کودتای ۲۸ مرداد و جناحبندی درونی حزب توده ایران- مازیار بهروز
استاد تاریخ در دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو
دو جناح حزبی را میتوان جناح معتدل در برابر جناح تندرو نامید. اختلافهای این دو جناح در چندین زمینه نظری، عملی و حتی مسائل شخصی بود. در کنار این مسائل، دو جناح نکات مشترکی نیز داشتند که البته موجب هماهنگی و همکاری بین آنها نمیشد.
برای نمونه هر دو جناح به تفسیر اتحاد شوروی از مارکسیسم اظهار وفاداری میکردند و از این رهگذر هر دو جناح شیفته اتحاد شوروی و دستاوردهای انقلاب اکتبر بودند. این شیفتگی هر دو جناح را در برابر نظرات و تحلیلهای حزب کمونیست برادر بزرگتر تحت تاثیر عمیق قرار میداد.
در چارچوب بالا، دو جناح حزبی در شیوه برخورد با مسائل نظری برخوردی متفاوت داشتند. این تفاوت در دوران نخستوزیری دکتر محمد مصدق به حد اعلای خود رسید و کاملا بارز شد.
از این منظر دو جناح برداشت متفاوتی از مقوله نظری «جبهه متحد خلق» که توسط حزب کمونیست شوروی ارایه شده بود داشتند. طرح این نظریه توسط شوروی برای ترسیم راهکارهای عملی و نظری برای تشکیل ائتلاف بین احزاب کمونیست و احزاب غیر کمونیست که از سوی کمونیستها مترقی ارزیابی میشود، بود.
جناح تندرو، ائتلاف با احزاب غیرکمونیستی را تنها در شرایطی قبول میکرد که آن احزاب رهبری حزب توده را قبول کرده باشند. در عمل این دیدگاه امکان هیچ گونه ائتلافی نمیدید. جناح معتدل تفسیر بازتری از چنین ائتلافهایی داشت و امکان ائتلاف بدون رهبری حزب توده را میداد.
نظریهپرداز اصلی برخورد جناح تندرو در حزب توده احمد قاسمی بود که از سوی غلامحسین فروتن، حسین سقایی، نورالدین کیانوری، عبدالصمد کامبخش، امانالله قریشی و مریم فیروز پشتیبانی میشد. از آنسو نظریهپرداز اصلی جناح معتدل را باید ایرج اسکندری دانست که توسط محمد بهرامی، مرتضی یزدی و حسین جودت حمایت میشد.
در اوائل شکلگیری نهضت نفت به رهبری مصدق، هر دو جناح نسبت به دولت او برخوردی خصمانه داشتند اما بعد از قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱ جناح معتدل که حال بر رهبری حزب غالب شده بود کوشش کرد تا حدودی روش برخورد با مصدق را تعدیل کند. رقابتهای درون حزبی تا حدودی ابعاد کار را محدود کرد.
باید توجه داشت که دو جناح نهادهای خاص را در درون حزب در اختیار داشتند. هرچه که اختلافهای درونی بیشتر میشد و بحران جامعه عمیقتر میشد، این نهادها برای اعمال قدرت در برابر هم قرار میگرفتند. نمونه سازمانی جوانان حزب گویای این مساله میتواند باشد. سازمان جوانان حزب توده ایران تحت رهبری نادر شرمینی با شعار تند و تیز و حمله به مصدق در صف اول منتقدین حزبی دکتر مصدق بود. اما شرمینی در خفا متحد جناح معتدل بود و دشمن کیانوری.
جناح معتدل که همواره توسط جناح دیگر مورد حمله قرار داشت به رفورمیست و شوونیسم و سازشکار متهم میشد، با استفاده از سازمان جوانان و از زاویهای حتی تندروانهتر جناح تندرو را مورد حمله قرار میداد و آن را سازشکار خطاب میکرد. در چنین وضعیتی همکاری بین نهادها تقریبا غیرممکن میشد.
نکته دیگری که باید توجه داشت و این البته خاص حزب توده نبود اختلافات و خصومتهای شخصی است. از نامههایی که بین رهبری حزب در داخل و خارج کشور و بعد از کودتا رد و بدل شده است چنین برمی آید که اختلافهای جناحی یک جنبه قوی خصومتهای شخصی نیز داشته است.
این خصومتها در حدی جدی شده بود که گاه اعضای رهبری حزب از صحبت با یکدیگر خودداری کرده و یا یکدیگر را به اعمال و حرکات دور از اخلاق متهم میکردند. مشکل بتوان تصور کرد رهبری حزبی با چنین درجهای از خصومت بین اعضای آن بتواند در برابر کودتای ۲۸ مرداد از خود برخوردی نشان دهد.
نکته آخر اینکه اگر حزب توده بر فرض قادر بود اقدامی بر علیه کودتا انجام دهد و به کمک دولت مصدق بشتابد چنین حرکتی توسط حزب رابطه مستقیم داشت با رابطه حزب با دولت مصدق. یعنی هرگونه هماهنگی بین این دو نیاز به وجود نوعی حسن نیت و جو اعتماد میان حزب و نهضت ملی را داشت. جناحبندی و رقابت جناحی حزب، امکان هرگونه تفاهم و حسن نیت میان این دو را از بین برده بود، از طرف دیگر مشکل بتوان تصور کرد که حزب توده به کمک مصدق بشتابد در حالیکه تا همان زمان به وی حمله کرده است.
بنابراین در بررسی برخورد حزب توده با کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ به نظر من گفتمان رایج یعنی خیانت حزب توده به نهضت ملی باید تغییر یابد و به بررسی جناحبندیهای درون حزبی توجه بیشتری شود.
بررسی جناحبندیهای حزبی میتواند بر نوع رابطه حزب توده با حزب کمونیست شوروی نیز نورافشانی کند. رابطه حزب توده با شوروی همواره در قالب رابطهای یک جانبه و وابسته نمودار شده و این در اساس درست است. اما شدت و حدت این وابستگی با روابط جناحی در نوسان بوده است.
منبع: بی بی سی
نظر شما :