ایران در جنگ‌

کاوه فرخ
۰۱ اسفند ۱۳۹۰ | ۰۱:۳۱ کد : ۱۸۴۸ کتاب
ایران در جنگ‌
تاریخ ایرانی- زهرا معماریان‌پور: تاریخ ایران در قرن‌های متمادی با جنگ‌های مختلفی گره خورده است. کتاب «ایران در جنگ: ۱۹۸۸-۱۵۰۰» از جایی شروع می‌شود که کتاب قبلی نویسنده، «سایه‌هایی در کویر»، به پایان رسیده بود. کاوه فرخ در کتاب قبلی خود به حمله اعراب و ظهور اسلام در ایران در اواسط قرن هفتم میلادی پرداخته بود و در کتاب جدید خود به جنگ‌هایی در تاریخ مدرن ایران که بین سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۹۸۸ رخ داده‌اند، می‌پردازد. کتاب از دورهٔ صفویه شروع می‌شود و وضعیت سیاسی و نظامی ایران را از آن زمان تا انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ بررسی می‌کند و به ما نشان می‌دهد که چگونه وضعیت فعلی ایران در جهان متأثر از قرن‌ها تلاش برای مقابله با هجوم نظامی و دخالت بیگانگانی چون روسیه و بریتانیا است.

 

برای کسانی که به ژئوپلیتیک علاقه دارند، این کتاب مرجع مناسبی برای درک عوامل شکل‌دهندهٔ ذهنیت کنونی ایرانیان است. فرخ با تحلیل جنگ‌های مذهبی و غیرمذهبی رخ داده در این مدت به ما نشان می‌دهد که چگونه ایران از همه طرف (شرق، غرب، جنوب) و در دوره‌های مختلفی مورد هجوم همسایه‌هایش قرار گرفته است و این جنگ‌ها به مرور زمان سبب شده است که از کشورهای همسایه خود دور بیفتد و اعتماد خود را به آن‌ها از دست بدهد. تحلیل‌های فرخ از انقلاب اسلامی و جنگ ایران و عراق، اطلاعاتی در مورد پیشینه نظامی ایران در اختیار ما می‌گذارد که تا به حال مطرح نشده است.

 

قطعاً مهم‌ترین بخش این کتاب، بخش پایانی آن است که به جنگ ایران و عراق می‌پردازد. جنگ تلخی که ۸ سال به طول انجامید و میلیون‌ها کشته و زخمی بر جای گذاشت. جنگی که نه آمریکا و نه سایر قدرت‌های منطقه نمی‌خواستند هیچ کدام از دو طرف به پیروزی برسند. با گزارش ماه به ماه و گاهی حتی روزانه از جنگ، فرخ جزئیاتی را شرح می‌دهد که تا به حال در مورد این جنگ مسکوت مانده بود. او معتقد است که یکی از دلایل عمدهٔ این رویداد، اختلاف‌نظر بین اسلام‌گراهای ایرانی و ایدئولوژی پان‌عربیسم بعثی‌های عراق بوده است. و به همین دلیل است که نقطه عطف جنگ را حمله عراق به خوزستان می‌داند؛ منطقه‌ای عرب‌نشین و استراتژیک در کنار خلیج فارس.

 

جمع‌آوری و طبقه‌بندی اطلاعات تاریخی حدود ۵ قرن یک کشور کار بسیار دشواری است و به نظر می‌رسد کاوه فرخ، نویسندهٔ این کتاب به خوبی از پس آن برآمده است. هرچند که زبان آن همانند سایر کتب تاریخی انتشارات آن نیست اما فرخ توانسته است زبان خود را در این میان پیدا کند. کاوه فرخ، متولد ۱۹۶۲ در آتن یونان است و تا به حال فعالیت‌های بسیاری در زمینه تاریخ ایران انجام داده است. او که در سال ۲۰۰۱ دکترای خود را از دانشگاه کلمبیا دریافت کرد، اکنون در کانادا زندگی می‌کند. در ادامه ترجمه بخشی از کتاب «ایران در جنگ» را می‌خوانید:

 

 

آغاز جنگ ایران و عراق

 

با وجود اینکه انقلاب ایران به پیروزی رسیده بود، افسران ارتش از احتمال سوءاستفادهٔ قدرت‌های جهانی از آشفتگی اوضاع داخلی ایران بسیار نگران بودند. شاه قسمت‌های مختلفی از فانتوم F-4  را برای تهران سفارش داده بود که پیش از انقلاب آزمایش شده بودند و از تهران به چابهار به پرواز درآمده بودند. همچنین دوربردهای F-5 در تبریز برای تقویت مرزهای هوایی دزفول کار گذاشته شده بود. علاوه بر همهٔ این‌ها، رادار‌ها و سیستم‌های هشداردهنده‌ای در مرز‌ها به کار گرفته شده بودند تا در حداقل زمان ممکن حملات احتمالی را گزارش بدهند. اما نگرانی تهران در مورد حملهٔ خارجی خیلی زود تبدیل به کابوس همهٔ ایرانیان شد.

 

صدام حسین و ارتش نظامی عراق خیلی زود متوجه سقوط سلسلهٔ پهلوی‌ها شدند. ارتش ایران در آن زمان به هیچ منبعی برای ارتقای تسلیحات نظامی خود دسترسی نداشت. همچنین تحریم اقتصادی ایران توسط غرب و انزوای سیاسی جمهوری اسلامی همه و همه عواملی بودند که به نفع عراق محسوب می‌شدند. صدام حسین هنوز نه تخریب وحشتناکِ تانک‌های نفت‌کش عراقی در ژوئن ۱۹۷۵ توسط ایران را از یاد برده بود و نه صدماتی که ایران با کمک به کردنشینان عراق به نیروهای عراقی در شورش‌های دهه ۷۰ وارد ساخته بود. علاوه بر آن‌ها وی معاهدهٔ الجزایر را که با نظارت ارتش ایران شکل گرفت، تحقیری بزرگ نسبت به ملت عراق می‌پنداشت. عراق همیشه دنبال فرصتی می‌گشت تا مواد آن معاهده را «تصحیح» کند.

 

بنابراین صدام حسین و حزب بعث عراق موقعیت را برای حملهٔ نظامی به ایران بسیار مناسب می‌دیدند. تبلیغات بعثی‌ها به خوبی موضع آن‌ها را آشکار کرده بود. آن‌ها معتقد بودند که ملت بزرگ عرب تنها به اعراب ساکن کشورهای اتحادیه عرب محدود نمی‌شوند بلکه مناطق عرب‌نشین ترکیه و ایران از جمله خوزستان، هم باید به این گروه ملحق شوند. به نظر می‌آمد که هنگام «آزاد سازی» خوزستان فرا‌رسیده است. عراق می‌دانست که با به دست آوردن خوزستان، میزان دسترسی دریایی‌ و خط ساحلی‌اش با خلیج‌ فارس به طرز چشمگیری افزایش خواهد یافت و می‌تواند راحت‌تر از قبل به اقیانوس هند متصل شود. با تصرف خوزستان، اقتصاد عراق با دستیابی به پایگاه‌های نفتی ایران در این استان متحول می‌شد. همچنین با خارج ساختن ایران از دایرهٔ قدرت منطقه به عنوان یک کشور غیر‌عربی، صدام حسین را به رهبر جدید دنیای عرب تبدیل می‌کرد.

 

درست چند ماه پس از سرنگونی شاپور بختیار، نخست‌وزیر ایران، ارتش عراق تصمیم گرفت قدرت دفاعی ایران را بسنجد. اولین ورود بدون مجوز عراقی‌ها به ایران، هلی‌کوپتری بود که در ارتفاع نسبتاً پایینی در آسمان منطقهٔ مهران کردستان در آوریل ۱۹۷۹ به حریم هوایی ایران تجاوز کرد. پس از این هلی‌کوپتر، در ماه‌های می و ژوئن هم چندین هواپیمای عراقی دیگر در آسمان کردستان ایران رؤیت شدند. این وضعیت در اوایل ماه اکتبر، هنگامی خطرناک شد که تصاویر هوایی ایران از مرز عراق، تعداد بی‌شماری پیاده‌نظام و تانک‌های جنگی را نشان دادند که از عراق به سمت مرزهای ایران در حرکت بودند. دیگر کمتر کسی می‌توانست به خطری که از جانب عراق، ایران را تهدید می‌کرد، شک کند.

 

اولین حرکت سیاسی و رسمی صدام حسین، نامه‌ای بود که در آوریل ۱۹۸۰ به سازمان ملل نوشت و خواستار آن شد تا ایرانیان جزایر تنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را تخلیه و به عراق واگذار کنند. حرکت بعدی صدام، اعزام نیروهای نظامی عراق در دهم می‌۱۹۸۰ برای «آزاد سازی» ۱۳۰ کیلومتر مربع از اراضی‌ای بود که در معاهدهٔ ۱۹۷۵ ادعا کرده بود که به آن‌ها تعلق دارد اما خواسته‌اش رد شده بود. تنش‌ها زمانی بالا گرفت که عراق در آگوست‌‌ همان سال با اشاره به منطقهٔ مرزی مهران در کردستان ایران اعلام کرد که خط مرزی باید تغییر کند. پس از آن این بار در سپتامبر، نیروهای عراقی سعی کردند منطقه‌ای در کردستان ایران را اشغال کنند با این بهانه که به اعتقاد آنها طبق معاهدهٔ ۱۹۷۵ این محدوده باید به عراق واگذار شود. بنابراین عراق سعی کرد بسیاری از مناطق مرزی ایران را از آن خود کند. در این زمان تنها واکنش نظامی تهران، ساخت توپخانه‌هایی در مناطق مندلی، خانقین و زرباطیه در چهارم سپتامبر بود. این حرکت آن‌ها هشداری به نیروی زمینی عراق به شمار می‌آمد. بغداد در دهم سپتامبر اعلام کرد که تمام مناطقی که اعلام کرده بوده را توانسته توسط نیروهای نظامی خود «آزاد» کند.

 

پس از اتمام عملیات «آزاد سازی» مناطق مذکور، صدام حسین در سخرانی هفدهم سپتامبر خود اعلام کرد که معاهدهٔ الجزایر را قبول ندارد و معتقد است مناطقی که در این مدت آزاد کرده است، از آن عراق است. در‌‌ همان سخرانی وی اظهار کرد که به هیچ عنوان قصد ندارد با ایران بجنگد. درست یک روز بعد از سخنرانی صدام حسین، نیروهای عراقی به مرزهای جنوبی ایران حمله کردند. هدف از این حمله برقراری پایگاه‌های بیشتری در خطوط مرزی ایران بود تا ارتش عراق بتواند راحت‌تر استان خوزستان را اشغال کند. هنگ چهار پیاده‌نظام‌ها عراق توانست منطقه مرزی بوستان را بگیرد و از آن طرف، هنگ هفتمِ سپاه عراق به نزدیکی منطقهٔ فکه رسیده بودند. با وجود پاک‌سازی‌هایی که پس از انقلاب در ایران انجام شده بود و بسیاری از ارتشی‌ها و نظامی‌های دوران شاه اعدام شده بودند، نیروی هوایی ایران که حالا به نام نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران (IRIAF) شناخته می‌شد توانست به ارتش، سپاه پاسداران و ژاندارمری در مقابله با عراقی‌ها کمک کند. اما علیرغم برتری نیروی هوایی ایران، واقعیت این بود که نیروی زمینی ایران اصلاً در شرایطی قرار نداشت که بتواند در مقابل حملهٔ گستردهٔ عراقی‌ها مقاومت کند. عراق که مطمئن بود از نظر نظامی بسیار قوی‌تر از ایران است، فکر می‌کرد که با حمله به ایران به راحتی پیروز خواهد شد. همین روحیه سبب شد که در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ تانک‌های عراقی وارد خاک ایران شوند.

 

***

 

در مورد دلایل شروع جنگ ایران و عراق، متن‌های بسیاری نوشته شده است. بخش قبلی تنها به قسمت‌هایی پرداخته که ناشی از عدم توافق دو طرف بر سر تقسیمات ارضی است (به خصوص نسبت به راه آبی اروندرود/ شط العرب).

 

تاریخ‌نگاران عرب، ایرانی و غربی دلایل «تاریخی» بسیاری را برای این جنگ برشمرده‌اند. یکی از این علل را که کمتر از سایر دلایل متقاعدکننده است، تقابل دو‌نژاد «سامی و آریایی» می‌پندارند که گفته می‌شود تاریخ آن به هزاران سال پیش برمی‌گردد، زمانی که هند- اروپایی‌ها به ایران آمدند. این خوانش از تاریخ که از جانب صدام حسین و حزب بعث یکی از مهم‌ترین دلایل این جنگ برشمرده می‌شد، کاملاً ریشهٔ نژادپرستانه‌ای دارد زیرا در طول هزاره‌های گذشته، اقوام زیادی از سرزمین ایران کنونی گذشته و در آن ساکن بودند؛ اقوامی با اعتقادات مذهبی متفاوت و زبان‌های گوناگون. هم ایران و هم عراق در طول سالیان گذشته تحت تأثیر فرهنگ‌های مختلفی قرار داشتند.

 

تقابل مذهبی این دو کشور، که‌‌ همان تقابل تاریخی شیعه و سنی است، دلیل قانع کننده‌تری به نظر می‌رسد. به خصوص با در نظر گرفتن جنگ‌‌ها و کشمکش‌های طولانی ایران و عثمانی که نشأت گرفته از همین اختلاف مذهبی بوده است. اما این «اختلاف مذهبی» به عنوان عامل اصلی جنگ ایران و عراق همچنان سؤال‌برانگیز است. در واقع، تفاوت عمده‌ای که در این بین وجود داشته، اختلاف ایدئولوژی حاکم بر دو سرزمین بود. عراق در آن زمان تحت سلطهٔ حزب ملی‌گرا و سکولار بعثی بوده و حکومت ایران در دست اسلام‌گراهای رادیکال قرار داشته است.

 

اسلامی که در ایران قوانین حاکمیت را تعیین می‌کرد، کاملاً در تضاد با سکولاریسم حاکم بر دیدگاه دستگاه دولتی عراق بود. دیدگاه بعثی‌ها به اسلام، انقلابی بود که در دنیای عرب رخ داد تا عربیسم مفهوم تازه‌ای بیابد. در آن سو، اسلام‌گراهای تهران با این ایده کاملاً مخالف بودند. آن‌ها معتقد بودند که اسلام فراگیر‌تر از این است که تنها به دنیای عرب‌ها محدود شود و دنیای اسلام تنها شامل سرزمین‌های عربی نیست بلکه سرزمین‌های غیرعربی همچ‌ون ایران و ترکیه هم در در دنیای اسلام جایگاه خود را دارند. آن‌ها اسلام را معرف خود می‌دانستند و نه ملیت خود را. حکومت تازه شکل گرفته در ایران، دین را پایه‌گذار همهٔ قوانین جامعه قرار داده بود در حالی که در دستگاه حکومتی عراق سکولاریسم پایه همهٔ رفتارهای دولت بود. و این بدان معنا بود که سیستم‌های سیاسی به کار گرفته شده در بغداد و تهران کاملاً متضاد یکدیگر بوده‌اند. دیدگاه بعثی‌ها این بود که همهٔ سرزمین‌های عربی (از جمله عراق) باید یکی شوند و یک ایالت قدرتمند و سکولار بسازند. اما دیدگاه اسلام‌گراهای ایرانی چنین بود که مسلمانان جهان، عرب و غیرعرب، باید دنیایی را شکل ‌دهند که مرزهای جغرافیایی در آن جایی نداشته باشد و اتحاد آن‌ها به گسترش اسلام در سرتاسر جهان کمک خواهد کرد.

 

استاد نمایر می‌گوید: یکی از دلایل عمدۀ آغاز جنگ ایران و عراق خواستهٔ حکومت ایران از مردم عراق بود. پس از انقلاب اسلامی ایران و پررنگ شدن نقش اسلام، حکومت ایران از مردم عراق خواست تا حزب سکولار بعث را از قدرت برکنار کنند و حکومتی تشکیل دهند که همانند ایران با اتکا به قوانین اسلام جامعه را هدایت کند. برخی از مورخین عرب معتقدند که پس از انقلاب ایران و با توجه به شیوه‌ای که حکومت جدید اتخاذ کرده بود، بعثی‌ها از ترس سرایت شورش‌های اسلامی ایران به عراق، تصمیم گرفتند قبل از اینکه دیر شود، جلوی چنین اتفاقی را بگیرند. بالا گرفتن خشونت‌ در میان اقوام شیعهٔ عراق نسبت به حکومت، یکی از اثرات انقلاب ایران در عراق محسوب می‌شد. از طرفی، اقوام سنی عراق به نسبت جمعیت عظیم شیعیان این سرزمین در شرایط بهتری به سر می‌بردند، هم از نظر اقتصادی و هم از نظر میزان نفوذ در دولت. همهٔ این‌ها شکل‌گیری حزب شیعهٔ الدعوه را توجیه می‌کند. حقیقت انکارناپذیری که حکومت حزب بعث را با مشکلات عمده‌ای روبه‌رو ساخته بود، عملیات‌های تروریستی و بمب‌گذاری‌های فراوانی بود که در جای‌جای عراق رخ می‌داد. طارق عزیز، قائم ‌مقام ارشد صدام حسین، در آوریل ۱۹۸۰ زمانی که برای بازدید به دانشگاه المستنصریه رفته بود، هدف یکی از این عملیات‌های تروریستی قرار گرفت. این ترور نافرجام، سبب شده بود که عده‌ای به کل این برنامه شک کنند و آن را نقشه‌ای از جانب استخبارات عراق بدانند. اگر این تئوری درست باشد، چنین عملیاتی یک فاجعهٔ انسانی و خیانتی از جانب حکومت عراق محسوب می‌گردد، زیرا در این عملیات تروریستی که گفته شد به قصد جان طارق عزیز بوده، ۱۱ دانشجوی بی‌گناه کشته شدند. برای اثبات چنین نظریه‌ای، باید تحقیقات بیشتری پیرامون این موضوع صورت بگیرد تا کاملاً مشخص شود آیا دولت بعثی عراق برای تبلیغات سیاسی خود دست به چنین کاری زده است یا نه.

 

با کاهش روابط ایران و عراق و افزایش درگیری‌های مرزی، تهدید‌ها از جانب هر دو طرف بالا گرفت. سیستم محافظت و اطلاعات عراق آنقدر قدرتمند بود که بتواند هرگونه اعتراض داخلی علیه نظام بعثی را سرکوب کند. علاوه بر این، بغداد از نظر اقتصادی با مشکل جدی روبه‌رو نبود و به خوبی می‌توانست از عهدهٔ هزینه‌هایی که برای جنگ لازم بود برآید. بغداد می‌دانست که اقوام شیعه و کرد عراق به شدت با حزب بعث و حاکمیت آن‌ مشکل دارند و در تلاش برای برکناری آن‌ها هستند، اما این موضوع که تهران توانایی و منطق لازم را برای متحد ساختن این اعتراضات دارد، بغداد را می‌ترساند زیرا در صورت حمایت و پشتیبانی تهران از این اقوام و مجهز شدن آن‌ها به تسلیحات پیشرفته، این اعتراضات پراکنده می‌توانستند همچون تهران منجر به انقلاب شوند. به همین دلیل پیش از حملهٔ عراق به ایران، صدام حزب شیعهٔ الدعوه را به رسمیت شناخت و به آن‌ها اجازهٔ فعالیت‌های سیاسی داد. موضوعی که در این میان سبب می‌شد بغداد به پیروزی خود در این جنگ مطمئن باشد و با اعتماد‌ به‌ نفس به ایران حمله کند، اوضاع آشفتهٔ داخلی ایران پس از انقلاب بود که عراق را به برتری نظامی خود مطمئن می‌ساخت. نیروهای مسلح ایران همگی درگیر دادگاه‌هایی بودند که پس از انقلاب در همهٔ زمینه‌ها برگزار می‌شد و بر طبق آن‌ها بسیاری از نظامی‌هایی که در دوران شاه خدمت می‌کردند، خائن شناخته شده و اعدام شدند. همین آشفتگی‌های نظامی ایران، بغداد را برای حمله به ایران مصمم‌تر ساخت.

 

شعار‌ها و تبلیغات بعثی‌ها در زمان جنگ همگی نژادپرستانه بودند و معمولاً تصویری که از ملت ایران نشان می‌دادند، غیرانسانی بود. روشی که حکومت عراق در دههٔ ۸۰ پیش گرفته بود، شیوه‌ای نژادپرستانه بود که بسیار شبیه روش نازی‌ها در جنگ جهانی دوم بود. آن‌ها در تمام طول جنگ از برتری نژادی خود نسبت به ایرانی‌ها صحبت می‌کردند تا ملت عراق را قانع کنند که تصاحب اراضی ایران حق آن‌ها است. ادبیات نژادپرستانه به همهٔ بخش‌های دولت عراق از مؤسسات دولتی و دانشگاه‌ها تا سربازخانه‌ها و هنگ‌های مختلف سرایت کرده بود. آن‌ها حتی برنامه‌ای برای نابودی کامل سایت‌های تاریخی و باستانی ایران داشتند و می‌خواستند با پرتاب موشک و بمباران بناهای تاریخی، پیشینهٔ ایران و تاریخ آن را حذف کنند و با این کار حذف هرگونه نژادی جز عرب را از دنیای اسلام خواستار شوند.

کلید واژه ها: کاوه فرخ جنگ تحمیلی


نظر شما :