حمله به سفارت انگلیس؛ نفرت تاریخی یا تئوری توطئه ابدی؟

جان لی اَندرسون*/ ترجمه: بهرنگ رجبی
۱۰ آذر ۱۳۹۰ | ۱۲:۵۹ کد : ۱۵۷۳ وقایع اتفاقیه
حمله به سفارت انگلیس؛ نفرت تاریخی یا تئوری توطئه ابدی؟
تاریخ ایرانی: این امر مخفیانه و پنهانی نیست که امریکایی‌ها به ‌چشمِ مقاماتِ ایرانی اصلاً محبوب نیستند. از زمانِ انقلابِ اسلامیِ سالِ ۱۹۷۹، سرنگونیِ شاهی که پشتیبانش امریکا بود، و به قدرت رسیدنِ نظامی دینی به جای حکومتِ استبدادیِ او، لقبِ رسمی‌ای که مقام‌های ایران به امریکا داده‌اند «شیطان بزرگ» بوده است.

 

جلوه‌ای از شکلِ آیینی و تشریفاتیِ این نفرت از امریکایی‌های غدارِ جفاکار را می‌شود در پخشِ زندهٔ تلویزیونیِ مراسمِ هفتگیِ نماز جمعهٔ تهران با حضورِ آیت‌الله‌های برجسته و وزرای دولت دید که در جای ‌جای مراسمش شعارِ «مرگ بر امریکا» جزئی مهم و اساسی است. اما در ایران کسانی همیشه ترس و نفرتی عظیم از بریتانیا را در دلشان حفظ کرده‌اند، ترس و نفرت از این اربابانِ استعمارگرِ پیشین ــ این ایرانی‌ها هنوز هم هر جای دنیا که افتضاح و شناعتی می‌بینند نقشِ برجسته و مهمی به انگلیسی‌ها می‌دهند و به چشمشان امریکایی‌ها هم صرفاً عروسک‌هایی‌اند بازیچهٔ دستِ اینها.

 

همین احتمالاً می‌تواند توضیح دهد ــ انگار تکرارِ ماجرای سه دهه قبلِ، ۴۴۴ روز گروگان‌گیریِ دیپلمات‌های امریکایی در ابعادی مختصر‌تر باشد ــ چرا «دانشجویانِ» ایرانی سه‌شنبه ریختند داخل سفارتِ انگلستان در تهران. حق داشتند پیش از آنکه پلیس بالاخره مداخله و از ساختمان بیرونشان کند، عنانِ اختیار از کف بدهند ــ ماشین آتش بزنند، شیشه خُرد کنند، پرچمِ بریتانیا را پایین بکِشند و جایش پرچمِ ایران را بالا ببرند، و گویا اسناد و مدارکی رسمی را هم نابود کنند. حمله به سفارت فقط چند روز بعد از تصویبِ مجموعه تحریم‌هایی سفت ‌و سخت از سوی دولتِ علیاحضرت ملکه ــ شاملِ تعلیقِ تمامیِ قراردادهای تجاری با نظامِ بانکیِ ایران ــ پس از انتشارِ گزارشِ آژانسِ بین‌المللی انرژیِ اتمی انجام شد، گزارشی که نگرانی‌ها در موردِ تمایلاتِ ایران برای ساختِ سلاح‌ هسته‌ای را افزایش داد. چند روز پیشتر از آن ایران اعلام کرده بود عذرِ سفیرِ انگلیس در کشورش را خواسته است. بعد هم که ماجرای حمله به سفارت پیش آمد.

 

سفارتِ انگلیس در خیابانی وسطِ شهرِ تهران (که چند سال پیش برای سربه‌سر گذاشتن و رنجاندنِ انگلیسی‌ها اسمش را رسماً «خیابان بابی ساندز» گذاشتند) ساختمانِ پُرقدمتِ فوق‌العاده زیبایی است، میراثِ روزگاری که تهران نه این کلانشهرِ گَل‌وگشادِ پُرترافیک و انباشته از برج‌های مسکونی و اداریِ بی‌ریخت، که شهرِ کوچکِ قابل زندگی و حتی دلربایی بود پُر از خانه‌های ویلایی و درخت. این ساختمان کلِ یک راسته از خیابان را گرفته. محوطهٔ اطرافِ سفارت شبیهِ پارک است، سایه‌سارِ درختانی کهن، و خودِ دفترِ نمایندگی، که عمارتِ اعیانیِ چوب‌ساختهٔ تک‌طبقه‌ای است بازمانده از عهدِ سلطنتِ قاجار، بنایی است زیبا که فرش‌های ایرانیِ گرانبهایی کفِ اتاق‌هایش را پوشانده‌اند، فرش‌هایی که مخصوص و به سفارشِ آن‌جا بافته شده‌اند؛ زینتِ دیوار‌ها نقاشی‌های قدیمی‌ِ رنگِ‌ روغنی قیمتی‌‌اند.

 

چند سال پیش که به ایران رفتم سفیرِ وقتِ انگلیس آنجا مرا دوروبر گرداند و بهم اجازه داد آلبوم‌های عکس را ورقی بزنم؛ در آلبوم‌ها اصلِ عکس‌های جمعیِ مشهورِ سه شرکت‌کنندهٔ برجستهٔ کنفرانس تهران بود، وینستون چرچیل، ژوزف استالین، و فرانکلین دِلانو روزوِلت، اجلاسی که از بیست و هشتمِ نوامبر تا یکمِ دسامبرِ ۱۹۴۳ برگزار شده بود.

 

این رهبرانِ کبیر طیِ اجلاسشان در هر دو سفارتخانهٔ روسیه و بریتانیا نشست و گفت‌وگو داشتند. درستش هم همین به نظر می‌آید، چون این دو دولت بعد از حملهٔ مشترکشان به ایران در سالِ ۱۹۴۱ و خلعِ رضا شاهِ طرفدارِ آلمان‌ها به نفعِ پسرش محمدرضا شاه، عملاً اختیارِ کشور دست آنها بود. با سفیر به ایوانِ وسیعِ پُرستونِ ساختمان رفتیم و او جایی را نشانم داد که آن عکس‌های مشهور را گرفته بودند و بعد بهم گفت من الان دقیقاً جایی ایستاده‌ام که استالین در یکی از آن عکس‌ها ایستاده بود. به‌ یادم آورد در تهران بود که سه رهبرِ متفقین نقشه و راهبردشان را برای جنگ با هیتلر طراحی کردند. همان جا هم پایه‌های توافقشان را برای تأسیسِ آن نهادی ریختند که بعد‌ها تبدیل به «سازمان ملل متحد» شد، سازمانی که قرار بود صلح و امنیت را در دنیای بعد از جنگ‌های جهانی تضمین کند.

 

این تئوریِ توطئهٔ ابدیِ ایرانی‌ها‌ در موردِ نقش و اثرگذاریِ بریتانیا در کشورشان، بریتانیایی‌هایی را غرقِ غرور و حسرت می‌کند و عهدی را به یادشان می‌آورد که بریتانیای کبیر قلبِ سیاستِ دنیا بود نه ‌فقط یک بازیگرِ ساده. مشابهِ همین، برای ایرانی‌هایی هم که چشم به روزگارانی بسیار دور دارند که حکومتشان فرمانروای بخشِ عظیمی از آسیای مرکزی بود، بریتانیایی‌ها هدفِ ساده و دم‌دستی‌ هستند که می‌شود همه‌جور تقصیری را گردنشان انداخت و گله و سرزنش‌ها را سرشان آوار کرد؛ برای همین دستهٔ اخیر برنامهٔ اتمیِ ایران هم ابزاری است برای آنکه کشورشان جایگاهِ درست و به حقش را میانِ دولت‌های پیشتاز و مهمِ دنیا دوباره به دست آوَرد. اما صحنهٔ درگیری‌های تازهٔ سفارت انگلیس فقط رویاروییِ این دو طیفِ از ملتِ دو کشور نبود: یادآوریِ مجدد و اندوه‌بارِ محدودیت‌های دیپلماسیِ بین‌المللی بود در جهانی هر روز دوقطبی‌تر، جهانی که در کشورهایی، عملگراهای آمادهٔ حمله به هر کجا عملاً جای سیاستِ خارجی را گرفته‌اند.

 

* منبع: New Yorker 

کلید واژه ها: ایران و انگلیس


نظر شما :