روایت فتح آوینی به روایت حاتمیکیا و طالبزاده
اما در ایران از آن زمانی که سینماتوگراف وارد کشور شد تا اولین روزهای نیمه دوم سال ۱۳۵۹ شمسی، هیچ جنگی به طور رسمی و گسترده اتفاق نیفتاد. به همین دلیل هم میتوان اوایل مهر ۱۳۵۹ را همزمان با شروع جنگ، ایام تولد سینمای مستند جنگی در ایران دانست. گروه تلویزیونی جهاد که بعدها به عنوان گروه روایت فتح نامیده شد، پیشگامان تهیه فیلمهای مستند جنگی بودند که در طول هشت سال به ثبت رخدادهای جنگ پرداختند.
تناسب تکنیک و مضمون در روایت فتح
برقراری ارتباط درست و منطقی بین تکنیک و مضمون و محتوا پیش از هر چیزی به خلاقیت فیلمساز و میزان آگاهی و تسلط او بر سینما بر میگردد. گروه فیلمسازان روایت فتح، به ویژه کارگردان آن نسبت به سینما آگاهی کاملی داشتند و چون نسبت به مضمون هم به شناخت کافی و عمیق رسیده بودند، تکنیک روایت فتح توانست به خوبی از عهده بیان مضمون برآید.
شرایط حاکم بر جبهههای جنگ قالب خاصی را میطلبید که سیدمرتضی آوینی و همکارانش بر اثر تجربه و دریافتهای درونی پی بردند که چه زبانی را برای انتقال مفاهیم مورد نظرشان به کار گیرند. آوینی در اینباره میگوید: «من وقتی پشت میز موویلا مینشستم تا فیلمهای جبهه را مونتاژ کنم، میدیدم به جماعتی رسیدهام که به نسبت جدیدی رسیده بودند. واقعه کربلا سالها پیش اتفاق افتاده بود. اما این جوانان معاصر تازه با کشف و رسیدن به یک نسبت جدید با آن، میجنگیدند. سوال پیش میآمد برای بیان حقیقت این جنگ چه باید کرد. من دنبال پاسخ این سوال بودم و باید روح تازهای در شیوه کلاسیک سینما میدمیدم تا قادر به بیان آن حماسهها باشد.»
به اعتقاد او بین مضمون و ساختار باید چنان پیوندی برقرار باشد که نتوان آنها را از هم جدا کرد. در روایت فتح این اتفاق به شایستگی رخ داده است. برنامه دارای ساختاری یکدست و واحد است که اجزای آن انفکاک ناپذیرند و حذف هر کدام به کل برنامه لطمه میزند.
آوینی در مورد تکنیک سینما میگوید: «من تلقی متفاوتی که از تکنیک سینما وجود دارد را عملا در تجربیات فیلمسازی خودم دیدم و تجربه کردم و معتقدم سینما در ذات خودش دو جهت کاملا متفاوت و حتی متضاد دارد که فیلمساز متناسب با روح خودش و اعتقادش به یکی از این دو تلقی پایبند میشود و عمل میکند. سینما هم میتواند عرصهای برای انعکاس دست نایافتنیترین رؤیاهای بشر باشد و هم از این قابلیت برخوردار است که چون آیینهای در برابر واقعیت عالم قرار بگیرد؛ بیآنکه تصرف و تغییری در آن صورت دهد آن را به نمایش بگذارد و من گرچه ستایش میکنم تواناییهای سینما را در جهت کالبد بخشیدن به رؤیاهای بشری، اما به قابلیت دومی که در ذات سینما وجود دارد علاقه بیشتری دارم.»
به همین جهت او قالب مستند را برگزید. چرا که معتقد بود مستند از قابلیت بیشتری برای انتقال حقایق برخوردار است و دخل و تصرف کمتری در آن صورت میگیرد. به همین خاطر برای مخاطب باورپذیرتر است. او در این باره میگوید: «برای سینما آیینهسانی یا عدم تصرف در واقعیت بسیار دشوارتر است، چرا که اصلا وجود سینما عین تصرف در واقعیت است. پس زمان و مکان را تقطیع میکند و با چیدن دوباره این قطعات در کنار هم توهمی از واقعیت را به نمایش میگذارد، اما اگر چنین است، آیینهسانی چه مفهومی به خود میگیرد. آیینهسانی یعنی این آفرینش مجدد تا آنجا نزدیک به واقعیت باشد که انگار هیچ تصرف و تغییری در آن صورت نگرفته و این با عنایت به چگونگی تولید فیلم بسیار دشوارتر است. چرا که فیلم از سوی دیگر مجلای خود فیلمساز است و تا شخص فیلمساز یا کارگردان معرفتی نسبت به واقعیت نداشته باشد، نتیجه کار او به واقعیت نزدیک نخواهد شد.»
آوینی معتقد بود برای آیینهسانی سینما و اینکه قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند باید موانع سر راه تجلی حقیقت را از میان برداشت. بخشی از این موانع در درون فیلمساز نهفته است. پس او باید آلودگیها و آلایشهای درونیاش را زدوده و خود را از میان بردارد تا درون او چون آیینه قابلیت تجلی حقیقت را پیدا کند. بنابراین در روایت فتح، علاوه بر ارتباط قلبی و انسی فیلمساز با واقعه جبهه او تا حد امکان موانع سر راه بروز حقیقت مثل میکروفون، گزارشگر و غیره را حذف نموده است.
همگنی میان موضوعات و سازندگان روایت فتح
جنگ عرصه تجربه نشدهای را در برابر دیدگان هنرمندان فیلمساز پدید آورد. از طرفی امام (ره) و مردم معتقد بودند که این جنگ یک جنگ اعتقادی است و با سایر جنگها تفاوت اساسی دارد. بنابراین در فیلمسازی برای جنگ هم باید این تفاوت لحاظ شود. به همین دلیل در آن سالها فیلمهایی مورد پذیرش مردم قرار میگرفت که بر مبانی دینی و اعتقادی جنگ تأکید داشتند.
روایت فتح هم نگرشی دینی و هم اعتقادی نسبت به جنگ داشت. سید مرتضی آوینی صریحا بیان میکند: «اگر این جنگ از زمره جنگهایی بود که در قرون اخیر در کره زمین رخ داده من خود از اولین کسانی بودم که از نظرگاهی مخالف با جنگ فیلم میساختم.»
آوینی و دیگر فیلمسازان روایت فتح معتقد بودند در جبهههای نبرد حق علیه باطل حقایقی ماورای اتفاقات نظامی رایج، در جریان است. آوینی در این باره میگوید: «ما در ساخت روایت فتح غالبا بر وجوه تمایز جبهههای جنگ خود با دیگر جنگها و ابعاد عرفانی جنگ تکیه داریم و معتقدیم که ریشه پیروزیهای ما نیز در همینجاست. این مساله در تدوین فیلمها تأثیر رکنی و بنیادی دارد. ما هرگز به ابزار جنگ و یا ماشین جنگ در فیلمهای خود اصالت نمیدهیم. در تدوین فیلمها ما هر چه را که ریشه در غیر ایمان داشته باشد حذف میکنیم. شجاعتهای حقیقتی را باقی میگذاریم و تهورهای ماجراجویانه و ناشی از تکبر را حذف میکنیم. در برابر ماشین جنگ و ابزار جنگ به ایمان بچهها اصالت میدهیم.»، «ایمان و حضور امت مسلمان، دو عنوان از اصلیترین عناوینی است که جنگ را از سایر جنگهای دنیا تمایز میبخشد.»
علاوه بر اینکه فیلمساز باید وجوه تمایز دفاع مقدس را دریابد، خود هم باید اهل ادراک آن معانی باشد. آوینی در این باره میگوید: «تنها کسانی میتوانند در مورد جنگ فیلم بسازند که با این جنگ و مبانی اعتقادی آن پیوندی کامل داشته باشند.»، «فیلم ساختن درباره آدمهای جنگ با توجه به روحیات حاکم بر آنها که همان روحیات مجاهدان صدر اسلام است، تنها از عهده کسانی برمیآید که خود، جهاد در راه خدا را بشناسند و به آن معتقد باشند و راههای جبهه را بهتر از راههای شهر بشناسند. بنابراین ما باید افرادی را تربیت میکردیم که از یک سو بسیجی بودند و از سوی دیگر فیلمساز، در آغاز، کار جمع کردن این دو در یک نفر محال مینمود اما رفته رفته امکانپذیر شد و ما آموختیم که چگونه میتوان افرادی این چنین تربیت کرد. اگر در میان گروه ما آمادگی برای شهادت نمیبود نمیتوانستیم موفق باشیم. جبهه و جنگ عرصهای نبود که فقط پای تکنیک و هنر در میان باشد. بزرگترین کارگردانهای سینما هم اگر آمادگی برای مرگ نمیداشتند نمیتوانستند موفق باشند. هیچ کدام از ما تجربه فیلمسازی نداشتیم، اما آمادگی برای مرگ داشتیم و این کافی بود. وقتی عملیات نزدیک میشد بچهها را در نمازخانه واحد جهاد جمع میکردیم و آنان داوطلبانه به میدان میآمدند و توفیق ما هم در همین بود که انگیزه ما کاملا اعتقادی بود. از سال ۶۵ ابراهیم حاتمیکیا هم به ما پیوست. او تنها کسی بود که از قبل تجربه فیلمسازی داشت، اما او هم اگر عاشق شهادت نمیبود در میان ما جایی نداشت.»
فیلمسازی به شیوه اشراقی
آوینی در مستندسازی شیوهای را دنبال میکرد که خود آن را شیوه اشراقی در فیلمسازی مینامید. این اصطلاح را اولین بار او به کار برد و بعد او هم کسی آن را پیگیری نکرد. فیلمسازی به شیوه اشراقی، قبل از آنکه به توان و تکنیک سینمایی فیلمساز وابسته باشد به ادراک و برداشت او از حقیقت موضوع بر میگردد و نسبتی که او با حقیقت برقرار میکند.
فیلمسازان روایت فتح و در رأس آنها سیدمرتضی آوینی برداشتی عرفانی و شهودی از دفاع مقدس داشتند. همین نگرش عرفانی و اشراقی نسبت به جنگ بر فیلمسازی آنها اثر گذاشت. به همین جهت در روایت فتح رزمندگان عارفانی تصویر میشوند که ره صد ساله عرفا را بیخبر از اصطلاحات پر طمطراق عرفان عملی و نظری، یک شبه طی کردهاند. اگر روایت فتح نگاه عارفانه دارد به خاطر این است که خود فیلمساز عارف است و عرفان نهفته در لایههای پنهانی جنگ را ادراک کرده. پس توانسته است بخشی از آن عرفان (توجه کنید فقط بخشی از آن) را به تصویر بکشد.
اگر فیلمهای روایت فتح از پیچیدگیهای جلوهفروشانه عالم سینما اعراض دارد و ذات سینما خود را آیینهای در برابر واقعیت قرار داده به خاطر آن است که حقیقت جبهههای جنگ فرصت و امکان جلوهگری یابد. ابراهیم حاتمیکیا در این باره میگوید: «آوینی همواره به من میگفت من به شیوه اشراقی فیلم میسازم»، گویا این شیوهای بود که خودش آن را ابداع کرده بود و تنها خودش آن را میشناخت. چرا که او در صورت نمیماند. همواره عالم ظاهر را تأویل و به اصل و معنای هر چیزی رجوع میکرد. او تأویلی میاندیشید و تأویلی فیلم میساخت. فیلمسازیاش نوعی ذوق درونی و معرفت شهودی بود.
خود مرتضی آوینی در این باره میگوید: «اثر سینمایی یک کارگردان پیش از آنکه مراحل عملی را طی کند در نسبتی که او با جهان برقرار میکند خلق میشود. یک اثر سینمایی به واسطه سوبژکتیویته یک فیلمساز خلق خواهد شد و هر کس در عوالمی خاص میزید. مهم این است که این عوالم یک کارگردان تا چه حد به حقیقت عالم نزدیک است. جنگ هشت سالهای که ما از سر گذراندیم واقعیتی است که بسیاری درباره آن فیلم ساختهاند، اما در کدام یک از این فیلمها حقیقت آن انکشاف یافته است و البته هیچ کس نمیتواند آیینه مطلق باشد و خواهناخواه رشحاتی از درون او نیز در اثرش پیدا خواهد آمد.»
آوینی در مورد شیوه اشراقی میگوید: «ما در گروه روایت فتح شیوه مستندسازی خودمان را اشراقی میخواندیم. زیرا ما به تجربه دریافته بودیم که حقیقت هستی امکان ظهور در سینما را دارد، منتها باید تکنیک و تکنولوژی سینما را که همواره مانع و حجاب این تقرب هستند، اهلی کرد و این اهلیت اگرچه با مهارت فنی نسبتی غیرقابل انکار دارد، اما بیش از هر چیز به نسبتی رجوع دارد که فیلمساز با عالم وجود خود برقرار میکند. بنابراین خودمان را یکسره تسلیم واقعیتی میکردیم که در جبههها وجود داشت.» پیامد این فرهنگ اشراقی چنان که خود آوینی هم اشاره میکند، روایت حقایق جبهههای نبرد و عرفان و معنویت آن فضاست.
شهود زمان و مکان در روایت فتح
در برنامه روایت فتح، ارتباط و پیوند تنگاتنگی بین دفاع مقدس و نهضت بزرگ عاشورا برقرار است. عاشورا و کربلا در اندیشه شهید آوینی دارای جایگاه ویژهای است. از این رو هماره تلاش میکند ذهن مخاطبان برنامه را نیز به سمت این موضوع جلب کند تا بیشتر درباره آن فکر کنند و ادراک عمیقتری از آن حادثه داشته باشند. تصاویر، گفتارهای متن، موسیقی و... در تلاشاند تا مخاطبان نسبت بین نهضت بزرگ عاشورا و دفاع مقدس را بهتر دریابند.
نادر طالبزاده از همکاران شهید آوینی در اینباره میگوید: «دو موضوع برای آوینی خیلی مهم و جدی بود؛ یکی کربلا که در آثار او موج میزد. خون امام حسین (ع) ماجرای مهمی برای مرتضی بود و دومی، آخرالزمان و اینکه ما قدم در آخرالزمان نهادهایم.»
آوینی در این باره میگوید: «حماسه کربلا بزرگترین واقعه تاریخ است که همه مبارزات شیعه در سایه آن معنا میگیرد. کربلا یک نام است و یک شهر، اما آنچه که به آن امتیاز میبخشد، عشق، حقیقت آن است که روز عاشورا هنوز به پایان نرسیده، کاروان تاریخ روانه است و یاران عاشورایی سیدالشهدا را به کاروان تاریخ میرساند. کربلا تنها آن نیست که سال شصت و یک هجری اتفاق افتاد؛ همان کربلای سال شصت و یک اگر معرفت داشته باشی وجود دارد، همین جا در جبهههای جنگ.»
فرمانروایی عشق در روایت فتح
روایت فتح، روایت عاشقانی است که عشق، قلبشان را تا آنجا انباشته که ترس از مرگ جایی برای ماندن نمیبیند. حکایت بسیجیان عاشقی که عقل مصلحتاندیش را کنار گذاشتهاند و با عشق کاری میکنند که هیچ عقلی را یارای انجام آن نیست. در روایت فتح صحنههای بسیاری وجود دارند که عاقلانه نیستند. عقل مصلحتاندیش ما در تفسیر آن در میماند، اما با توجه به دل و نگرش عاشقانه میتوان دریافت این صحنهها که میبینیم افسانه نیستند؛ بلکه عین حقیقت عالماند.
فیلمسازان روایت فتح هم عاشقانه فیلم میساختند. آوینی در این باره میگوید: «این کارهایی که ما میکردیم از پول، بروکراسی یا سیستمهای نظامی یا هر چیز دیگر برنمیآید. عشق میخواهد و انگیزش و ریشه هر انگیزشی هم در عشق است»، «اکنون دیگر امکان تشکیل چنین مجامعی مطلقا وجود ندارد. این سخن را به معنای انتقاد از وضع موجود نگیرید ـ گرچه من هرگز دل به اکنون نمیسپارم ـ اما آنچه اکنون جریان دارد، صورت متعارف و طبیعی این عالم است، و حال آنکه آن روزها همه چیز خلاف امر متعارف وقوع مییافت. ما آن روزها در حالت سکر بودیم و امروز در حالت صحو.»
توجه به زبان فطرت به عنوان تاثیرگذارترین نوع زبان
سازندگان برنامه روایت فتح، ایجاد تحول عمیق درونی در انسانها را رسالت اصلی خویش میدانستند و این جز از طریق فطرت امکان ندارد. کارگردان روایت فتح معتقد بود انسانها در عمق وجود خویش دارای فطرتی الهی هستند و دیر یا زود جذبهای قدرتمند از درون انسانها آنها را به جانب حقیقت یگانه عالم میکشاند. روایت فتح رسالت پاسخگویی به این جذبه قدرتمند را برعهده گرفته بود و فطرت انسانها را مخاطب قرار داده بود. آوینی میگوید: «فیلمهای روایت فتح به گونهای ساخته و تدوین گشتهاند که بتوانند انسانها را به فطرت الهی خود رجوع دهند. ما معتقدیم که فطرت الهی بشرلاجرم در مقابل حق خاضع است و آن را خوب میشناسد. بنابراین سعی میکنیم که هرگز از جاده عفاف و بیان حقیقت خارج نشویم و دروغ نگوییم. کار ما از نظر روانشناسی فیلم، همین فطرت است.»
موسیقی روایت فتح
موسیقی روایت فتح در جهت نمایانتر شدن حس معنوی فیلم مورد استفاده قرار میگیرد. استفاده از این موسیقی متن که به گونهای یادآور طبل و سنجهای نمایشهای تعزیه است، مخاطب را به لحاظ روحی و با نوعی انعکاس شرطی، آماده میکند تا به فضا و احساس مشخصی برسد و بتواند تعامل و ارتباط بیشتری با برنامه برقرار کند. موسیقی نقش مکمل تصاویر را ایفا میکند. رضا سلطانزاده آهنگساز روایت فتح درباره ویژگیهای موسیقی روایت فتح میگوید: «نمره هارمونی موسیقی روایت فتح از نظر استاندارهای معمولی، صفر بود؛ به لحاظ ملودی صفر بود،، ولی وقتی با تصاویر روایت فتح پخش میشد انسان حیران میماند که این قطعات چقدر تأثیرگذارند. این به حس شهید آوینی بر میگشت. او موسیقی را خیلی خوب میشناخت و بر خلاف بچه مسلمانهای ما که اصلا حوزه موسیقی را نمیشناسند و اگر نام «باخ» یا «بتهوون» را ببری انگار اسم منفورترین شخصیتها را بر زبان آوردهای ایشان یکسره موسیقی گوش میداد و بسیار به آن تسلط داشت. موسیقی روایت فتح کاملا یک کار نو و بکر است. آوینی برای برنامهاش نه موسیقی سنتی را میپسندید و نه کلاسیک را. قطعه اولی که من در روایت فتح کار کردم از فیلم آمریکایی «مصائب جنگ» الگو گرفتم. وقتی این را با آوینی مطرح کردم، گفت اشکالی ندارد ولی مواظب باش به آن نزدیک نشوی.
آوینی میگفت: «موسیقی برنامه باید یک ساز باشد؛ سازی که ملودی هم ندارد و فقط حسی از وجودت ـ آن طور که تصویر را از بین نبرد ـ به فیلم اضافه میکند و باید طوری باشد که اگر تصویر قطع شد، بیننده دیگر به موسیقی گوش نکند و اگر هم موسیقی قطع شد، فیلم دچار خلأ شود. در یک کلام، او موسیقی را در حد یک افکت میدید؛ البته در مورد روایت فتح. او موسیقی را اِلِمانی میدانست که به حس و حال شخص برمیگردد. من به عنوان آهنگساز، وقتی میدیدم نمیتوانم کار کنم، مینشستم فیلمها را میدیدم. وقتی حالم سر جایش برمیگشت، دوباره کار را شروع میکردم. الان هم بعد از شهادت او، وقتی میخواهم کاری را انجام دهم، یا حرفهای او را مرور میکنم و یا فیلمهایش را میبینم تا کار برایم ساده شود.»
شهید آوینی معتقد بود موسیقی فیلم باید مکمل سایر عوامل بیانی در سینما باشد. تأثیر موسیقی بر تجربه عقلانی متکی نیست. سایر عوامل بیانی سینما بر تجزیه و تحلیل عقلی اتکا دارند، ولی موسیقی با تأثیر مستقیم بر اعصاب جذب میشوند. وقتی شما تصویری را میبینید، عقل شما آن را میبیند و تجزیه و تحلیل میکند و معنا را ادراک میکند، اما اعصاب انسان مستقیما موسیقی را جذب میکنند و بدون آنکه از صافی عقل عبور کنند روی اعصاب مینشینند و به روح انتقال مییابند؛ پس از سایر عوامل بیانی، به شدت سریعتر جذب میشود. بنابراین خیلی زود اصالت پیدا میکند و از سایر عناصر فیلم مهمتر میشود. پس اهمیت تصاویر، کم میشود، ولی موسیقی باید مکمل سایر عوامل باشد.»
آوینی مؤلفههای اصلی موسیقی روایت فتح را اینگونه برمیشمارد: «طبلی که ما در روایت فتح مورد استفاده قرار میدهیم ملودی ندارد. بنابراین محتوای آن با فیلم متفاوت نیست تا عدم توازن ایجاد. از طرفی این موسیقی فضای حماسی دارد. همیشه در جنگها در طول تاریخ فضای حماسی مورد توجه بوده حتی نشانههایی در صدر اسلام وجود دارد که در غزوات از موسیقی در این حد استفاده میکردند. همچنین استفاده از یک ریتم مشخص، اگرچه ممکن است ملالآور باشد، اما اگر درست استفاده شود، نه تنها ایجاد دلخستگی نمیکند، بلکه با نوعی انعکاس شرطی، مخاطب را همواره به یک فضا و احساس مشخص بازگشت خواهد داد.»
فتح روایت، روایت فتح
جنگ در روایت فتح، حماسهای است از وفا، مردانگی، ایثار، عشق و... که قهرمانانش بسیجیهای محلههای خودمان هستند. همانها که جثههایی نحیف دارند. نماز مغرب و عشا، دور و بر مساجد میلولند. برای دلشان زندگی میکنند. روایت فتح وظیفه روایتگری حماسه بزرگی را بر دوش داشت که قهرمانانش را آوینی نه از پشت کوه قاف آورده بود و نه از آسمان هفتم؛ بلکه افرادی بودند به ظاهر معمولی که میخندیدند، میگریستند، میترسیدند، عشق میورزیدند، میگذشتند و... اما شیوه روایتگری این حماسه بزرگ را او متحول کرد و به چارچوبهای جدیدی در عرصه روایتگری دست یافت.
در واقع روایت فتح میتواند به عنوان یکی از بارزترین جلوههای اقتدار روایتگری در هنر معاصر ایران تلقی شود. شهید آوینی با درک بالایی که از مفهوم جهاد فی سبیلالله داشت، کوشید نوع جدید از روایت را که متناسب با عرصههای معنوی دفاع مقدس است ارایه کند. او به جای پرداختن به شیوههای مستعمل و نخ نما شده روایتگری به روشهای جدیدی که مبتنی بر حکمت و ذوق بود، روی آورد.
مجموعه برنامههای روایت فتح اگرچه مصالح اصلی روایی خود را از صحنههای متداول جنگ تحمیلی اخذ میکند، اما با ظرفیتهای فراوان ذوقی هنرمند عارفی چون شهید آوینی درمی آمیزد و به وجهه دیگری در وسعت درونی وجود مخاطب به جریان میافتد. بر این اساس باید گفت که روایت فتح به نوعی فتح روایت به مفهوم سنتی و کهن آن نیز هست.
به هر حال سینمای ما مخصوصا در عرصه مستندهای جنگی، به شدت مدیون فیلمسازان روایت فتح، به ویژه مرتضی آوینی است. او با سبکی که در روایت فتح از خود به یادگار گذاشت، نوع گفتار متنی که برای فیلمهایش نوشت، نگاه و نگرشی که نسبت به موضوعات داشت، ساختار و تکنیک سینماییای که به کاربرد، موسیقیای که برای آثارش برگزید، به ویژه تدوین منحصر به فردی که داشت، مؤلفههایی ارایه کرد که میتوان آن را سینمای آوینی نامید. در حقیقت مستندسازی برای جنگ فرصت و میدان کسب تجربههای بزرگ و ارزنده برای فیلمسازی شد که عمق و حقیقت جنگ را دریافته بود و میدانست که روایت آدمهای درگیر در این جنگ، زیباترین و مهمترین روایت تاریخ معاصر خواهد شد و با شناختی که از ضعفها و محدودیتهای سینما در برابر ایمان و معنویت داشت، بیآنکه در حصار این محدودیتها گرفتار آید، همواره توانست به تجربیات تازهای دست یابد. از این رو سراسر روایت فتح، نوآوری، خلاقیت و انتخاب ضرباهنگی بود که تناسب بیشتری با حس و حال جبهههای جنگ داشته باشد. او به همراه همکارانش در روایت فتح توانست هوشمندانه و با همه اخلاص و صداقتی که داشت، لحظات گریز پا و تکرار ناشدنی و غیر قابل بازسازی جنگ را ثبت و ضبط کند و بهترین تصاویر را برای نسلهای بعد به یادگار بگذارد و مستندی بسازد به عظمت روایت فتح.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی جامع دفاع مقدس (ساجد)
نظر شما :