روایت دعایی از دیدار طاهره صفارزاده با امام خمینی
به گزارش خبرگزاری مهر، مراسم گرامیداشت طاهره صفارزاده شاعر و قرآنپژوه، پنجشنبه ۱۲ آبان با حضور جلال صفارزاده برادر زندهیاد صفارزاده، سیدمحمود دعایی مدیر موسسه اطلاعات، فاطمه راکعی مدیرعامل انجمن شاعران ایران، ساعد باقری، سهیل محمودی، افشین علاء و دیگران شاعران کشور در محل انجمن شاعران ایران برگزار شد.
دعایی در این مراسم گفت: صفارزاده اگر میخواست، میتوانست متمکن شود. او هم از نظر خانوادگی و هم از نظر موقعیت اجتماعی و مسوولیتهایی که داشت میتوانست تمکن بیشتری داشته باشد، ولی زندگی سادهای را در آپارتمان اجارهای ۴۰ تا ۵۰ متری اطراف میدان فلسطین برگزید و اوقاتش را به مطالعه و فعالیتهای ادبی و فکری و به همان اندازه هم به معنویات اختصاص داد.
وی افزود: گاهی اوقات میدیدم که انگشتری را از این انگشت بیرون آورده و با ختم اذکار مختلف در آن انگشت میبرد. ساختمانی که آپارتمان اجارهایاش در آن قرار داشت، مصادرهای بود و یکی از سازمانها بعد از مدتی به صفارزاده اعلام کرد این ساختمان مصادرهای است و شما باید مبلغ اجاره را به شماره حساب سازمان واریز کنید. او با تقیدی که داشت هم مبلغ اجاره را برای حساب آن سازمان واریز میکرد و هم آن مبلغ را برای صاحبخانه میفرستاد.
مدیر موسسه اطلاعات ادامه داد: در همان زمانها بود که صفارزاده تصمیم گرفت اشعار تازه سروده شدهاش را اول در اختیار روزنامه اطلاعات بگذارد. یک نکته دیگر هم اینکه روحیاتش با رو زدن و برقراری رابطه با مسوولان برای راه افتادن کار، همخوانی نداشت. همانطور که گفتم او حالات معنوی داشت و زیاد میشد که مشغول به قرائت قرآن و ختم ذکرهای مختلف باشد. زمانی به من گفت در این حالات معنوی به موارد عجیبی برمیخورم که من را به شک انداخته که آیا در معنویت افراط میکنم یا خیر.
دعایی افزود: صفارزاده گفت به دنبال فرد مورد اعتماد و یک مراد میگردم تا شرح این حالم را به او بگویم و جواب بگیرم. این شد که به فکر افتادم ملاقاتی برای او با امام خمینی(ره) ترتیب بدهم. با هماهنگیهایی که انجام شد قرار بر این شد که من او را به محضر امام خمینی(ره) ببرم. ایشان از من پرسید آیا برای رفتن به حضور امام خمینی(ره) چادر به سر کنم یا نه؟ ایشان چادر به سر نمیکرد، ولی حجابش کامل و اسلامی بود. من گفتم امام خمینی(ره) بانوان غیرچادری را هم به حضور میپذیرند. وقتی به کوچههای جماران رسیدیم، صفارزاده با درختها سخن میگفت و با آنها نجوا میکرد که خوش به حالتان که سایهتان بر سر چنین مردی است.
وی گفت: وقتی به در ورودی جماران رسیدیم، صفارزاده چادر نمازش را از کیفش بیرون آورد و آن را به سر کرد. وقتی به محضر امام خمینی(ره) رفتیم، بعد از چند دقیقه من آنها را تنها گذاشتم تا صفارزاده مسائل و حالاتش را برای امام(ره) تشریح کرده و جواب بگیرد. وقتی از جماران بیرون آمدیم، گفت از امام خمینی(ره) خواستم مرا شفاعت کند. صفارزاده در طول عمرش برای هیچ شخصیتی شعر نسرود؛ مگر دو شخصیت؛ یکی دکتر علی شریعتی که بعد از شهادتش برایش شعری سرود و دیگری هم بعد از قیام امام خمینی(ره) بود که شعری برای ایشان سرود و آن شعر را از طریق یاران امام(ره) برای ایشان در پاریس فرستاد.
دعایی در پایان سخنانش گفت: من این افتخار را دارم که بر پیکر طاهره صفارزاده نماز خواندم و در آن نماز با اعتقاد گفتم: خدایا! تو شاهد باش که ما جز پاکی از او ندیدیم.
نظر شما :