تنگنظران بر همه چیز رنگ سیاسی میزنند
سخنرانی ابراهیم حاتمیکیا در مراسم تودیع خاتمی از وزارت ارشاد
به نام او که دوستدار قدرشناسان است و نیکی را در عرصه آزمون ابناء نوع بشری قرار داده است. مجلس حاضر در مقام بدرقه عزیزی و طبعا استقبال از گرامی برادری دیگر است که زین پس بار سنگین علم این جهاد فرهنگی را به دوش خواهد کشید.
آن زمان که امام راحلمان سفر ابدی خویش را آغازیدن نمود، دنیا بر سرمان خراب آمد آنگونه که پنداشتیم به آخر رسیده است؛ حتی اشکها و سوگواریهای مقام معظم رهبری بیش از آنکه تسلیبخش جانمان باشد پندارمان را بیشتر قرین یقین نمود. لیک طولی نکشید که دیگر بار چرخ هستی را در گردش یافتیم و باز بر باورمان نشست آنکه باقیست اوست و هم اوست که چشمه جوشان هستی هست و بس. پس تلاشی دوباره آغاز شد و این بار نه خود امام که روح پر عظمتش را بر اعمال و کردارمان ناظر یافتیم. پس کوشیدنی دو چندان در پیش گرفتیم همانگونه که او میخواست، البته هر کس به قدر زعم و دریافت و اخلاص خویش؛ چه او تاثیر ادبیاتش را در اعماق جانهایمان به جا گذارده بود حال خود باشد یا نباشد.
ولی با این همه هیچگاه نتوانستیم درد جانکاه فقدانش را پنهان سازیم، راستی اساسا چه نیازی به کتمان است؟ چرا نباید در فراق او اشک بریزیم؟ که دشمن شاد نشویم؟ که چون چشمان ما محرم به سوی ماست حفظ ظاهر نماییم؟ ای اوف بر این ظواهر، اوف بر این دنیا و دنیاداری که نامش را به غلط مصطلح سیاست گذاردهاند و لازمه انکار حقیقت است و وای بر ما اگر به حذف اشتراک بر لفظ معنی سیاست را نیز همان بدانیم که دنیاپرستان همه تاریخ قائلند. همانها که عادت سوءمان دادند تا توجه به دنیا را تعارض با دین بخوانیم و سپاسگزاری بنده را متضمن غضب خدا بدانیم و جاهلانه دین و دنیا و خدا را در عرض هم در کفه یک ترازو قرار دهیم، ترازوی شرک. حال آنکه رمز پیروزی اسلام ناب همراستایی این هر دو معنا است و ما بنده آن حقیقتیم که میفرماید من لم یشکر المخلوق، من لم یشکر الخالق.
مجلس تودیع یکی از فرزندان امام است که ده سال کشتی طوفانزده فرهنگ و هنر اسلامی این مرز و بوم را ناخدایی کرد که صد البته اینک ثمرهاش بر خاص و عام عیان و مبرهن است. در محدوده عرصه سینما که حقیر جزئی از آن هستم ذکر همین نکته کافی است که پر اهمیتترین دستاورد دوران سرشار از موفقیت ایشان تقدیم یک نسل فیلمساز جوان، پرشور، فعال و امیدوار متبحر و متعهد به ارزشهای انسانی و اسلامی به تاریخ سینمای این مرز و بوم است که اگر قابل باشم نفس حضور این حقیر در این جایگاه خود گواه این مدعاست.
باشد تا شاید کجاندیشان و تنگنظرانی که بر همه چیز و همه کس رنگ سیاسی میزنند و تمام پدیدهها را در قالبهای ذهنی پیش ساخته خویش جای میدهند و حقیقت هر محبتی را که از صفات باری تعالی است منوط و قائم به وجود کینه و بغض بدانند، درس بگیرند و اینک که حجاب شبهه و قدرتطلبی برچیده شده به چشم بصیرت خدمات ایشان را بنگرند و دست از لجاجت بردارند که اگر چنین نشود عرصه کار و فعالیت برای هر صاحب دل و متعهدی تنگ خواهد بود.
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
تالار وحدت
سوم مرداد ۱۳۷۱
نظر شما :