آزادی

محمد فرخی یزدی
۲۳ آذر ۱۳۹۰ | ۱۸:۱۳ کد : ۱۶۰۴ دفتر مقالات
۲۰ مهر ۱۳۰۵
اگرچه موضوع مقاله امروز ما به قدری در افکار و اذهان عمومی جایگیر شده و شاید در نتیجه مقاصد سویی تاثیرات زشت نموده است که صحبت نمودن در اطراف آن به نظر نیکو و خوب نمی‌آید ولی احساس احتیاج و فقر این قسمت بزرگ اجتماعی و ملی و برای شناساندن این مایه حیات بشری لازم دیدیم که به طور اجمال در این مبحث لازم دیدیم که به طور اجمال در این مبحث وارد شویم.

 

وقتی که انسان خود را محتاج به زندگانی و تهیه وسایل حتمیه آن دید به فکر کسب و تحصیل لوازم حیات می‌افتد، آنگاه توجه نمی‌نماید که چگونه آن را به نفع خویش و در ضمن منفعت دیگران تمام کند، بلکه مایل است که به هر وجه و وسیله شده از لوازم حیاتی هم نوع خویش ربوده و صرف آسایش و رفاه خود نماید.

 

بشر خود را بر هر وجود مقدسی ترجیح می‌دهد و برای ادامه بقاء و حیات خویش هزاران قربانی از نوع خود را جایز می‌شمارد. همین فکر قبیح که می‌توان گفت روح حیوانی و توحش انسان را تشکیل می‌دهد، سبب ایجاد حکومت‌های استبدادی و تحکمات افراد بر قبایل و امم مختلفه گردید و رفته رفته ارباب‌های متجاوز و خودسر زمام اختیار دسته‌ای از مردم را به دست گرفته و فرمانفرمایی را بر جامعه بشر قائل گردیدند.

 

باز حرص و شهوت انسانی این مالک‌الرقاب‌ها متعدی را راحت نگذاشته و از طایفه خویش تعرض به دیگران را نیز شروع نمودند، طایفۀ دیگر هم که برای بقاء خود دست و پا می‌زدند، نجات خود را در توجه به مقتدر‌ترین افراد خود مشاهده نموده و آنها هم به نوبۀ خویش متنفذ زورمندی را برای مدافعه از تهاجمات طبقه و طایفه دیگر برانگیختند.

 

این نزاع و زد و خورد قبایل کم‌ کم ملوک‌الطوایف را در اقلیم‌های متفاوت به وجود آورده و هر زورمند با قدرتی حاکم و زمامدار قبیله گردید. از اینجا حکومت‌های استبدادی نشو و نما کرده و فکر خودسری و مالکیت مطلقه در دماغ‌ها تمرکز یافت.

 

اما این زورمندان قوی تا وقتی آبرومند و دارای اعتبار بودند که بشر از نعمت صلح و سلامت بهره‌مند و متلذذ نشده و قدر عافیت را نمی‌دانست و همین که آن زد و خوردهای حیاتی برطرف گردید، مردم زندگانی خود را با فرمانروایان ستمکار سنجیده و چون تفاوتی در کیفیت اعضاء افکار ندیدند به سمت آزادی و حریت فکر متمایل گردیدند.

 

عامه و هیئت اجتماع با متنفذین و مستبدین محلی علم مخالفت برافراشتند و گفتند ما هم باید از خوشی‌ها و تنعمات طبیعت کامیاب بشویم، ما هم خوشی و استراحت می‌خواهیم. ما هم انسان هستیم.

 

جنگ آزادی و استبداد از این مرحله شروع شده و برای رسیدن به این منظور خون‌های فراوانی ریخته شد. به قدری حیات بشر برای انجام این آرزو قربانی داده است که تاریخ تمدن از ذکر آن عاجز و ما هم اگر بخواهیم حدیثی از آن دفتر بنویسیم، مثنوی هفتاد من کاغذ شود.

 

عاقبت‌الامر توفیق نصیب مردم و هیئت اجتماعیه گردید و زندگانی ملل بدین صورت که می‌بینیم درآمد. اجداد ما و اسلاف انسان امروزه برای تحصیل این حریت و آزادی که متنفذین را مقید نموده است، فداکاری و جان‌فشانی‌های بسیار نموده‌اند. ولی سعادت‌مند‌تر، ملتی است که زحمات و مساعی پیشینیان خود را قدر و قیمت گذاشته و از عهده نگاهداری آن برآید.

 

امروز خوشبخت‌ترین ملل و طوایف بشری آنهایی هستند که از این درخت برومند برخوردار‌تر و از ثمرۀ آزادی کامیاب‌ترند. هر قومی که در میان آنها اصول تساوی حقوق و مواد آزادی به تمام معنی نفوذ یافته یعنی مردم از روی فهم و تتبع خود توانستند از نتایج آن متنعم بشوند به کانون ترقی نزدیکترند و در حسابگاه عمل سبکبار‌تر.

 

ملتی که در میان آنها مراتب حریت مستقر مانده و مردم در برابر قوانین عدالت تساوی‌الحقوق باشند. غنی و فقیر همه برای حساب و سنجش حسن و قبح اعمال دعوت شوند. دزد فقیر و دزد ثروتمند را مطابق یک اصل محاکمه و مجازات نمایند.

 

هر کس در حدود قانون از آزادی تمتع گرفته و شادکام گردد. بیچاره و خوشبخت همه در برابر عدالت و قانون زانو به زمین زده و درجات آزادی به یک نسبت شامل همه بشود. چنین قومی از کاروان تکامل عقب نمانده و با افتخار خواهد بود.

 

 آری چقدر خوشبخت است پادشاهی که به عدالت مشهور و به انتشار آزادی موصوف باشد. چقدر سعادتمند و مفتخر است سلطانی که رعایای او همه قوی و ضعیف در برابر اصول آزادی به یک قسم محاکمه شوند. چقدر شرافتمند است پارلمانی که برای ترویج حریت و آزادی فداکاری نموده و نمایندگان آن به آزادمنشی و آزادی‌طلبی مشتهر باشند. چه اندازه آبرومند و نیکبخت است دولتی که مراسم و اصول آزادی را مقدس شمرده و اجرای این اصول را وظیفه حتمی خود بداند و برعهده شناسد.

 

اگر حکومتی توانست این درجات را طی نماید و عموم افراد آن به این سبک و روش همدوش آزادی گردند، به طور قطع این ملت نخواهد مرد و چنین حکومتی دارای حیاتی جاودانی خواهد بود.
 

کلید واژه ها: فرخی یزدی روزنامه توفان


نظر شما :