درسهایی از انتخابات
عمادالدین باقی
مطرح شدن مهندس موسوی، نخستوزیر ایران در دوره ۸ ساله جنگ، با توجه به محبوبیت اجتماعی وسیع او، شوک سختی به آنان وارد ساخت و در حالی که مهندس موسوی هنوز هیچ اظهارنظری در مورد کاندیداتوری خویش نکرده بود، تبلیغاتچی روزنامههای رقیب برای تخریب محبوبیت موسوی و... به راه افتاد. با سکوت طولانی مهندس موسوی در مورد آنچه در سطح مطبوعات پیرامون نامزدی او مطرح بود، هر چه احتمال پذیرش نامزدی از سوی وی قوت میگرفت بر نگرانی جناح رقیب افزوده میشد و سرانجام با اعزام قاصدین و... مهندس موسوی با تشکر از عواطف مردم و به خاطر مصالح بزرگتری، امتناع خویش را از نامزدی اعلام کرد و البته در متن نامه سربسته او نکتههای فراوانی برای نکتهسنجها نهفته بود.
تا اواخر فروردین ماه سال ۱۳۷۶، نظرسنجیهای دستگاههای دولتی و موسسات خصوصی نوپا، برابری نسبی آراء را در میان دو نامزد اصلی یعنی آقایان خاتمی و ناطق نوری نشان میداد اما نوعا پاسخگویان همان کسانی بودند که معمولا در انتخابات گذشته نیز شرکت میکردند. به طور متوسط همواره در چند انتخابات قبل حدود ۴۵-۴۰ درصد واجدین شرایط رأی میدادند. از میان این عده در نظرسنجیهای انتخابات اخیر، نیمی به آقای خاتمی و نیم دیگر به سایر کاندیداها (ناطق نوری، ریشهری، زوارهای) رأی میدادند. برخوردهای وسیع قیممآبانه برخی طیفهای جناح راست و موضعگیریهایی که موجب اهانت به حزبالله شدهاند، نگرانی وسیع مردم را برانگیخت و با ورود تدریجی بخش دیگری از مردم به صحنه، از ابتدای اردیبهشت ماه ۷۶، آقای خاتمی پیشی گرفت.
بزرگترین موفقیت خاتمی آشکار ساختن حقایقی بود که در اعماق جامعه نهفته است و بخش وسیعی از مردم نجیب کشور را به صحنه کشاند و حیثیت جهانی جمهوری اسلامی را افزون ساخت و خواب دشمنان خارجی را در مورد جمهوری اسلامی (که تصور میکردند مردم را از دست داده است) پریشان ساخت. مردم نشان دادند، حاضرند در چارچوب نظام جمهوری اسلامی مبارزه کنند و سلیقههای مطلوب خویش را انتخاب کنند.
طیفی از نیروهای بسیجی، روحانی، سپاهی، حزباللهی تا افراد و جوانان رها شده فعال شدند و بخش بیتفاوت جامعه به میدان آمد. در روزهای پیش از انتخابات، در سطح وسیعی شاهد بودیم، جوانان با شور و شعف به تعیین سرنوشت فردای بهتر خود و جامعه خودشان حساسیت نشان دادند و مباحث اجتماعی و ارزشمندی جایگزین نقل و نبات مجلس آنان شد. با گشودن فضای سیاسی رقابتآمیز در جامعه، نسل جوان، انرژی سرشار خود را در مجرای سازندهای آزاد کرد و موضوع و معنای جدیدی به اندیشه و زندگی آنان بخشید.
بزرگترین هنر آقای خاتمی و ائتلاف خط امام در فعال کردن انتخابات این بود که تمام جامعه سیاسی شد. ما به طرز شگفتآوری شاهد بودیم که در تمام جامعه حتی در سطوح دبستانها، بحثها و مناظرات سیاسی رواج گرفته بود و کودکان ما نیز به آینده و افق دور میاندیشیدند؛ آرمانهای بلند داشتند و آرزوهای بزرگ. آنها شخصیت پیدا کرده بودند و خود را در تعیین سرنوشت کشور سهیم میدیدند. این پدیده در طول سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی بینظیر بود و درس بزرگی به همگان داد که چگونه میتوان جامعهای زنده، پویا، بلندنگر، با شخصیت فعال و متعهد ساخت.
در دو سه روز آخر تبلیغات انتخاباتی و در آستانه برگزاری هفتمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در میان بسیاری از صاحبنظران و مردم، حتی در میان بدبینترین آنها اجماعی حاصل شده بود مبنی بر اینکه آقای خاتمی اکثریت قاطع آراء مردم را به دست خواهد آورد و فاصله آراء وی با نامزد رقیب چندان قابل توجه خواهد بود که دستکاری در نتایج انتخابات را دشوار بل ناممکن خواهد نمود.
اگر این دوره را با دورههای قبلی مقایسه کنیم به این نتیجه میرسیم که در انتخاباتهای گذشته به دلیل شرایط ویژه حاکم بر کشور و مشهوریت نامزدها تقریبا نتیجه انتخابات از پیش معلوم بود، اما در این انتخابات مردم با آگاهی و انگیزه، پیشبینیهای محتوم را دگرگون کردند. وقوع چنین رویدادی از این جهت نیز عظیم بود که در جامعه ما یک جناح توانسته بود با تکیه بر انتخابات و آراء مردم، یک جناح قدرتمند را پس براند و مردم دقیقا در جهت مخالف برنامهریزیها و تلاشهای این جناح عمل کرده و موفقیت به دست آورند.
لذا این رویداد قابل تحمل نبود و دور به نظر میآمد زیرا مفهومش این بود که جامعه (اعم از مردم و حاکمیت) به آن حد از بلوغ و کفایت دست یافتهاند که به نتایج یک انتخابات واقعی تن در میدهند و این در حالی بود که در برخی طیفهای جناح رقیب پایبندی و یا حتی اعتقاد به ابتداییترین موازین دموکراسی وجود نداشت. اصولا انتخابات در اکثر کشورها در دو سطح برگزار میشود و باید آنها را به راستی از همدیگر تفکیک کرد. یکی انتخابات در سطح جامعه، و دیگری در سطح حاکمیت. این هر دو مسیر خود را میروند و اعتنایی به خواستهها و برنامهریزیهای دیگری ندارند. اما تکرار این تجربه در جامعه ما خوشبختانه عملی نشد. اگر چه با دشواریهایی توأم بود.
یکی از ابتداترین اصول در انتخابات، پذیرش حقوق یکسان برای نامزدها و عرفی دانستن مساله انتخابات است. اما یک جناح قدرتمند با مساله جناحها و گروههای قانونی درون جامعه و حکومت نیز یک رویکرد کاملا ایدئولوژیک دارد و همه چیز را سیاه یا سفید مینگرد. هر چند تعبیر صحیحتر، پوشش ایدئولوژیک دادن آنها به عمل سیاسی است اما در هر صورت نوع تقسیمبندی آنها در مورد جریانات سیاسی از منطق «هر که با ما نیست بر ماست» نشأت میگیرد.
با وجود این نوع نگرشها است که تحقق جریان طبیعی انتخابات و تمکین به نتایج آن، یک خیز بلند و جهش در جهت تحقق دموکراسی حقیقی میباشد و میتواند نظام جمهوری اسلامی را برای همیشه بیمه کند.
درسهایی که از انتخابات میتوان آموخت:
یکی از درسهای مهم انتخاباتی که گذشت این بود که بار دیگر نقش نخبگان فکری و سیاسی جامعه در تعیین روندهای سیاسی، اجتماعی به اثبات رسید. نخبگان فکری و سیاسی جامعه اعم از هنرمندان، نویسندگان و محققان و اساتید دانشگاه در کنار علمای بزرگ و روحانیت بزرگ بخشی از قشر هدایتکننده جامعه هستند که با بیتفاوتی آنها جامعه نیز به انفعال کشیده شده و در برابر گروههای برانداز داخلی و خارجی آسیبپذیر میگردد و آنان که در صحنه میمانند نیز فاقد پشتوانه فکری کافی خواهند شد. این بخش از نخبگان فکری و حتی بخشی از روحانیت غیرمتصل به جناح رقیب و یا مستقل جامعه در سالهای اخیر یکسره تحقیر شدند و با غرور تمام نادیده انگاشته شده و عوامل گروههای غیرفکری بر آنها چیرگی یافتند. ورود گسترده و فعال این بخش از جامعه به صحنه انتخابات به گونهای که طی چند انتخابات گذشته بینظیر بود، عامل تعیینکنندهای در تصمیمگیریها بود. این مساله به رهبران و مسوولان میآموزد که حریم آنان را بیشتر پاس بدارند و عوامل فشار و سانسور را در مورد نخبگان فکری ـ سیاسی غیرحاکم بتارانند. متفکرین را بیش از پیش مورد توجه قرار دهند و به رأی و اندیشه آنان احترام بگذارند و اگر سلیقههای فکری آنها را صحیح نمیدانند روش مبارزه مناسب در پیش بگیرند.
پیامهای مهم مردم
پیام به گروههای مخالف: انتخابات ریاستجمهوری و حتی انتخابات مجلس شورای اسلامی به ویژه در شهرهای اصفهان و مشهد و... دو پیام بسیار مهم داشت؛ یکی خطاب به جناح رقیب و دیگری خطاب به دشمنان جمهوری اسلامی.
پیام مردم به گروههایی که سالهاست وعده سقوط جمهوری اسلامی ایران را میدهند و در انتظار بسیج خشونتبار مردم به قصد براندازی هستند این بود که مردم ایران به آن حد از بلوغ و قدرت رسیدهاند که هر نوع تصور برای اینکه مردم خواستی را خارج از نظام دنبال کنند، بیهوده است. مردم تا آخرین فرصتها و امکانات موجود برای ابراز مسالمتآمیز نارضایتیهای خویش صبوری خواهند کرد و هر نوع روشهای خشونتآمیز را طرد خواهند نمود. مردم اصلاحطلباند و در آرزوی بهبود شرایط و ایرانی آباد هستند و خود برای آینده خویش تصمیمگیری کرده و عنان کشور را به دست اجانب و گروههای خودفروخته نخواهند سپرد. مردم گروههای محارب را مایوس کردند و نشان دادند هرگاه فرصت یک مبارزه سالم و قانونی به آنها داده شود، آن را ترجیح میدهند.
پیام به جناح رقیب: پیام مردم به جناح رقیب این بود که به قول حضرت امام خمینی «مردم در انتخابات آزادند و احتیاج به قیم ندارند و هیچ فرد یا گروه و دستهای حق تحمیل فرد و یا افرادی را به مردم ندارد... مسلم قدرت تشخیص و انتخاب کاندیدای اصلح را دارند. البته مشورت در کارها از دستورات اسلامی است و مردم با متعهدین و معتمدین خویش مشورت مینمایند و افراد و گروهها و روحانیون در حد تذکرات قبلی در حوزه خود میتوانند کاندیدا معرفی نمایند ولی هیچ کس نباید توقع داشته باشد که دیگران اظهارنظر و اظهار وجود نکنند.»(۱)
برخی افراد و طیفهای این جناح چنین میپندارند که مردم بینظر هستند و هر چه برای آنها تصمیم بگیرند تمکین خواهند کرد. یک رابطه دو طرفه میان مردم و حاکمان وجود دارد و به قول حضرت امام خمینی(ره) همه یک رای دارند: «هیچ کس در انتخابات بر دیگری مقدم نیست، همه افراد یک جور هستند در انتخابات، یعنی همان آدمی که یک کار کوچکی انجام میدهد با آن کسی که در رأس همه امور است در باب انتخابات هیچ فرقی با هم ندارند، این یک رای دارد آن هم یک رای دارد.»(۲) در جای دیگر حضرت امام در مورد اینکه هیچ کس نمیتواند از بالا دستور دهد چه کسی وکیل شود، سخن گفته و میفرمایند، نخستوزیر و رییسجمهور و وزرا و یک کشاورز رأیشان مساوی است و هیچ فرقی با هم ندارند.(۳)
این انتخابات نشان داد که مهمترین ویژگی امام خمینی عمق باور او به مردم بود به گونهای که گویی به جای آنکه مردم را همراه خود بداند خود را همراه مردم میدانست و درست در بحبوحه انقلاب که سیاستمداران و انقلابیون به او توصیه میکردند که مواضع تند و قاطع علیه استبداد پهلوی، مردم را منفعل خواهد کرد و آنها به صحنه نخواهند آمد ایشان مستقیما با مردم سخن میگفت و همین باور عمیق او به مردم ظاهرا خاموش و بیتفاوت بود که معظمله را پیروز کرد. در این رابطه حضرت امام فرمودند: «همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور، نظارت کنند اگر من هم پایم را کج گذاشتم ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی خودت را حفظ کن. مساله مهم است همه ملت موظفند به اینکه نظارت داشته باشند... باید اعتراض کنند تا این کج را راست کنند.»(۴) نکته مهم این است که امام نمیفرمایند مردم «حق» دارند یا «میتوانند» اعتراض کنند بلکه میگویند «موظفند»؛ یعنی سکوت مردم در برابر خطای مسوولین ترک وظیفه و گناه است. پیام مردم به حاکمیت این بود که فریب خاموشی و دلزدگی آنان را نخورند، به آنان احترام بگذارند و خود را قیم ندانند.
درست برخلاف جناح مورد نظر که در طول هفتههای انتخابات با تبلیغات سرسامآوری قیممآبانه از مردم میخواستند که بنگرید علما و رهبران و... چه کسی را اصلح میدانند. حضرت امام میفرمودند اگر همه نامزدی را پیشنهاد کردند ولی به نظر شما آن فرد شایسته نباشد، جایز نیست تبعیت کنید. عبارت «جایز نیست» مفهوم ویژهای در فقه اسلامی دارد و مبین حرمت یک عمل است: «اگر همه کسانی که در رأساند بروند پیشنهاد کنند که فلان آدم را شما وکیل کنید لکن شما به نظرتان درست نباشد جایز نیست بر شما تبعیت کنید.»(۵)
یا در جای دیگر امام میفرمایند: «احدی شرعا نمیتواند به کسی کورکورانه و بدون تحقیق رأی دهد و اگر در صلاحیت شخص یا اشخاص، تمام افراد و گروهها نظر موافق داشتند ولی رأی دهنده تشخیصاش برخلاف همه آنها بود، تبعیت از آنها صحیح نیست و نزد خداوند مسوولیت دارد.»(۶)
آشکار است که تحقیق کردن به معنای معیار قرار دادن اشخاص دیگر نیست بلکه مراجعه به آراء و اقوال متضاد و متفاوت و انتخاب احسن از میان آنهاست. مراجعه به آراء همسو عین تقلید است نه تحقیق که حضرت امام در خصوص انتخابات میفرمایند: «ما نباید مقلد کسی باشیم که هر چه را عدهای تشخیص دادند، همان را عمل کنیم.»(۷)، «تشخیص در خوب و بد (در انتخابات) اتکال به قول غیر نکنید.»(۸)
البته مشورت با آگاهان و علما امری معقول است ولی تصمیم نهایی با فرد رأی دهنده است: «مردم با علما و اشخاص مورد اعتمادشان مشورت کنند بعد به هر کس که خواستند رأی دهند.»(۹) علما و روحانیون باید جایگاه خویش را به روشنی تبیین کنند. جایگاه دوگانهای که هرگاه مصلحت اقتضاء کرد آنان را با رفتار حزبی وارد صحنه سیاسی نماید و هرگاه اقتضاء کرد، همزمان با یک کارکرد حزبی و موضعگیری جناحی، احساس پدرانه داشته باشد یا بخواهد جامعه با آنان همچون پدر روحانی رفتار کند، روحانیت را در وضعیت پر مخاطره و آسیبپذیری قرار خواهد داد. روحانیت یا باید حزب باشد یا پدر. البته بخشی از روحانیت میتواند در قالب تشکل ویژهای کارکرد حزبی بیابد و بخشی از آن فراجناحی عمل کند اما در هر صورت باید تکلیف خویش را در صحنه سیاست مشخص کند.
پیام به رییسجمهور منتخب
مردم با رفتار خویش پیامی هم به نامزد منتخب دادند. مهمترین رمز موفقیت آقای خاتمی تبدیل شدن او به یک چهره ملی بود؛ زیرا شعارهای محوری خاتمی در انتخابات عبارت بودند از: آزادی، احترام به قانون اساسی و رعایت کامل و دقیق آن، وفاق ملی و حقوق قومیتها. رای مردم به خاتمی در حقیقت رای به شعارهای محوری او بود؛ به ویژه آزادی که در تمام برنامههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی او جایگاه خاصی داشت.
پیام به بیگانهپسندان
پیام مردم به برخی از گروههای خارجنشین و نیز برخی از عناصر داخلی در جناح راست حاکم که دولت و قدرتهای بیگانه را تعیینکننده میدانند و برای تضمین موفقیت خود با سران دول فخیمه وارد مذاکره میشوند، این بود که تصمیم درباره سرنوشت مردم را خود آنها در داخل کشور اتخاذ میکنند و استقلال سیاسی برآمده از انقلاب کبیر اسلامی ریشهدارتر از این است که دولتهای فخیمه بتوانند تصمیمگیرنده مسائل داخلی ایران باشند. مردم اعلام کردند که به جای تمنا از بیگانه به مردم ایمان بیاورید.
از این رو روند و حاصل هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تایید دیگری بود بر نظریات حضرت امام(ره) در مورد انتخابات و احترام به رای و شعور مردم.
پینوشتها:
۱ـ صحیفه نور. ج ۲۰ ص ۱۹۳
۲ـ صحیفه نور. ج ۱۸ ص ۲۵۲
۳ـ صحیفه نور. ج ۱۸ ص ۲۰۴ـ۲۰۳
۴ـ صحیفه نور ج ۷ ص ۳۴ـ۳۳
۵ـ همان. صفحه ۲۰۴
۶ـ صحیفه نور. ج ۱۸. ص ۲۳۳
۷ـ همان. ص ۱۹۸
۸ـ همان. ص ۲۰۳
۹ـ همان. ص ۱۷۹
نظر شما :