکتر خرازی بعهده داشتند. در‌‌ همان زمان در سفری آقای هاشمی‌رفسنجانی به همراه دکتر روحانی و بخشی از فرماندهان جنگ را همراهی می‌کردم، ایشان گفتند که فرمانده سپاه، نامه‌ای به امام نوشته‌اند و در آن مشکلات و معضلات جبهه و جنگ را تنظیم کرده‌اند، این نامه که پیرامون آن تاکنون کم و بیش سخن گفته شد و شاید هنوز رمزگشایی از ابعاد پنهان و آشکار آن نشده باشد اما ‌این نامه موجب شده است تا حضرت امام تحفظ جدی درباره ادامه جنگ پیدا کنند. آقای هاشمی که از سفر جبهه بازگشتند حضرت امام به ایشان گفته بودند که می‌خواهم پایان جنگ را اعلام کنم. البته یک، دو، سه روزی بود که در کشور تنها ۵ تا ۶ نفر این تصمیم امام را می‌دانستند و نسبت به اینکه جنگ در حال اتمام است و چگونگی پایان جنگ در حال برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری بودند، حتی حضرت آقا که در آن مقطع رییس‌جمهور بودند و مهم‌ترین شخصیت رسمی و سیاسی کشور محسوب می‌شدند، نظر خاص داشتند که پایان جنگ به دلیل روحیه مردم نباید موجب ضعف تلقی شود، هر کدام از حضرات به دنبال ارایه راه حلی بودند که کم‌ترین آسیب روحی در جامعه را به همراه داشته باشد، ما هم در ستاد با هماهنگی آقای هاشمی و آقای خاتمی در پی اینکه بیانیه و اطلاعیه را چگونه تنظیم کنند، بودیم.

 

هر روز جلسه سران قوا با حضور مرحوم حاج احمدآقا و چند نفر دیگر از جمله آقای دکتر روحانی تشکیل می‌شد و اینکه چگونه اعلام شود. تصمیم‌گیری شد و آقای هاشمی‌رفسنجانی در رابطه با نحوه اعلام پایان جنگ با رییس‌جمهوری حضرت آقا در رایزنی مداوم بودند و بالاخره که چگونه اعلام کند یا فرمانده جنگ از قول امام اعلام نکنند از قول خودشان اعلام کنند؟ بحث‌های زیادی شده و قرار شد تا قبل از توجیه افکار عمومی نسبت به این تصمیم و اراده حضرت امام، نخبگان و مسوولان توجیه شوند لذا یادم هست که در جلسه ستاد قرارگاه، قرار شد نشستی در مجلس با اعضای مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، استانداران و مجموعه مدیران کشور و اعضای دولت تشکیل و حضرت آقا و آقای هاشمی چگونگی پایان جنگ را تشریح و توجیه کنند. مجلس خبرگان تشکیل جلسه داد، جلسه خبرگان با مسوولان لشگری و کشوری تشکیل شد و مرحوم حاج احمد آقا پیام امام را مبنی بر پایان جنگ قرائت کردند که ترجیحا بخشی از مطالب را هم نگفتند و بعد‌ها در یک جلسه خصوصی عنوان کردند. من در تمام آن جلسات حضور داشتم، در آن جلسه مقام رهبری، رییس‌جمهوری وقت و آقای هاشمی‌رفسنجانی صحبت کردند و فضای فرماندهی کشور و جنگ و فضای منطقه و موقعیت بین‌المللی ایران را تشریح کردند، از‌‌ همان ثانیه‌های نخست که حلقه اول کشور در حال برنامه‌ریزی در این زمینه بود، من هم درگیر برنامه‌ریزی چگونگی مدیریت و اعلام خبر بودم. خیلی مایل هستم به آن همه حس و احساس آن روز‌ها و نقشی که آقا در آن روزهای پایانی جنگ با حضورشان در جبهه ایفا کردند و کاری که آقای هاشمی انجام می‌داد، بپردازم. نمی‌دانم به عمر من قد می‌دهد یا نه در حالی که متاثر هم بودیم که چه اتفاقی خواهد افتاد اما پیام امام بسیار پیام عظیم و معناداری بود. آن موقع من در متن قضیه بودم با آقای هاشمی‌رفسنجانی، روحانی و آقای خاتمی طی جلسات مختلف نشست‌های مختلفی داشتم. با آقای هاشمی و آقای خاتمی اطلاعیه‌ها را تنظیم می‌کردند و هماهنگ می‌کردیم با ستاد تبلیغات جنگ، شورای‌عالی اخبار جنگ، تلویزیون. آن روز‌ها کاملا شبانه‌روزی برنامه‌های قطعنامه را مدیریت می‌کردم.

 

 

و در آخر چه کنیم برای کارهایی که هنوز نکرده‌ایم؟

 

جنگ واقعیت تلخ تاریخ انقلاب اسلامی است که از درونش حماسه‌ دفاع مقدس هم خلق شد. حماسه‌ای که در درونش آگاهی، بیداری، هوشیاری، ارتقای انگیزه‌های ملی و غرور ملی بود و دستاوردش جوشان شدن باورهای دینی و پیوند آن به غرور ملی برای ملت ایران بود. حماسه دفاع مقدس ملت ایران قطعه بزرگی از تاریخ سیاسی و تاریخ مجاهدت‌های مردم ایران است که این قطعه هیچ‌گاه نمی‌تواند از تاریخ سیاسی ایران حذف شود. بی‌توجهی‌ها نمی‌تواند از عظمت این دوره تاریخی بکاهد ضمن آنکه فکر، روح و اندیشه‌های بلندی که در ورای این حماسه دفاع مقدس در ابعاد مختلف توانست ایران را برای نخستین بار در تاریخ معاصر حفظ کند، نیازمند یک آسیب‌شناسی و بررسی مجدد است. چگونه یک روحانی با یک قبا بر فراز تاریخ می‌تواند فرماندهی ملت و جوانانی را برعهده گیرد که در مقابلش تمام تکنولوژی و جهان صف بسته‌اند، متاسفانه ما هنوز نتوانستیم واقعیت‌های فرماندهی امام، آن کلام و نفوذ امام را و قدرت بیان او که در ذهن ساطع می‌شد و بر قلب‌ها نقش می‌بست و در روح انسان تجلی پیدا می‌کرد، درک کنیم. روان‌شناسان و بسیاری از محققان و مورخان باید روی ابعاد مختلف جنگ کار کنند. شخصیت‌های فکری، فرهنگی و کسانی که قدرت فکر اجتماعی دارند باید به ابعاد عظیم وجودی این دوره حماسی ملت ایران بپردازند. چه می‌شود مادری سه فرزندش و همسرش شهید می‌شوند و تمام دارایی‌های خود را برای جنگ می‌گذارد و خود در عقبه جنگ فعالیت می‌کند که ملت ایران پیروز شوند. چه می‌شود که پدری در جبهه و در کنار فرزندان خود می‌رزمد و افسانه‌وار فرزندان خود را با لباس‌های غرق در خون به خاک می‌سپارد. اینها اتفاقاتی است که در تاریخ ایران رخ داده و ما هنوز از برخی واقعیات آن غافل ماندیم و بدان نپرداختیم. ‌

 

ای کاش در این ۲۲ سال گذشته بیش از آنچه حرف می‌زدند و ادعا می‌کردند، به ابعاد مختلف حماسه دفاع مقدس ملت ایران می‌پرداختند و روی آن کار می‌کردند. نمی‌گویم شرایط را باید مانند شرایط گذشته نگه داشت، شرایط به اقتضای فردا عوض می‌شود اما واقعیت آن روز باید درک شود. یک فرزند شهید باید بداند که پدر شهیدش چه حماسه‌ای آفریده است. برای نخستین بار در تاریخ این سرزمین در بخشی از تاریخ، اتفاقاتی افتاده است، تجاوزاتی صورت گرفته است بدون آنکه قطعه‌ای از این سرزمین جدا شود، ایران محفوظ ماند؛ چه واقعه‌ای رخ داده است که هر بار در این کشور در طول هزار سال گذشته هر جنگی رخ داده است تکه‌ای از خاک ایران رفته است ولی این‌ بار اتفاق نیفتاد در زمان جنگ، جز این بود که امتزاج دین و وطن‌خواهی مردم تجلی پیدا کرد و این مجاهدت متجلی شد. در حماسه دفاع مقدس ایران ناگفته‌های بسیار است. نانوشته‌ها فراوان است. مضامین ناگفته و نانوشته در حوزه دفاع مقدس نیازمند کار فکری و اساسی است. «یک زبان خواهم به پهنای فلک/ تا بگویم شرح آن رشک ملک.»

کلید واژه ها: صادق خرازی جنگ تحمیلی


نظر شما :