همصدایی
عمید نائینی
این سیل عظیم مردمان پیشبینیناپذیر از پایتخت تا دور افتادهترین نقاط کشور همه نوع مقدمات، تمهیدات، تاکتیکها، تبلیغات، پایههای از پیش ساخته شده و هر اهرم به میان آمده دیگر را – که صحنهای دیگر باید میساخت – در نوردیدند و در یک خودباوری غیرمترقبه، اعلام داشتند ما هستیم و خود میخواهیم تصمیم بگیریم.
و بدین ترتیب جا پای دیگری در تاریخ ایران باقی نهادند تا از انتخاباتی عادی که هر هفته در گوشهای از جهان برپا میشود، رویدادی بسازند که برخی آن را «انقلاب آرام» نام نهند و برخی دیگر با حضور گسترده ۳۰ میلیون ایرانی آن را «حماسه دوم خرداد» لقب دهند.
هر چه بود و هر چه نام گیرد، این واقعیت جهانیان را مبهوت کرد، سیاستمداران و گروههای سیاسی را غافلگیر ساخت و حتی مردم را بر پیشبینیناپذیر بودن یکدیگر واقف کرد.
آیا پیشبینیناپذیر بودن مردم ایران را که در سیر تاریخ نیز پیشینه دارد باید مشخصهای مثبت به حساب آورد؟ حاصلی که اینک از آن پیش روست نه تنها مثبت که بیتردید در زندگی کنونی و آینده این جامعه تاثیری عمیق و ماندگار خواهد داشت، اما این مشخصه را به هیچ روی نمیتوان در ستون وجه تمایز مثبت یک جامعه جای داد. این مشخصه از کم و کاستیهای بیشمار این جامعه خبر میدهد: جامعهای که هیچ ابزاری در آن به دقت نظریه افکار عمومی را نمیستاند و باز نمیتاباند و اصولا فاقد چنین ابزاری از نوع رسانهای یا غیررسانهای آن است؛ جامعهای که مردمانش از سر بیم و واهمه یا نیاز، خود را به درستی نمیشناسانند، نه به خود، نه به یکدیگر و نه به بافتهای حکومتی. درونشان راهی دیگر میرود و زبانشان حرفی دیگر میزند؛ جامعهای که از دیرباز نهادهایش چشم فرو میبندد، پیوسته فریب میخورد و پیوسته فریب میدهد و احتمال دارد تا دم آخر به حقیقت دست نیابد؛ جامعهای که از سازماندهی فراگیر سیاسی خالیست و هر گروه سیاسی با حلقهای تنگ از پیرامونیانش، میتواند به این توهم بغلتد که نظرات آن حلقه تنگ، نظرات کل مردم کشور است؛ جامعهای که بلندپایگان و محترمانش نه به تصویری دقیق از خود دست مییابند و نه بر وجاهت، اعتبار و برد حرف خود آگاه میشوند، و نه سرانجام درخواهند یافت که جایگاهشان نزد مردم تا کجاست؛ جامعهای که ممکن است در یک خاموشی فراگیر چنین وانمود کند که همه مسیرها و روشها درست انتخاب شده است و متقابلا نهادهای حکومتی در خوابی فراگیر بپندارند که هر چه هست دلخواه همگان است و نه در تصحیح آن بکوشند و نه در بهبودش. و سرانجام روز بیداری آشکار شود که همه یکدیگر را فریب دادهاند ولی هر یک برای آن توجیهی داشتهاند.
جامعه آزاد، متعادل، متوازن و سالم به یک معنای عام یعنی جامعهای متشکل از مردمانی پیشبینیپذیر که هیچ حیرتی را در چنین حیطههایی سبب نمیشوند، زیرا پیش از آن با بهرهگیری از حقوق شهروندی و با پشتیبانی قانون و از طریق احزاب سیاسی، سازمانهای دانشجویی و کارگری، تشکلهای صنفی و حرفهای، سندیکاها، مطبوعات و رادیو و تلویزیون دیگر نهادها خود را باز تاباندهاند. به عبارت دیگر بازتاب نظر آنهاست که نشان میدهد احزاب و سازمانهای سیاسی، چه کسانی را با چه برنامهای باید به صحنه وارد آورند که رای و پشتیبانی عمومی را به خود جلب کند و بخت آنها را برای پیروزی بیفزاید. به رغم همه کاستیها در این قلمرو اگر هر عضو جامعه ایرانی بکوشد در هر کجا که هست، در مسالمتآمیزترین شکل اما پیوسته و با پشتکار، کمی پیشبینیپذیرتر شود، آنگاه فضای ایران آکنده از واقعیتی میشود که هر قوه برتری از تسلیم به آن ناگزیر خواهد شد. ترویج چنین شیوهای به مصلحت همگان است، زیرا تاریخ به ما میآموزد که مردم نیروی جسارت و اراده خود را در فشار و واهمه نمیبازند، بلکه آن نیرو به صورت ذخیره انباشته شده در درون آنان میماند تا به هنگام در خور فوارهگونه بیرون زند، گاه سازنده و گاه مخرب.
بهتر تقدیر در روز دوم خرداد ماه، ملت ایران مردی اندیشمند و فرهیخته را که از گوشه کتابخانه ملی بدر آمده بود و پیش از آن برای شمار اندکی شناخته شده بود، به ریاست جمهوری برگزید. مردمانی زیر فشار اقتصاد و خسته از زندگی چند شغله و تنگ نفس گرفته از هزینهها، بیآنکه ضرورت عدالت اجتماعی را فراموش کنند، بحث اقتصاد را به حاشیه راندند و با بیش از بیست میلیون رای همصدا، به یک صدا «آری» گفتند. صدایی که آرزوهای آنان را با بحث آزادی، قانون اساسی، حقوق ملت، قانونگرایی، حرمت شهروندی، کرامت انسانی و جامعه مدنی، متبلور میساخت. شاید بتوان گفت آن صدا که شش سال پیش در متن استعفایش از وزارت ارشاد، پیشبینیناپذیر بودن خود را عرضه کرده بود، اینک میدانست مردمان پیشبینیناپذیر کدام صدا را درون خود حبس کردهاند.
آن هنگام که نتایج انتخابات اعلام شد، هر کس در هر اردویی که بود و با هر گرایشی که داشت دمی به خود فرو رفت و بیشتر بهتزده شد. حتی شمار وسیعی، شادیشان از پیروزی نامزد دلخواهشان در پس این بهتزدگی فرصت بروز بهنگام نیافت و در واقع به جای جشن ملی، بیشتر بهت ملی همه جا را گرفت.
***
پنجمین رئیسجمهور در حالی اداره کشور را در دست گرفت که یک کامیابی تاریخی دیگر نصیب جامعه ایرانی شد. سرانجام آن انتقال آرام قدرت و جانشینی که تاریخ ایران بدان خو نداشت به سرانجام رسید. برای کشوری که تاریخ سه هزار سالهاش از ستیزه بر سر جانشینی خونبار است و از امضای فرمان مشروطیت تا عصر جمهوری حکمرانانش همگی گریخته یا اخراج شدهاند؛ و پس از آن یک گریز دیگر و یک خونبارش دیگر رهسپار پگاه عصر جمهوریش بوده است، این تحول پر معناست. در جهانی که مادامالعمر بودن برای بسیاری از رؤسای جمهوری وسوسهای مقاومتناپذیر است، آقای هاشمی رفسنجانی که با سپری کردن دو دورۀ کامل، و بدون حادثهسازیهای معمول، مقام خود را به مانند امانتی به منتخب دیگری سپرد این تحول را نمایانتر میسازد.
در افقی دیگر، قوت یک نظام حکومتی را باید دید که ریشههایش را از گزند پوسیدگی و فساد سیاسی مصون داشت، رای مردم را ملاک قرار داد، به آن وفادار ماند و امانت را به جای آورد. طبعا کسانی چنین امری را بدیهی و از حقوق ملت میدانند و میپرسند مگر قرار بر غیر این است؟ فراموشکار خواهیم بود اگر به یاد نیاوریم که از زمان انقلاب مشروطیت تا عصر جمهوری – به جز چند دوره استثنایی – قرار غیر از این بوده است. و چشمانمان بسته خواهد ماند اگر از یاد ببریم که هنوز پیوسته در بخش عمدهای از جهان سوم قرار غیر از این نیز هست.
***
پنجمین رئیسجمهور به زودی بحث پر سر و صدای کابینه را که بیشتر، میدان خط و نشان کشیدنهای گروههای سیاسی برای یکدیگر و زورآزمایی با همدیگر است پشت سر خواهد نهاد. پارهای محدودیتها و ملاحظات، جنبهای از خواستها و بخشی از مقابلهها، بنا به سرشت کار وجود خواهد داشت، ولی به هر ترتیب موضوع، محکوم به حل و فصل است و توقفگاهی به شمار نخواهد آمد.
پس از آن، چالشهای بسیار نمایان خواهد شد. رئیسجمهور ناگزیر است که حرکات خود را در صفحه شطرنج سیاست به ترتیبی تنظیم کند که گروههایی بیهوده به راههای گذشته نروند و گروههای دیگر به بیراهه نیفتند. تحول مورد انتظار جامعه باید پدیدار شود، به ترتیبی که مراکز قانونی قدرت رودرروی یکدیگر قرار نگیرند و بلکه سرانجام مکمل هم شوند. فراگرد توسعه سیاسی با سازماندهی احزاب و تکثرگرایی باید پیش رود، بیآنکه گروهها از مرز مجاز رقابتها چنان در بگذرند که خشونتی پدید آید. دیوارهای طبقاتی باید فرو ریزد، عدالت اجتماعی گسترش یابد، بیآنکه امنیت سرمایهگذاری و ثبات اقتصادی در مخاطره افتد. از آن سو، مردم باید این احساس را بیابند که چنین نیست که عملا گروههایی دسترسی نامحدود به منابع ملی دارند و میتوانند فراسوی هر قانون و مقرراتی بایستند و به آن منابع دست درازی کنند.
سیاست خارجی ایران باید سرفصلهای تازهتر بگشاید و صدای نوتر در جهان دراندازد، بیآنکه از استقلال و قدرت و استواری ایران کاسته شود. سیاستی نوینتر، ساختاری جوانتر و اعتقادی فراوانتر و درونیتر؛ دور از کشمکش گروههای سیاسی داخلی و با در جریان قرار دادن پیوسته گروههای سیاسی داخلی.
آقای خاتمی با درخواستهای فراوان روبهرو خواهد بود: شصت میلیون ایرانی از همه زوایا پشتیبانی میخواهند و بیست میلیون رایدهنده که به نمایندگی بخش بزرگی از ایران نوشتهاند «خاتمی»، در انتظار تحولند.
پنجمین رئیسجمهور از یک لحاظ بخت بلندی دارد. آنچه از وعدههای او در گوشها جای گرفته است در یک حق تقدم، نه به وعدههای صرف رفاهی و اقتصادی بلکه به «حقوق ملت» باز میگردد: حقوق شهروندی، کرامت انسانی، جامعه مدنی و قانون مداری. اگر رئیسجمهور به وعدههای رفاهی حق تقدم داده بود، مستلزم اقدامات بسیار، بودجه، زمان کافی و به سرانجام رسیدن بود، آن هم در صورتی که بسیاری از افراد کارهای فراوان میکردند.
اما اکنون وعدههای رئیسجمهور از آن دست است که هیچ یک از این عوامل را نیاز ندارد، مشروط بر آنکه «بسیاری از افراد هیچ کاری نکنند.» به مفهوم روشنتر، اگر آن افراد بدون حکم قضایی کسی را دستگیر نکنند، با فیلمی مخالفند به آن سینما حمله نکنند، نشریهای را بدون تشکیل دادگاه علنی و هیات منصفه توقیف نکنند، جلسه سخنرانی برهم نریزند، کسی را تفتیش عقیده نکنند و مورد تعرض قرار ندهند، و اگرهای دیگر، آنگاه بخشی از وعدههای رئیسجمهور درباره حقوق شهروندی و کرامت انسانی و قانون تحقق مییابد.
رفتارهایی وجود دارند که یکسره به مردمگریزی میانجامند. سیاستهایی به کار برده میشود و اعمالی جریان مییابد که گاه هیچ ضرورت ندارند و در بیشتر موارد نااندیشیده و سهلانگارانه است و همیشه نارضایتی و ناخشنودی در پی دارد. باید دانست با بیاعتنایی روزافزون به مردم، با خوار شمردن و به حساب نیاوردنشان، با مداخله پیوسته در زندگی شخصیشان، یا تحقیر و اهانت به شعور و هوشمندیشان و با وادار داشتنشان به ریا و دورویی، موجوداتی پیشبینیناپذیر پیش روی خواهیم داشت که تا مرز سرخوردگی و خشم رانده خواهند شد.
آغاز کار پنجمین رئیسجمهور، در پی انتخاباتی که «حماسه» نام گرفت، یک فرصت مناسب برای تصحیح مسیرها و بهبود روشهاست.
نظر شما :