گفتوگوی کلینتون با بیبیسی و اشارهای که به کودتای ۲۸ مرداد نشد
سرگه بارسقیان
کلینتون دومین وزیر خارجه ایالات متحده است که به واقعه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اشاره کرده است. ۲۷ اسفند ۱۳۷۸ مادلین آلبرایت، وزیر خارجه دولت بیل کلینتون در سخنرانی خود در انجمن ایران و آمریکا وابسته به انستیتو خاورمیانۀ دانشگاه جورج تاون گفت: «در سال ۱۹۵۳، آمریکا نقش بارزی در سرنگونی نخستوزیر مردمی ایران، یعنی دکتر محمد مصدق داشت. دولت آیزنهاور در آن زمان چنین میپنداشت که اعمالش به دلایل استراتژیک موجه است. اما این کودتا، برای توسعه سیاسی در ایران، به روشنی یک عقبگرد بود و اکنون میتوان به سادگی دریافت که چرا بسیاری از ایرانیان از این دخالت آمریکا در امور داخلیشان خشمگین هستند. علاوه بر این در ربع قرن بعد نیز، غرب و ایالات متحده به حمایت خود از رژیم شاه ادامه دادند. البته این حمایتها به رشد اقتصادی کشور کمک زیادی کرد، اما حکومت شاه با خشونت، هرگونه نارضایتی سیاسی را سرکوب میکرد. همانگونه که پرزیدنت کلینتون گفته است، ایالات متحده آمریکا باید سهم منصفانه از مسوولیت مربوط به مشکلاتی که در روابط ایران و آمریکا پدید آمده است به عهده گیرد. حتی در سالهای اخیر، اکنون معلوم شده است که برخی از سیاستهای ایالات متحده در قبال عراق در خلال مناقشۀ این کشور با ایران به طرز تاسفباری کوتهبینانه بوده است. به ویژه با تجربههای دیگری که ما از صدام حسین به دست آوردیم.»
«اشاره» آلبرایت به «نقش بارز آمریکا در سرنگونی نخستوزیر مردمی ایران، دکتر محمد مصدق»، با استقبال مسئولان ایرانی روبرو نشد، چنانکه مقام رهبری روز ششم فروردین ۷۹ در سخنانی در مشهد گفتههای آلبرایت را اعترافی تلقی کردند که نشانی از عذرخواهی در آن نیست: «در همین چند روز قبل از این، یک وزیر آمریکایی سخنرانی کرد. آمریکاییها بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن، حالا اعتراف کردهاند که کودتای ۲۸ مرداد را آنها راه انداختهاند… حالا اعتراف کردهاند که ما صدام حسین را در جنگ با ایران حمایت کردهایم… اما خودشان منکر بودند و میگفتند ما بیطرفیم! … اینها، ببخشید هم نمیگویند! الان نمیگویند ما معذرت میخواهیم، فقط اعتراف میکنند! … این اعتراف شما نسبت به آن روز، به درد امروز ما چه میخورد؟ …» (روزنامه جمهوری اسلامی، ۷۹/۱/۸)
کمال خرازی، وزیر خارجه وقت ایران هم روز ۱۷ فروردین ۷۹ در دیدار با همتای دانمارکی خود با توصیف اظهارات کلینتون به «اعتراف» و «قبول مسوولیت» اعلام کرد ایران در حال بررسی اقدامی حقوقی در این مورد است. البته مشخص نشد منظور او از اقدام حقوقی ایران چیست و هیچگاه هم چنین اقدامی صورت نگرفت. گرچه دیگر فرازهای سخنرانی آلبرایت و بالاخص تقسیمبندی ساختار حاکمیتی ایران به نهادهای انتخابی و انتصابی از سوی وی و واکنش مسئولان تهران به آن، این بخش از اظهارات وی را تحتالشعاع قرار داد اما همین اشاره در حافظه تاریخی دو کشور ماند به عنوان اولین اعتراف رسمی آمریکا به دست داشتن در کودتا. بالاخص اینکه آلبرایت مشخصاً از عبارت «کودتا» (= coup ) برای توصیف نقش آمریکا در سرنگونی مصدق استفاده کرد: « The coup was clearly a setback for Iran' s political development »
اشاره دوم به «نقش آمریکا در سرنگونی دولت دموکراتیک در ایران» ماند برای ده سال بعد و رئیس جمهور دموکراتی دیگر؛ باراک حسین اوباما روز ۱۴ خرداد ۸۸ در یک سخنرانی در دانشگاه قاهره در تشریح تاریخ روابط دو کشور گفت: «در بحبوحه جنگ سرد، ایالات متحده در سرنگونی دولتی در ایران نقش داشت که به طور دموکراتیک انتخاب شده بود. از بعد از انقلاب اسلامی، ایران در اعمالی مانند گروگانگیری و خشونت علیه نظامیان و غیرنظامیان آمریکایی نقش داشته است. تاریخ این جریانات معلوم است.» اوباما افزود: «من این نکته را برای رهبران و مردم ایران روشن ساختهام که به جای اسیر گذشته ماندن، کشور من آماده است که رو به جلو حرکت کنیم.»
خبرگزاری فرانسه اذعان اوباما به دست داشتن آمریکا در کودتای سال ۱۹۵۳ (۱۳۳۲ شمسی) علیه دولت مصدق در ایران را «حرکت آشتیجویانه بزرگ نسبت به تهران» تعبیر کرد و نوشت: «این نخستین بار است که یک رییسجمهور آمریکا در زمان ریاستجمهوری خود علناً به دست داشتن واشنگتن در این کودتا اعتراف میکند. سازمان سیا با پشتیبانی انگلیس این کودتا را پس از آن سازماندهی کرد که مصدق صنعت نفت را ملی کرد، صنعتی که تا آن زمان توسط شرکت نفت انگلیس و ایران که در مالکیت انگلیس بود، اداره میشد.» رقابتهای نفسگیر انتخابات دهم ریاستجمهوری در ایران و بالاخص همزمانی این سخنرانی با مناظره آتشین دو رقیب جدی انتخابات (میرحسین موسوی و محمود احمدینژاد) مجالی نداد تا این پیام بطور جدی شنیده شود.
نکته قابل تامل در سخنرانی اوباما استفاده وی از واژه overthrow (= سرنگونی) بجای coup (= کودتا) برای توصیف نقش آمریکا در قبال دولت مصدق بود. گرچه اظهارات اوباما از سوی رسانهها به «اولین اعتراف یک رئیسجمهور آمریکا به نقش این دولت در کودتای سال ۱۹۵۳» (خبرگزاری فرانسه) تعبیر و تفسیر شد و خود گام بزرگی در قبول مشارکت آمریکا در روند رخدادهای تابستان ۳۲ محسوب میشد، اما کاربرد واژه سرنگونی بجای کودتا، بالاخص درحالیکه این دو کلمه دارای بار حقوقی متفاوتی هستند، چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ پاسخ به این سووال منوط به بررسی سیر تطور ادبیات سیاسی- دیپلماتیک دولت ایالات متحده در دهههای اخیر است؛ از آن جمله عبارت Regime change (= تغییر رژیم) است که از اواخر سال ۱۹۲۵ وارد ترمینولوژی سیاسی کاخ سفید شد که ناظر به غلبه یک نیروی خارجی، انقلاب و کودتا در سقوط یک نظام سیاسی است. این عبارت در دوره ریاستجمهوری بیل کلینتون عمومیت یافت و در دوره جورج بوش کاربرد گستردهای یافت چنانکه سقوط صدام حسین در عراق از بارزترین مصداقهای «تغییر رژیم» بود.
استفن کینزر از روزنامهنگاران برجسته آمریکایی که در سال ۲۰۰۶ کتاب «قرن تغییر رژیم از سوی آمریکا» را منتشر کرده، با تشریح تاریخچه براندازیهای آمریکا از حکومت هاوایی در سال ۱۸۹۳ تا جنگ عراق در سال ۲۰۰۳، میان شکلهای مختلف تغییر رژیم تفکیک قائل شده و سرنگونی دولت مصدق در ایران را جزو مرحله دوم موج تغییر رژیمهای مزاحم با عملیات مخفیانه دانسته است. کینزر مینویسد: «در نخستین مرحله که "امپریالیستی" نامیده میشود، ایالات متحده رژیمهای مزاحم را برای نمونه در نیکاراگوا یا هندوراس، به طرزی آشکار سرنگون میکند. در مرحلهٔ دوم، پس از سال ۱۹۴۵ سرنگونی حکومتهای مزاحم و نامطلوب مانند ایران، گواتمالا، ویتنام جنوبی و شیلی با عملیات مخفیانه در دستور کار قرار میگیرد. مرحلهٔ سوم با فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد آغاز میشود. در این مرحله ایالات متحده - مانند حمله به عراق و افغانستان - به روش گذشتهٔ خود، یعنی براندازی مستقیم و حتی بهکارگیری واحدهای نظامی بزرگ روی میآورد.» از کینزر که کتاب «همه مردان شاه» را درباره کودتای ۲۸ مرداد نوشته، کتاب دیگری در سال ۲۰۰۹ به زبان آلمانی منتشر شد با عنوان «در خدمت شاه: MI6 و CIA ، ریشههای ترور در خاورمیانه» که در آن به تفصیل توضیح میدهد که مأموران انگلیسی و آمریکایی چگونه کودتا برای سرنگونی مصدق را در ایران برنامهریزی و اجرا کردند. او استدلال میکند که این امر تنها به دستور دولت آیزنهاور، رئیسجمهور وقت آمریکا و وینستون چرچیل، نخستوزیر انگلیس، قابل اجرا بوده است. البته هری ترومن و اتلی، مقامهای پیش از این دو تن، از کاربرد چنین روشهایی برای تغییر حکومت کشورهای دیگر خودداری میکردند. به نوشته کینزر، «انگلیس باید برای تضمین ادامهٔ دستیابی به منبع بزرگ نفت ایران، دولت دموکراتیک نخستوزیر وقت، محمد مصدق را کنار میزد تا فردی مانند محمدرضا شاه قدرت تام دخالت در امور را داشته باشد. کودتای برنامهریزی شده علیه مصدق «عملیات آژاکس» نام داشت که کرمیت روزولت، مأمور سازمان جاسوسی آمریکا ( CIA ) آن را مدیریت میکرد. او مهرهٔ کلیدی تمام عملیات بود. عملیات آژاکس چهار مرحله داشت که برای مدت کوتاهی با وقفه روبرو شد، اما سرانجام به نتیجه رسید. این ۴ مرحله عبارت بودند از: ۱. جنگ تبلیغاتی علیه مصدق، ۲. تحویل حکم برکناری به مصدق، نخستوزیر وقت از سوی افسران وفادار به محمدرضا شاه، ۳. بسیج تظاهرکنندگان مخالف دموکراسی، ۴. انتصاب سرلشگر زاهدی به مقام نخستوزیری از سوی محمدرضا شاه. آمریکا برای گرم کردن بازار تظاهرات و برانگیختن نخبگان آن روز ایران و نیروهای مردد نظامی، مبالغ هنگفتی رشوه در این ماجرا هزینه کرد. قربانی این کودتا بدون شک محمد مصدق و دولت دموکراتیک و نوپای او بود. او طرفدار دموکراسی پارلمانی و نفی خشونت بود.» (دویچه وله)
گرچه سران ایالات متحده صراحتاً به نقش دولت خود در فرآیند سرنگونی دولت مصدق اشاره کردهاند که با این تعریف در رده عملیات تغییر رژیم قرار گرفته که البته کودتا هم شامل آن میشود، اما از آن جهت که کاربرد هر یک از این واژگان دارای بار معنایی و حقوقی متفاوتی است، بنابراین تدقیق در عبارات بکار رفته در گفتار رسمی مسئولان کاخ سفید اهمیت فوقالعادهای دارد. در این میان ترجمه و تفسیری که از گفتوگوی اخیر وزیر خارجه آمریکا شده قابل تامل است. هیلاری کلینتون در مصاحبه خود با بیبیسی فارسی که روز چهارشنبه چهارم آبان پخش شد، برخلاف آنچه در وب سایت بیبیسی فارسی آمده، هیچ اشارهای به کلمه کودتا ( coup ) نکرده و مطابق متن کامل سووالات و پاسخهای کلینتون که سایت رسمی وزارت خارجه آمریکا آن را منتشر کرده، وی «از آنچه در سال ۱۹۵۳ اتفاق افتاده»، اظهار تاسف کرده است: « so we have regretted what happened in 1953» و « we've expressed regret about what was done in 1953». طبق آنچه وب سایت رسمی وزارت خارجه آمریکا نوشته، کلینتون گفته است: «ما میدانیم که همۀ کارهایی که در طول ۲۳۵ سال و اندی تاریخمان انجام دادهایم قرار نیست برای همه جالب باشد یا مورد حمایت همه قرار بگیرد، و ما تاریخ خود را جدی میگیریم. بنابراین، برای مثال، ما در مورد کاری که در سال ۱۹۵۳ انجام دادیم ابراز تأسف کردهایم. ما آمریکاییهای بلندرتبهای داشتهایم که گفتهاند که این کار باعث ایجاد اخلال در چیزی شده است که میتوانست یا باید روند توسعۀ طبیعی دموکراسی در ایران میبود. در آن زمان، جنگ سرد بود. اتحاد شوروی بود که به نظر میرسید خطر وجودی برای همه، از جمله ایران، ترکیه، یونان، و هر کشور دیگری که از آن نام ببرید باشد. بنابراین، ما گاهی اوقات، وقتی به گذشته فکر میکنیم، بر میگردیم و میگوییم: آیا میتوانستیم این کار را طور دیگری انجام دهیم؟ و بنابراین، ما از اتفاقی که در سال ۱۹۵۳ رخ داد، متأسفیم.»
تفسیر رسانهای اظهارات کلینتون گرچه تاسف از «کودتای سال ۱۹۵۳» است اما بواقع وزیر خارجه دولت آمریکا برخلاف همتایش در دوره همسرش و نیز رئیس دولتش (که یکی واژه کودتا را بکار برد و دیگری سرنگونی) هیچ اشارهای به نوع رخدادی که در سال ۱۹۵۳ واقع شده، نکرده و بدون ارزشگذاری و اصطلاح حقوقی و سیاسی از پاسخ به سووالی درباره نقش آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد گذشته است. دیگر وجه افتراق اظهارات اخیر کلینتون با مواضع آلبرایت و اوباما، اظهار تاسف وی از رخدادهای سال ۱۹۵۳ است که برای اولین بار صورت میگیرد و از اذعان به «نقش ایالات متحده در سرنگونی دولت مصدق»، به اعلام موضع درباره آن پرداخته است.
برخلاف مقامات آمریکایی، دو سفیر سابق انگلیس در ایران در گفتوگوهایی که با آنها داشتم، صراحتاً بر «نقش بریتانیا در کودتای ۱۹۵۳» تاکید و بر آن اذعان داشتند؛ این گفتوگوها با سر ریچارد دالتون در اسفند سال ۸۵ و جفری آدامز در آبان ۸۷ انجام و در روزنامه اعتماد ملی منتشر شدند. دالتون از اقدامات لندن در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اظهار تاسف کرد و آدامز گفت: «اگر به موضوع مهم کودتای آگوست ۱۹۵۳ (مرداد ۱۳۳۲) نگاه کنیم که بریتانیا در آن نقش داشته، من حتی یک لحظه از این اتفاق دفاع نمیکنم و نسبت به آن احساس تاسف دارم. از کاری که کشورم کرد احساس غرور نمیکنم. اما نکته کلیدی برای من آن است که در آن زمان من اصلاً به دنیا نیامده بودم! نکته مهم تفاوت تاریخ و سیاست است. برای من کودتای ۱۹۵۳ الان جزو تاریخ است اما مساله هستهای، مساله سیاسی این روزها است. نمیخواهم ادعا کنم که سیاست امروز تحت تاثیر تاریخ قرار نگرفته بلکه آنچه میخواهم بگویم این است که ایران و بریتانیا نیازمند رابطهای هستند که نگاهش به آینده باشد نه گذشته. نباید در بند تاریخ قرار بگیریم. باید به شیوهای هدفمند و صادقانه به تاریخ نگاه کرده و سعی کنیم به سوی آینده پیش رویم. من فکر میکنم این چیزی است که مردمان ما شایستگیاش را دارند.»
اگر احتراز آمریکاییها از کاربرد واژه «کودتا» قابل تامل است و اجتناب انگلیسیها از کارکرد سیاسی این واقعه، احتذار مسئولان ایرانی از نام بردن از قربانی کودتا هم قابل توجه است. چند نمونه از گفتوگوهای اخیر محمود احمدینژاد با رسانههای آمریکایی گویای این پرهیز از پرداختن به بخش مهمی از «تاریخ کودتا» است و آن دولتی است که طی آن سرنگون شده؛ وی ۲۸ شهریور ۹۰ در مصاحبه با شبکه تلویزیونی آمریکایی انبیسی ( NBC ) گفت: «زمانی که ملت ایران برای ملی شدن نفت قیام کردند، با یک کودتا مواجه شدند، کودتایی که دولت وقت آمریکا از آن حمایت کرد و پس از آن ۲۵ سال یک دیکتاتوری خشن ملت ایران را از مسیر پیشرفت عقب نگه داشت…». احمدینژاد ماه گذشته در گفتوگو با شبکه الجزیره انگلیسی نیز به کودتای ۲۸ مرداد اشاره کرد: «شورای امنیت تحت سلطه آمریکا قرار دارد و دولت آمریکا از کودتای مرداد ۳۲ و بخصوص در سی سال گذشته همواره علیه ملت ایران موضعگیری کرده است.» کودتای ۲۸ مرداد از این رو در سیاهه مداخلات آمریکا در امور داخلی ایران قرار گرفته که مسئولان ایرانی در یادآوری سیر تاریخی روابط دو کشور به آن تکیه میکنند؛ شماتت طراح کودتا در غیاب یاد قربانی آن؛ گرچه نمیتوان از سرایت برخی ملاحظات داخلی در کاربرد نام مصدق به گفتوگو با طرفین خارجی غافل ماند.
روایات دیگری نیز در داخل کشور مطرح میشود که کودتای ۲۸ مرداد را نتیجه سکولاریسم مصدق میدانند تا برنامه خارجی؛ چنانکه آیتالله احمد جنتی در مرداد ماه امسال در خطبههای نماز جمعه تهران با بیان اینکه ۲۸ مرداد روز ننگین تاریخ مملکت ایران است، گفت: «مصدق قدر آیتالله کاشانی را ندانسته و مغلوب قدرتش شد و طرح جدایی دین از سیاست را پایهگذاری کرد، در نتیجه مردم از مصدق بریده و از او روی برگرداندند و کار به جایی رسید که مقدمات کودتای ۲۸ مرداد فراهم شده و شاه به کشور بازگشت.» در این روایت هیچ اشارهای به نقش خارجی نشده و چون از تریبونی چون نماز جمعه بیان میشود بنابراین از آن تلقی قرائت رسمی و حکومتی نیز خواهد شد. این درحالیست که نظرگاههایی اخیراً در آمریکا مطرح و تقویت شده که درصدد سویه داخلی دادن به کودتای سال ۳۲ است که از بارزترین آنها مقاله ری تکیه، عضو شورای روابط خارجی آمریکا در روزنامه واشنگتنپست در ۱۸ اوت ۲۰۱۰ در سالگرد کودتای ۲۸ مرداد است که نوشت: «داستان شگفتانگیز سقوط دولت دکتر محمد مصدق آن قدر به کودتای ننگین آمریکایی نسبت داده شده که هم ایرانیها و هم آمریکاییها این موضوع را به عنوان یک واقعیت تلخ تاریخی پذیرفتهاند. اما واقعیت این است که این واقعه از آنچه روایت شده بسیار پیچیدهتر است… سقوط دولت مصدق بیش از آنکه به کودتای نظامی آمریکایی مربوط باشد به رهبران مذهبی ایران مربوط است… طبق نقشه کرمیت روزولت-عامل سیا-، شاه میبایست طی حکمی دولت مصدق را منحل کند. قرار بر این بود که این کار در ۱۵ اوت ۱۹۵۳ - ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ - انجام شود، اما شخص حامل پیام دستگیر و این توطئه خنثی شد… از این زمان اوضاع تغییر کرد. با برملا شدن این توطئه – شاه از ایران گریخت و ژنرال زاهدی خود را در گوشهای پنهان کرد. مدارک طبقهبندی شده دولت آمریکا در آن زمان - که طی ده سال اخیر منتشر شده - نشان میدهد که واشنگتن نقشه جایگزین برای این کار در نظر نگرفته بود و دولت آمریکا پذیرفته بود که طرحش برای سقوط دولت مصدق شکست خورده است. پس از آن کودتای نافرجام، ملایان قم به تدریج به آیتالله کاشانی روی آوردند و پشت او سنگر گرفتند. روحانیون با تکیه بر نفوذی که در بین بازاریان و عامه مردم داشتند راهپیماییهایی را علیه دولت مصدق در تهران ترتیب دادند که طی آن مردم خواستار برکناری مصدق و بازگشت شاه به قدرت شدند. مصدق تنها ماند، دولتش سقوط کرد و شاه به قدرت بازگشت.» در این روایت سعی شده نقش دولت آمریکا و کرمیت روزولت را به کودتاچیانی ناکام در ۲۵ مرداد و نیز ناظرانی حیرتزده در روز ۲۸ مرداد تقلیل دهد. از این رو تحلیلهایی دال بر نقش ناکام آمریکا در کودتا و یا آمریکایی و انگلیسی نبودن کودتای ۲۸ مرداد که اتفاقاً طرفدارانی همچون فرزندان فضلالله زاهدی و آیتالله کاشانی دارد، در کنار تاکید بر نقش مبانی فکری و مذهبی مصدق در رخدادهای مرداد ۳۲ گواهی است بر مهجور ماندن کودتا در تاریخ معاصر برغم تکرار و یادآوری مستمر آن؛ از مهجور ماندن نام کودتا در کلام امریکاییها تا مغفول گذاشتن نام قربانیان کودتا در گفتار رسمی مسوولین ایرانی.
نظر شما :