خاطرات فضلالله صلواتی از تظاهرات ۳۰ تیر در اصفهان
روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱ همه احزاب، حتی حزب توده که تا آن زمان علیه مصدق بودند، اعلامیههایی صادر کردند و روی ۱- سقوط قوام، ۲- تامین آزادیهای دموکراتیک، ۳- اخراج کارشناسان آمریکایی و انگلیسی، تکیه داشتند و همه برای تعطیلی و راهپیمایی روز ۳۰ تیر دعوت به عمل آوردند. کارگران کارخانههای تهران و اصفهان جلسات و اعلامیههایی در تایید «جمعیت مبارزه با استعمار» داشتند.
من خودم در اصفهان به همراه عموی خود که کارگر کارخانه زایندهرود اصفهان بود در برخی از این نشستها شرکت داشتم. روز ۳۰ تیر تظاهرات باشکوهی در بسیاری از شهرهای ایران انجام شد و تانک، توپ، تیراندازی ارتشیان و پلیس چندان موثر نبود. من در تظاهرات اصفهان که در «میدان نقش جهان» و «دروازه دولت» و خیابانهای اطراف آن جریان داشت حضور داشتم. حتی ناظر تیراندازی یک نظامی به نام سرهنگ نادری در محل دروازه دولت اصفهان بودم، به روی زمین افتادن افرادی را مشاهده کردم که بعدها شنیدم در اصفهان فقط یک نفر کشته شده است و بقیه زخمی شدهاند. ناظر بودم که استواری به نام صادق شماعیزاده و استوار ترکان، چگونه مردم را میزدند و سربازها آنها را به درون محل «آمادگاه» میبردند و در زیرزمین متروکه حبس میکردند. بعدها همان آمادگاه تبدیل به «هتل عباسی» شد.
آنها را به زیرزمین آمادگاه برده بودند و میگفتند به اندازه قد انسان نبود، پر از حشرات و تار عنکبوت و زیر پای افراد را آب ریخته بودند که امکان نشستن برای آنها نباشد! شعارها در اصفهان «یا مرگ یا مصدق»، «مرگ بر قوامالسلطنه» و «زندهباد دکتر مصدق» بود و همچنین «مرگ بر انگلیس». در اصفهان همه مغازهها و حتی ادارات هم تعطیل بودند. در آن ایام غیر از تهران در جایی دیگر دانشگاه نبود، بنابراین نقش عمده تظاهرات در دست بازاریها بود. روحانیون بسیاری همراه با طلبههایشان از بازار اصفهان و از طریق خیابان «سپه» قصد رفتن به دروازه دولت را داشتند که پلیسها و نظامیها، مانع شدند. آنها از طریق خیابان «پشت مطبخ» به راه خود ادامه دادند که نظامیان بر سرشان هجوم آوردند و همه را مضروب کردند و دیدم چه بسیار عباها و عمامهها در خیابان رها شده است.
در تهران نیز در همه خیابانها مخصوصا «سپه»، «ناصرخسرو» و اطراف بازار مملو از جمعیت شد و مردم شعار میدادند. نشریات و جراید آن روز، مخصوصا «باختر امروز»، «اطلاعات» و «کیهان» به طور مفصل گزارش کردند. زخمیها و شهدای ۳۰ تیر را در تهران تا ۷۰۰ نفر نوشتهاند. قوامالسلطنه ساعت هفت بعدازظهر روز ۳۰ تیر مجبور به استعفا شد و از تهران بیرون برده و دکتر مصدق مجددا مقام نخستوزیری را عهدهدار شد. روز ۳۱ تیر با آنکه افرادی شهید یا زخمی شده بودند مردم به شادی و پایکوبی پرداختند. پلیسها و نظامیها مخفی بودند و به مقرها و پادگانهایشان برگشتند و این نتیجه اتحاد و هماهنگی مردم بود که استعمار و وابستگان و مزدورانش را منکوب کرد. ولی انگلیسیها دستبردار نبودند، بین ملیون و مذهبیها اختلاف انداختند و کودتای ۲۸ مرداد را بر ملت ایران تحمیل کردند. مصدق را زندانی و آیتالله کاشانی را منزوی کردند. برای بزرگداشت شهدای ۳۰ تیر در همه جای ایران مجالسی برگزار و در تهران روز دوم مرداد در مسجد ارک از سوی بازاریان و هیاتهای مذهبی و در روزهای دیگر و در جاهای دیگر مراسمی تشکیل شد که آیتالله کاشانی هم در برخی از آنها شرکت میکرد و پیوسته مردم را به آرامش و سازندگی و همکاری با دولت دکتر مصدق فرا میخواند...
نظر شما :